اسلامگرایان از روزی که در ایران بر سر کار آمدند با بستهبندی بومیگرایی (بازگشت به خود) و ارزشگرایی (فساد پنداشتن هر آنچه در سبک زندگی روحانیون شیعه جای نداشته) محتوایی تقلیلگرایانه (تقلیل فرهنگ ملی به فرهنگ اسلامی ایدئولوژیک)، تمامیتخواهانه (حذف اندیشهها و روشهای رقیب اسلامگرایان) و غیر دمکراتیک (اعمال از بالا) به آموزش عمومی بخشیدند که مبانی آن از این قرار بوده است: تربیت انسان در الگوی مکتبی به عنوان هدف، القای ایدئولوژی اسلامگرایی (قرائت مذهبی و شریعتمدارانهی کمونیسم) به عنوان محتوا، نفی تجربیات بشری در حوزهی آموزش (با نفی غرب)، استفاده از آموزش و پرورش برای جذب نیرو در سازمانهای نظامی و میلیشیای حکومتی، انحصار بخش آموزش و پرورش در دست دولت، و تربیت قشری ضعیف از نظر مالی و فکری به عنوان معلم.
این مبانی را در سخنان یکی از مروجان سرسخت آن یعنی علی خامنهای نشان میدهم.
هدف از آموزش: القای هویت مذهبی
هدف آموزش و پرورش در ایران رشد ذهنی، علمی و جسمی و پرورش قوای تخیل و اجتماعی شدن نیست بلکه ذهنشویی و القای ایدئولوژی اسلامگرایی و بار آوردن در سبک زندگی اسلامگرایان است: «ما اوّل چیزى که لازم است براى دانشآموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویّت مستقلّ ملّى و دینى به وجود بیاوریم؛ این اوّلین چیز: هویّت مستقل و با عزّت. جوانمان را جورى بار بیاوریم که دنبال سیاست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد.» (علی خامنهای ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵) منظور خامنهای از مستقل یعنی ضد غربی و کاملا تحت کنترل و مهندسی حکومت اسلامگرایان. منظور وی از ملی نیز «تحت نظر حکومت مرکزی» است و نه ایرانی و بر اساس خواست مردم.
محتوای آموزش: ایدئولوژی اسلامگرایی و تنفر از غرب
برای توجیه این آموزش مکتبی و دینی و انحصار آموزش به اسلامگرایان یک لولوی خیالی به اسم نظام سلطه درست میشود که همه باید از آن بهراسند و رقبا را با اتهام ارتباط یا دلبستگی بدان کنار بزنند: «حالا بعضىها ممکن است تعجّب کنند که آموزشوپرورش ما با نظام سلطهى بینالمللى مواجه است؛ بله. نظام سلطهى بینالمللى که امروز مظهرش حکومت آمریکا است، سرمایهدارهاى بزرگ صهیونیستاند و بعضى از دولتهاى مستکبر دیگر؛ اینها نمایندگان و نمادهاى نظام سلطهى بینالمللى هستند… این نظام سلطهى بینالمللى براى ملّتها -نه فقط ملّت ما، براى هر ملّتى که بتواند- برنامه دارد؛ او هم میخواهد نسلى که آیندهى این کشور را و این کشورها را میسازد، با یک قوارهاى و با یک شاکلهاى تربیت بشود که براى او مفید باشد.» (همانجا)
به تصور خامنهای، نظام سلطهی خیالی وی میخواهد «نسلى در کشورها تربیت بشود که فکر او را داشته باشد، فرهنگ او را داشته باشد، نگاه و سلیقهى او را به مسائل جهانى داشته باشد. این نسل تربیت میشود، البتّه باسواد هم میشود، محقّق هم میشود، سیاستمدار هم میشود و در کشورهاى مختلف مسوولان کشور هم میشوند. خب براى یک مجموعهى استعمارگر چه چیزى بهتر از اینکه مسوولان یک کشور، صاحبنظران یک کشور و صاحبان رأى در یک کشور، مثل آنها فکر کنند و مثل آنها عمل بکنند؟ کار را براى آنها آسان میکند دیگر. این برنامهى استعمارىِ فرهنگى است.» (همانجا)
هیچ یک از سیاستمداران غربی و سیاستهای آموزشی دول غربی ادعاهایی را که خامنهای مطرح میکند بیان نکردهاند. بهترین دانشگاههای امریکا دانشگاههای خصوصی هستند و آنها هرکز چنین اهدافی را برای جذب دانشجو اعلام نکردهاند. ورود به این دانشگاهها بر اساس رقابت شدید انجام میشود و کسی را با اینگونه اهداف به عنوان دانشجو نمیپذیرند. ادعایهای خامنهای در این مورد نیز مثل دیگر ادعاهای توطئهاندیشانهی وی صرفا بر اساس توهم و خیالات وی ساخته و پرداخته شده است.
او و نزدیکانش تصور میکنند که اولا محصولات فرهنگی و آموزشی در غرب همه توسط دولتها تهیه میشود یا دولت در تولید آنها افراد و موسسات را هدایت و نظارت میکند (مثل آنچه که در ایران در جریان است) و ثانیا این محصولات برای مخاطبان در کشورهای ظاهرا تحت سلطه است. هر دو تصور فقط به یک ذهن مالیخولیایی تعلق دارد.
خامنهای از قول اندیشمندان غربی میگوید: «متفکرین سیاست غربى بارها گفتهاند به جاى اینکه ما مثل دوران استعمار قرن نوزدهمى برویم کشورگشایى کنیم و حاکم نظامى بگذاریم و پول خرج کنیم و اسلحه بفرستیم و جنگ و جدال راه بیندازیم، بهتر از آن و آسانتر از آن و کمهزینهتر از آن این است که نخبگان و زبدگان آنها را بیاوریم فکر خودمان را به آنها تزریق کنیم، آنها را بفرستیم به کشورشان، آنها میشوند سربازهاى بىجیره و مواجب ما.» (همانجا)
هیچ متفکر غربی چنین سخنی را به زبان نیاورده است. متاسفانه روحانیون و وعاظ در ایران خود را مجبور به دادن منبع سخنانی که نقل میکنند نمیدانند و از قول افراد هر آنچه را که میخواهند خلق میکنند.
نفی تجربیات بشری
خامنهای پس از ۳۷ سال دستکاری اسلامگرایان در نظام آموزشی کشور تحت عنوان اسلامیسازی هنوز اشتهای اسلامیسازی دارد چون محصولات این نظام همه نسبت عبودیت به ولایت فقیه ندارند. او راه اصلاح این نظام را نیز که سالانه صدها هزار ترک-تحصیل-کرده دارد و معدل نظام آموزشى متوسط دبیرستان در آن ۱۲ است بیتوجهی به تجربیات بشری در این حوزه میداند: «نظام ما نظام فرسوده و قدیمى و کهنهاى است. نظام آموزشى کهنه است؛ این را ما از اروپایىها گرفتیم، همینجور نگهش داشتیم، مثل یک چیز موزهاى مقدّس که دست به آن نخورَد! هرگاه یک بارى گوشه کنارش را یک کمى کم و زیاد کردیم؛ نظام، نظام کهنهاى است؛ باید نوسازى بشود… ما باز نگاه نکنیم به دست دیگران، ببینیم حالا در فلان کشور اروپایى چه اتّفاقى افتاده، ما هم همان را رونویسى کنیم.» (همانجا)
دشمنی با زبان انگلیسی
خامنهای دشمنی ویژهای با بریتانیا و ایالات متحده و هر آنچه در این دو کشور جاری است دارد از جمله زبان انگلیسی: «این اصرار بر ترویج زبان انگلیسى در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجى را باید بلد بود امّا زبان خارجى که فقط انگلیسى نیست، زبان علم که فقط انگلیسى نیست. چرا زبانهاى دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصرارى است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوى است.» (همانجا)
این ایده تا آن حد پیش رفته که گهگاه آهنگ به زبان روسی و لهستانی و ژاپنی از رسانههای دولتی جمهوری اسلامی پخش میشود اما پخش موسیقی به زبان انگلیسی ممنوع است. خامنهای بهترین روش قطع ارتباط با تمدن غربی را که تولیداتش اکثرا به زبان انگلیسی منتشر میشود، محدود کردن آموزش زبان انگلیسی تصور میکند.
او در مورد تدریس زبان فارسی به صراحت داستانسازی میکند و دروغ میگوید: «ما که میخواهیم زبان فارسى را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. کرسى زبان را در یکجا تعطیل میکنند، باید تماسهاى دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسى زبان را تعطیل کردید. نمیگذارند، اجازهى دانشجو گرفتن نمیدهند، امتیاز نمیدهند، براى اینکه زبان فارسى را یکجا میخواهیم ترویج کنیم.» اکثر دانشگاههای مهم ایالات متحده و اروپا کرسی زبان فارسی و ایرانشناسی دارند و خامنهای در این زمینه به صراحت، قلب واقعیت میکند.
آموزش دولتی/حاکمیتی
اسلامگرایان همهی نهادهای آموزشی را نهادهای دولتی میخواستند و تنها در شرایط کمبود بودجه و نیز برای تولید کسب و کار برای خودیها به مدارس و دانشگاههای غیر انتفاعی تن در دادند. در این نهادها نیز محتوای آموزشی را ایدئولوگهای دولت مرکزی تعیین میکنند. از همین جهت رهبر جمهوری اسلامی آموزش را مسألهای حاکمیتی و عرفی میکند: «خب حالا مسألهى آموزش و پرورش طبق قانون اساسى و آنچنان که انسان درست فکر میکند میفهمد یک مسألهى حاکمیّتى است. معنایش این نیست که حتماً همهى بارَش باید بر دوش دولت باشد؛ لکن دولت باید در مسألهى آموزش و پرورش نقشآفرینى کند. اینکه ما مدارس دولتى را مدام تبدیل کنیم به غیرانتفاعى، معلوم نیست خیلى این یک کار پختهى درستى باشد؛ حالا اسمش مدارس غیرانتفاعى است امّا بعضى از اینها مدارس انتفاعى است، نه غیرانتفاعى؛ با آن شهریههاى کذایى که شنیدهام از بعضىها میگیرند. سطح مدارس دولتى را بالا ببریم تا رغبت خانوادهها به این مدارس بیشتر بشود.» (همانجا)
جالب است که خامنهای همهی مدارس را مدارس دولتی میخواهد اما بودجههای کلان دولتی و حکومتی، در حوزههای علمیه و فعالیتهای نظامی گسترشطلبانه هزینه میشود و صرف فساد و امتیازات حاکمان میگردد.
آموزگاری یعنی ریاضت و عدم اعتراض
به همین علت معلمان یکی از فقیرترین اقشار در جامعهی ایران هستند. حکومت این فقر را فخر آموزشگران معرفی میکند: «شما درآمد یک معلّم را مقایسه کنید با درآمد فلان سرمایهدار، فلان پولدار، فلان بچّهتاجر؛ خب این را معلّم میبیند، میداند؛ اینهایى که وارد وادى معلّمى میشوند شاید خیلىشان- حالا نگوییم همهشان؛ بسیارى از اینها- میتوانستند یک جادّهى دیگرى را در پیش بگیرند و یک منبع درآمد بالاتر و بیشترى براى خودشان فراهم کنند؛ نکردند. بخشى از انگیزههاى معلّمى عشق است؛ محبّت است، احساس مسوولیّت است. آیندهسازى میکنند با قناعت، رنج تربیت جوان و نوجوان را بر عهده میگیرند با نجابت، با صبر و سکون… در این کارى که با این خصوصیّات عرض کردیم -رنج زیاد و بازده مادّى کم- امکان اخلاص هست.» (۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵)
متوسط حقوق معلمان در ایران حدود ۱/۵ میلیون تومان است (تابناک، ۲۹ شهریور ۱۳۹۳) در حالی که در شهرهای بزرگ هزینهی یک خانوار حداقل ۳ میلیون تومان است. حکومت با معلمانی ضعیف از نظر اقتصادی و کمتوان از حیث تفکر انتقادی و تحصیلات علمی، میخواهد که به آسانی بتواند آنها را دستکاری و مهندسی کند. انتظار حکومت آن است که معلمان در برابر این وضعیت ساکت بمانند و هرکه اعتراض کند بدخواه و ناسالم معرفی میشود: «بعضى از بدخواهان هم هستند که از مشکلاتِ معیشتىِ جامعهى معلّمین، سوءاستفاده میکنند؛ بنده شنیدهام بعضى حتّى در داخل خود آموزش و پرورش این سوءاستفادهها را میکنند؛ وضعِ معیشتىِ داراى کمبودِ جامعهى معلّمى موجب میشود کسانى سوءاستفاده کنند. تا امروز به توفیق الهى، جامعهى معلّم خودش را سالم و پاکیزه نگه داشته، لکن بعضىها دارند کار میکنند و تلاش میکنند که از این حرکتهاى ناسالم به وجود بیاورند.» (همانجا)
رییس سازمان بسیج نیز موضع خامنهای را برای توجیه سرکوب معلمان معترض تکرار میکند: «مسائل معلمان به هیچ وجه درگیر قیدهای حقیر مادی نیست و حل این مشکلات راه و روش خود را داشته و نباید در جامعه مطرح شود.» (محمد رضا نقدی، ایسنا، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵)
جذب دانشآموزان به ماشین سرکوب
خامنهای به مدارس و دانشگاههای کشور به عنوان بستری برای جذب نیرو به ماشین سرکوب نگاه میکند. از همین جهت با فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی صرف در مراکز آموزشی (مثل برنامههای موسیقی) تحت هر عنوانی مخالف است: «این را هم من نمیفهمم معنایش را که حتماً باید بگوییم “پیشآهنگى”! خب پیشآهنگى یک اصطلاحِ مال دوران طاغوت است؛ چه لزومى دارد؟ این تعبیرات و این الفاظ، هر کدام پشت سر خودشان یک بار معنایى دارند. جزو بزرگترین کارهاى جمهورى اسلامى، جعل اصطلاحاتى بود با بارهاى معنایى، مثلاً فرض کنید استکبار، مستضعفین، نظام سلطه؛ اینجور تعابیر چیزهایى است که ملّتهاى دیگر، نخبگان سیاسى و فعّال و مبارزاتى ملّتهاى دیگر از ما قاپیدند آنها را. چه لزومى دارد؟ ما بسیج دانشآموزى داریم فرض بفرمایید، گروههاى پیشتاز دانشآموزى مثلاً داریم یا جامعهى اسلامى دانشآموزى، انجمنهاى اسلامى دانشآموزى؛ این تعبیرات، تعبیراتى است مال جمهورى اسلامى.» (همانجا)
تمام عناوینی که وی از آنها با رهیافتی مثبت ذکر میکند نهادهای تحت نظر اسلامگرایان برای جذب نیرو به نهادهای نظامی و امنیتی است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.