صدای تو اگر شادی ست.
ویا گُلبانگ ِ آزادی ست.
صدا در سینه مان، پژواک ِ دیگر داشت.
صدا از دوردست ِ جان ِ مشتاقان –
به سوی آرزومندان ِ باغ ما، قدم بر داشت.
که می گوید درختان را پیامی نیست؟
که می گوید درین سرمای طاقت سوز ِآن سامان-
گُل ِ بادام ِ تنها مانده ی ما را سلامی نیست؟
صدایت در سرود ِ جان ِ ما جاری ست.
گُل ِ بادام ِ تنها مانده ، اکنون از تو می گوید
به هر آیینه ، با هر رود.
ببین ای همنشین ِ دلنشین ِ هرچه فروردین !
کسی نام ترا در رقص ِ شبنم ها صدا کرده ست.
کسی از مَردُمان ِ”گیل”.
کدامین باغ؟ با نام تو زیبا نیست “اسماعیل” !
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.