حاتم قادری، استاد علوم سیاسی در تهران می‌گوید حتی اگر میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد، باز دولت در ایران برآمده از رای مردم نیست. بخش‌هایی از این گفت‌گو با سایت جمهوری را می‌خوانید:

وقتی که عباسیان بیش از حد به نظامیانشان بها دادند، کار به جایی رسید که نظامیان عملا خلیفه عوض می‌کردند

جناح راست در واقع می‌خواهد بگوید سیاست‌گذاری‌های فعلی اشتباه است و ما اگر دولت را از آن خود کنیم، می‌توانیم این وضع را جمع کنیم و کارها را به جایی برسانیم. وقتی شما ناچارید، باید این اجازه را به جناح راست بدهید.

اگر قرار بود انتخابات آزاد برگزار شود، هیچ وقت حسن روحانی رئیس جمهور و آقای ظریف وزیر خارجه نمی‌شد.

بنابراین من اصلا اعتقاد ندارم که دولت واقعا منتخب مردم است.

مردم از سر استیصال به یک نفر رای داده‌اند. فراموش نکنیم که رقبای اصلی روحانی چه کسانی بودند. یکبار جلیلی بود، یکبار هم آقای رئیسی. در این شرایط نمی‌توان از انتخابات آزاد حرف زد. انتخابات وقتی آزاد است که رد صلاحیتی صورت نگیرد و احزاب و گروه‌ها بتوانند آزادانه کاندیدا داشته باشند. در این صورت مردم می‌توانند بگویند کدام صدا را می‌پسندند. ولی وقتی کار در ذهنیت مردم به اما و اگر بین یک صدای بد و یک صدای بدتر کشیده شود، پیروز این رقابت “رای مردمی” ندارد.

الان آقای قالیباف رئیس مجلس است. اگر اشتباه نکنم، آرای باطلۀ انتخابات مجلس در حد رای قالیباف و شاید هم بیشتر از آن بود. این ریاست مجلس که معنا ندارد. این نکته را هم فراموش نکنیم که تلاش اصلاح‌طلبان برای گرم کردن بازار انتخابات، بیش از آنکه به سود مردم باشد به سود حاکمیت است.

مردم به چیزی رای نداده‌اند. یعنی نمی‌توانسته‌اند به چیزی رای بدهند. ولی چون احساس کردند در معرض خطر شدیدی قرار گرفته‌اند، دو بار به روحانی رای دادند

رد صلاحیت شوراهای شهر را نگاه کنید. گویی در ایران هر چهار سال یکبار، عده‌ای آدم عوضی و نابکار روی کار می‌آیند و بعد مچشان باز می‌شود

اصلاح‌طلبان نمی‌توانند از یک طرف بگویند ما وفاداریم، بیعت می‌کنیم، عذرخواهی می‌کنیم، ولی از طرف دیگر بگویند ما می‌خواهیم وضع کشور را اصلاح کنیم

رئیس جمهوری که نمی‌تواند به شکل قانونی به یک پاسبان در خیابان دستور دهد، چه اهمیتی دارد؟

الان حاکمیت جرات ایستادگی بر سر آنچه که خودش آن را “سیاست مقاومت” می‌نامد، ندارد؛ برای اینکه به شدت فاسد و قدرت‌گراست و به شدت ثروت دارد و این ثروت‌ها باید در جایی هزینه شود

در ایران قدرت بسیار مهم شده و قداست پیدا کرده و منافع ملی و اخلاق سیاسی کاملا به حاشیه رفته است. این یک فاجعه است.

مردم باید این جسارت را بکنند و جرات به خرج دهند و از انتخابات مناسکی پرهیز کنند. اگر اصلاح‌طلبان بگذارند مردم این طور عمل کنند. اصلاح‌طلبان مانع این تحول شده‌اند.

اینکه آدم‌‌ها بگویند “نه”، چه در رای دادن چه در قبول نکردن وزارت و وکالت، این خودش در واقع ایجاد یک سرمایۀ ملی است. از این نکته غفلت نکنیم.

باید اجازه داد چهرۀ واقعی قدرت در این کشور نمایان شود ما باید این بیراهه رفتن کنونی را تشخیص دهیم و در آستانۀ انتخابات هول نشویم و نگوییم که ما هم از قدرت و وزارت سهمی داریم بعد این سهم‌خواهی را این طور توجیه کنیم که اگر ما نباشیم، کار بدتر می‌شود.

در ایران پروژۀ جامعۀ مدنی و پروژۀ اصلاح از درون نظام عملا با شکست روبرو شده.اینکه جناح راست می‌خواهد قدرت را در دست بگیرد، یعنی در ضمیر و باطنش نوعی ناخرسندی از سیاست‌گذاری آقای خامنه‌ای وجود دارد‌.

حاکمیت یکدست از نظر من یک گام مانده به آخر است.این نوعی سراب و آرزواندیشی است که ما فکر کنیم می‌توانیم یک جمهوریِ اسلامی داشته باشیم.

الان در جمهوری اسلامی رهبر صرفا تصمیم‌گیرندۀ سیاست‌های کلان نیست، بلکه سیاست شده است “مسالۀ شخصی”

نباید فقط یک انتخابات را گرم کنیم و نوعی بهره‌کشی سیاسی از مردم را در پیش بگیریم. بهره‌کشی سیاسی به معنای کسب رای. بهره‌کشی سیاسی به معنای اقتصاد طبقاتی. بهره‌کشی دینی به معنای حضور مردم در مناسکی که تلویزیون و آخوندها و مداحان صورت می‌دهند. من می‌گویم با این بهره‌کشی‌ها مخالفت و مقابله کنیم.

در ایران سیاست مدنی و سیاست‌ورزی اجتماعی مدتهاست در محاق است. وقتی سیاست‌های شما در داخل به سمت امنیتی شدن و در خارج به سمت نظامی شدن می‌رود، طبیعی است که نظامیان قدرت می‌گیرند.

وقتی نگاه‌ها و مطالباتشان مدام مردم را از یکدیگر دور کند و به دلایل گوناگون نخواهند کنار هم زندگی کنند، معنایش این است که فروپاشی اجتماعی کلید خورده است.

در ایران انقلاب نمی‌شود. یک جنبش رادیکال، به معنای انقلابی‌اش، یکبار در ایران پدید آمده و انقلاب چیزی نیست که مرتبا رخ دهد. ولی ناآرامی‌ها فوق‌العاده خواهد بود.

من فکر می‌کنم بهترین کار این بود که ظریف همان اول که برجام دچار مشکل شد، استعفا می‌داد و یا زمانی که بشار اسد به ایران آمد و به ظریف اطلاع ندادند، او نباید استعفایش را پس می‌گرفت. این نکته باید درک شود که استعفا کردن نوعی سرمایه‌گذاری ملی است. البته نه سرمایه‌گذاری برای شخص استعفادهنده. سرمایه‌گذاری ملی یعنی ملت یاد می‌گیرد که آدم‌هایی وجود دارند که حاضر نیستند صرفا یک کارگزار ساده باشند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)