بنا بر گزارشهای رسیده به “ کمپین صلح فعالان در تبعید” ؛ محسن جوادی افضلی و ناصر (بردیا ) آذرنیا ؛ دو تن از زندانیان سیاسی که دو ماه پس از آزادی از زندان اخیرا از کشور خارج شده بودند ؛ طی یک گروگانگیری از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت به ایران شدند.
بر اساس این گزارش ؛ در هفته های گذشته ماموران امنیتی , دایی آقای بردیا آذرنیا را به جرم فراری دادن این دو زندانی بازداشت و تحت فشارهای شدید وادار به تماس با این دو زندانی خارج شده می کنند.
گفتنی است از محسن افضلی و بردیا آذرنیا که در روزهای گذشته از بیم جان یک بیگناه ( دایی بردیا ) به ایران برگشته اند ؛ هیچ خبری در دست نیست. پیگیری خبرنگار ” کمپین صلح فعالان در تبعید” از زندانهای مختلف کرج و تهران تا این لحظه نتیجه ای نداشته و خانواده این دو زندانی هم در نگرانی شدید به سر می برند.
گفتنی است محسن جوادی افضلی از زندانیان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ است که در روز عاشورای همان سال بازداشت و توسط قاضی پیرعباسی ریاست شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب به ٢سال و ۶ماه حبس و ٧۴ ضربه شلاق محکوم شد. این فعال فرهنگی که دارای یک دختر۲ ساله است در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اخلال در نظم عمومی و اقدام علیه امنیت کشور به ۲ سال و ۳ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۸ به زندان اوین احضار شد تا دوران محکومیت خود را بگذراند. محسن جوادی افضلی در زمینه حفظ آثار تاریخی فرهنگی نیز فعالیت داشته است. وی پیش از این در تارخ ۱۳۹۰/۹/۱۷ در اعتراض به وضعیت پزشکی بند ۳۵۰ و عدم رسیدگی به بیماری شنوایی خویش دست به اعتصاب غذا زده بود.
ناصر آذرنیا(بردیا) نیز پس از حوادث عاشورا دستگیر و به مدت دو ماه در بند ۲۴۰ زندان اوین بازداشت بود و پس از آن با قرار وثیقه آزاد شد و در مرداد سال ۱۳۹۰ به جرم اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام به دو سال و شش ماه به حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد و بلافاصله به زندان اوین بند ۳۵۰ انتقال یافت
گفتنی است حکم شلاق بردیا تا به امروز اجرا نشده است و احتمال می رود این دو در بازداشتگاه وزارت اطلاعات ارومیه و یا ۲۰۹ اوین در تهران در قرنطینه باشند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
با سلام . حتی خواندن این خبرها وحشتناک هست؛ و سوالی که مجدداً و مجدداً به ذهن خطور میکند: این کابوس را آیا پایانی هست؟ حکومت اهریمنی دزدان و قاتلان اسلامی حتی به آنهاییکه جانشان را بدر برده و از کشور فرار کرده اند رحم نمیکند. بیچاره این ملت مظلوم که هم ثروتش به غارت رفته و هم فرزندان برومندش سالهاست تک تک به مسلخ برده شده و به جرم اعتراض به شیادیهای خامنه ای شارلاتان و مجتبی پسرش؛ رئیس دزدان و مافیای وحشتناک حکومتی؛ به انواع و اقسام غیر انسانی ترین روشها اذیت و آزار میشوند یا به قتل میرسند. واقعاً چرا همه ما ایرانیها کاری نمیکنیم؟ چرا تک تک ماها که انصافاً هم کم نیستیم تنها به این بسنده میکنیم که همدیگر را متهم کنیم به هزاران کار کرده و نکرده مضحک و دست این قاتلان را «کاملاً» آزاد گذاشته ایم در تحقیر و شکنجه و قتل هموطنانمان؟ شرف و وجدان ما کجا رفته است؟ چرا از همدیگر و از خود خجالت نمیکشیم که بهترینهایمان در غربت تنهایی اعتراضات خودشان بهای «بی تفاوتی» ماها را میدهند؟ پس چه کسی باید جلوی این قاتلان بایستد؟ چرا سکوت کرده ایم و تنها نظاره گر شده ایم؟ میدانم که جواب این سوالها آسان نیست و هزاران هزار دلیل گاه مهم در این موضوع دخیل هستند؛ اما آیا نباید بالاخره شروع کنیم به این سوالات حداقل در پیش خود جواب دادن؟ آیا تک تک ما ایرانیها نبایستی شروع بکنیم به «احساس مسئولیت» کردن و بجای تهمت و تحقیر همدیگر یا نوشتن مقاله ها و تجزیه و تحلیل های بی سر و ته و تا حد دردآوری بی ارزش، تنها و تنها به کشورمان بیندیشیم و آزادی و سعادت آن؟ یک چیز را مطمئن مطمئنم و آن اینکه ظلم در روی زمین نمیماند. این ضرب المثل را بی خود نگفته اند و روزی همه این ظلمها و ستم هایی که این حکومت اسلامی اهریمنی به این ملت روا داشته دامن تک تک این شیادان را خواهد گرفت و باید پاسخگو باشند. فعلاً که ملت را گروگان گرفته اند و تا میتوانند میچاپند و میکشند و میخورند و… اما یادشان باشد و یادمان باشد که <خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد… به امید آنروز.
پنجشنبه, ۳۰ام آذر, ۱۳۹۱