تکدی گری کودکان؛ معضلی که پایان ندارد/معین خزائلی

تقریبا در هر چهار راه و یا خیابان شلوغی دیده می شوند. با لباس های مندرس و سروضعی نامناسب که دل هر رهگذری را به درد می آورد. فال می فروشند، شیشه خودرو تمیز می کنند، گل می فروشند، و گاهی مشغول فروش چیزهایی هستند که اصلا نه خریداری دارد و نه توجیه اقتصادی. آن ها کودکان متکدی هستند. کودکانی که اگرچه به نام کودکان کار و کودکان خیابانی نیز شناخته می شوند ولی در بسیاری اوقات در عمل در حال تکدی گری هستند. کودکانی که نه نام و نشان از آن ها در دسترس است و نه آماری رسمی از آن ها وجود دارد.
در همین زمینه فرزانه مرودستی مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استان تهران شهریور ماه سال جاری با اشاره به معضل کودکان متکدی در این استان گفته بود که هیچ آمار دقیقی از آن ها در دسترس نیست. با این وجود گزارش ها نشان از افزایش کودکان متکدی نه تنها در استان تهران، بلکه در کل کشور دارد. این افزایش از سوی نهادهای دولتی و حکومتی نیز بدون واکنش بوده و در سال جاری به ویژه در استان تهران اظهار نظرهای متفاوتی را از سوی مسئولان برانگیخته است. واکنشی عمدتا واحد و با یک درخواست مشخص: مردم از کمک کردن به متکدیان خودداری کنند!
اعلام این موضوع که عموما به عنوان راهی برای مقابله با متکدیان و به ویژه کودکان متکدی از سوی مقامات مسئول در ایران انجام می شود در حالی است که این کودکان عمدتا به دلیل استثمار و سوء استفاده بزرگسالان (والدین، سرپرستان قانونی، نگهبانان، صاحبان) به تکدی گری وادار می شوند. مساله ای که علی رغم تاکید قوانین کیفری در ایران بر جرم انگاری آن، از سوی نهادهای مسئول مورد بی توجهی قرار می گیرد.
از سوی دیگر تکدی گری کودکان آن ها را به شدت در معرض دیگر آسیب های اجتماعی قرار داده و ناهنجاری های ناشی از آن را افزایش می دهد. در این میان بی توجهی به عوامل موثر در تکدی گری کودکان نیز خود از علل تشدید کننده خواهد بود.
آیا تکدی گری کودکان ناشی از فقر است؟
مقامات دولتی در ایران در قریب به اتفاق همه موارد، وقتی در برابر این پرسش قرار می گیرند که چه اقدامی برای «سامان دهی، جمع آوری و حل» معضل کودکان متکدی کرده اند می گویند این مردم هستند که با کمک و دادن پول به این کودکان، آن ها را تشویق به تکدی گری می کنند. به باور این مقامات اساسا این فقر و مشکلات مالی نیست که کودکان را به تکدی گری وا می دارد. آن ها می گویند این عدم صلاحیت والدین، استثمار کودکان و همچنین قاچاق و معامله آن ها است که تکدی گری کودکان را به این وضع رسانده است.
در همین زمینه فرزانه مرودستی مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استاندار تهران، شهریور ماه سال جاری با اشاره به شناسایی شدن ۳۵۰ کودک خیابانی در تهران گفته بود: «۵ تا ۱۰ درصد این کودکان نیازمند واقعی و مابقی کودکان استثمار شده توسط بزرگسالان هستند».
انوشیروان محسنی بندپی استاندار تهران نیز در همان زمان با اعلام درآمد میلیاردی متکدیان در تهران گفته بود: «دولت اعلام کرده از خانواده کودکان متکدی حمایت و برای آن ها مقرری تعیین می کند، اما رقم هایی که از محل تکدی گری نصیب آن ها می شود بالاتر است لذا این افراد با وجود برخورد و جمع آوری، بار دیگر به این کار باز می گردند».
داستان سرایی در مورد میلیونر و جدیدا میلیاردر بودن گدایان و متکدیان موضوع تازه ای نیست. سال هاست که این مساله نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان مورد تاکید قرار گرفته و حتی در ادبیات داستانی نویسندگان مشهور نیز از سال ها پیش حضور داشته است. از سوی دیگر از آن جا که نهادهای مسئول در ایران اساسا هیچ گونه آمار قابل استنادی از متکدیان به ویژه کودکان متکدی و خانواده شان ندارند، از این رو نمی توان به طور کامل گفته های مسئولان در ایران در این مورد را پذیرفت.
آن چه که روشن است این است که فقر، تنگدستی مالی و مشکلات اقتصادی را شاید نتوان علت اصلی تکدی گری کودکان در ایران دانست؛ اما این مساله عاملی محرک در افزایش موارد این معضل اجتماعی است. گزارش ها و اظهار نظرات مقامات مسئول در این زمینه نشان می دهد همزمان با وخیم تر شدن وضعیت اقتصادی و افزایش صد درصدی خط فقر، تنها در مدت سه سال و افزایش دست کم ۴۰ درصدی تورم، در شش ماه نخست امسال، تعداد کودکان متکدی و کودکان خیابانی نیز افزایش یافته است. حقیقتی که شهریور ماه سال جاری نیز از سوی مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استان تهران بر آن صحه گذاشته شده بود.
این افزایش خط فقر همراه با افزایش تورم، قدرت خرید خانوارهای ایرانی را به شدت کاهش داده و مسلما خانواده هایی را که پیشتر نیز زیر خط فقر قرار داشتند، عملا به قحطی رسانده است. روشن است که در چنین شرایطی هرگونه منبع درآمدی برای چنین خانواده هایی راهی برای فرار از گرسنگی و در نتیجه زنده ماندن است. حال می خواهد آن راه وادار کردن کودکشان به تکدی گری باشد.
از این رو اگرچه شاید علل اقتصادی عامل اصلی ظهور پدیده کودکان متکدی نباشد، اما به نظر می رسد یکی از علت های اصلی افزایش آن در سال های اخیر است.
کودکان متکدی؛ حمایت یا جمع آوری
خرداد ماه امسال همزمان با افزایش شمار و حضور کودکان خیابانی و متکدی در سطح شهرها، مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی از طرحی خبر داد که بر اساس آن کودکان خیابانی با رویکردی جدید جمع آوری خواهند شد. خبری که به سرعت واکنش گروه های مدافع حقوق کودکان به ویژه کودکان خیابانی و کودکان کار را بر انگیخت. به گفته این گروه ها «طرح های ضربتی این چنینی هیچ فایده ای نداشته و تنها جمعیت آسیب دیده و مظلوم [کودکان خیابانی] را از حوزه دید جامعه خارج کرده و بهبودی در وضعیت زندگی اجتماعی این کودکان ایجاد نخواهد کرد».
این تنها نمونه ای از رویکرد نهادهای مسئول در ایران به مقوله کودکان خیابانی و متکدی است. رویکردی که همواره «جمع آوری» یکی از پایه های اصلی تشکیل دهنده آن بوده است. در این روش مقصود تنها جمع آوری گروه هدف (در این جا کودکان خیابانی) از سطح شهر و نگهداری آن ها برای مدتی کوتاه است. بدون این که تمرکزی بر جنبه های حمایتی موضوع وجود داشته باشد. این کودکان معمولا پس از جمع آوری، برای مدتی در مرکز مربوطه (سازمان بهزیستی یا دفتر اجتماعی شهرداری ها) نگهداری شده و پس از آن عموما مجدد رها شده و به سطح شهر و کار خود که همان تکدی گری است باز می گردند.
مستند قانونی این رویکرد علاوه بر ممنوعیت کلی تکدی گری و جرم انگاری آن در ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی در ایران، آیین نامه ای است که به طور ویژه با نام «آیین نامه ساماندهی کودکان خیابانی» در سال ۸۴ تصویب شده است. بر اساس این آیین نامه کودکان خیابانی باید «جذب شده و پس از توانمندسازی به آغوش خانواده بازگردند».
روشن است که منظور از شناسایی و جذب کودکان خیابانی همان جمع آوری آن ها و منظور از توانمندسازی نیز حمایت از آن ها است. با این وجود علی رغم تاکید بر هر دو رویکرد در قانون مربوطه، به تجربه ثابت شده است که نهادهای مسئول در ایران تنها به جذب (جمع آوری) کودکان اکتفا کرده و سیاست توانمندسازی (حمایت) جایی در عمل ندارد.
در این میان مشکل این جاست که اساسا مفاد این آیین نامه با واقعیت های اجتماعی، اقتصادی و به ویژه عوامل موثر بر تکدی گری کودکان در ایران تفاوت های فاحشی دارد.
در همین زمینه در حالی که ماده ۴ این آیین نامه بر لزوم حمایت «مادی و معنوی» از خانواده های کودکان خیابانی پس از برگردانده شدن آن ها به خانواده از سوی سازمان بهزیستی و سایر نهادهای مسئول سخن گفته است، گزارش ها نشان می دهند این حمایت ها در عمل آن قدر ناچیز و ناکافی است که کودک مجددا پس از مدت کوتاهی به خیابان باز می گردد.
از سوی دیگر این اصرار به بازگرداندن کودک به آغوش خانواده در حالی است که بر اساس آمارهای منتشر شده و حتی گفته های خودِ مسئولان، شمار زیادی ار کودکان خیابانی در واقع قربانیان عدم صلاحیت والدین یا سرپرستان قانونی خود هستند.
فرزانه مرودستی مدیرکل امور اجتماعی استانداری تهران شهریور ماه سال جاری در این مورد گفته بود: «در بحث کودکان [خیابانی] آن چیزی که از همه مهمتر است، موضوعات حمایتی است. این که مشخص شود که آیا کودک نیازمند است و یا وسیله ای است برای تکدی گری و امرار معاش سرپرستان خانوار».
در این میان ماده ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی نیز کمکی به حل این معضل نمی کند. چرا که در این ماده اگرچه برای وادارکنندگان کودک به تکدی گری مجازات حبس صادر شده اما این مجازات عموما در مواردی که فرد وادارکننده از والدین کودک است، اِعمال نمی شود. همچنین اگرچه ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی مجبور کردن کودک به تکدی گری را از جمله موارد عدم صلاحیت والدین در نگهداری کودک و در نتیجه مجوز ورود مقام قضایی دانسته است، اما با توجه به این که سلب حضانت فرزند از والدین (به دلیل مفهوم فقهی ولایت قهری پدر بر فرزند) در دستگاه قضایی ایران آخرین گزینه و چه بسا اقدامی نشدنی است، اِعمال این ماده نیز در عمل ناممکن است. ضمن این که تمرکز بر خانواده و هدف انگاری آن به جای تمرکز بر فرد و انسان به ویژه در مورد کودکان در قوانین برآمده از فقه در ایران، حمایت از فرزند در برابر والدین نامناسب را دشوار کرده است.
بی سرپرست بودن کودکان خیابانی یکی دیگر از مشکلاتی که به گفته مسئولان مربوطه در این زمینه مقابله با آن را ناممکن کرده است. این کودکان یا عموما در برابر پول معامله شده اند و یا توسط قاچاقچیان از کشورهای همسایه به ایران وارد شده اند.
در همین زمینه فرزانه مرودستی مدیرکل امور اجتماعی استانداری تهران شهریور ماه سال جاری گفته بود: «تقریبا ۸۶ تا ۸۷ درصد کودکان خیابانی شناسایی شده اتباع خارجی هستند که از طریق قاچاق وارد کشور شده اند».
روشن است که امکان سوء استفاده از این کودکان و استثمار آن ها بسیار راحت تر از دیگر کودکان است. به صورتی که عموما تعدادی از آن ها تحت سرپرستی گروه هایی قرار می گیرند که هدفشان صرفا بهره کشی از این کودکان است.
مجید ابهری مدیر طرح «شهر بدون گدایم آرزوست» (طرحی که قرار بود در سال گذشته اجرا شود)، مهر ماه ۹۷ با تاکید بر وجود مافیای فعال در زمینه کودکان متکدی گفته بود: «در این گروه ها کودک اجاره می دهند، گریم می کنند و حتی به گدایان، خدمات سرویس رفت و برگشت ارائه می دهند».
با این وجود علی رغم وجود تفاوت های اساسی بین کودکان خیابانی و نقش عوامل مختلف از جمله فقر، عدم صلاحیت والدین و یا بی سرپرستی آن ها در تکدی گری، به نظر می رسد سیاست ارجح در میان نهادهای مسئول در ایران همچنان صرفا جمع آوری یا همان جذب بدون حمایت های واقعی برای جلوگیری از بازگشت این کودکان به خیابان و تکدی گری است. در حالی که تکدی گری کودکان جدای از آن که خود یکی از مصادیق روشن کودک آزاری است، آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی را نیز افزایش داده و خطرات زیادی برای این کودکان در پی دارد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)