از پروندههای مناقشهبرانگیز در دو سال پایانی حیات شهید هدی صابر، نوع مواجههی وی با جنبش سبز بود؛ جنبشی که هدی صابر ترجیح میداد از آن غالباً با عنوان «حرکت جدید» یا «دوران جدید» یاد کند. تحلیلهای ضدونقیضی از برخورد صابر با جنبش سبز مطرح شده است؛ تحلیلهایی که ازیکسو کوشیدهاند وی را عنصری فعال در این جنبش تلقی کرده و وی را به عنوان «زندانی سبز» برساخت و دستگیری وی را نیز به عنوان پیآیند جنبش سبز تحلیل کنند؛ و در مقابل تحلیلهایی که کوشیدهاند وی را مخالف تمامعیار و منتقد کلیت حرکت سال ۸۸ تصویر کرده و نوعی شکاف و تقابل میان صابر با جنبش سبز ترسیم نمایند.
به نظر میرسد تصویر واقعی مواجههی صابر با تحولات سال ۸۸ را باید جایی در میانهی این دو نقطهی انتهایی طیف دید. صابر از سویی نسبت به جانفشانی، از خود بیرون زدن، رویکرد به معنا، ایدهپردازی، رشد تبادل اخبار و آگاهیهای سیاسی و اعلامظرفیت و نوبتخواهی نسل نو در جریان جنبش سبز و «ریخته شدن خون سرخ بر مخمل سبز» ادای احترام و تجلیل میکرد و این نقاط مثبت را مورد تاکید قرار میداد، و از سوی دیگر نارساییها، فقدانها و ضعفهای حرکت را به صراحت و بدون پردهپوشی بیان میکرد؛ ضعفهای بنیادینی چون فقدان مبنای تئوریک تجربی و اعتقادی، فقدان تحلیل، خودبهخودی بودن، فقدان چشمانداز و استراتژی و صداقت متناسب در پیشبرندگان، دلخوش کردن به سامانیابی شبکهای و فقدان سازماندهی و تشکیلات و رهبری حرکت و … .
برخی از علاقمندان و دوستان هدی صابر در سالهای گذشته کمابیش روایتهای مشابهی از نقدهای وی بر جنبش سبز را در گفتهها و نوشتههای خود بیان کردهاند. به نظر میرسد که این روایتها از دو جهت با خلل مواجهند: نخست اینکه گزارشی از گفتوگوی دوسویه و شخصی هدی صابر با راوی هستند که این گزارش لزوماً بینالاذهانی نیست و با فرض امانتداری مطلق در بیان روایت، خواهناخواه از فیلتر ذهن و تفسیر راوی عبور کرده و نوعی روایت غیرمستقیم است؛ دوم اینکه روایتهایی از آن دست از آن جهت که در تریبونهای عمومی و علنی بیان نشده، ممکن است حاوی ملاحظاتی باشد که بیانگر مواضع دقیق هدی صابر نباشد؛ روشن است که بیان مواضع در تریبونهای عمومی با سنجش بهنسبت دقیقتری حول ابعاد همراه است و در مقایسه با گفتوگوهای دونفره، میتواند مصداق نمایاتری از دیدگاههای قابل استناد یک فرد باشد.
بر همین اساس، ضرورت دیدیم اکنون که دفتر سوم سلسلهنشستهای «باب بگشا» در قالب یک کتاب جدید از هدی صابر منتشر شده است ـ نشستهایی که به سبب تقارن زمانی با سال ۸۸ حاوی موضعگیریهای عمومی هدی صابر در خصوص جنبش سبز نیز هست ـ با گزینش تمامی بخشهایی از این نشستها که طی آن شهید صابر اشارهای به حوادث در حال تکوین سال ۱۳۸۸ داشت، گزارشی مستند از نقد و سنجش و داوری وی دربارهی جنبش سبز پیش روی علاقمندان قرار دهیم.
به جز دو مورد، منبع تمامی نقلهای ذکرشده، همچنانکه تصریح شد، دفتر سوم «باب بگشا» (حاوی نشستهای ۲۸ تا ۳۸ سلسلهمباحث) است. مطالعهی دقیق این نقلها میتواند کلیشههای یکسویه از مواجههی هدی صابر با جنبش سبز را شکسته و تصویری مستندتر از درک و دریافت و تحلیل این اندیشمند از حرکت سال ۸۸ به دست دهد؛ تصویری که به نظر میرسد به موازات گسترش و تداوم حرکت، حاوی همدلی بیشتر هدی صابر بوده و ضمن نقدهای جدی و بنیادی، نقاط قوت و فرارویها را نادیده نمیگیرد.
انتظار بعیدی نیست که مطابق الگویی که شهید صابر در نشستهای «هشت فراز، هزار نیاز» برای تحلیل نقاط عطف تاریخ معاصر ایران در ۲۰ محور متمایز و بنیادی ترسیم کرده، علاقمندان به اندیشهی صابر به تحلیل و نقادی و سنجش جنبش سبز بپردازند. گزارش پیشرو کمککاری برای امر خطیر اخیر تواند بود.
خللها و فقدانهای حرکت جدید
۱- ضعف دید تاریخی و تحلیل تاریخی
«داشتهی فعلی که روی آن درنگ میکنیم، «دید تاریخی و تحلیل تاریخی» است که یکی از حلقههای مفقودهی جامعهی ماست و تا حدودی هم خود را در تحولات اخیر به نمایش گذاشته است. انشاءالله ببینیم داشتهی «او» [در این زمینه] چیست و چقدر میتواند نقیصهی ما را رفع کند». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۳۶؛ نشست سی و یکم باب بگشا، ۳۰ تیرماه ۱۳۸۸)
۲- خودبهخودی بودن و فقدان چشمانداز، استراتژی و صداقت متناسب
«قبل از اینکه وارد بحث بشویم، جلسهای که بعد از انتخابات و تعاقبات پس از آن داشتیم، جلسهای نیمهکاره بود … آنجا بحث مختصری روی اوضاع [جاری] شد ـ [«مختصر» از این جهت که] نه بحث ما سیاسی است و نه بنا داشتهایم وارد [مباحث سیاسی] شویم ـ منتها، آن شرایط، شرایطی نبود که بخواهیم از آن پرش کنیم؛ ضرورتاً میبایست اشارهای به شرایط هم میکردیم. آنجا نکتهای مطرح شد و برخی دوستان هم پس از جلسه آمدند و انتقاد کردند که انتقادشان هم تا حدودی درست بود. آنجا، آنچه من به کار بردم این بود که ما هزینهی استراتژی خود را بدهیم؛ این [سخن] هم به نوعی درست و هم به نوعی میتواند نادرست باشد. درستش این هست که همچنان که این حاکمیت برای خود حق طراحیهایی قائل است که بخشی از این حق، «غصبشده» است و بخش دیگر ظاهراً ناشی از جایگاه حقوقیاش است که [البته] جایگاه حقوقیاش هم در شرایط کنونی، زخمیتر از گذشته شد. حال خودش میداند که چه کار میکند. هر حاکمیتی خود میداند که چه میکند و سرنوشتش را خودش تعیین میکند، نه نیروی مقابلش؛ همه جای جهان این گونه بوده، اینجا هم، این گونه خواهد بود. نیروهای دیگر هم برای خود استراتژیهایی داشتند که عمل کردند، ما هم به سهم خودمان ـ نه صاحب قد و قوارهای هستیم و نه شانهای با عرض و طول گسترده داریم، در حد خودمان ـ ما هم میتوانیم، چشماندازی داشته باشیم. طبیعی است در کشوری که «کشور هزینه» است و تنفس، موهبتی است که جمهوری اسلامی به شهروندانش عطا کرده! در این شرایط، طبیعی است که هر استراتژیای، حتی استراتژی علمی و دانشگاهی هم هزینه داشته باشد. حال، چه [استراتژی و فعالیت] اجتماعی و… و به طریق اولی، [فعالیت] سیاسی هم که هزینهی بالاتری دارد. طبیعی است که هر کسی آن راهی را که خودش برمیگزیند، محاسباتش را هم خودش انجام میدهد و تعاقباتش را هم خودش میپذیرد. این سخن از این حیث درست است. اما از سوی دیگر هم، اگر حرکتی در جامعه صورت گرفت که از صلاحیتهای خاص خود، برخوردار بود ـ خودبهخودی نبود، چشماندازی، سازمان حداقلی، صداقت متناسبی و … داشت ـ میشود با او همراهی کرد و اگر صلاحیتهای جدیتری داشت، میشود هژمونی او را هم پذیرفت. ما همیشه عنوان کردهایم که متوسط و مادون متوسط هستیم و نه محوریم و نه جلودار، ولی در خط خودمان، همچنان که اینها با کسی تعارف ندارند، ما هم با کسی تعارف نداریم. اما این به این منزله نیست که حرکتهای دیگری که در جامعه صورت میگیرد، نادیده گرفته شود و یا امر و اجباری باشد که با آن همراهی نشود». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۳۷-۱۳۶؛ نشست سی و یکم باب بگشا، ۳۰ تیرماه ۱۳۸۸)
۳- تندباد برکنندهی محافل و دستاوردها
«در ایران، وقفه همیشه معضل است. در سه چهار ماه گذشته هم با وقفههای خودخواسته و خودناخواسته مواجه بودیم اما به هر حال معتقدیم که وقفهها موقت است و روندها پایدار. انشاءالله بتوانیم روندی را که از سال گذشته شروع کردیم به سرانجامی برسانیم؛ فارغ از کمیت جلسه و اتفاقات پیرامونمان. نه به این مفهوم که با اتفاقات پیرامون، پیوند نداشته یا در قبالشان هم مسئولیت نداریم ولی از آن طرف هم در ایران تا به حال هرچه به وجود آمده در تندبادها از بین رفته است. از طرف دیگر مسئولیت ایجاب میکند در دورانی که هیچ چیز نیست و اجازه نمیدهند هیچ چیزی شکل بگیرد و انسانها را از موضع برتر از خدا له میکنند، خرد میکنند و هر شب پای تلویزیون میآورند و اعتراف میگیرند و به قربانگاه میبرند، ما در این شرایط، حداقل بتوانیم محفل خودمان را حفظ کنیم و با آن مسئولانه برخورد کنیم». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۶۳؛ نشست سی و دوم باب بگشا ، ۳ شهریورماه ۱۳۸۸)
«متأسفانه اتفاقاتی که افتاد مثل همهی اتفاقات قبلی، انباشتههای جمع را هم دچار تزلزل کرد. اینجا جمع تشکیل شده و ما مجاز نیستیم که با هر اتفاقی که بیرون رخ میدهد بضاعتهای خود را [محدود کنیم. همانطور] که قرآن میگوید؛ مانند زن سالخوردهای نباشید که رشتهها را پنبه میکند. دلیلی ندارد به خاطر این اتفاقاتی که افتاده ما پروژههای خرد خودمان را زمین بگذاریم. [سعی کنیم] دوباره همان سه ـ چهار گروه را داشته باشیم. اگر دوستان جمعی، امکان تجمع دوباره را دارند، طه یا هر کدام از سورهها؛ مؤمنون، شعراء، انبیاء وحتی اعراف را که امروز یک بحث مختصری روی آن صورت گرفت، بیاورند و چه فردی چه جمعی بحث کنند، بگذارید بحث صورت بگیرد». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۹۰ نشست سی و دوم باب بگشا ، ۳ شهریورماه ۱۳۸۸)
۴- فقدان ملات و مبنای تئوریک
«اگر غوغایی در بحث شود، پس از آن میشود غوغای مثبت اجتماعی ایجاد کرد. بدون ملات و مبنای تئوریک، نمیشود جابهجایی از وضع موجود به وضع مطلوب کرد. چند بار این باید ثابت شود؟ بدون فرآوری جدید و ملات نو که روی آن پژواک باشد و سازماندهی جدیدی سوار شود، امکان پیشروی جدی نیست. شاید امکان پیشروی حسی باشد، ولی امکان پیشروی جدی نیست. اگر ملات فراهم شود، هیچ جریانی قادر به جلو گرفتن نیست. با آوردن و مچاله کردن پیر و خرد و کلان [به هدفشان نمیرسند]. شما نمیتوانی دانشجو را مچاله کنی، سحابی هشتادساله را مچاله کنی، ملکی را هم مچاله کنی، حجاریان قبلاً مچالهشده را هم مچاله کنی، دانشجوی ۲۳-۲۲ ساله که آمده ستاد و موج سبز راه انداخته را هم مچاله کنی! اگرملات باشد، هیچ کسی قدرت مچاله کردن ندارد. ما نباید اغوای قدرت شویم. مگر قدرت مستقر، توانست محتوا و ملات موسی را پخشوپلا کند؟ مگر شد؟ باید ملات فراهم شود. همان سیکل طبیعی که خودتان پیشنهاد دادید که جمعهایی شکل بگیرد. کجاست؟ بالاخره ما در قبال چیزی که ایجاد کردیم، مسئولیم. آن هم در کشوری که هزار بار استارت ایجاد زده میشود، هزار بار هم بومغلتون و بولدوزر از روی آن رد میشود. ما زیر این دست و پاها باید یافتههای خود را محفوظ بداریم. شاید رسالت بزرگ ما در دورانی که خیلی نمیتوانیم عمل جدی داشته باشیم، حفظ همین کتبها و همین بحثهای دستوپا شکسته است. دستاورد ما این است که بتوانیم همین را حفظ کنیم». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۹۰ نشست سی و دوم باب بگشا ، ۳ شهریورماه ۱۳۸۸)
۵- ضعف برقراری رابطهی جدی با خدا، خود و کتاب
«رخدادهای اخیر هم ضرباهنگ جدی به ذهن ما وارد کرد که این رابطه میباید ضروریتر از قبل برقرار شود و چنانچه این رابطه با مبدأ هستی و مبدأ خودمان برقرار نشود، حرکت، حرکت پرتوان، پایدار و با فرجام جدی و همهگیری نخواهد بود». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۶۴؛ نشست سی و دوم باب بگشا ، ۳ شهریورماه ۱۳۸۸)
«کتاب، فراتر از مجموعهی مکتوبات است. کتاب؛ مبنا، سکو و پایه است. ما هم [باید] برخوردمان را با قرآن فعالتر کنیم. طی اتفاقاتی که اخیراً افتاد، ما بیشتر به ضرورت مبنا گرفتن ـ هم مبنا گرفتن «او»، هم خودمان و هم یک مرجع که هر کتابی میتواند باشد ـ پی میبریم. اما کتابی که پر و پیمانتر از همه است، میتواند کتاب آخر باشد که سرجمع همهی تجارب و مدلها و گزارهها و الگوها بوده و هست». (صابر، ۱۳۹۵، ۱۸۸؛ نشست سی و دوم باب بگشا ، ۳ شهریورماه ۱۳۸۸)
«وجه بعدی که بر آن تأکید میکند و امروز هم در این شرایط سخت و پرتنگنای اخیر از ذهن روشنفکری مذهبی دور افتاده ـ و انشاءالله این شرایط سخت و پرتنگنای اخیر روشنفکران مذهبی را مجدداً به سمت کتاب ببرد، نه بهشکل تاکتیکی، بلکه استراتژیک ـ [موضع تلقی کردن کتاب است]. بحث خدا هم در مخاطب قرار دادن موسی و قوم موسی … این بود که کتاب فقط خواندنی، ورقزدنی و مطالعهکردنی نیست؛ کتاب موضع است. این موضع اخذ کردنی، گرفتنی، تمسکجستنی و مورد اتکا قراردادنی است». (صابر، ۱۳۹۵، ۲۰۴؛ نشست سی و سوم باب بگشا، ۱۰ شهریورماه ۱۳۸۸)
«کتاب هست که قابل مرور است. به این اعتبار میگوید این کتاب فقط خواندنی نیست؛ برگش نزنید، آن را بگیرید و بچسبید. به این اعتبار است که تا به حال عموماً روشنفکری مذهبی از این کتاب غفلت کرده و تصورش این است که دوران کتاب تمام شده است، بخشهایی از کتاب غیرتاریخی است! اینطور نیست. کتاب، کتاب کیفیای است. روی سخن میگشاید. همهی عناصر دینامیک تاریخ در آن هست». (صابر، ۱۳۹۵، ۲۲۷؛ نشست سی و سوم باب بگشا، ۱۰ شهریورماه ۱۳۸۸)
۶- فقدان متن مرجع تجربی و عقیدتی
«الان حرکتی ایجاد شده اما متن مرجع ندارد. نه متن مرجع تجربی دارد، نه متن مرجع چندان عقیدتی. نه این که هیچچیز ندارد؛ حداقلها را دارد اما [در عین حال که] وجه مثبت این حرکت اجتماعاً لازمی که پیش آمده، این است که اجتماعی است، متن مرجعی میخواهد که میتواند همین متن باشد که به قول قدیمیها داریم آن را میجوریم. متنی که شاخ و دم ندارد. کتاب کیفی است. به اعتبار عقلانیت و آموزشهایش و رهنمونیاش و «عهد» است و تعریف پروژهای است در درون پروژههای بزرگ تر. انشاءالله در این دوره هم که جامعهی ایران از دوران تنفرها و کینهی صرف، عبور کرده و به یک عشقی ممزوج شده، این کتاب هم … بتواند برای ما هم «روش عشق، روش بخش بود بیپا را..». قرار بگیرد».(صابر، ۱۳۹۵، ۲۸۴-۲۸۳؛ نشست سی و پنجم باب بگشا، ۳۱ شهریورماه ۱۳۸۸)
اینجا باید کمی روی «متن» بایستیم. … امروز هم حرکتی ایجاد شده که باید ببینیم «متن» دارد یا نه؟ امام حسین وقتی که آمد، متن داشت؛ به این مفهوم که خودش متن بود؛ باور داشت در کنار متن خدا، متن هستی، متن تاریخ و متن کتاب آخر، خودش هم یک متن است و خودش برای خودش کسی است. … تصور من این است که یکی از شاخصهای محک زدن و آیندهدار یا آیندهنادار تلقی کردن یک جریان یا یک فرد، این است که متنی دارد یا نه؟ آیا خودش را متن تلقی میکند یا نه؟ … دوم این که «او» را هم متن تلقی میکند؟ خدا را هم متن تلقی میکند؟ از متن هستی و تاریخ و کتاب هم برمیگیرد؟ و نهایتا این که آیا خودش هم متنی دارد یا نه؟ «متن خود» خیلی مهم است. یعنی متنی که متعلق به آن حرکت و آن فرد پیشبرنده است. …اگر بخواهیم به امروز برسیم، تصورم این است که امروز چند نقیصه دارد. حرکتی راه افتاده که در شش ماه گذشته بخش مهمی از جامعهی ایران تحتتاثیر خود قرار داده است. … حرکتی که با آن مواجهیم حرکتی است که خیلی متن ندارد؛ یعنی متن مرجعی که همه روی آن توافق داشته باشند. مصدق چند متن آورد. همه روی آن متنها توافق داشتند و او ایران را با آن متنها بسیج کرد. … امروز ما این متن را نداریم؛ متنی که بار عقیدتی آن مورد پذیرش همگانی باشد که در جنبش حاضر هستند و بار ملی آن باز مورد پذیرش همگانی باشد که در آن حرکت حاضر هستند. الان، خطری که این حرکت جدید را تهدید میکند، خطر نداشتن متن است. متنی وسط نیست. متنی به عنوان متن مرجع و قابل رجوع که بشود روی آن تاویل کرد و همه به آن متن مرجع، آدرس بدهند، وجود ندارد. … متن مرجعی که همه بتوانند آن را خوانش کنند، همه بتوانند روی آن به توافق و تفاهم برسند و همه بدانند که با رجوع به این متن مرجع، مثلاً «سیزده آبان به خیابان بیاییم چه معنا دارد؟»، «عاشورا، تاسوعا به خیابان بیاییم چه معنا دارد؟» و «بیست و دو بهمن کجای کار است؟». … تصور میشود، پاشنهی آشیل این حرکت جدید، بیمتنی است و اگر هم روزی این حرکت مورد هجوم جدیتری از تهاجمهایی که در این در شش ماه اخیر، صورت گرفته، قرار بگیرد و به نقطهی عدم تعادل خودش برسد، ناشی از بیمتنی است. (صابر، ۱۳۸۸)
۷- باقی ماندن در مدار خبر، فقدان تحلیل
«در این سه چهار ماه گذشته که جامعهی ما به فاز خبری جدید و جدیای وارد شد، همهی ما ـ ناخودآگاه یا بخشی از ما ناخودآگاه ـ در فاز خبر ماندهایم. از ماهواره، روزنامه، دانشجویی و… خبری میگیریم و آن را نقل میکنیم. هم خود خدا میگوید در مدار نقل، نایستید؛ برخلاف حوزه که خودش در مدار نقل است و همه را هم توصیه میکند در مدار نقل بایستند؛ حوزهی عیسوی هم همین بود، حوزهی ما هم همین است؛ هزارسال دیگر هم اگر روش و اسلوب فکر اینها، این باشد، فقط به نقل میاندیشند! نه خودشان بداعتی دارند و نه اجازهی بداعت به دیگران را میدهند. آنهایی هم که بداعتی داشتهاند، کسانی بودند که از آن اسلوب بیرون آمدهاند. از شر آن اسلوب نقلی خودشان را رها کردهاند و عقلی شدند و از عقل در خدمت نقل هم کمک گرفتهاند. حضرت علی هم همین را میگوید. جامعهی ما در حال حاضر، نیاز به تحلیلی کیفی دارد. کم در این چند ماه گذشته، تحلیل بیرون آمده است ـ بهویژه پس از ۲۲ خرداد. خبر و داده خوب است، اما بهاندازهی کافی ناقل خبر وجود دارد. انسانهای حداقلی معدودی باید باشند که کار فرآوری این خبر را بر عهده بگیرند». (صابر، ۱۳۹۵، ۳۵۵؛ نشست سی و هفتم باببگشا، ۷ مهرماه ۱۳۸۸)
۸- نیاز حرکت به رهبری و عقلانیت کیفی
«…وجه بعدی امامت است که با دوران جدید هم همخوانی دارد. الان همه تصور میکنند که این حرکت خودش دارد پیش میرود و یک شبکه [خودجوشی] است. درست است که اجتماعی شده و ایدهها مشارکتی شده و این مثبت است، اما خدا همچنان که روی اصل هدایت و نبوت، دست میگذارد، روی اصل امامت هم دست میگذارد. بخشی از انبیاء صاحبخبر اصلی، هم صاحبخبر بودهاند و هم جلودار. … امام یعنی جلودار…. این جلوداری، جلوداری صلاحیتدارانه است؛ نه سلطنت است و نه چیز دیگر. این صلاحیت، هم عقیدتی است و هم استراتژیک و هم تشکیلاتی. در این دوران هم یک جمع، هسته یا فردی باید سر مسئله قرار بگیرد تا این حرکت هم به عقلانیت و رهبری کیفی رهنمون شود». (صابر، ۱۳۹۵، ۳۷۹؛ نشست سی و هشتم باب بگشا، ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸)
ویژهفرصت ها و فرارویهای حرکت جدید
۱- رشد و رویکرد نسبی به معنا و بیرون زدن از خود
«غنیمت حضور «او» در این دوران دود و دم و ماشین و سلطهی استبداد و سرکوب و رنگ خون پاشیدن بر مخمل سبز و… برای کسانی که میگویند بالاخره خدا کجاست، خدا را کجا میشَود دید، حضور دارد. همچنان که در این سه چهار ماه اخیر، همه حس کردند، جامعهی ایران رشد و رویکرد نسبی به معنا داشته و از خودش بیرون زده است [میتوان حضور خدا را حس کرد]. قبلاً صحبت کردیم که انسانهای کیفی انسانهایی هستند که یک وجب از خود بیرون بزنند و به پیرامون بیندیشند. جامعهی ایران بالاخره از خودش بیرون زد، همه به پیرامون اندیشیدند و میاندیشند. این رشد، محصول حمایتهای «او» از همین پروژهای است که جامعهی ایران، تعریف کرده، اما کاستیهای جدیای دارد و انشاءالله کاستیهای آن هم آرامآرام با تزریق زمان و نه انفجاری و شتابان و عجولانه رفع شود؛ آرامآرام مانند همان باران مدرار (بر وزن ادرار) که بر زمین فرو میرود و حوضچههای زیرزمینی از آن تشکیل میشود و این حوضچههای زیرزمینی هم منشاء تزریق طراوت بیرونی خواهد بود. درک کنیم که «او» همچنانکه در دوران ابراهیم و انبیاء اولوالعزم [مشارکت داشته، اکنون هم مشارکت دارد] ….حس کنیم که خدای منتشر از دوران آدم تا الان وجود دارد و کاری به ماشین و دود و دم و استبداد مذهبی و غیرمذهبی و… هم ندارد و منتشر است، حضور منتشر «او» غنیمت است و این غنیمت میتواند مبنای آموزش در دوران جدید قرار بگیرد. این کتاب را جدی بگیریم». (صابر، ۱۳۹۵، ۲۸۴-۲۸۳؛ نشست سی و پنجم باب بگشا، ۳۱ شهریورماه ۱۳۸۸)
۲- شکلگیری ایدههای خرد
پیش از این اتفاقات همه فکر میکردند که ایده در ایران ماسیده است. نه؛ [اینگونه نیست،] بالاخره ایدههای خردی وجود دارد که در سطح جامعه آمده است. انشاءالله با سیری که خدا در تاریخ به ما میدهد و مجهزمان میکند، ایدهها عقلانیتر و پرحوصلهتر بشود و خودش به خودش تَرکه بزند.(صابر، ۱۳۹۵، ۳۱۷؛ نشست سی و ششم باب بگشا، ۷ مهرماه ۱۳۸۸)
۳- پخش آگاهیها و خبرگیریها
«در این سه چهار ماه گذشته که جامعهی ما به فاز خبری جدید و جدیای وارد شد، همهی ما ـ ناخودآگاه یا بخشی از ما ناخودآگاه ـ در فاز خبر ماندهایم. از ماهواره، روزنامه، دانشجویی و… خبری میگیریم و آن را نقل میکنیم. … خبر و داده خوب است، اما بهاندازهی کافی ناقل خبر وجود دارد». (صابر، ۱۳۹۵، ۳۵۵؛ نشست سی و هفتم باببگشا، ۷ مهرماه ۱۳۸۸)
۴- تنگنا مقدمهای برای آببندی و تجهیز
«در دوران اخیر دیدیم خیلی از جوانها بودند، یکی دو ماه به زندان رفتند که اگرچه به نظر طولانی میرسد، اما آنها را آببندی میکند و [موجب میشود آنها] با تجربههایی [مانند] تجربهی بازجویی، زندگی فردی، خدای کلوزآپی مجهز شوند و بیرون آیند. دورهی ایزوله شدن، ترک برداشتن و انفراد، کوتاه است. هر کدام از ما در پروژهای با تنگنا مواجه شویم، این شامل حال ما میشود». (صابر، ۱۳۹۵، ۳۷۹؛ نشست سی و هشتم باب بگشا، ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸)
۵- اجتماعی و مشارکتی شدن حرکت
«وجه بعدی امامت است که با دوران جدید هم همخوانی دارد. الان همه تصور میکنند که این حرکت خودش دارد پیش میرود و یک شبکه [خودجوشی] است. درست است که اجتماعی شده و ایدهها مشارکتی شده و این مثبت است». (صابر، ۱۳۹۵، ۳۷۹؛ نشست سی و هشتم باب بگشا، ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸)
۶- اعلام ظرفیت و نوبتخواهی نسل نو
«ما از حقوق خودمان صرفنظر کردیم که این اتفاقها رخ داده است. اگر جامعهی ایران در سرفصل انقلاب روی حقوق خودش میماند و گروهها و افراد، پروژههایشان را تعریف میکردند و از آنها کوتاه نمیآمدند و از تنگنا هراس نمیکردند، این اتفاقها نمیافتاد که فرد اینچنینی ریاستِ جمهور را به عهده بگیرد که اصلاً حرف میزند، بحران ایجاد میشود؛ راه که میرود، آتش میبارد! مشکل این است که افرادی که ما را هم شامل میشود،از نوبت دوران صرفنظر کردیم. حال در این حرکت، نسل شما هم آمد و گفت که ما هم صاحب نوبت هستیم. اگر بهقاعدهی هر نسلی که آمده به نوبت خود عمل کند، «او» هم نوبتگردان است و وضعیت به اینگونه نخواهد ماند». (صابر، ۱۳۹۵، ۳۸۸؛ نشست سی و هشتم باب بگشا، ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸)
۷- مایهگذاری نسل نو
«من تصور میکنم که مایهگذاریهایی صورت گرفته، خونهایی که از نسل شما در این دوران ریخته شد، ادامهی خونهای دههی چهل و پنجاه و انقلاب و جنگ و امام حسین و… است. آن روح قابل حلول دُزی که امام حسین در آن مایه پخشاند و پاشاند به همهی تاریخ، در این حرکت هم وجود دارد و دیده میشود … از کل حرکت امام حسین میشود، مایهگذاری، صاحبخبری و صاحبمتنی را به عنوان تجربه به دوران جدید منتقل کرد. همهی انسانهایی که در بحث عنوان شد، خمیره دارند، خبر دارند و مایه دارند، قدر مسلم، تاریخ را متحول میکنند. الان مایه هست، خمیره هست، ژن هست، متن نیست. اگر متن بیاید و پیوند جدی برقرار کند با عناصری که وجود دارد، میتواند چسب اتفاق و اتحاد مجموعه نیروهایی باشد که به حرکت جدید پیوستهاند یا میپیوندند» (صابر، ۱۳۸۸).
منابع
صابر، هدی. ۱۳۸۸٫ «بازخوانی قیام عاشورا با نیمنگاهی به تحولات جاری». سخنرانی شهید هدی صابر در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. دههی اول محرم (یکشنبه ۲۹ آذر) ۱۳۸۸. منتشر شده در پایگاه «در فیروزهای» www.hodasaber.com
صابر، هدی. ۱۳۹۵٫ «باب بگشا؛ دفتر سوم: تبیین ـ ۲». منتشر شده در پایگاه «در فیروزهای» www.hodasaber.com
منبع: یادنامه پنجمین سالگرد شهادت
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.