شما وقتی مرد را محوری کردهاید، او را مطرح ساختهاید. اجتماعی و سیاسی کردهاید و به او قدرت دادهاید. زنی که اینجا به حاشیه رانده شده است، قدرتش وابسته به نگاههای مردی است که مطرح شده است. مردی به شدت معتصب که زن را پیرامونی میداند و بس، اگر زن بخواهد قدرت بگیرد، باید از مرد اجازه داشته باشد. قدرت زن در گرو قدرتی
است که اگر مرد، احیانا بخواهد به زن میدهد و اگر نخواهد نه.
زن است که ماشین تولیدمثل و باز در کنار این کارها، تمام قدرت و اجتماعی شدنش، در لای قاشقوقاب است که بشوردشان. قدرت زن را همیشه از دید کلاسیک، ارزشی نگاه میکنند. همیشه، یک زن را از دید مردمی که دقیقا دربارهی خلقت وجودی خود چیز زیادی، جز چند حرف میراثی نمیدانند نگاه میکند.
شما برای یکبار هم که شده، زنی را که اجتماعی شده و به قدرت رسیده، از ارزشهای زنانه و نیازهای زنانهی خودش تعریف کنید، زن را از دید خود زنِ اجتماعی و مردم اجتماعی تعریف کنید. نیازها و ارزشهای زنی را که مدنی است، اجتماعی ست و قدرت دارد. زنی که محور است، نه پیرامون.
رسانه، قدرت است و زنان رسانهای، که امروز قدرتمندتریناند. رسانهها، قامتهای بزرگ آزادی و عدالت را دراین سرزمین تراشیدهاند. قامتهای شکیلاها، نداها، مرضیهها، نصیرهها… اما وقتی کمیتهی مصونیت میآید و میگوید که ۶۹ درصد زنان در رسانهها، مورد سوءاستفادهی جنسی قرار میگیرند، این نامهایی که گرفتم، همچنان استوار میمانند و میرزمند، اما من برای آن دخترکی سخن میزنم که میخواهد تازه وارد این کار شود، میخواهم احساس او را بگویم. وقتی دراین تحقیق میخواند که بارزترین سخن زن رسانهای دراین گزارش «جنسیت» است و آنچنانی که نوشتهی رسانهها و مردمی که زن را فقط یک جنس میدانند و راحت سوءاستفاده را کنارش جا میزنند، بهشکل خودکار آب به آسیاب دشمن میریزد. به آسیاب آنانی که میگویند: صدای زن حرام است، اصلا وجود موجودی به نام زن، حرام است. زن ضعیفه است و فقط برای نشاندادن عطشهای جنس نرِ پیرامونش است و در چنین فضایی، ما پول بگیریم، و بدون در نظرداشت رگهای باد کردهی سنت، آسیابشان را تند کنیم.
خسته نباشید همکاران! وقتی بار بار این به اصطلاح تحقیق را میخواندم، البته چه بگویم این کار نیمهکاره و کنفرانسی را. به این فکر میکردم که چقدر در هر سطر این نوشتهها به من اهانت شده است. من، زنی که در رسانه کار میکنم، دلم لک زد تا خودم را از زبان بخشی دیگر از این مردم ببینم. آنچنان که جوابهای این تحقیق میرساند، پرسشنامه طوری تنظیم شده است که تمام سوالات از دید نفیکنندگان زن پرسیده شده است. بهطور مثال: «استخدام زنان سادهتر است. نه تنها در رسانه بل در تمام ارگانها بهشکل سمبولیک و معمولا مسوولان به فکر استفادهجویی «جنسی» در آینده هستند، به این خاطر سادهتراست.» من بهعنوان یک زن، که ۹ سال است در رسانه کار میکنم، میفهمم این تعریف از کیهاست! یک تعریف تندروانه و طالبگرایانه، چرا چنین پاسخ داده شده است؟ چون سوال این مساله را خواسته است و اگر این سوال تحقیق نبود، در اینجا جایی باز نمیکرد. این تحقیق به موضوعی در یک نهاد پرداخته که عمومیت دارد، در تمام نهادها. اتفاقا کشف بزرگی هم نکرده است، اما بزرگنمایی وحشتناک آن لرزه بر اندام میآورد. حالا کاش من به جملاتی برمیخوردم که تعریف کار خودم را از زبان یک روشنفکر یا میانهرو و یا اصلاحطلب میخواندم. نه چنین چیزی نیست.
نگاه به زنان رسانهای، در این تحقیق نگاه تحقیرآمیز و جنسیتی است. وقتی میگوید: تنم را لمس کردند، در بدل پول از من تقاضا کردند و اگر بازهم قبول ندارید در جایی دیگر میگوید: دید این است که برخیها چون در رسانهها کار میکنند، از شوهر میمانند و دیگر کسی آنان را نمیگیرد. در بین ۱۰۰ مصاحبه که شما انجام دادهاید و از ۱۰ مصاحبهی اختصاصی، دید همهی آنان به کار زن رسانهای، همین بوده است. این آمارگیری شما، برای یک دید سنتی کمپاین کرده است! برای یک دیدی که هر روز زن را زیر لگد میاندازد!؟ دقیقا بهدنبال چه هستید. من هیچ کشف تازهای نمیبینم، همان تبعیض، همان زن محکوم، همان زن به اصطلاح شما مظلومِ معصوم، زن شکسته… وقتی پرسشنامهها فرسایشی باشند، باید نگاههای ما به شما عوض شود. شمایی که شاید طرح این پرسشها برایتان خیلی ساده بود و خیلی شیک طرح کردید، خوب کردید. وقتی کمیتهی مصونیت به چنین چالشی، نقش زنان را پهلو میدهد، این مساله خود گفتمان تازهای را باز میکند. پیروزمندترین زن، مدنیترین زن و فیمینستترین زن در فغانستان امروز، زنان رسانهایاند. دقیقا به این کار میگویند: آسیبزدن در اوج. نشر بدون ملاحظهی این تحقیق، سنگ بزرگی بر سر راه زنان خبرنگار گذاشته میشود. ما سالهای سال، با این تابو جنگیدهایم و این تحقیق فقط، قصههای ما را حکایت کرده است و در هیچ جایش، از دستآوردهای ما گفته نشده است. اگر از زن سوءاستفاده میشود، چیزی برای عرضه ندارد، ولی اینان که شما مخاطب قرار دادهاید، یک سر چی، که سرها را زدهاید. میخواهم بگویم، عطشهایتان را فرو نشانید.
من میخواهم بپرسم بهعنوان کمیته مصونیت دقیقا مسوولیت شما چیست؟!
اینکه یک گزارش نشر کنید و با نشرآن، هرچه دختر دیگری که (در رسانه) کار میکنند، مورد سوءظن قرار بدهید و در جایی از کار بیکار کنید؟ من یک دختر م و حجم سنگین آن گزارش روی شانههای من است. من نمیگویم نشر نکنید، بنویسید، نشر کنید، اما نردبان از زیر پای ما ندزدید.
نشر این گزارشها، بدون در نظرداشت راهکارهای جلوگیری از این آزارها، فقط پروژه شمار ابه اتمام میرساند و در کنارش، خشتهای زیر پای ما را کنار میزند. خواهش میکنم این روند گزارشدهی را پایان بدهید. یک کار کنید، با سازمانها سخن بزنید، تعهد دوامدار حکومت را بگیرید. به فکر دستآورد باشید. کلوخ گذاشتن و از آب گذشتن، کارتان شده است. به این فکر کنید که چقدر این سازمانها به خبرنگاران مصونیت کاری میدهند، وقتی اگر در جایی مردند و یا کشته شدند، کی به فکر کودکان و همسر و بچهشان است؟ هزاران پرونده از این قبیل زیر خاک شده حالا بماند نبود امنیت شغلی، حق امتیازدهی براساس توانایی، تقاعد، بیمه. این حرفهای تکراری را بس کنید. کار تازه کنید. خسته شدیم از روزمرگیهای پولی و خستهکنندهتان من بهعنوان یک خبرنگار خسته شدهام از روند توخالی گزارشدهیهای شما.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.