رد صلاحیتها را به حدی رساندند که «هاشمی رفسنجانی» هم از حلقه تنگ «خودیها» بیرون افتاد. با این همه تراش و خراشی که شورای نگهبان داد، موجی از ناامیدی و دلسردی در فضای جامعه شکل گرفت که هشت نامزد باقی مانده فرقی با هم ندارند و جدالشان به سطح «چاکرم قربان» و «مخلصم» قربان کشیده شده است. تصور بر این بود که «مهندسی معقول و منطقی» انتخابات محقق شده و با کمترین هزینه، انتخابات به نمایش بی خاصیت و بیتنش و هیاهو بدل شده است که بازیگرانش محض خالی نبودن عریضه روی سن میروند و برای صندلیهای غالبا خالی یا ناظران خوابآلود نطق میکنند، اما همه ماجرا این نبود.
شب گذشته فیلم صحبتهای انتخاباتی محمدرضا عارف را از نیمه قطع کردند.
(+) گویا او بحث خودش را به لزوم حفظ احترام شخصیتهایی همچون خاتمی و هاشمی کشانده بود. باقیش چه بوده؟ ما که ندیدیم. از عارف گذشته، فیلم سخنان «محسن رضایی» هم سانسور شده است.
(+) جایی که او از گلایههای یک «پدر شهید» صحبت میکند و میگوید که پیرمرد گفته اگر وضع به همین منوال پیش برود دست به خودکشی خواهد زد.
اینها تعابیر سادهای هستند. از نگاه من ِ ناظر بیرونی، این حرفها تفاوت فاحشی مثلا با حرفهای ولایتی ندارند که میگوید پول مملکت را چینیها و هندیها خوردهاند و بردهاند. یا حتی غرضی که به مردم میگوید «میخواهند جیبتان را بزنند». (گویا فقط جلیلی است که نه گرانی را دیده و نه تورم و نه مشکل دیگری را و جوری حرف میزند و چهارتا واژه نامفهوم را مدام پشت سر هم تکرار میکند که خودش هم از صحبتهای خودش خوابش میبرد!) هیچ کدام از این حرفها از نظر ما حرف جدیدی نیست و هیچ کدام هم قرار نیست توفانی به پا کند. اما چه میشود که همین سطح از صحبتها را حتی از شخصی مثل محسن رضایی تحمل نمیکنند؟
مهندسی معقول و منطقی، هرچند در ظاهر کلام پروژهای پیچیده و چند لایه، با صرف هزینههای هنگفت اطلاعاتی و امنیتی است، اما به باور من در عمل چیزی نیست بجز چهارتا محاسبه ساده در حد اینکه چه کسی را در برابر چه کسی قرار بدهیم تا مثلا انتخابات به دور دوم برود و بتوانیم با یک عملیات یک شبه یکی را به سود دیگری تخریب کنیم. از جنس محاسباتی که هرکدام از خوانندگان این متن هم قطعا تا کنون به آن فکر کردهاند. اگر آقایان «مهندس انتخاباتی» میتوانستند معجزهای کنند، مجبور نبودند در لحظات آخر و با آن افتضاح و آبروریزی دست به دامن شورای نگهبان شوند که هاشمی را رد صلاحیت کند. این دستگاه مهندسی آنقدر ضعیف و آسیبپذیر است که نمیتواند در برابر خیزش موج استقبال از هاشمی هیچ تدبیر دیگری بجز پاک کردن صورت مساله بیندیشد. پس از آن هم تمام آنچه طراحی و مهندسی میشود، در سطح ناامید کردن مردم و سردرگم کردن و مغشوش کردن اذهانشان است. اینکه مدام از خود بپرسند کدام گزینه مطلوب آقا است؟ دولت از چه کسی حمایت میکند؟ چه کسی در آخرین لحظه کنار میکشد؟ و از همه مضحکتر، اخبار پراکنده دولتیها که هنوز میخواهند دم از بازگشت رحیممشایی بزنند تا چند روزی دیرتر دستشان رو شود.
خلاصه کلام آنکه، با تمام این ترفندها و تدابیر، اوضاع هنوز آنقدر افتضاح است که خاطرهگوییهای محسن رضایی هم ارکان نظام را به لرزه میاندازد. فضای یاس و سرخوردگی در جامعه غیرقابل کتمان است. درماندگی ناشی از توهم قدرت مطلق رغیبی که میخواهد با زبان بیزبانی بگوید «من هرکاری دلم بخواهد میکنم و آنقدر قدرتمند هستم که نفس از نفسکش ببرم و شما هم هیچ راهی برای مقابله نخواهید داشت». با این حال، نشانههایی که من میبینم حاکی از آن است این مترسک مهیب، حتی از سایه خودش هم به لرزه میافتد!
قرآن، تعبیر «خانه عنکبوت» را برای جماعتی به کار میبرد که دل به غیر از خدا بستهاند. اما در این صحنه سیاسی میتوان گفت: «آن جماعتی که بنای قدرت و حکومت خود را بر پایهای بجز خواست و اراده مردم بنا نهادهاند به مثال عنکبوتهایی هستند که به استحکام تارهای خودشان دل خوش دارند». عنکبوتهای سیاست مهیب و هولانگیز هستند، اما تردید نکنید که خانههای سستشان با نخستین وزش اراده مردمی از هم خواهد پاشید و نقشههای مهندسیشان نقشه بر آب خواهد شد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.