بقای هر نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در درازمدت به کارکردهای آن در مدیریت بحرانهای مختلف و پاسخگویی مناسب به مطالبات شهروندان و حکومتشوندگان جامعه بستگی دارد. نخستین شرط انجام چنین کارکردی آن است که میان نهادهای تصمیمگیرنده در رأس جامعه و بدنه آن گفتمان برقرار شود؛ یعنی اگر شکاف میان کنشگران کلان رأس جامعه و کنشگران فردی، اما تشکیلدهنده پیکره جامعه پر نشود، آن جامعه دچار بیهنجاری و از همگسیختگی و فساد خواهد شد.
در وضعیت موجود فاصلهای میان کنشگران رأس جامعه و بدنه آن وجود دارد. این شکاف را بیش از هر جای دیگر میان کنشگران سطح کلان، یعنی نهادهای دولتی و اجرائی، قانونگذاری و قضائی و زنان جامعه مشاهده میکنیم.
زیرا فرهنگ و عرف و واقعیتهای موجود جامعه ایران نشان میدهد همراه با رشد کمی و کیفی طبقه متوسط ایران و همراه با گسترش پتانسیلهای جامعه مدنی در ایران، زنان جامعه ایران در همه زمینهها و عرصههای علمی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رشد کردهاند، اما جای آنها در میان کنشگران اصلی رأس جامعه بسیار ناچیز و شاید بتوان گفت خالی است. یعنی ما هیچ زنی در سطوح بالای مدیریتی هیچکدام از سه قوه نداریم.
ممکن است برخی بگویند طرح مطالبه انتخاب وزیر زن کار عبثی است و بیپاسخ خواهد ماند. من معتقدم اوضاع دموکراسی در کشور ما ممکن است زیاد تعریفی نداشته باشد، اما در مقایسه با بسیاری از کشورهای آسیایی، بهویژه در خاور میانه، همین دموکراسی با اتکا به بدنه جامعه هنوز پتانسیلهای بسیاری را در خود دارد که میتواند راهگشای اصلاحات و دگرگونیهای مثالزدنی شود و الگویی برای همه کشورهای منطقه که لنگانلنگان و فرسخها عقبتر در این راه گام برمیدارند، شود. گذشته از آن صرف مطرحشدن انتخاب وزیر زن خود گامی به پیش است؛ چه از رأس جامعه مطرح شود و چه از بدنه. به عبارت دیگر، حرف نیز خود عمل است، زیرا حقی را مطرح میکند و برحق نشان میدهد که تا به حال از آن غفلت شده است.
انتخاب وزیر زن، بهویژه برای تصدی وزارت آموزش و پرورش، چیز عجیبوغریب و شگفتانگیزی نیست. کم نیستند کشورهایی که برای استفادههای تبلیغاتی میکوشند نشان دهند که دارند اصلاحاتی در امور زنان انجام میدهند. مثلا اجازه رانندگی زنان با اتومبیل را در بوق و کرنا میدمند، اما بدنه جامعه و سنتهای جامعه حتی در این حد هم با سیاستهای تبلیغاتی آنان سازگار نیست. اما در ایران، هم تواناییهای تاریخی و سنتی زنان، چه در مقام کنشگران فردی در خانواده و چه در مقام کنشگران اجتماعی، در نقش معلم و مدیران آموزشی دهههاست
که اثبات شده.
نکته دیگر اینکه درجه رشد کمی و کیفی زنان ایرانی به گونهای است که وقتی سخن از انتخاب وزیر زن است، انتخاب به صرف زنبودن نیست، انتخاب ویترینی نیست، تبعیض مثبت به نفع زنان نیست، بلکه انتخاب از میان نیروهایی است که مانند خانم فاطمه سعیدی چندین دهه از عمر خود را با کاردانی و شایستگی در تاروپود آموزش این کشور تنیدهاند. سخن از این نیست که چون زن ذاتا موجودی لطیف، مهربان و مادروار است، شایسته وزارت است، سخن از این است که اینگونه زنان شایسته، نباید به صرف زنبودن از کنشگری در سطح کلان محروم بمانند.
در ایران انتخاب وزیر زن انتظار گزافی نیست، زیرا اگر داعش، طالبان، القاعده، بوکوحرام و دیگر نیروهای واپسگرا راهی به ایران نداشتند، به یمن وجود همین زنان در بدنه جامعه ایران و در خانوادههای ایرانی بود که نتوانستند راهی به میان تودههای جامعه ما باز کنند. بزنگاه تاریخی بسیار مناسبی است برای آنکه به زنان ما در سطوح کلان کنشگری اجتماعی و اکنون وزارت، خوشآمد
گفته شود.
نادیدهگرفتن شایستگی زنان ما و پذیرش و اعتماد کل جامعه به فسادستیزی و دیدن زنان در مراتب بالای مدیریتی، راه را برای پهلوانپنبگی کاسههای از آش داغتری باز خواهد کرد که در خارج از کشور نشستهاند و بدون مرزبندی با حکومتهای زنستیز و ضد حقوقبشری و مافیایی فروش اسلحه، داعیه رهبری جنبش زنان ایران را دارند.
انتخاب وزیر زن پاسخ درست به مطالبات زنانی است که خیلی وقت است جای آنها دردر مدیریتهای کلان جامعه خالی است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.