نزدیک به چهار سال از آغاز جنبش سبز میگذرد. جنبشی اعتراضی که احتمالا طی سالیان گذشته، گستردهترین جنبش اعتراضی مردم ایران بوده. از ویژگیهای بارز جنبش سبز یکی هم استفاده گسترده از خیابان را میتوان نام برد [فارغ از همهی نظرات مثبت و منفی که میتوان به این قضیه داشت] که بعد از خرداد شصت، احتمالا کمنظیر – اگر نگوییم بینظیر – بود. کم نیستند افرادی که بارها از خود و دیگران پرسیدهاند که چرا جنبش سبز پیروز نشده است؟ و چه شده که این چنین رخوت و دلمردگی و بیتفاوتی در میان مردم رسوخ کرده و حتا خبرهای بسیار بد هم – مانند مرگ زندانیان سیاسی زیر شکنجه یا بر اثر اعتصاب غذا – آنها را به واکنش وا نمیدارد؟
البته که بسیاری از ظن خود پاسخهای بیشماری برای این سوالها فراهم کردهاند و به آنها پاسخ دادهاند. من در اینجا فقط قصد دارم قسمت کوچکی را که به نظرم به بحث مربوط است و به کار خود من هم ارتباط دارد، مورد تاکید قرار دهم.
از آفتهایی که با جنبش سبز شدت بیشتری یافت، اطلاعرسانی غیردقیق و در مواردی نادرست بود. این مساله از دو جهت حائز اهمیت است: نخست آنکه انتشار چنین اخباری – که برخی از آنها تکذیب هم میشود – باعث لطمه خوردن به وجهه یک رسانه شده و بر میزان مخاطبان آن تاثیر منفی خواهد گذاشت. مسالهی دومی که پیش میآید، آن است که انتشار چنین اخباری، بر ذهنیت مخاطبان نیز تاثیر – عموما منفی – خواهد گذاشت.
شاید نکتهی دوم، تا حدی نیازمند شرح و بسط باشد. شاید بتوان با چند مثال، موضوع را روشنتر کرد. تصور کنیم که رسانههای مختلف، اخباری را دربارهی اعتصاب غذای یک زندانی منتشر میکنند این رسانهها مینویسند که فلان زندانی، بیش از سی روز است که اعتصاب غذای تر و بیش از پنج روز است که در اعتصاب غذای خشک به سر میبرد. در نتیجه وی نیمه هوشیار است، دستگاه گوارشی او آسیب دیده، دچار ناراحتی قلبی شده و … با چنین شرایطی، قاعدتا تصور ما از این فرد زندانی، یک فرد بیمار و مریض است که احتمالا حتی به سختی قادر به راه رفتن است، وضعیت بسیار ناگواری دارد و نیاز به هفتهها مراقبت پزشکی و استراحت مطلق دارد تا بتواند خود را بازیابی کند.
در این شرایط، وقتی در روز سی و یکم، به زندانی مرخصی میدهند و او در روز سی و دوم، مشغول فعالیتهای سنگین بدنی میشود، در دیدارها و ملاقاتهای مختلف حضور مییابد و … چه فکری باید با خود بکنیم؟ آیا غیر از این است که در این میان مخاطبان به چند گروه تقسیم میشوند: گروهی که به رسانه به دلیل انتشار اخبار کذب، بدبین میشوند | کسانی که اساسا قبح اعتصاب غذا برایشان میریزد و تصور میکنند که اعتصاب غذا، کاری است عادی و آسیب و ضرر چندانی ندارد و مشکل خاصی هم ایجاد نمیکند؟
مثال دوم را اما قصد دارم از یک اتفاق واقعی انتخاب کنم. تابستان سال گذشته، سایت جرس خبر از نامهای داد که صادق لاریجانی خطاب به سیدعلی خامنهای
نوشته بود. پس از تکذیب مقامهای دولتی و اعتراض برخی رسانهها به این خبر، سایت جرس مجددا بر صحت خبر خود
تاکید کرد.
مضمون نامه، اعتراض صادق لاریجانی به برخی تصمیمهای سیدعلی خامنهای و اعتراض به دخالتهای دفتر رهبر جمهوریاسلامی در امور قضایی بود. همچنین این نامه خبر از آن میداد که آیتالله وحید خراسانی – از مراحع تقلید – به دشت نسبت به عملکرد آیتالله خامنهای معترض است.
حالا باید واکنش مخاطب را برای خود تصویر کنیم: مخطابی که با خواندن این خبر احتمالا شگفتزده و خوشحال خواهد شد که یکی از مهمترین مسوولان مملکتی، به نوعی با او همراهی دارد، به عملکرد سعید مرتضوی و بیت رهبر جمهوری اسلامی انتقا ددارد و یکی از مراجع تقلید نیز از مخالفان سیدعلی خامنهای است. میزان امیدواری که با انتشار چنین خبری در مخاطبان ایجاد میشود، احتمالا به خوبی قابل درک است.
اما تنها به فاصله چند هفته، چنین مخاطبی با مواضع تند صادق لاریجانی مواه میشود: رییس قوه قضاییه به شدت بر معترضان میتازد، خواستار برخورد با میرحسین موسوی و مهدی کروبی میشود، تهدید به اشد مجازات برای آنانی میکند که در یک راهپیمایی اعتراضی شرکت داشتهاند و … این حجم سرخوردگی را چگونه باید جبران کرد؟
حال این دو مثال را میتوان تعمیم داد. در این مدت بسیار خبرهای ریز و درشت از وضعیت زندانیان یا از موضعگیری برخی مقامهای سیاسی منتشر شده. اخباری که بیشتر مبتنی بر اطلاعات یک “منبع آگاه” بوده و معمولا نه تنها مصداقی برای صحت آنها یافت نمیشود، بلکه معمولا شاهدیم که مواضع و رخدادها، به عکس اتفاق میافتد. اگر به این مساله توجه کنیم که بسیاری از رسانههای سبز – به درست یا غلط – منسوب به یکی از چهرههای سیاسی مشهور هستند، اهمیت این خبرها و احتمال موثق بودن آنها برای مخاطب، بیشتر روشن میشود. پس شاید بهتر باشد که با دست خودمان، باعث خشکاندن ریشهی امید در مردمان نشویم.
پینوشت: این همه را به بهانهی خبر سایت “
ندای سبزآزادی” نوشتم. این سایت به نقل از “منبع آگاه” خود نوشته که علیاکبر ناطق نوری، در پاسخ به دعوت برخی از فعالان سیاسی برای حضور در انتخابات،
گفته است: “دور از جوانمردی است که موسوی و کروبی در حصر باشند و من در انتخابات مشارکت فعال داشته باشم”.
نمیخواهم بگویم که این خبر حتا نادرست است، اما شاید بهتر بود که به سیاق رسانههای معتبر بینالمللی، تا زمانی که دو منبع معتبر و جدا از هم، چنین خبری را تایید نمیکردند، منتشر نمیشد. خبری که میتواند هر لحظه تکذیب شود و موضعگیریهای ناطقنوری نیز میتواند باعث ناامیدی جمعی دیگر شود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.