۱-
درتهران
کفشهایم را
دورانداختم
خیابان… خیابان
ازآن کتابخانه… به آن کتابخانه گشتم
با پای پتی گفتم
مبادا! اشکی ازفروغ فروخزاد
برروی بنای کتابخانه
ریخته شده باشد
گرد وغبارکفشهایم
رویش بیافتد
تا که رسیدم به تهران
باهزاردست
بوی اشک فروغ را
به رخسارخستهام پاشاند
باد سپیده دم
۲-
تورا
با گناهها خریدهام
تنها این مانده
که تورا
باابربوسه
پاک کنم
اگرباورنمی کنی
لخت شو
تاکه قسم یادکنم
به هردو گنبد پستانهایت
۳-
چشمهایت
لحظههایم را
به زیبایی
حامله میکند
چیزی اززبانم میبارد
نام تو
نام تو
یادم داد
که هرگز
ازشمارش اعداد خسته نشوم
به نام تو
نام همهی گلهارا
بشمارم و
به نام تو
شروع به شمارش همهی گلهابکنم
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.