«معمولا هدایایی که به خبرنگاران اهدا میشود برای تجلیل از آنهاست ولی مواردی بسیاری هم وجود دارد که برخی از افراد، سازمانها، نهادها و وزراتخانهها برای سرپوش گذاشتن روی مسئلهای یا همراهی خبرنگاران برای اقناع مخاطبان اقدام به پرداخت هدیه میکنند. این هدیه معنایی جز تطمیع خبرنگار ندارد!» اینها را حمید حاجیپور، خبرنگار گروه گزارش رونامه ایران و دبیر گروه حوادث روزنامه قانون، میگوید که ۱۰ سال سابقه فعالیت در حوزه اجتماعی را دارد و با نهادهای بسیاری در این سالها در ارتباط بوده است. نظر قاطع او این است که اگر رسانه بهنحو شایسته از خبرنگاران خود تقدیر کند و مشکلات مالی آنها را برطرف کند، هیچگاه خبرنگاری وسوسه نمیشود که از حوزههای خبری خود هدیهای دریافت کند و بهقول معروف مدیون آنها شود.
او میگوید: «برخی از خبرنگاران بهخاطر همین هدایا گاهی مجبورند سکوت کنند و مطلب و گزارش انتقادی درباره حوزههای خبری خود ننویسند. مثلا در ماجرای پلاسکو، شهرداری تهران وعده داده بود به کسانی که در این حادثه کشته شدهاند، قبر مجانی دهد ولی از این وعده خود در برابر خانوادههای کارگرانی که در این حادثه از دنیا رفته بودند خلف وعده کرد و مدارک آن در اختیار من بود. من این مسئله را رسانهای کردم. روز بعد شهرداری با دعوت از چند خبرنگار و وارونه جلوهدادن این مسئله و پرداخت کارت هدیه ۲۰۰ هزار تومانی قصد داشت خود را توجیه کند. البته که در این ماجرا چند خبرنگار هم از دریافت کارت هدیه خودداری کردند.» حاجیپور معتقد است که قبول یا رد هدیه از سوی خبرنگاران مسئلهای است که موسسات مطبوعاتی و رسانهها در آن دخالت نمیکنند و برعهده خود خبرنگاران میگذارند اما در مواردی که این موضوع جنبه حقالسکوت بگیرد یا بهقصد تطمیع خبرنگار باشد، آن رسانه وارد میشود. از نظر او، در عین حال هم نمیتوان مشکلات معیشتی روزنامهنگاران را در مواجهه آنها با انواع هدایا نادیده گرفت: «مطمئنا مشکلات صنفی، بیمه، نبود حاشیه امن شغلی، اندک بودن دستمزد، نداشتن امتیازاتی مثل تعاونی مسکن و خواربار و حتی امکانات پزشکی جزو مهمترین دلایل قبول هدایا از سوی خبرنگاران است. با اینحال، حتما باید برای این هدایا دستهبندی قائل شد و نمیتوان گفت لزوما دریافت هدیه در مواردی مثل روز خبرنگار یا مناسبهای پایان سال و … کار درستی نیست.» او در ادامه تجربه دیگری را از حوادث پیشآمده و تلاش برای تطمیع خبرنگاران در آن برهه بیان میکند: «سال گذشته که کشتی باری چینی باعث غرقشدن کشتی چینیها شده بود، سفیر این کشور در تهران با برعکس جلوهدادن این حادثه قصد داشت قصور را متوجه نفتکش ایرانی کند و در نهایت، با پاکتهایی که داخل آن ۵۰ هزار تومان بود قصد داشت با استفاده از این ابزار ارزان، خبرنگاران را بهقول معروف، نمکگیر کند تا اظهارات او به جامعه القا شود. اما خوشبختانه با عکسالعمل مناسب خبرنگاران روبهرو شد و خبرنگاران بسیاری از رسانهها پاکتها را دریافت نکردند. امیدوارم روزی برسد هیچ خبرنگاری بهخاطر مشکلات اقتصادی که به او تحمیل میشود، واقعیت را کمرنگ یا کتمان نکند.»
بدون دعوت آمدن و با کارت هدیه رفتن
فهیمه طباطیایی خبرنگار حوزه آموزش و پرورش است که هماکنون عضو گروه اجتماعی روزنامه همشهری است و سابقه بیش از ۱۲ سال فعالیت در خبرگزاریهایی از جمله مهر و روزنامههایی ازجمله شرق و جامجم را در کارنامه کاری خود دارد. او بهدلیل حوزه فعالیتش بارها در شرایطی قرار گرفته که انواع هدیه و کارت هدیه به او داده شده اما بهشدت با دریافت آن مخالف است و میگوید: «با دریافت این هدایا یک حس باجگرفتن، زیرمیزی گرفتن و درنهایت، توهین به شخصیت حرفهایم پیدا میکنم. نظر من این است که با دریافت این هدیه، جایگاه و شخصیت خبرنگار بهشدت کاهش پیدا میکند و به وجهه او که باید یک شخصیت مستقل، پرسشگر و مقتدر باشد آسیب میرسد.» البته این نظر خود اوست و سردبیر رسانهای که در آن مشغول فعالیت است، موضع خاصی را برای خبرنگاران تعیین نکرده است. او فارغ از مشکلات صنفی و مسائل معیشتی خبرنگاران، نداشتن مناعت طبع را مهمترین عامل دریافت هدیه میداند و اعتقاد دارد این خود خبرنگاران هستند که روابطعمومیها و نهادها را مجبور به پرداخت کارت هدیه میکنند. در واقع، برخی خبرنگارنماها نقش پررنگی در این آبرورریزی تمام عیار مطبوعاتی دارند. در بسیاری از موارد، از کارت هدیه بهعنوان گروکشی در قبال یک خبر یا گزارش استفاده میکنند و به روابطعمومیها هم این پیام را دادهاند تا اگر میخواهید نشستهای خبری کماهمیتتان یا خبرهای سفارشیتان در رسانهها جایی پیدا کنند پس هدیه را فراموش نکنید.
طباطبایی در ادامه خاطرهای هم تعریف میکند و میگوید: «حدود سال ۸۷ بود که خبرنگاران ایسنا، فارس و همشهری در برنامهای که از سوی معاونت پرورشی آموزشوپرورش برگزار شده بود شرکت کردند اما هدیهای در آن مراسم دریافت نکردند. بعد از پایان مراسم، از طریق دیگر دوستانشان باخبر شدند که روابطعمومی برگزارکننده بودجهای برای هدیه به خبرنگاران دریافت کرده بود اما آن را به خبرنگاران نداده بود. آنها هم تا میتوانستند برای روابطعمومی خبرسازی کردند و آنقدر حاشیه برای روابطعمومی وقت ایجاد کردند که منجر به اخراج آن فرد از کارش شد. یکبار هم در نشست نیروی انتظامی که در روزهای پایانی سال برگزار میشد، بهجای همکارم برای پوشش اخبار شرکت کردم که با بیش از ۱۷۰ خبرنگار در سالن روبهرو شدم. بعد از آن، فهمیدم که تنها ۴۰ خبرنگار به این نشست دعوت شده بودند اما چون در بین خبرنگاران پیچیده بود که نیروی انتظامی برای خبرنگاران هدیه در نظر گرفته، عده زیادی بدون دعوت به محل نشست آمده بودند.»
دریافت هدیه خط قرمز خبرنگار است
ولی خلیلی دبیر گروه جامعه روزنامه همشهری است که بیش از ۱۷ سال سابقه فعالیت مطبوعاتی دارد. او بهشدت با اهدای هدیه به خبرنگاران و پذیرش این هدیه از طرف آنها مخالف است و این موضوع را خط قرمزی برای شخصیت فردی و حرفهای خود میداند: «وقتی یک خبرنگار از نهادها و روابطعمومیها هدیه میگیرد، طبیعی است که دیگر نمیتواند روایتی بیطرفانه داشته باشد و اگر از آنها انتقاد کند هم با رفتاری مواجه میشود که دیگر نمیتواند سرش را مقابل آنها بالا بگیرد.» خلیلی اعتقاد دارد که روابطعمومیها پایهگذار سنت هدیه به خبرنگاران بودهاند و آنقدر این رویه را تکرار کردهاند که حالا به یک وظیفه تبدیل شده است. «با شکلگیری این رویه روزنامههایی که اصولی نبودند و حقوق مناسبی به خبرنگارانشان نمیدانند هم این هدایا را جایگزین بخشی از درآمد خبرنگاران خود کردند. با این استدلال که ما همینقدر میتوانیم به تو حقوق دهیم اما باقیاش را مثلا از وزارتخانه نفت بگیر. خصوصا در حوزههای اقتصادی این میزان هدیههای نقدی بیشتر رواج دارد.»
خلیلی در ادامه خاطرهای از مراسم روز خبرنگار سال ۹۵ در یکی از زیرمجموعههای وزارت صنعت تعریف میکند: «در آن مراسم دعوای عجیبی بر سر کارت هدیه خبرنگاران بالا گرفت. آنقدر شدید که کار به تماس با پلیس ۱۱۰ برای برقرار نظم کشید. ماجرا هم از این قرار بود که مدیرعامل و روابط عمومی هر کدام به طور جداگانه عدهای خبرنگار را دعوت کرده بودند و چون تعداد دعوتیها بیشتر از هدایای در نظر گرفته شده بود، کار به دعوا و درگیری رسید. این در حالی است که در رسانههای معتبر جهان حتی بلیت هواپیمای خبرنگاری که همراه با رییسجمهور به سفر کاری میرود، از طرف رسانهاش پرداخت میشود و این اصول و قوانین است که مانع از زیر دین رفتن خبرنگاران برای حفظ سلامت کاریشان میشود.»
دبیر اجتماعی روزنامه همشهری صحبتهایش را با بیان خاطرهای شخصی از رد هدیهای که در سال ۸۳ به او داده شده پایان میبرد و میگوید: «با اینکه در رسانههای ما جهتگیری خاصی نسبت به این مسئله وجود ندارد، اما نپذیرفتن هدیه از سوی خبرنگاران هم بسیار مورد حمایت قرار میگیرد. من در سال ۸۳ در روزنامه شرق کار میکردم و به مراسمی از سوی سازمان ملی جوانان دعوت شدم. در آن مراسم، به خبرنگاران هدیههایی اختصاص پیدا میکرد و من ازجمله خبرنگارانی بود که هدیه را نپذیرفتم. چند روز بعد، روابط عمومی سازمان به دفتر روزنامه آمد و به سردبیرمان گفت در جمع بیش از ۵۰ خبرنگار، تنها نماینده رسانه شما بود که از هدیهگرفتن اجتناب کرد. چند هفته بعد، در جشن سالانه روزنامه شرق بهخاطر این موضوع از من تجلیل شد و از همان روز تا به الان، من را بر سر عهدی که با خود بستم استوار کرد.»
این پول شاباش نیست
سعید برآبادی با ۱۶ سال سابقه فعالیت مطبوعاتی در حوزه اجتماعی و فرهنگ و هنر که هماکنون دبیر تحریریه ماهنامه «بندر و دریا» و عضو تحریریه «جامعه نو» است، درباره رواج هدیهدادن به خبرنگاران حرفهای زیادی دارد. وقتی نظر شخصیاش را درباره این موضوع میپرسیم، میگوید: «بهصورت شخصی کاملا مخالفم اما معتقدم هر چه در طول این سالها جلو رفتهایم، هدیهدهندگان بهعمد سعی کردهاند با تنوعبخشیدن به هدایا، مسئله را مخدوش و ما را گمراه کنند. امروز کمتر نهادی بهطور روشن از سکه یا کارت بانکی بهعنوان هدیه یاد میکند. بسیاری از معاونتها در شهرداری و دولت بهجای هدیه چند سالی است با برگزاری جشنوارهها و همایشهای رسانهای، از فعالان خبری نزدیک به خود تجلیل کنند. نمونه بارز آن جشنواره رسانه و ترافیک، جشنوارههای زیر مجموعه وزارت نفت، وزارت صمت و وزارت آموزشوپرورش است.» او میافزاید: «موضعگیری درباره این مسئله روزبهروز پیچیدهتر و مخدوشتر میشود. به نظرم بهجای هرگونه موضعگیری شخصی در این زمینه، نیاز به یک مرامنامه سرسختانه جمعی و گروهی داریم تا شرایط فردی نتواند در این محدوده نقشآفرینی کند. یادمان نرود که یک سکه طلا امروز دو برابر حقوق یک ماه کار خبرنگار ارزش ریالی دارد و این درحالیست که علاوه بر خبرنگاران، جمع کثیری از فعالان رسانهای داریم که حتی عنوان شغلی خبرنگار ندارند.»
برآبادی به این موضوع هم اشاره میکند که بهدلیل نبود چنین مرامنامههایی، خبرنگاران کاملا شخصی نسبت به دریافت هدیه رفتار میکنند و هیچ موضعگیریای از سمت رسانهشان هدایتگر آنها نیست. برای مثال، در ادامه میگوید: «جامعه روزنامهنگاران و خبرنگاران ما در نبود صنف و مرامنامه، باری به هر جهت رشد میکند. این رشد غیرهمسو، غیرهمراه و غیرموجه است. شگردهای فردی، توصیههای غیرمسولانه و براساس تجربههای شخصی جای عمل یکپارچه را گرفته و طبعا این خلاء به پراکندگی برخورد رسانهها با موضوع هدیه منجر شده است. مثلا آیا من بهعنوان خبرنگار روزنامه همشهری نباید از شهرداری هدیه دریافت کنم؟ این بیاحترامی به مدیران ارشدم نیست؟ بهعنوان خبرنگار روزنامه آرمان امروز، آیا ارتباط خوب رسانهام با خاندان هاشمی نوعی هدیه غیرنقدی به حساب نمیآید؟ خبرنگار خانمی داریم که هر چند ماه، یک مصاحبه با کیهان کلهر به رسانهها میفروشد؛ هزینه یک میلیون تومانی فروش این مصاحبهها به روزنامههای مطرح دولتی و خصوصی، معنایی جز هدیه خبرنگاری دارد؟»
چنین مرامنامهای قطعا به سازوکاری صنفی و جمعی نیاز دارد اما رسانهها بهتفکیک هم میتوانند مرامنامهای داخلی داشته باشند، مثل گروه رسانهای «جامعه نو» که برآبادی درباره آن اینطور توضیح میدهد: «تجربه کار یکساله با تیم شورای سردبیری جامعه نو به من آموخته که یکی از اولین اقدامات اجرایی تیم رسانهای همپیمان شدن بر سر خطوط فعلی اطلاعرسانی است. در مرامنامه جامعه نو که در حال تکمیل آن هستیم، به چند نکته روشن اشاره شده است؛ اینکه خبرنگار از هیچ طریق و بی هیچ دلیلی با حوزه خبری خود ارتباطی فراتر از محدوده کاری برقرار نمیکند. هدایا از هر جنس و به هر شیوهای که باشند غیرقابل دریافت است. حتی دعوت به وعدههای غذایی برای نشست و گفتوگوی دونفره باید بهصورت هماهنگشده با سردبیری و بهصورت تقسیم هزینه آن وعده غذایی باشد. مبالغ پیشنهادی برای حمایت از رسانه نیازمند تصویب دفتر رسانه، شفافیت و سلامت آن مبلغ است و در صورت تایید، رسانه باید بتواند هر زمان که نیاز بود آن را بهطور رسمی اعلام کند. شیوه دریافت آگهی غیرارشادی نیز چنین است.»
وقتی از او درباره نقش مشکلات صنفی و معیشتی خبرنگاران در دریافت هدیه از سوی آنها میپرسیم، برآبادی این سوال را اینطور پاسخ میدهد: «اجازه بدهید بهجای نقش صنف در این فرایند، به نکته دیگری اشاره کنم. تاثیر دولت و سیاستگذاریهای رسانهای نیز در هر دورهای مهم است. من یک سال آخر دولت آقای خاتمی خبرنگار بودم و کل هشت سال دوره احمدینژاد را و حالا هم که آقای روحانی. این سه دوره از نظر برخورد با خبرنگار، سه دوره متفاوت بوده. در دوره آقای خاتمی، به من ریالی هدیه داده نشد. اصلا حرف این چیزها نبود. روزنامهنگاری، آن موقع، یک وجهه اجتماعی و روشنفکری قوی داشت. روزنامهنگار خیلی دغدغه پول نداشت و البته که چندان نیازی هم به آن نداشت. دوره آقای احمدینژاد ورق برگشت. در یک روزنامه اقتصادی بودم. در همه برنامهها هدیه داده میشد و فرقی هم نمیکرد که برنامه چه باشد؛ همه هم میگرفتند. من بیستویکساله بودم و هیچکس نبود به ما بگوید این هدیهای که میگیرید چه معنایی دارد. یادم هست که وقتی اولین پول تراول را از برنامهای گرفتم، برگشتم تحریریه و به دبیرم گفتم که این را توی پاکت گذاشته بودند، آخر وقت بهمان دادند. اسمش بهرام هوشیار یوسفی بود که هرجا هست سرش سلامت؛ برگشت و گفت: «این چنده؟» گفتم که پنجاه تومان تراول. دست کرد توی جیبش، یک تراول پنجاهی کشید بیرون و گفت این را بگذار روی تراولشان و توی همین پاکت برایشان بفرست. این را که گرفتن هدیه غیراخلاقی است، من اولین بار همینجا حس کردم. فهمیدم که این پولِ تشکر نیست، شاباش نیست، گرفتنش مصلحتی و مباح نیست، دریافت این پول در حرفه ما یک عمل غیراخلاقی است که بههیچوجه توجیه نمیشود.»
برآبادی میگوید: «در دور دوم آقای احمدینژاد، میزان این هدایا بیشتر و بیشتر شد چون عملا جز برخی خبرنگاران ثابت، خبرنگاری برنامههای خبری را نمیرفت. یادم هست که مدیر روابطعمومی سازمان محیطزیست که آدم روشنی بود، کل خبرنگاران حوزه را دعوت کرد به سفر بازدید از تنها یوز آسیایی در بند. آن برنامه سنگبنای دوستی عمیق خبرنگاران محیطزیست شد و شناخت و درک بهتر ما از جزییات یک حوزه خبری، بدون ریالی پول. ارتباط ما با سازمان دو چندان شد و راحتتر توانستیم نقدش کنیم تا جایی که عملا رئیس سازمان هیچ روزی از گزارشهای ما در امان نبود.» برآبادی میافزاید: «در دوره آقای روحانی وضع به کلی فرق کرده است. تیمهای رسانهای مختلف ایشان رو بازی نمیکنند. چند نفر در حوزههای مختلف انتخاب شدهاند، چند نفر که خبرنگاران تخصصی حوزههای خودشان به حساب میآیند. شما مجبورید برای گرفتن هر خبر، به خبرنگار مربوطه مراجعه کنید. این یعنی فساد به نظر من، چون آن مدیر روابطعمومی روی صندلی امن خودش نشسته و اگر شما سوژهای داشته باشید، خیلی راحت پایش را کنار میکشد و شما را حواله میدهد به همان خبرنگار. اوست که عدد این ارتباط را مشخص میکند و این هم خطرناک است و هم فسادآمیز.»
از او درباره ارزش ریالی هدیهها هم پرسیدیم که اینطور پاسخ داد: «بستگی به حوزه دارد. مثلا حوزه اجتماعی بهخاطر شکل و محتوای عموما تلخ گزارشهایش، کمترین ارزش ریالی را برای روابطعمومیها دارد و عموما حاضر نیستند موقعیت خود را از این طریق بهخطر بیندازند. آخرین هدیهای که به خودم پیشنهاد شده، شرکت در یک کنفرانس خبری در ازای هموارتر کردن کارِ دریافت وام خبرنگاریام بوده. خندهدار است اما واقعی.»
درآمد ناپاک؟
احمد کارخانه مدرس روزنامهنگاری و کارشناس رسمی دادگستری در حوزه خبرنگاری و روزنامهنگاری است. او دانشآموخته ارتباطات است و از سال ۱۳۷۶ در این زمینه فعالیت میکند. تخصص او در کارشناسی حقوقی مسائل خبرنگاری و تجربه او در حوزه روزنامهنگاری و تدریس به بحث اهدای کارت هدیه به خبرنگاران نیز کشیده میشود. کلیدواژهای که کارخانه برای چنین هدایایی استفاده میکند «درآمد ناپاک» است و بسیار تاکید دارد که با توجه به شغل سخت خبرنگاری، افراد بسیار محدودی در جامعه روزنامهنگاری و خبرنگاری هستند که این درآمدها را وارد زندگی خود میکنند. البته منظور او از «درآمد ناپاک» درآمدی است که بدون زحمت و صرفا بهخاطر موقعیت شغلی خبرنگار نصیب او شده است. او همچنین تاکید میکند در این حرفه، برخی مواقع مبلغهایی پرداخت میشود تا خبرنگاران کارهایی را که به عهده آنها است یا وظیفه کاریای را که دارند انجام ندهند و مصداقهایش را هم میگوید: «به عنوان نمونه، یکی از بانکها یک هزار سهم را به خبرنگاران در روز خبرنگار اختصاص داده است؛ جالب اینکه در لوحی که واگذاری این سهام را به خبرنگار اعلام کرده تاکید داشته که این مساله زمینه همکاری و تعامل بیشتر را فراهم کند. همچنین در دهه گذشته، خبرنگار یک رسانه از مدیرعامل یکی از بانکها مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان برای عدم انتشار مطالبی که به آنها دسترسی پیدا کرده بود درخواست کرد که البته با درایت مدیر آن بانک، پرونده مورد رسیدگی قرار گرفت و خبرنگار توبیخ شد. همچنین متاسفانه سوگیری رسانهها در حوزه ورزش با توجه به مناسباتی که با برخی افراد و حتی فدراسیونها با رسانه ها دارند نیز نمونهای از پول ناپاک در حوزه خبرنگاری و روزنامهنگاری است. بهطور مصداقی، سراغ دارم خبرنگار رسانهای را که کاملا با سازمان حوزه خبریاش قرارداد داشته و حقوق ثابت دریافت میکرده و اخبار مربوط را از سازمان تهیه و به رسانه منتقل میکرد. به هر حال، این نوع انگیزهها در سازمانها به دلایلی وجود دارد و مدیران رسانه در مراقبت از این پدیده مسئولیت بیشتری دارند. در خارج از کشور نیز فاش شد که بزرگترین تولیدکننده طلا در چین برای جلوگیری از اعلام رسواییاش در جریان آلودگی شدید معدن خود، به خبرنگاران پیشنهاد رشوه داده است.»
کارخانه درباره نام «هدیه» که بر چنین مواردی گذاشته میشود، میگوید: «در اصول حرفهای خبرنگاری این مساله مورد تاکید قرار گرفته که هر نوع پاداش و هدیهای که از سوی منابع خبری به خبرنگاران پرداخت شود، بدون عوض نیست و گرفتن آن اشتباه است و باید از آن اجتناب کرد. این مساله متاسفانه چند سالی است در فضای خبری کشورمان مرسوم شده و اینکه نامش را هدیه یا هر چیز دیگری بگذاریم، از غلط بودن آن نمیکاهد. نهادهای مختلف از پرداخت این هدیهها هدفهای خودشان را دنبال میکنند که در وهله اول نمکگیر کردن خبرنگاران است تا بهاصطلاح هوای حوزهشان را داشته باشند. البته قبولکردن این هدیهها از سوی خبرنگاران هم عملی غیرحرفهای است. میدانم با گفتن این حرفها خیلی از دوستان و همکارانم ناراحت و دلخور میشوند ولی باور کنید در درازمدت به حرف من خواهند رسید. من نمیتوانم درک کنم که چرا یک خبرنگار این هدیهها را قبول میکند، چه برسد به اینکه شیوه پرداخت آن هم نامعقول و زشت و برخورنده باشد.»
کارخانه میگوید: «خبرنگاران باید به درجهای از کمال برسند که هیچ هدیه خارج از این ضوابط را قبول نکنند و این امر برای ادارات نیز یک فرهنگ شود تا برخی مدیران کمکار بدانند هدیهدادن از انتقادها کم نمیکند و همیشه قلمهای تیز خبرنگاران آزاده آماده است کمکاریها را گزارش بدهد و با هیچ گروه و حزب و سازمانی هم زدوبند، مماشات و مصلحتاندیشی نداشته باشد. در اصل، روزنامهنگار بهدلیل تعهدات حرفهای و تکالیفی که در قبال جامعه دارد، از دریافت هدیه از منابع خبری خود هرچند که رسمی و مصوب باشد برحذر داشته شده است. در چند سالی که هدیه رییسجمهور به خبرنگاران داده میشد، هیچ خبرنگاری نپرسید این هدیه به چه مناسبتی به خبرنگاران تعلق میگیرد. آیا رییسجمهور روز پرستار و پزشک و کارگر نیز هدیه میدهد؟ چرا این هدیه توسط وزارت ارشاد پرداخت نمیشود.»
اما اگر روابطعمومی سازمانها و نهادها را بهعنوان متولی جریان هدیهدادن به خبرنگارها بدانیم، کارخانه نقش آنها را در کمرنگ و ریشهکن شدن این رسم چنین مطرح میکند: «بسیاری افراد رسانه را چشم بیدار جامعه میدانند که با نقادی سبب بهبود شرایط زندگی میشود. استقلال، شرط اول نقد سالم است. اما چند سالی است که نهادهای اجرایی در صددند این استقلال حرفهای را با ایجاد انگیزههای مادی کمرنگ کنند. در برخی دستگاهها، روابطعمومیها مبلغان آن سیستم هستند که این برخلاف تعریف ساده روابطعمومی است که وظیفه دارند ارتباطی دوسویه میان مردم و نهادی که در آن خدمت میکنند به وجود آورند تا با انتقال نظرات و انتقادها، عملکرد آن سازمان بهبود یابد. روابطعمومی برخی سازمانها بهجای آنکه نقش پل ارتباطی دستگاه و جامعه را ایفا کنند نقش بازدارنده دارند و بر اساس همین تعریف اشتباه از عملکرد خود، بهسراغ مطبوعات میروند و خبرهایی را بهصورت بخشنامه به آنها ارسال میکنند و مانع هر خبرنگاری میشوند که بخواهد برخلاف آن خبر یا حتی در تکمیل آن با مدیران آن سازمان ارتباط برقرار کند.»
در نهایت، کارخانه راه حمایتی یا راهحلی را که میتواند به این وضعیت نابسامان خاتمه دهد، اینطور بیان میکند: «حمایت از خبرنگاران از مجاری قانونی با تصویب قوانین لازم در مجلس و اجرای آن در وزارت ارشاد تا حدود زیادی میتواند آنها را بهسمت پولهای پاک هدایت و بستر آن را فراهم کند. باید خبرنگاران و رسانهها را در طرح یک نظام جامع رسانهای سازماندهی کرد و البته ذکر این نکته ضروری است که باید از ورود برخی افراد برای سوءاستفاده از این حرفه که به دنبال رسیدن به آمال خود در قالب خبرنگار هستند با تشکیل انجمنهای حرفهای جلوگیری کرد.»
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.