در هفتهی جاری روسای جمهور آمریکای جنوبی در ریودوژانیرو گرد آمدند و پیرامون استراتژیهای ادغام و تجارت منطقهای از جمله عضویت کامل بولیوی در بلوک تجاری MERCOSUR به مذاکره پرداختند. هوگو چاوز و ایومورالس با طرح مسالهی کنار گذاشتن سیاستهای نئولیبرالی و بازار محور، بلوک مذکور را به چالش کشیدهاند. در حالیکه بولیوی خواستار «اصلاحات عمیق» در MERCOSUR است چاوز نیز تمایل خود را مبنی بر «پاکسازی آن از نئولیبرالیسم» اعلام کرده است. جهتگیری این بلوک تجاری که ۲۵۰ میلیون نفر جمعیت را دربرگرفته و تولید ناخالص داخلی آن معادل یک تریلیون دلار است قطعاً بر چگونگی کاهش فقر، ادغام منطقهای و ایجاد یک نیروی ضدآمریکایی در منطقه تاثیرگذار خواهد بود.
MERCOSUR در شکل کنونی آن بیشتر با توافقنامهی تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) و اتحادیه اروپا وجه مشترک دارد تا چارچوب جایگزین برای ادغام و تجارت که از سوی چاوز و مورالس مطرح شده است. هر دو رهبر در جهتگیری سوسیالیستی که آن را آلترناتیو بولیواری برای کشورهای آمریکایی (ALBA) نام نهادهاند به کوبا پیوستهاند ALBA بر پایهی مشارکت، همبستگی و تکمیل و جبران کمبودهای یکدیگر قرار دارد .ALBA تمهیداتی را در نظر گرفته که براساس آن ملل عضو در پروژههای توسعه صنعتی و زیربنایی با یکدیگر همکاری کرده و در عین حال، سود سرشاری را نصیب کوچکترین و ضعیفترین اقتصاد (بولیوی) میکند. در هفته گذشته، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه و رافائل کورهآ در اکوادور نیز نسبت به پیوستن به توافقنامه ALBA ابراز علاقه کردند.
بدون انجام اصلاحات عمده، گسترش و توسعه MERCOSUR اجرا و تحقق ALBA را با مشکل مواجه خواهد کرد. اگر چه گسترش MERCOSUR بدون هیچگونه تغییری، ممکن است حجم تجارت و تولید ناخالص داخلی کشورهای عضو را افزایش دهد اما همچنین میتوان انتظار داشت که این توافقنامه در توزیع بسیار نامتوازن ثروت در آمریکای لاتین ایفای نقش کرده و کماکان منطقه به عنوان صادرکننده مواد خام، وابسته باقی بماند.
MERCOSUR با شرایط کنونیاش، ALBA را در چارچوب «آزادسازی بازار» محصور کرده و تحت انقیاد درمیآورد و این برخلاف نارضایتی عمیق و گسترده از نئولیبرالیسم در آمریکای لاتین است.
MERCOSUR و نئولیبرالیسم
بازار مشترک مخروط جنوبی، MERCOSUR ، در سال ۱۹۹۱، طی معاهدهی ASUNCION به مثابه یک «اتحاد گمرکی» تاسیس شد. MERCOSUR که نخست کشورهای آرژانتین، برزیل، پاراگوئه و اروگوئه را دربرمیگرفت درصدد کسب اهدافی به این شرح بود: ادغام ملل عضو از طریق حرکت آزاد کالا، خدمات و سرمایه، تضمین امنیت سرمایهگذاریهای کمپانیهای خارجی (از کشورهای عضو)، ایجاد استاندارد برای کالاهای صادراتی، مجهز شدن به یک تعرفه خارجی مشترک (CET) و هماهنگ کردن سیاستهای اقتصادی و تجاری در کشورهای عضو. این اتحادیه همچنین مکانیسمهایی «محافظتی» تعبیه کرده است که از طریق آن در صورتی که بر اثر جریان سریع کالاهای وارداتی، آسیبی جدی کشوری را تهدید کند کشور مذکور برخی موانع تجاری را به شکل محدود برقرار کند. MERCOSUR همچنین شامل یک مکانیسم حل اختلاف است.
بهعنوان یک اتحادیه گمرکی، ساختار MERCOSUR در فراسوی اقداماتی که برای آزادسازی تجاری صورت گرفته، از جمله پیمان NAFTA ، قرار دارد و در صدد ایجاد هماهنگی فعالیتهای سیاسی و اقتصادی کشورهای عضو است. با توجه به این موضوع، MERCOSUR میتواند همچون پسرعمویکمتر توسعه یافته اتحادیهی اروپا تلقی شود. علاوه بر تعرفهی خارجی مشترک (که به دلیل آن که بیشتر جنبهی سمبلیک دارد تا واقعی مورد انتقاد قرار میگیرد) کشورهای عضو MERCOSUR از مواضع مشترک در مذاکرات تجاری برخوردارند و خواهان هماهنگی سیاستهای پولی و مالی از جمله امکان برخورداری از پول مشترک هستند برخی صاحبنظران اقتصاد سیاسی، MERCOSUR را بهعنوان یک برنامه که ضرورتا تجارت آزاد را به پیش میبرد تقبیح میکنند. امیر صادر، نویسندهی برزیلی بلوک تجاری موجود را به مثابه وسیله نقلیهای که آمریکای لاتین را به نئولیبرالیسم نزدیکتر میکند مورد حمله قرار میدهد و معتقد است که آن، روند قهقرایی قاره به سوی بدل شدن به یک پایگاه کالاهای وارداتی را تسریع میکند. پروفسور نیکلافیلیپس نیز طی اظهارنظر مشابهی گفت این بلوک به گونهای ساخته شده که فرآیند مقرراتزدایی و آزادسازی داخلی را از طریق برقراری برخی مکانیسمهای تحمیلی در سطح منطقه تسهیل کرده و به پیش میراند.
نظیر NAFTA ، جایگاه MERCOSUR نیز درون چارچوب تجارت جهانی تعیین شده از سوی WTO قرار دارد و همین امر محققانی چون توسی، کاسابوری و کوئیلیکنی را ناگزیر میکند بلوکهای منطقهای را به مثابه کلوپهای جدید برای حفظ روند آزادسازی توصیف کنند. با این حال، تفاوت مهمی وجود دارد. NAFTA تحقق الگوی منطقهی آزاد تجاری است در حالی که MERCOSUR یک اتحاد گمرکی است. در بطن این تفاوت آنچه جین گروگل به مثابهی رویکرد مشارکت جویانه یا همکاریطلبانه در جهت ادغام منطقه نامیده است قرار دارد که اتحادیهی اروپا و MERCOSUR از آن برخوردارند و در تقابل با استراتژی هدایت از سوی بازار قرار دارد که هم اکنون حاکم بر NAFTA و FTAA است و همین تمایز است که چاوز و مورالس را به این باور رسانده که نگرششان مبنی بر نوع جدیدی از تجارت و ادغام میتواند در درون چارچوب MERCOSUR عمل کرده و متحقق شود.
منبع:ZNET
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.