یکی از اتفاقات عجیب و مهم سال ۸۸ دیدار مهدی کروبی با ساسیمانکن (خواننده زیرزمینی) و اعلام حمایت وی از کروبی در انتخابات ریاستجمهوری بود. این اتفاق دستاویز تمسخر و خشم بسیاری از رسانهها و نخبگان سیاسی از تمام جناحها (حتی حامیان کروبی) شد چرا که آن خودنخبهپنداران و فعالان سیاسی، یک خوانندهی مبتذل پرطرفدار را شایسته همان حقوق شهروندی که خودشان داشتند نمیدانستند. دلیلش ساده اما بهغایت مهم بود: ساسیمانکن خلاف نظام ارزشیِ حاکم عمل میکرد. در دفاع از حق شهروندی ساسی مانکن و میلیونها نفر مانند او، فرزانه روستایی سرمقالهای در روزنامهی اعتماد نوشت که بهنظرم یکی از درخشانترین متون روزنامهنگاری تحلیل سیاسی معاصر است. روستایی با تیزبینی شرح میدهد چطور حاکمیت و نخبگان سیاسی با وفاداری محض به نظام کهنه و پوسیدهی ارزشهایشان همهی شهروندان را بر حسب کارکردشان برای نظام درجهبندی میکنند و در این رتبهبندی خودشان شهروند درجه یک و افرادی مانند ساسیمانکن به مقام «شهروند درجه هیچ» نائل میشوند؛ شهروندانی که با اینکه وجود دارند اما «همواره نه تنها به هیچ انگاشته شدهاند بلکه حتی در رسانهها و تبلیغات رسمی وجودشان انکار میشود.»
روستایی شرح میدهد که صاحبان و حامیان قدرت در ایران، این حق را صرفا برای خود قائل شدهاند که «درجههای شهروندی را متناسب با منافع گردانندگان نظام سیاسی جابهجا کنند» و اساسا این تفکیک و درجهبندی یکی از مهمترین ابزارهای حفظ استیلای سیاسی-فرهنگی بر «دیگران»ی ست که به شکل دلخواه آنها خدمتگذار و شیفتهی ارزشهای پوسیدهشان نیستند. این تفکیک و درجهبندی یک فرآیند حیاتیِ دایمی است به طوریکه «سلب حق شهروندی را از دورترین لایههای اجتماعی که قرابت کمتری با نظام ارزشی حاکم دارند شروع میکنند اما به همان نقطه به پایان نمیرسانند.در چنین جوامعی نه تنها بیدفاعترین اقشار اجتماعی فاسد، بیریشه و عوامل دشمن شمرده میشوند بلکه بر مبنای همان ملاکهای انحصارطلبانه، دارنده هر اندیشه یا معیار متفاوت از حاکمان سیاسی نیز طرد، منکوب، و لگدمال میشود.» و دقیقا از همینرو «روند سلب شهروندی از شهروندان بدون دفاع و حاشیهنشین آغاز میشود اما در ادامه دامان اندیشمندان، دگراندیشان،منتقدان، متجددان، و معترضان سیاسی را نیز میگیرد.»
تحلیل درخشان روستایی به درستی میتواند فاجعهای که این روزها در جریان است را تبیین کند. زمانی که اعتراضات و تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ در دهها شهر دورافتادهی محروم شروع شد و معترضان به ضرب گلوگه کشته شدند، اولین واکنش همهی جناحهای حاکم این بود که اینان مردم «واقعی» نیستند. اینها اغتشاشگرانیند که دشمن خارجی تحریک و تجهیزشان کرده. وقتی تصاویر آتشزدن پرچم ایران توسط معترضین منتشر شد همگی یکپارچه گفتند اینها ایرانی نیستند. جلاییپورِ اصلاحطلب معترضین را «کرکس»، مهاجرانی آنها را «موج بیریشه»، و عباس عبدی آنها را اغتشاشگرانی نامید که باید به شدت سرکوب شوند، و همچنین بعضی اصلاحطلبان دیگر معترضین را «گشنگان» و «سیبزمینیخور» نامیدند. بیانیهی مجمع روحانیون مبارز به ریاست محمد خاتمی نیز صراحتا معترضین را به دو دستهی «مردم» و «عناصر فرصتطلب و عوامل آشوبگر» تقسیم کرد و حق اعتراض به ظلم و ستم که از بدیهیترین حقوق شهروندیست را فقط برای «مردم واقعی» لحاظ کردند. طوری که از این تفکیک و درجهبندی شهروندان استفاده شد مشخص است که تنها هدفش این است که عدهای را از حقوق شهروندی محروم کند صرفا چون در چهارچوب ارزشهای نظام حاکم رفتار نکردهاند. اما آیا واقعا تخطی از ارزشهایی که خود منشاء بیعدالتی، فساد، فقر، بیکاری، و انقیاد معترضین بوده باعث میشود آنها به شهروند درجه صفر تنزل کنند؟ به حکم کدام قانون یا دادگاه صالح و عادل آتش زدن پرچم ایران یک ایرانی را از ایرانی بودن ساقط میکند؟ آیا تخطی از قوانین و ارزشهای ظالمان، باعث میشود یک ایرانی، دیگر ایرانی نباشد؟
بدیهیست که هدف از درجهبندی و تفکیک شهروندان بر اساس مصلحت قدرتمندان و منافع نظام، درواقع مشروعیت دادن به سرکوب مخالفان بود. اما کار به همینجا ختم نشد. از میان هزاران معترض بازداشتی متاسفانه خبر رسید که فردی به نام سینا قنبری (و دو نفر دیگر: وحید حیدری و محسن عادلی) در بازداشتگاه «به دلیل نامعلوم» خودکشی کرده اند. حتی اگر داستان خودکشی را هم پذیریم، عقل و وجدان اخلاقی میگوید که قطعا ایرادات مهلکی در ساز و کار زندان بوده که فرد بعد از دو روز خودکشی کرده. اما واکنش حیرتآور از طرف بعضی افراد هر دو جناح به این فاجعه، که یادآور فاجعهی کهریزک در سال ۸۸ است، این بود که سینا قنبری دانشجو نبوده بلکه یک قاچاقچی دیپلمه بوده. گویی قاچاقچی و دیپلمه بودن (به فرض صحت) سینا را از داشتن حقوق شهروندی محروم کرده و بدون اینکه هیچ روند قانونی و حقوقی طی شده باشد او را مستحق مرگ میکند. اساسا سطح تحصیلات و حتی جرم سینا چه ارتباطی به این دارد که از حقوق خود به عنوان شهروند ایران محروم شود؟ اینجاست که میبینیم در سطوح مختلف قدرت و رسانه، درجهبندی شهروندان بر اساس مصلحت نظام چه ابزار قدرتمندی برای حقکشی و سرکوب است چرا که نه تنها به «کرکس» خواندن مردم راضی نمیشود بلکه میخواهد کشته شدن معترضین در زندان را بیارزش جلوه دهد.
این حقکشی زیرکانه یک تکاتفاق تصادفی و استثنا نیست بلکه به شکل سیستماتیک در تمام سطوح قدرتِ تمام جناحهای حاکم وجود داشته و دارد. از پسر عارف که با فساد و رانت میلیاردر شده اما دلیل موفقیتش را ژن برتر نامید، تا طلبهها و آخوندهایی که بدون هیچ تولید مفیدی برای جامعه خود را مستحق بودجهی هزاران میلیاردی میدانند، تا هاشمی شاهرودی که خود را مستحق درمان در بهترین بیمارستانهای آلمان میداند اما شهروندان بیمار و نیازمند را به توسل به ائمه و دعا دعوت میکند، تا آنها که خود را مهره، ستون، عمود، یا استوانهی نظام و انقلاب میدانند و صرفا به همین دلیل برای خود حقوق شهروندی ویژهای قایل هستند. همگی در این حقکشی همدستند. اوج این وقاحت را در کلام قاضی سابق دادگاه انقلاب اسلامی علیاکبر حیدریفر میتوان شنید که دستور انتقال بازداشتشدگان را به کهریزک در سال ۸۸ داد که به کشته شدن چند نفر از جمله محسن روحالامینی منجر شد. او پسر عبدالحسین روحالامینی بود که دبیرکل حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی و نیز رییس کمیتهی علمی، تحقیقاتی و فناوری دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام است. حیدریفر چند ماه پیش با وقاحت تمام گفت «اگر میدانستم پسر آقای روحالامینی در آن جمع است بی بروبرگشت او را به احترام پدرش آزاد میکردم.»
اما بد نیست این صاحبان قدرت و حامیان نظم موجود بدانند که همین محرومیت از حقوق شهروندی باعث شد اعتراضات اخیر شکل بگیرد. اعتراضات اخیر را نه دشمنان ایران، که شهروندان درجه هیچ ایرانی شکل دادند که از کار، نان، آزادی و عدالت محرومند و تحت ظالمانهترین تبعیضهای اقتصادی و سیاسی هستند. همان شهروندان درجه هیچی که کرکس آشوبگر و عامل بیگانه و قاچاقچی معتاد نام گرفتند و چون گشنه و بیکار بودند تحقیر شدند و اساسا وجودشان انکار شد. هرچند کمتر از یک ماه دیگر در سالروز ۲۲ بهمن از همین شهروندان درجه هیچ به عنوان «آحاد ملت همیشه در صحنه» نام برده میشود. شهروندان درجه هیچی که به خاطر هیچ انگاشته شدن اعتراض کردهاند. اما آنهایی که این روزها زیرکانه و پیروزمندانه خود را صاحب این حق میدانند که شهروندان ایران را درجهبندی کنند، بدانند که روزی نوبت درجهبندی خودشان فرا میرسد. همانطور که روستایی شرح داد، این نظام تقسیم و تحقیر و سرکوب به هیچکس رحم نخواهد کرد و روزی هیچکنندگان هیچ خواهند شد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.