از سال ۹۱ به این سو بحث انتقال آب دریای کاسپین به فلات مرکزی بسیار داغ مابین طبیعتگرایان و تکنوکراتها ادامه داشته و البته در برههای زمان بدلایلی کمرنگ تر شده و زمانهایی مانند هفتهای که گذشت به اوج خود رسید. در تمام این بحثها صرفا طرفداران و متخصصین محیط زیست در مقابل سیاستمداران و لابی های قدرت ایستاده اند. چرا از اقتصاددانان وارد نقد پروژه ای نشده اند که بیشک یکی از گرانترین پروژه تاریخ کشور تا این لحظه خواهد بود. آیا یک پروژه حداقل یکصد هزار میلیارد ریالی ارزش نقد اقتصادی و اعلام مخالفت و یا حتی موافقت را بین اقتصاددانان نداشت؟ حداقل من در بررسی که کردم نقد برجستهای از سوی اقتصاددانان ندیدیم و نقدهای اقتصادی به این پروژه بصورت اجمالی از سوی متخصصین محیط زیست انجام شده است (از سوی مجریان طرح نیز هیچ بررسی اقتصادی که گویای اقتصادی بودن طرح باشد در اختیار جامعه دانشگاهی و عموم مردم قرار نگرفته است).
این پروژه چالشهای عظیم اجتماعی و تنش های قومیتی و تبعات فرهنگی امنیتی را در پی خواهد داشت. ولی همچنان حضور متخصصین این حوزه ها نیز بسیار کمرنگ تر از حد انتظار بوده و نهایتا متخصصین بینرشتهای محیط زیست و علوم اجتماعی و اندک متخصصین علوم اجتماعی که گرایشهای محیط زیستی دارند، مطالب کلی را مطرح کردهاند که برای تحلیل کامل این اتفاق مهم کافی نیست. چرا اندیشمندان علوم انسانی که باید پیشگام تحلیل تحولات جامعه باشند درباره این پروژه تقریبا سکوت کردهاند. بهمین گونه متخصصین و اساتید علوم سیاسی که در ریزترین حوادث تحیلی ارائه میکنند در پیش بینی تبعات سیاسی و ژئوپولتیک این پروژه کوتاهی کردهاند. موارد موجود از این نوع تحلیل و اعلام نظر و دغدغهمندیها بسیار ناکافی است.
پیداکردن حتی یک خط در رسانه ها درباره جنبه های حقوقی، فقهی این پروژه کار دشواری است. آیا این پروژه ارزش آن را نداشت که یک پایاننامه یا تحقیق درباره مسائل حقوقی، شرعی و فقهی آن نگاشته شود؟ انتقال بین حوزه ای آب دقیقا مصداق گرفتن آب از کسی که حق دارد و دادن آن به کسی است که حقی از آن آب ندارد. چه ظلمی از این بالاتر و چرا حقوقدانان و متشرعین دربرابر این ظلم سکوت کرده اند. مگر نه اینکه شرع مقدس برای تمام زوایای زندگی انسانها برنامه و نظریه دارد و مگرنه اینکه برای کوچکترین مسائلمان چندین قانون و آیین نامه و بند و تبصره داریم چرا قانون اینجا در برابر انتقال بین حوزه ای آب سکوت کرده است. چرا حتی یک استفتا و فتوا درباره تحریم و یا حلال بودن انتقال بین حوزهای وجود ندارد؟ چرا از این ظرفیت برای آگاهسازی جامعه استفاده نشده است؟
اگر ابعاد این پروژه از جنبه توسعه و آینده پژوهی بررسی گردد بیش از پیش به عمق فاجعه پی خواهیم برد. این پروژه با کدامیک از ارکان توسعه پایدار سازگاری دارد؟ و آینده کشور را چگونه دستخوش تغییر خواهد کرد؟ کدام تحلیل از این حیث انجام این پروژه را ضروری میداند.
این پروژه در برههای از زمان پیشنهاد میگردد که مقارن رخ دادن بزرگترین فسادهای مالی تاریخ ایران است و این موضوع نگرانی ها را بیشتر میکند و نیازمند آنست که متخصصین حوزه مطالعات فساد از رشته های علوم اجتماعی و اقتصادی پروژه را رصد کنند تا جامعه را از شفافیت و یا خدای نکرده فساد موجود در پروژه آگاه کنند. مخلص کلام اینکه در این پروژه تنها این آبزیان فلاکت زده بزرگترین دریاچه جهان، درختان جنگلهای هیرکانی و خاک و سنگ کوهستان البرز نیستند که قربانی میشوند.
حتی تجربه دریاچه ارومیه نیز نشان داد که متخصصین علوم انسانی خیلی دیر و پس از مرگ سهراب درگیر معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پروژه های کلان آب شدند. درباره تخلیه سفرههای آبهای زیرزمینی زمانی حسگرهای متخصصین علوم انسانی تحریک شد که مهاجرات میلیون ها روستایی و تخلیه هزاران روستا از بخشهای مرکزی و شری کشور و موج جدید حاشیه نشینی آغاز شده بود. چگونه میتوان حسگرهای اندیشمندان علوم انسانی و صنعت را نسبت به پروژههایی که میلیون ها انسان از آن متاثرند حساس تر کرد؟؟
همینطور از سوی نهادهایی چون انجمن بهرهوری، انجمن بهینه سازی مصرف انرژی و … تحیل هایی مرتبط با مصرف انرژی برای پروژهای که قادر است برق یک نیروگاه را ببلعد، میلیون ها مترمکعب آب را شیرین کرده و به ارتفاع حداقل دو هزار متر پمپاژ کند، ندیدهایم-(حتی یک نقد مختصر اما فنی و تخصصی از سوی متخصصین این امر).
دکتر حمیدرضا دورودیان- ریس هیات مدیره انجمن بومبانان گیلان.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.