برخی از اصلاح طلبان (از جمله آقایان شکوری راد، جلالی پور، هادی خانیکی، تابش، عباس عبدی، صادق زیبا کلام و …) وعده ای از هم نظران آنان در خارج از کشور هریک به سبک و سیاق خاص خود شرکت در این انتخابات و حمایت از روحانی را راه نجات کشور ارزیابی می کنند. برخی از آنها از خاتمی و هاشمی خواسته اند که مردم را به شرکت در انتخابات به نفع حسن روحانی و خلق حماسه سیاسی فرابخوانند. اساس مدعا و استدلالات آنان چنین است:

جلیلی نماینده افراطی ترین گرایش اصول گرایان است. اگر او رئیس جمهور شود نیروهای افراطی راست همه قدرت را در حاکمیت قبضه می کنند و با سیاستهای خطرناک خارجی و داخلی خود ایران را در معرض نابودی قرار می دهند. پس نیروهای ملی و دموکراسی خواه، همه آنان که نگران خطر جنگ و نابودی ایران هستند همه آنان که می خواهند فضای جامعه تلطیف شود، باید مردم را به مشارکت در انتخابات و حمایت از روحانی (یا عارف) فرا خوانند. باید برای جلوگیری از شکسته شدن آرای اصلاح طلبان و میانه روها، عارف به سود حسن روحانی کنار برود. باید تا دیر نشده هاشمی و خاتمی قدم پیش گذارند و از مردم بخواهند که روز ۲۴ خرداد به صندوق های آرا هجوم ببرند.

می گویند این بار قرار نیست آقای خامنه ای مثل دوره های گذشته در کار صندوقهای رای دخالت کند. می پذیرند که پیشاپیش از طریق جلوگیری از ثبت نام خاتمی و حذف هاشمی در حدی که صلاح دانسته در انتخابات دخالت کرده و دیگر لازم نمی بیند در رقابت ۸ نامزد تائید صلاحیت شده دخالت کند.این مدعا البته با فضای نظامی- امنیتی انتخابات، کنترل شدید فضای مجازی و رفتار سپاه، بسیج و دستگاههای اطلاعاتی و اساسا با ماهیت حکومت خامنه ای در تضاد است. بعید نیست که خامنه ای برای اعتبارواقتدار به شدت آسیب دیده خود در میان طیف اصول گرایان در قبال آرایی که به سود جلیلی، قالیباف، ولایتی و حداد عادل به صندوق ها ریخته می شود بیطرفی اختیار کند. که در این صورت ترس از انتخاب جلیلی منتفی است. چرا که همه شواهد نشان می دهد قالیباف بیش از سایر نامزدهای اصول گرا رای دارد. و جلیلی حتی از ولایتی نیز بخت کمتری دارد. از این گذشته همان گونه که در یادداشت قبلی نیز تاکید کرده بودم عارف و روحانی شخصیت های قائم به ذاتی نیستند و درچارچوب منویات خامنه ای آنها اگر هم انتخاب شوند، نمی توانند پای خود را از گلیمی که رهبری برای معاون اجرایی خود (رئیس جمهور) پهن کرده است، فراتر بگذارند. اما از این حقایق که بگذریم، پرسش های دیگری هم مطرح اند. از جمله این که آیا در صورت حمایت هاشمی و خاتمی از روحانی، مردم به توصیه آنها تمکین می کنند؟ آیا این دعوت به انشقاق و پراکندگی میان بدنه جنبش سبز و اصلاح طلبان نمی انجامد؟ و اگر به فرض موجی به سود روحانی راه افتد آیا خامنه ای که با امواج عظیم رای دهندگان ۸۸ آن کرد که می دانیم، این بار به موجی که از جانب حامیان و “ساکتین فتنه” راه افتاده گردن خواهد گذاشت؟ هیچ کس نمی تواند منکر این حقیقت باشد که:

سپاه، بسیج، اطلاعات، صداوسیما، رسانه های حکومتی و سایر دستگاه های ریزودرشت جمهوری اسلامی همگی موظف به خلق حماسه ای هستند که رهبر از انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ انتظار دارد و پیشاپیش سفارش آن را داده است. این حماسه چهار وجه دارد.

  • ۱- اعلام شکسته شدن رکورد شرکت کنندگان در انتخابات ۹۲٫
  • ۲- اعلام پیروزی قاطع اصول گرایی و تعیین تکلیف همیشگی با گرایش های متزلزل و تسلیم طلب در برابرغرب.
  • ۳- ممانعت از شکل گیری اعتراض و سرکوب سریع هرگونه صدای مخالف رژیم.
  • ۴- در این حماسه سیاسی باید خاطره فتنه سبز از ذهن جامعه زدوده شود و پس چه بهتر که هاشمی و خاتمی به حمایت از روحانی وارد صحنه شوند تا به واسطه شکست قاطع روحانی ثابت شود که فتنه مرده است و آنها نفوذی در میان مردم ندارند.

در این صورت خامنه ای می تواند مدعی شود که همه گرایش های ملتزم به جمهوری اسلامی آزاد بودند و مردم از میان آنها آزادانه رئیس جمهور دلخواه خود را انتخاب کرده اند. باید بزرگنمایی این دروغ سیاسی چنان باشد که امید به تغییر وضع موجود به یاس مبدل شود. که زندانیان سیاسی فراموش شوند که این “حماسه سیاسی” سرمایه ای شود برای خامنه ای در سرکوب های داخلی و سیاستهای ماجراجویانه خارجی!

پس از این نمایش آبرو و اعتبار آنان که در این قمار دوسرباخت سرمایه خود را به باد داده اند آسیب می بیند.

و اما چون فرض محال، محال نیست حالا بیائید فرض کنیم که ارزیابی بالا از بیخ و بن غلط باشد و اعلام حمایت هاشمی و خاتمی و بخشی از اصلاح طلبان از روحانی مثمر ثمر واقع شود و آقای روحانی جانشین احمدی نژاد شود. آیا روحانی می تواند یک قدم خلاف منویات خامنه ای چه در عرصه سیاست خارجی و مساله هسته ای و چه در سیاستهای کلان داخلی بردارد؟ پاسخ این پرسش را همه می دانیم. از فردای انتخابات چه آنان که در انتخابات شرکت نکرده اند و چه آنان که به توصیه هاشمی و خاتمی و غیره به روحانی رای داده اند، وخامت اوضاع کشور و ناتوانی روحانی در پاسخگویی به انتظارات رای دهندگان را به حساب کسانی خواهند گذاشت که مردم را به حمایت از روحانی و یا عارف فرا خوانده اند. به این ترتیب اصلاح طلبان به جای آن که مدعی حاکمیت باشند بر صندلی اتهام می نشینند و باید پاسخگوی برنامه و کارنامه ای باشند که مسوولیتی در طرح و اجرای آن نداشته اند. چنین اغتشاشی البته کاملا در خدمت منویات خامنه ای است.

فراموش نکنیم که پیش شرط هرگونه تحول دموکراتیک در ایران تقویت جامعه مدنی و وجود جنبش دموکراسی خواهانه ای است که مورد اعتماد و حمایت مردم باشد و بتواند در فرصت ها و برهه های مناسب نقش تعیین کننده ایفا کند. محکوم کردن سیاست به حبس ابد در زندان تنگ و تاریک “بد و بدتر” بازیگران را از دست یابی به فرصت های بهتر محروم می کند. از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ به این سو انتظار مردم از رهبران و فعالان جنبش دموکراسی آن است که به جای تمکین به قوانین و سازوکارهای ظالمانه خامنه ای و دستگاه نظامی – امنیتی ، درحد توان خود به مقاومت روی آورند و صدای اعتراض مردم باشند. میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد و دهها زندانی سیاسی معترض که به تصمیمات ظالمانه خامنه ای تمکین نکردند امروز بیش از پیش مورد اعتماد مردم اند؟  و مردم در هر فرصتی که پیش می آید اعتماد خود را به آنان ابراز می کنند. اعتماد مردم به رهبران جنبش سبز بزرگترین سرمایه اجتماعی جنبش در چشم انداز نگران کننده و پرتلاطم پس از انتخابات است. آیا چنین سرمایه ای را در این انتخابات فرمایشی به هدر داد؟ اعتبار خاتمی هم بسته به میزان همراهی و شباهت رفتار او با حصر شدگان جنبش سبز و مطالبات این جنبش است. خاتمی قبلا به درستی گفته بود که آنها به ما اجازه ورود به این انتخابات را نمی دهند و اگر هم ورود ما را بپذیرند، خودشان میزان رای ما را تعیین می کنند (نقل به معنی). هاشمی هم پس از رد صلاحیت گفت من اینها را بهتر از هرکس می شناختم و می دانستم که نباید بیایم منتها بخاطر اصرار دلسوزان و خیرخواهان آمدم (نقل به معنی).

ورود این دو به بازی مهندسی شده انتخابات آنهم پس از اذعان صریح به نمایشی بودن این انتخابات بیش از آن که به سود روحانی موج ایجاد کند، در بدنه اصلاح طلبان و جنبش سبز تفرقه ایجاد می کند.

از روز روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا به امروز سوء استفاده از خطر تهاجم خارجی یکی از راههای موثر در مهار و تضعیف جنبش دموکراسی خواهی بوده است.

از نخستین روزهای پس از انقلاب که بر درودیوار شهرهای بزرگ می نوشتند “خطر آمریکا فوری، جدی، باقیست ” و به همین بهانه آزادی را سرکوب می کردند. تا به امروز که شکل این شعار عوض شده، ۳۵ سال است که جنبش دموکراسی خواهانه و حق رای به بهانه خطر دشمن خارجی و جنگ سرکوب می شود و محدود شدن عرصه سیاست به  بازی بدوبدتر توجیه می گردد. زمان آن فرا رسیده که بازیگران این میدان از خود بپرسند در این سی و پنج ساله از تکرار این بازیها کدام طرف بهره برده و چه کسی زیان دیده است؟ آیا ادامه این بازی به خطر دشمن خارجی و جنگ پایان داده است؟ آیا ادامه این بازی به دموکراسی خدمت کرده است؟ آیا  به اعتبار و نفوذ اپوزیسیون افزوده است؟ آیا درست آن نیست که به جای منحصر کردن سیاست ورزی به بازی در میدان دیکتاتور و امید بستن به تغییر رفتار او، به تقویت جامعه و جنبش دموکراسی خواهی روی آوریم و بپذیریم که ولایت فقیه هرگز بدون فشار سازمان یافته و پیگیر مردم گامی به عقب نخواهد گذاشت؟

خطر جنگ و تهاجم خارجی امروز ۳۵ سال پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی از هر زمان بیشتر است. آینده نگران کننده ای در انتظار ایران است. برای نجات ایران و جلوگیری از فاجعه جنگ باید مردم را به مقاومت مدنی در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه فرا خواند. نباید سرمایه های اجتماعی که در روزهای خطیر پس از انتخابات می توانند به نجات کشور کمک کنند، در این نمایش مضحک هزینه شوند. این حرف ها شعار نیست. درسی است که تجربه ۳۵ ساله گذشته به ما می آموزد.

این را هم یادآور شود که این انتخابات پایان دنیا و پایان سیاست ورزی نیست. به قول یک دوست، برخورد با آن را به یک مساله ناموسی تبدیل نکنیم. بیشترینه آنان که نمی خواهند به سازوکار انتخاباتی خامنه ای و نمایش از پیش مهندسی شده او تمکین کند واکثریت کسانی که همچنان با توهم پیروز کردن بد بر بدتر به پای صندوق ها می روند، در ورای این انتخابات در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه دارای منافع مشترک اند. جنبش ملی دموکراسی خواهی به همه آنها نیازمند است. انشقاق میان مخالفان دیکتاتوری ولایت فقیه خواست دشمنان آزادی است. هیچ یک از ما نباید با به کار گرفتن واژه های تند و به دور از مدارا مناسبات فعالان جنبش دموکراسی خواهی را تخریب کنیم. اعتقاد به دموکراسی ایجاب می کند که برای نظرات مخالف خود همان قدر آزادی ابراز بیان قائل باشیم که برای افکار خویش. راه نجات ایران نه در این انتخابات فرمایشی که پس از آن از کانال وسیعترین اتحاد ملی علیه دیکتاتوری ولایت فقیه می گذرد.

مسوول سیاستهای ایران بربادده هشت سال گذشته شخص خامنه ای، بیت رهبر، روحانیون درباری و نیروهای نظامی- امنیتی حاکم اند. احمدی نژاد در این میان چیزی جز مهره ناچیز آن دستگاه جبار و فاسد حکومتی نبوده است. آنان ویرانی اقتصاد کشور و وخامت مناسبات بین المللی ایران و تحریم های فلج کننده را صرفا متوجه احمدی نژاد می کنند و مدعی اند که تغییر رئیس جمهور به تغییر سیاستهای کلان کشور می انجامد آدرس غلط می دهند و هنوز عمق فاجعه را ندیده اند.

خامنه ای اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران و مناسبات بین المللی آن را به درجه ای از وخامت رسانده که راه برون رفت از آن بدون برکناری خود او ممکن نیست. از فردای این انتخابات فرمایشی همه ما آآ

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com