ذهن ما سوسیالیستهای مقیم ایران این روزها بسیار انباشته از بایدها و نباید هاست و نمیتواند در بی عملی محض آرام گیرد. مانند شور رفتن به کرمانشاه به بهانه دیدار دوستی یا تقدیم کمکی! اما در واقع برای دریافت شکل عمل مشخص در این شرایط هولناک و نیز حس مسئولیت درمقابل عزیزان دهه۶٠، در جستجوی “چه باید کرد“ این لحظات بودیم! آنچه دیده شد وحشتناک بود :
حاکمیت خدای ارزش، زلزله را به قتلگاه مردم تبدیل کرده بود. حتی پس از مرگ و ویرانی و دردبدری انسانها، باز هم این خدا در کمین خون مکیدن بود. بانکها با وعده وام، پیمانکاران را برای بازسازی فرا میخواندند، خرده پاهای بازار، لممپنها را سر جادهها به غارت کمکهای مردمی واداشته بودند، سپاه و ارتش کمکهای مردمی را مصادره میکرد تا به نام امامش بذل کند و فروشندکان بساط پهن کرده بودند تا در مقابل النگو طلای یک مادر نگران از اب گل آلود ماهی درشت بگیرند!! در زیر خاکستر زلزله اما بی اعتمادی، خشم و نفرت از حکومت آماده شعله ور شدن بود و نوکران حاکمیت سردرگم و ناتوان!
زلزله یک حادثه طبیعی است اما تلفات زلزله و خسارات آن طبیعی نیست. مستقیما به نظام حاکم، به مناسبات اقتصادی و به حکومت مربوط است. مربوط به میزان رفاه و فقر مردم و هزینهای است که صرف زیر سازی مناطق مسکونی و پیشگیریها و خانههای مردم و تاسیساتی مثل بیمارستانها و مدارس و غیره شده است. اگر میلیاردها میلیارد دلار درآمد نفت صرف سرکوب مردم، صرف زندانها و موسسات مذهبی، صرف دزدیهای مقامات، صرف جریانات تروریست، صرف حضور تبلیغی و نطامی در منطقه و حمایت نظامی از بلوک شرقی سرمایه نشده بود و صرف رفاه مردم میشد، خانههای مردم بر سرشان فرو نمیریخت.
اما مردم، آنان که از شهرهای دیگر آمده بودند آنان در بی اعتمادی مطلق به حاکمیت خود دست بالازده و علیرغم همه موانعی که حکومت بر سر کمک رسانی آنها ایجاد کرده بیشترین کمک را به زلزله زدگان و نجات جان مصدومین میرسانند و به مدد رسانه ها، اشکال نوینی از جنبشهای خودانکیخته به نمایش گذاردهاند تشکلهایی خود جوش، کارا وکوچک!. کاروانها پشت سر هم، کامیونها و وانتهایی که با پلاکت، جایگاه غیر حکومتی خود را معرفی میکردند شکوهی از قدرت انسانها و دهن کجی به بالاییها در جادهها ایجاد شده بود که فراموش شدنی نیست. آسیب دیدگان زلزله چشم انتظار این کاروانها بودند. موج مخالفت و خشم به فعالیتهای برون کشوری رژیم در این مناطق و نیز کل کشور یا بیان میشود یا آنجا که سکوتی با درد و ماتم است در نگاه مردم حس میشود.همیاری و همکاری مردم در پاییز ١٣۵٧ بار دیگر به شدت تداعی میشد.
در این شرایط که مردم حکومت را نمیخواهند و حکومت نیز ناتوان از اداره کشور است، در این شرایط که مردم خود را باور و به قدرت تشکلهای مدنی خود پی بردهاند در این شرایط که در صدر اعتراضات خشم مردمی، خشم کردها نشسته است در این شرایط که کشور و منطقه غرب آبستن انفجار کوه نفرت و خشم و درد است متاسفانه و متاسفانه نیرو چپ شدیدا غایب است و بحران رهبری و عدم حضور آنها بیداد میکند. چپ منفرد هم! منتهی عملش، دلسوزی برای زلزله زدگان و فقر و افشاگری است! افشاگریهایی که رسانههای مردمی و ملی گراها بسیار قویتر از آنها انجام میدهند نه رهنمودی! نه حرکت جمعی و نه حتی تشکیل کمپین مشترکی برای کمک عملی و بودن واقعی در کنار مردم!
حال آنکه زلزله کرمانشاه حضور واقعی در بزنگاههای حرکتهای مردمی را میسر ساخته است این زلزله بر بسترقطع امید مردم از رژیم، یکی از لحظات خاص استفاده اگاهانه برای وحدت و اشاعه خواستههای کارگری است. زلزله کرمانشاه همان لحظهی گذرای نارضایتی رادیکال مردم است که هنر رهبری، تسخیر به موقع آن است. تسخیر فرصت در یک وضعیت بغایت بحرانی میتواند چپ را از انزوا خارج و اعتماد مردم به آنهارا بازسازی کند!
پیشنهاد ما تشکیل کمپین صلح و عدالت احتماعی برای حمایت از آسیب دیدگان زلزله از کانال اعتراض علیه بودجههای جنگی و تبلیغی ایران درمنطقه است. این کمپین با حضور همه گروهها و منفردین سوسیالیست ونیز فعالین سیاسی – اجتماعی قابلیت اجرایی خواهد یافت.
این کمپین خواستههایی به میان مردم خواهد برد که مردم را متوقع و رژیم را در خروج از منطقه و تخصیص بودجههای نظامی – تبلیغی منطقه به آسیب دیدگان به چالش جدی خواهد کشاند. و نیز باید با استفاده از تمام امکانات رسانهای، تظاهرات و سمینارها، دولتها را از استرداد بدهیهای گذشته به رژیم باز داشت و این بدهیها را مستقیما برای مردم درخواست و الزام نمود، به طور مثال پرداخت بدهی انگستان به ایران میتواند مشروط به هزینه شدن آن در مناطق زلزله زده تحت نظر نمایندکان نهادهای شناخته شده جهانی باشد. شکی نیست که بسیاری از این خواستهها در بند و بستهای سیاسی دول حافظ سرمایه و بلاجواب خواهد ماند و برای ادامه نظامیگری وآشوب زایی رژیم در منطقه از مردم دریغ خواهد شد. اما مردم متوقع خواهند شد و پاشنه آشیل رژیم، کنش بالفعل و همگانی نمودن همین توقع میباشد.
شرکت کنندگان کمپین و امضا کنندگان بیانیه آن باید ملزم شوند خواستهها و اقدامات مطروحه در بیانیه را در هر جا که هستند در بیانیههای حزبی، در پست ها، در محله، در محل کار و در گروههای فیس بوکی و تلگرامی و هر مدیای ممکن جاری سازند. فقط در این صورت است که از هرز رفتن تبلیغات پراکنده، خود به خودی و انفرادی نیروهای چپ جلوگیری و همه در کانال مشخصی، قادر خواهند بود طوفان رسانهای روی خواستههای مشخص ایجاد نمایند.
در فراخوان نباید صرفا سوسیالیستها را مد نطر داشت. دعوت از افراد شاخص و مبارز زنان، صنف ها، اقلیتهای مذهبی و اقوام یکی از اقدامات محوریست/ بلاخره باید دیوار روشنفکر چپ و اصلاح طلب فرو ریزد بلاخص اکنون که ماهیت واقعی روحانی برای آنها آشکار شده است. افرادی چون خانم نسرین ستوده، نرگس محمدی، اسماعیل عبدی، محمود بهشتی و ……..نمادهای مبارزه مردم هستند!
در یک کلام: در عمل مشحص، در خطاب قراردادن اکثریت مردم و در استتار حمایت مردمی است که وحدت جان میگیرد و صداها شنیده میشوند و رهبری پرولتاریا امکان خواهد یافت در تداوم حرکت و با گسترش اعتصابات جنبش را رادیکالیزه کند.
امید که این فرصت گرانبها از دست نرود و امید آنکه شور وخشم موقت روشنفکران باز هم خاموش نشود و مردم تنها نمانند با سالها بی خانمانی و خشت روی خشت گذاردنی که سودش را سرمایه، بسج و آخوند و دردو ستمش را مردم میبرند.
به پیش
برای خروج از جنگ، برای صلح، برای انقلاب و برای عدالت احتماعی
چند سوسیالیست بازمانده از دهه ۱۳۶۰
ایران / آذر ماه ۱۳۹۶
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.