رضا مقصدی

          آه…می کشم برای آب .

       …………………….

دستهای من، تُهی ست .

چشمهای من پُراز نگاه ِحسرت ست.

آه…می کشم برای آب.

زخم می زند دوباره روزگار

بر جهان ِجان ِخُرّم ام.

خنده از لبان ِ من گُریخت.

برگ وُبار ِمن، دوباره ریخت.

در گزند ِ بی شمار

این منم که شعله می کشم زهرکُجای خاک.

با ترانه های چاک چاک.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com