کشور فعلی بحرین از سی و سه جزیره تشکیل شده است. این جزایر از زمان هخامنشیان همواره جزئی از خاک ایران محسوب می شده اند. در قدیم از شهر بصره در عراق کنونی تا دوبی و منطقه ای در عربستان بنام “احسا” را بحرین می نامیدند. مشکل ما ولی مانند همیشه از جایی شروع شد که پای انگلیسی ها به بهانه کمک به شاه عباس صفوی در بیرون راندن پرتغالی‌ها به منطقه باز شد و بحرین که جزء خاک ایران بود بتدریج و غیر رسمی به اشغال آنان در آمد.

در زمان سلطنت ضعیف و بی خرد شاهان قاجار و با توجه به اینکه آنها در گذشته بخش های بزرگی از خاک ایران را تحت عهدنامه های گلستان و ترکمنچای و همچنین معاهده پاریس و پیمان آخال و قره سو، از دست داده بودند، با این وجود یازده بار در صدد بازگرداندن بحرین ازچنگال انگلستان برآمدند که البته هر بار نیز به علت مخالفت دولت استعماری انگلیس ناکام ماندند. ایران ولی هرگز از ادعای حق حاکمیت خود بر بحرین چشم نپوشید. همزمان که بریتانیا اقدام‌های متفاوتی برای افزایش نفوذ خود در جزیره می‌کرد، ایران هم با اعتراض‌های رسمی و غیررسمی و گاه با اقدام‌های عملی و نامه‌نگاری پاسخ می‌گفت. ایران حتی به سازمان‌های بین‌المللی نیز شکایت کرد که بر اثر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم به جایی نرسید. در این حین حکومت آل‌خلیفه تحت نفوذ انگلیس با وارد کردن عربهای سنی به بحرین می‌کوشید تا ترکیب جمعیتی را تغییر دهد.

در زمان پهلوی دوم، بالاخره دو بار ماجرای بحرین جدی شد: یک بار سر ملی شدن صنعت نفت، یک بار هم در سال ۱۳۳۶ که به تصویب مجلس شورای ملی بحرین استان چهاردهم اعلام شد و در مجلس یک کرسی خالی برایش در نظر گرفتند. موضوع خارج کردن بحرین از اشغال و نفوذ انگلیس تا حدی پیش رفت که در سال ۱۳۴۰ نقشه‌ای هم برای آزادسازی شبه‌نظامی آن در رده‌های پایین‌تر حکومتی مطرح بود که هرگز عملی نشد.
پس از زمستان ۱۳۴۶ بریتانیا اعلام کرد تصمیم دارد تا سال ۱۳۵۰ از شرق سوئز نیروهایش را خارج کند و در صدد برآمد که با تشکیل کشور امارات عربی که بحرین هم جزو آن بود جلو
بازگشت بحرین به ایران را بگیرد.

در نهایت نیز دولتمردان حکومت انگلستان با مذاکره‌های پشت‌پرده با شاه ایران موفق شدند او را راضی کرده و به عقب بنشانند. بطوری که در سال ۱۳۴۷ ناگهان و برای نخستین بار در تاریخ کشور، شاه اعلام کرد که حاضر است از حاکمیت بحرین چشم‌پوشی کند.

به هر روی جدا شدن رسمی بحرین از ایران، در زمان حکومت محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۵٠ خورشیدی / ۱۹۷۳ میلاد، یعنی هفت سال قبل از انقلاب با تسلیم و چشم‌پوشی وی از حاکمیت ایران بر منطقه بحرین صورت پذیرفت.

در ۲۵ آذر همان سال، با پذیرش عضویت بحرین در سازمان ملل متحد، این کشور به عنوان یکصد و بیست و نهمین عضو سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته‌شد.

یکساعت بعد از اعلام استقلال بحرین حکومت شاهنشاهی ایران که جزیره ثبات غرب در منطقه و مدعی قدرت نظامی و ژاندارم خلیج فارس بود، جدایی استان چهاردهم پاره تن ایران را از مام میهن به رسمیت شناخت.

در این رابطه امیر عباس هویدا وزیر وقت و مجیز گوی پهلوی دوم گفت:«به هیچ کس مربوط نیست، بحرین دختر خودمان بود، به هر کس می‌خواستیم شوهرش دادیم.».

به هر روی اگر ایران همان‌طور که حاکمیت خود را بر اروندرود با قاطعیت و با یک عملیات نظامی تثبیت کرد، در مورد بحرین هم ارتش را گسیل می‌کرد، برگشت استان چهاردهم به ایران ممکن بود.

از منظری دیگر در دوره محمد رضا شاه اختلاف ایران با انگلستان بر سر بحرین که در مقابل یک امپراتوری در حال فروپاشی بوده است، قابل مقایسه با زمان محمدشاه قاجار و تهدید ایران از طرف بزرگترین قدرت روی زمین که منجر به پیمان پاریس و از دست دادن هرات شد، نبود. به احتمال قریب به یقین در صورتی‌که ایران بحرین را با حضور نظامی بازپس می‌گرفت، دولت انگلیس که درآستانه عقب‌نشینی از شرق سوئز و تشکیل فدراسیون امارات متحده عربی بود، متوسل به لشکرکشی نمی‌شد. امریکا هم در آن تاریخ دارای تنها یک پایگاه نیروی دریایی در بحرین بود و بجز آن در خلیج‌فارس مطلقاً ادعایی نداشت. در آنزمان استراتژی امریکا جلوگیری از نفوذ شوروی در جهان بود و چون در داخل ایران پایگاه‌هایی برای زیر نظر گرفتن شوروی داشت، با حکومت ایران و استمرار حضور خود در بحرین هم کنار می‌آمد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)