رفتارشان به چشمتان عادی مینماید، ناهنجارش بیایید؛
در پس قاعدهی مسلم، نامعقول را تمیز دهید
به هر کمترین حرکتی، اگر چه به ظاهر ساده باشد، بدگمان باشید
رسم متبع را به همان عنوان نپذیرید،
ضرورت آن را جویا شوید
به التماش از شما میخواهیم، در برابر حوادث روزمره نگویید: “طبیعی است”
در عصری که آشقتگی فرمانروا و خون روان است،
در عصری که امر به آشوب میکنند،
در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود میگیرد،
در عصری که انسانیت ترک مردمی میگوید …
هرگز نگویید: “طبیعی است”،
تا هیچ چیز تغییر ناپذیر شمرده نشود
شما خود دیده اید و شنیده اید
تضاد کار و سرمایه، آنتاگونیسم، گرایش نزولی نرخ سود، جهانیسازی، پیکار طبقاتی، پرولتاریا، نظام سرمایهداری، نولیبرالیسم، امپریالیسم، جامعهی مصرفی، مدگرایی و … .؛ در توضیح و تبیین هر یک از این اصطلاحات میتوان مقالات و کتابهای متنوع و گوناگونی را نگاشت. بحثهای داغ و طولانی صورت داد و تلاش کرد به واسطهی آنها به ذهن و آگاهی دیگران تاثیر گذاشت. میتوان به تعبیری، کلی فلسفه بافی کرد که کمتر کسی متوجه آن ها شود و هر بار برای توضیح هر یک از این مقولات کلی منبع و کتاب و مقاله و … معرفی کرد. همهی این تلاشها را می توان صورت داد و نتیجهای نگرفت و دست آخر به ضربالمثلهای شیرین فارسی پناه برد که: «نرود میخ آهنین بر سنگ» و یا «تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است»!. هرگاه که جامعهی پیرامونی اندیشهای را ثقیل و نامفهوم یافت، در آن تجدید نظر کردیم و آن گونه صحبت کردیم که همگان را خوش بیاید و برای اکثریت قابل درک شود. بی آن که در این اندیشه باشیم که میتوان صورتِ بیان را سادهتر کرد نه آن که محتوای تحلیل را تقلیل داد و به سادهانگاری درغلتید.
تضاد کار و سرمایه خودِ زندگی است و از متن واقعی آن حکایت میکند. بی هیچ ارجاع و نقل قولی از فلان اندیشمند و فیلسوف سیاسی آن قرن و یا قرن کنونی، در زندگی روزمره و در پس هر واقعهی به ظاهر ساده و گذرایی وجود دارد که اندک موشکافیای آن را قابل درک میسازد.
آن چنان ساده و قابل فهم که نظریات و اندیشههای مخالف و بدیل را به راحتی به چالش میکشاند. واقعیتی که با نگاهی فارغ از سادهانگاری، از کنش ساده و روزمرهای چون یک «پاساژ گردی» نیز قابل دریافت است.
برای انسان سادهاندیشی که واقعیات روزمره برایش امری طبیعی و بهنجار جلوه میکند و بدیلی برای آن متصور نیست، مرکز خرید مجموعهای شیک، زیبا و فریبندهای است که دیدن آن برای هر انسان صاحب ذوق و سلیقهای نوعی فراغت محسوب میشود. انبوهی از کالاهای زیبا، شیک و مارک دار. کالاهایی که استفاده از آنها به تعبیر عامیانه هر فردی را “با کلاس” جلوه میدهد. بنابراین همهی تلاشش را خواهد کرد تا امکان برخورداری از این فضیلت را فراهم کند. حتی اگر شده با پرداخت نوبتی (قسطی) و یا خرید دست دوم آنها.
او باید در چرخهی مدی که پیش رویاش نهاده شده حرفی برای گفتن داشته باشد و خود را به خوبی عرضه کند.
اما در پس این رویکرد ساده، رویکرد دیگری وجود دارد که «نمی بیند» بلکه «نگاه میکند». به این معنا که از سطح یک دیدن معمولی فراتر میرود و مناسبات و روابط مادی و ایدئولوژیک پسِ پشتِ هر پدیدهای را بررسی میکند. در چنین رویکردی سوالاتی طرح میشود و در تحلیل نهایی سعی میگردد به آنها پاسخ درست و مناسبی داده شود.
فردی که به این رویکرد اخیر تعلق دارد در برخورد عینی با یک مرکز خرید سوالاتی را برای خود مطرح میسازد. از جمله:
– این کالاها را چه کسانی و توسط چه ابزارهایی و در کجا تولید کردهاند؟
– کسانی که این کالاها را تولید کردهاند به چه طبقهای تعلق دارند؟ و انگیزهشان برای تولید آنها چه بوده است؟
– این کالا را چه کسانی و از چه طبقاتی طراحی کردهاند، برای آنها بازاریابی کردهاند، آنها را توزیع کردهاند و دست آخر چه کسانی و از چه طبقاتی آنها را عرضه میکنند؟
– تولیدکنندگان این کالاها تا چه حد در فرایند تصمیم گیری در مورد این که این کالاها چگونه، کجا، چقدر و چرا تولید شوند نقش داشته و دارند؟
– سود حاصل از تولید این کالاها به چه میزاتی نصیب تولیدکنندگان آنها میشود و آیا قادر خواهند بود با آن زندگی انسانی خود با همه نیازهای انسانیشان را تامین کنند؟
– کیفیت کار کودکان و زنان در فرایند تولید و توزیع این کالاهای چگونه است؟
– این کالاها در چه سرزمینی و با وجود چه قوانینی برای نیروی کار و محیط زیست تولید شده اند؟
پاسخ درست و دقیق به هر یک از این سوالات به غیر طبیعیسازی فرایند سلطهای منجر خواهد شد که هدف تمامی آموزشهای رسمی و ایدئولوژیک و تبلیغات رسانهها و دستگاههای ارتباط جمعی است. همچنین این غیرطبیعیسازی اولین گام در جهت طرح ساختن یک بدیل انسانی و باور به این اندیشه است که :«جهان دیگری ممکن است».
آن چه دیدید یک حادثه معمولی بود
از آن چه هر روز اتفاق می افتد
با این همه از شما خواهش داریم،
در پس کارهای عادی آن چه را که ناهنجار است بیابید،
در پس امور هر روزه آن چه را که ناموجه است کشف کنید.
باش تا آن چه معمولی می پندارید نگرانتان کند
در لفاف رسم و قاعده اجحاف را بجوببد
و هر جا که اجحافی در نظر آوردید،
درمان آن را بیابید.
(نمایشنامهی استثناء و قاعده، برتولت برشت، ترجمه ی م . الف به آذین)
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.