IMG_4672.JPG

 

«تقدیم مى شود به سربازان گمنام امام زمان و سربازان و درجه داران و افسران جزء و ارشد و امیران ارتش سایبرى، تا بخوانند و اگر مى دانند فکر کردن چیست، لختى بیندیشند، بلکه رستگار شوند!»

………………………………

اولین بار، محمود احمدى نژاد بود که در یک گفت و گوى تلویزیونى، در وسط باغچه ى سعد آباد، به مصاحبه کننده گفت:
جمهورى اسلامى، در میان کشورهاى همسایه که در آتش جنگ و ترور مى سوزند به گلستان مى ماند! (نقل به مضمون)
… و این طرز فکر که با افتخار به گفتار تبدیل شده، این روزها در صفحات فیس بوک وابستگان و نیمچه وابستگان به حکومت اسلامى تکرار مى شود که:
اگر فلان چیز (مثلا آزادى) و بهمان چیز (مثلا عدالت اجتماعى) نداریم «عوضش امنیت داریم»!
«آقایان» انتظار دارند که ما شکرگزار امنیتى که آن ها براى ما به ارمغان آورده اند باشیم. درست به مانند این که از ماموران کلانترى محل مان، به خاطر این که حضورشان باعث شده که منزل و ماشین مان را دزد نزند سپاسگزار باشیم.

بسیار خوب. اگر سپاسگزارى ما باعث خوشحالى آقایان و تشویق آن ها براى حفظ امنیت بیشتر مى شود، ما بسیار بسیار سپاسگزاریم. دست آقایان درد نکند. زحمت مى کشند و کشور را براى ما امن نگه مى دارند. خوشحالیم که همین جور که داریم در پیاده رو راه مى رویم، ناگهان یک کیف بغل دستمان منفجر نمى شود و ما را به لقاءالله نایل نمى نماید!…

ولى…

ولى واقعا آقایان، به خاطر ما و براى ما، این همه زحمت مى کشند و امنیت به ارمغان مى آورند؟ بگذارید خاطراتمان را از امنیت هایى که نداشتیم مرور کنیم و ببینیم آقایان در این مواقع کجا تشریف داشتند و امنیت چه کسانى را برقرار مى کردند و براى ما امنیتْ نداشتگان چه چیز به ارمغان مى آوردند:

سال ١٣٨٨. انتخابات ریاست جمهورى. نامزدها: مهندس موسوى، آقاى کروبى، احمدى نژاد. برنده به طور قطع و یقین و با استناد به ناراحتى شدید و صورت سیاه شده و ظاهر اسفبار احمدى نژاد و اعلام آمار اولیه انتخابات و مشاهده مستقیم مردمى که با «خودکار خودشان» به حوزه هاى راى گیرى آمده بودند: مهندس موسوى. برنده ى اعلام شده: احمدى نژاد! شروع اعتراضات مسالمت آمیز مردم. حمله ى بسیجى ها و لباس شخصى ها به مردم. نگارنده درد باتونى را که به دست یک لباس شخصى بر سرش فرود آمد و تصویر زیبا و دل انگیز یک لباس شخصى دیگر را که بر روى او تبر کشید و مى خواست آن را بر سر او کوبد، و خاطره ى به یاد ماندنى دو بارى که نزدیک بود به وسیله ى نیروهاى بسیج و لباس شخصى کشته شود هنوز از یاد نبرده است. آیا سال ٨٨ هم «عوض انتخاب نشدن موسوى، امنیت داشتیم؟!» آیا مهندس موسوى، خانم رهنورد، جناب کروبى سال هاست در حصر نگه داشته شده اند براى این که امنیت داشته باشند؟

سال ١٣٩۵. نماینده ى مجلس، بسیار محترمانه، از حساب هاى چند هزار میلیارد تومانى که به نام شخص آیت الله حاج آقا صادق آملى لاریجانى باز شده سخن مى گوید و محترمانه تقاضاى توضیح در این باره مى کند. همان شب ماموران مثل راهزنان، در اطراف خانه ى وى کمین مى کنند تا او را به خاطر این سخنان محترمانه دستگیر کنند. آیا این آقاى نماینده به خاطر حرف محترمانه اى که زده، «عوضش امنیت داشته؟!»

به نظر مى آید، منظور از «عوضش امنیت داریم» بگیر و ببند و زدن و کشتن انفرادى نیست (مثل کشتن هاله سحابى با لگد و هدى صابر با کتک) چرا که این ها به خاطر خرده ریز بودن اش، «امنیت» حساب نمى شود. این داستان واقعى شاید به درک موضوع کمک کند:
چراغ اتومبیل مرا که دزدیدند و من براى کمک خواهى به کلانترى رفتم، افسر نگهبان گفت: خب! دیگه چى دزدیدن؟! عرض کردم: هیچى! همین چراغ را دزدیدند! گفت: همین؟! عرض کردم: بله! همین! (راستش کمى هم خجالت کشیدم که فقط چراغ را دزدیده بودند و کل ماشین را ندزدیده بودند!) آقاى مامور معذور لبخندى زد و گفت: عزیز جان وقت ات رو اینجا تلف نکن. برو یه چراغ بخر بذار جاش! خدا رو شکر کن که کل ماشین ات رو ندزدیدن! یعنى ایشان به زبان بى زبانى به من گفت، اگه چراغ ات رو دزدیدن، برو خدا رو شکر کن که عوضش امنیت دارى تمام ماشین ات رو ندزدیدن! 🙂 ما هم ضمن شکرگذارى و سپاسگزارى از ماموران امنیت ساز در محله مان از کلانترى خارج شدیم رفتیم با طیب خاطر یک چراغ خریدیم جاى چراغ دزدیده شده نصب کردیم. چند وقت بعد، ماشین ما را کمپلت دزدیدند! با چراغ تازه خریدارى شده و چیزهایى که داشت و نداشت. وسط روز هم دزدیدند. وسط هفته هم دزدیدند. در زمان پر ترافیک از بغل خیابان پت و پهن ولى عصر هم دزدیدند. دیدیم امنیت جزیى که نداریم، ظاهرا امنیت کلى هم نداریم! مقدارى هم این دزدى اسباب خجالت مان شد، چرا که وقتى افسر نگهبان، کارت ماشین مان را دید، و متوجه شد که لکسوس و تویوتاى شاسى بلند و از این ماشین هاى نو و گران قیمت نیست، و فقط یک بنز دهه ى هفتاد میلادى قراضه است، ضمن لبخند زدن به ما متوجه مان کرد که ماشین مان ارزش دنبال کردن ندارد و باید شکرگزار باشیم که از این ماشین هاى گران قیمت نداشته ایم! آن جا بود که متوجه شدیم، اگر ما امنیت نداریم، عوض اش «ماشین هاى گران قیمت و صاحبان آن ها» امنیت دارند!

به هر حال این چیزهاى خرده ریز امنیت حساب نمى شود و مثلا باید چیزهایى مثل بمب گذارى یا سلامت و تندرستى آقایان عظام و غیر عظام را در نظر بگیریم که اولى منفجر نشدنش امنیت به شمار مى رود و دومى کشته نشدن و آسیب ندیدن اش!

اما در مورد ترکاندن بمب. نمى دانم چرا وقتى از ترکاندن بمب صحبت مى شود یاد بمبى مى افتم که در حرم مقدس حضرت امام رضا (ع) در مشهد ترکانده شد. لامذهب هاى بى دین کافر تروریست، بمبِ چهار پنج کیلویى را برده بودند درست بالا سر ضریح نصب کرده بودند و بیست سى زائر مسلمان را کشتند و دویست سیصد نفر را هم زخمى کردند…
…ببخشید. این موضوع مربوط به سال ١٣٧٣ بود و من یادم رفته بود که این بمب را تروریست هاى لامذهب بى دین کافر وهابى ناصبى طالبانى داعشى (آن زمان داعشى در کار نبود البته) کار نگذاشته بودند بلکه ماموران عزیزى که «با قتل هاى زنجیره اى و کشتن نویسندگان و شعرا و اهل فکر و اندیشه، براى ما امنیت آورده بودند» کار گذاشته بودند! با یادآورى این موضوع دریافتم که «عوض خیلى چیزها امنیت داریم»، ولى همه ى ما نه! بعضى از ما امنیت داریم و بعضى (مثل مسافران اتوبوس ارمنستان و سینه دریده شدگان و تکه تکه شدگان در خارج از کشور و حتى پسر بچه ى نازنینى به نام «کارون حاجى زاده» که گناهش پسر نویسنده بودن بود) نداریم. براى امنیت داشتن، بعضى وقت ها کسانى که امنیت ندارند به دست ماموران عزیز و عالى رتبه ى وزارت اطلاعات، منفجر مى شوند تا بعد بروند یک عده را بگیرند بگویند بمب گذاران را گرفتیم و براى تان امنیت به ارمغان آوردیم! یا یک عده شمع آجین مى شوند یا شصت هفتاد ضربه چاقو نوش جان مى کنند یا الکل به بدن شان تزریق مى شود یا طناب به دور گردن شان انداخته مى شود… این خاطره را که به یاد آوردم دیدم بیچاره کشیش هاى فریز شده هم «عوضش امنیت نداشتند!»

یک یادآورى کوچک هم بد نیست. ما زمان شاه هم امنیت داشتیم که خیلى هم بیشتر از امروز بود اولا. جمهورى اسلامى امنیت دنیا را که به هم ریخت، و امنیت همه را که سلب کرد، امنیت خود جمهورى اسلامى هم تهدید شد ثانیا. در کشورهاى غربى، که پر از جماعت مسلمان و داعشى و شیعى و سلفى و تکفیرى و تروریست است، و سوار قطار که مى شوى، سه چهارم جمعیت را خاورمیانه اى ها و آفریقایی ها تشکیل مى دهند، امنیت را با هزار مکافات و البته بدون منت گذاشتن بر سر مردم حفظ کرده اند، و آزادى هم به همه از جمله «تمام» خارجى ها داده اند و امکان برگزارى جلسه و راهپیمایى حتى در اعتراض به دولت هاى خودشان و حتى مردم این کشورها (!) داده اند، و هیچ وقت هم به مردم خودشان یا مهاجران نگفته اند که فلان چیز و بهمان چیز را ازتان مى گیریم «عوضش امنیت دارید!» ثالثا.

رابعا به بعدش را هم خودتان پیدا کنید!

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com