کانون زاگرس، کانون دانشجویان کُرد نمایشگاه کتابی در دانشگاه برگزار کرد. در این نمایشگاه کتابی با مجوز اداره ارشاد و نهادهای نظارتی دانشگاه در معرض دید عموم قرار گرفت که بر روی جلد آن نقشهی “کردستان بزرگ” به چاپ رسیده بود. در آن نقشه بجز تبریز و اورمیه، باکو پایتخت جمهوری آذربایجان نیز جز “کردستان بزرگ” نشان داده شده بود.
این کتاب با اعتراض دانشجویان هویت طلب همراه گردید و از سوی یکی از این دانشجویان پاره شد. جو ملتهب و صف بندی دانشجویان تُرک و کُرد مقابل هم و آماده برای درگیری.
این جو ملتهب با دخالت حراست خاتمه یافت و پس از احضار چند دانشجوی تُرک به حراست و بازخواست آنان این اتفاق از یادها رفت.
سال ۱۳۸۹ دانشگاه تبریز
کانون آذربایجان شناسی، کانون دانشجویان هویت طلب تُرک نمایشگاه کتابی در دانشگاه برگزار کرد. یک دانشجوی کُرد کتاب “تاریخ دیرین تُرکان ایران” ترجمه کتاب پرفسور زهتابی را پاره و برای ثبت آن در “تاریخ” مقابل اِلمان نمایشگاه با آن سلفی گرفت.
این بار خبری از صف کشی ها و درگیریها نبود. مسئول نمایشگاه پس از پی بردن به این مسئله، این دانشجو را به حراست تحویل داد.
آن مسئله نیز با احضار آن دانشجو پایان یافت.
حوادث بالا، اتفاقاتی است که به عینه خود شاهد آن بوده و در بطن و حواشی آن قرار داشتم.
حال سوال اساسی اینجاست بروز این درگیریها و دلیل این خصومتها چیست؟
جواب این سوال طبیعتا از منظر یک بیننده تُرک، شاید برای بیشتر کُردها غیر منصفانه و حتی غیر واقعی بیاید اما در سطور زیر تلاش می کنم، روایتی از دیدگاه مشترک فعالان هویت طلب را بیان کنم.
در همان ماه های اول، وقتی با “مسئله آذربایجان” آشنا شدم، شاید مهمترین انگیزه برای فعالیت در این عرصه، درک مفهوم “تبعیض همه جانبه” بود.
در بخشی از این تبعیض، هویت منِ تُرک انکار میشود و شروع تمامی آثار تمدنی در این پهنه به اقوام آریایی نسبت داده میشود که منِ تُرک جزء این “آریایی” نیستم و ۵۰۰-۶۰۰ سال قبلتر اقوام “وحشی و بیابانگرد” با حمله به این جغرافیا، زبان، فرهنگ، تاریخ، اقتصاد، سیاست و همه داشتههای مادی و معنوی تُرکها را بنا نهادهاند.
در این روایت اما موضوع دیگری جلب نظر میکرد. در این روایت تاریخی کُردها جزئی از اقوام آریایی معرفی شده و در بعضی مواقع تمدن التصاقی زبان مادها به ایشان نسبت داده میشود.
یعنی یک گروه فرهنگی که ادعا میکند در جغرافیای ایران با “ظلم و تبعیض” مواجه است همنوا با گروههای مسلط بر طبل انکار هویت تُرکها میکوبد.
فعالان و شهروندان کُرد اگر کمی انصاف داشته باشند این جمله را تصدیق میکنند که هویت کُردی دستکم در ایران از سوی نهادهای قدرت و رسانههای جمعی انکار نشده است.
شاید برای امثال من، این موضوع اولین پله نردبان “بی اعتمادی” بوده باشد.
کردستان بزرگ و توسعه طلبی
دومین و شاید مهمترین پله در شکلگیری این “بی اعتمادی” موضوع کردستان بزرگ است. اغلب فعالان هویت طلب معتقدند سیاسیون و روشنفکران کُرد همگی در یک نقطه همنظرند و آن “توسعه طلبی ارضی” است.
“توسعه طلبی ارضی” از دید تُرکان یعنی نادیده گرفتن سبقه تاریخی و جمعیتی شهرها و مناطق تُرک نشین و الحاق آن به “کردستان بزرگ” است.
دهها و صدها خبر، مدرک، گزارش برای اثبات این “توسعه طلبی ارضی” از سوی ناظران تُرک ارائه میشود.
از نقشههای رنگارنگ کردستان بزرگ و گزارشهای سازمانهای حقوق بشری مبنی بر اخراج شهروندان عرب و تُرکمن در عراق و سوریه.
به جز این موارد مؤخر، در اوایل انقلاب ۵۷ ایران، حزب دموکرات کردستان به اغلب شهرهای غرب آذربایجان حمله مسلحانه کرد. دهها شهروند تُرک در دفاع از شهرهای آذربایجان کشته شدند و در سالهای بعد از آن، این سر سربازان تُرک بود که از سوی سازمانهای مسلح کُردی (کومله، پژاک و …) در غرب آذربایجان و کردستان بریده میشد.
روشنفکران کُرد دلایل متنوعی در توجیه بروز این اتفاقات میآورند. نه همه اما برخی از این دلایل نیز قابل اتکا و غیر قابل انکار است.
ولی نکته مهم برای من بیننده، نتیجه بازگشت ناپذیر این اتفاقات است.
از منظر من تُرک، در همسایگی من ملتی زندگی میکند که ادعا میکند اغلب شهرهای تاریخی آذربایجان جز کردستان است، در سالهای نه چندان دور زمانیکه دولت مرکزی ضعیف بود به اغلب این شهرها حمله نظامی صورت داده، در سراسر این کردستان گروههای مسلح و شبه نظامی در حال رشد و آموزشاند که معتقدند تُرکها و کُردها “بر سر اورمیه با یکدیگر جنگ” خواهند کرد در فضای مجازی افرادی هستند که تُرکها را هم ردیف حاکمیت معرفی می کنند و قص علی هذا.
شرایط کُردها در ترکیه نقطه جدید افتراق
روشنفکران و رسانه های کُرد در ایران همواره عنوان میکنند اتفاقاتی که در ترکیه روی میدهد با هدف نابودی کُردها صورت میگیرد.
این ادعا با از سرگیری درگیری میان نیروی نظامی ترکیه و “پکک” بیشتر و بیشتر بر سر زبانها افتاده و روزانه چندین یادداشت و دردنامه تحت عنوان “جنایات ارتش خون خوار ترکیه” در فضای مجازی منتشر میشود.
نقطه افتراق و درگیریهای لفظی در این میان دفاع برخی از کاربران تُرک از اقدامات نیرویهای نظامی ترکیه و تقبیح رفتار حزب کارگران کردستان از سوی روشنفکران تُرک و برعکس دفاع همه جانبه کاربران و روشنفکران کُرد از “پکک” و مذمت دولت و ملت ترکیه است.
بحث شرایط داخلی ترکیه، ریشه بروز این درگیریها، عملکرد دولت ترکیه و “پکک” ارزشگذاری خوبی یا بدی یک طرف نیاز به مطالعات جامع داشته و من در این مجال قصد ورود به آن را ندارم.
به نظر من، دلیل عمده حساسیت تُرکهای ایران به مناقشات در ترکیه – و سوریه – و تقبیح “پکک” و – پ ی د -، تصور روی دادن اتفاقات مشابه در شهرهای آذربایجان است.
فعالان هویت طلب معتقدند احزاب مسلح کُرد در صورت “ضعف قدرت مرکزی و نیروهای مسلح وابسته به این قدرت”، با پشتیبانی سایر نیروهای کُرد خصوصا “پکک”، برای تصرف شهرها و اراضی مورد ادعای خود در نقشه کردستان بزرگ به غرب آذربایجان حمله خواهند کرد.
به باور اغلب فعالان، احزاب مسلح کُرد از سالها پیش برای این رویارویی خود را آماده میکنند و مهاجرت غیر عادی کُردها به روستا و شهرهای غرب آذربایجان را در راستای این هدف می دانند.
در نگاه اول شاید این تفکر برای بسیاری خیال پردازی و توهم توطئه تلقی شود ولی وقتی به برخی رویدادهای سالهای اخیر با دقت مینگریم این حرف دور از ذهن نمینماید.
در مسیر اورمیه به مهاباد، در نزدیکی سه راهی نقده روستایی لم یزرع قرار داشت که برای سالها خالی از سکنه بود. چند سال پیش به این روستا چندین خانواده کُرد مهاجرت کردند. (به نقل مسموع)
سال گذشته دوستی که اهل نخجوان بود به من گفت: یکی از افراد پر نفوذ در نخجوان، در نزدیکی خانه ما شهرکی بنا کرد. وقتی این شهرک تمام شد دیدیم همه ساکنان را کُردها تشکیل میدهند. یک شبه جمعیت زیادی از کُردها ساکن نخجوان شده بودند. (نقل به مضمون)
حال اگر شما بینندهای بدبین به گروههای مسلح کُرد باشید این موضوع و دهها مورد مشابه (حتی به رغم عدم واقعیت برخی از موارد) این آدرس را به شما نشان میدهد که “این اقدامات هدفدار و اینگونه مهاجرتها در این مناطق، در راستای تسلط بر نقاط استراتژیک است. آخر چه توجیه عقلی و منطقی برای مهاجرت به روستاهای لم یزرع که خود اهالی ساکن آنجا را ترک کردهاند وجود دارد و چرا اغلب روستاهای اورمیه که به مرز ترکیه نزدیک است همه ساکنان آن طی چندین سال کُرد شدند.”
وقتی به نقشه نگاه می کنم می بینم در سالهای اخیر از ماکو و نخجوان در شمال گرفته تا نقده و پیرانشهر در جنوب تمامی مناطق کناری آذربایجان و هم مرز با ترکیه به نفع کُردها تغییر جمعیت پیدا کرده است. برای من بیننده این موضوع نمی تواند “بی دلیل و اتفاقی” باشد و این سوال پیش میآید این منطقه حائل (ولو به این شرط که اتفاقی صورت گرفته) در صورت بروز درگیری احتمالی میان کُردها و تُرکها به نفع کدام طرف تمام خواهد شد؟
سوریه و “پکک”
همه ما کم و بیش از وضعیت اسفبار سوریه خبر داریم. پس از سرایت شعلههای بهار عربی به سوریه و تشدید درگیریها در این کشور، اقلیت کُرد موضعی “بیطرف” از طرفین درگیر گرفت.
شاخه “پکک” در سوریه (یپگ) مهمترین و منظمترین نیروهای نظامی در میان کُردها، از همان ابتدا مستقیما با بشار اسد وارد جنگ نشد. کُردها در سوریه با حمایت نظامی “پکک” با توافق دولت اسد کنترل چند شهر را در دست گرفتند و با ایجاد چند کانتون، این مناطق جبههای شد برای گسترش و تقویت نیروهای نظامی وابسته به “پکک”.
به رغم چندین گزارش سازمانهای حقوق بشری مبنی بر “جنایات جنگی نیروهای کُرد و پاکسازی نژادی منطقه” این جبهه به بهانه جنگ با داعش با پشتیبانی قدرتهای جهانی جغرافیای تحت تسلط خود را گسترش داد.
نقش کلیدی فرماندهان “پکک” در گسترش و سازمان یافتن نیروهای کُرد سوری و اعمال ضد بشری این نیروها انکار ناپذیر است.
در اثناء حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ شاخه ایران “پکک” یعنی “پژاک” اعلام موجودیت کرد. ناظران بر این باورند فلسفه تشکیل “پژاک” ظن حمله نظامی آمریکا به ایران و گرفتن دست بالاتر در تحولات احتمالی بود.
من بیننده تُرک وقتی حرف و حدیثهایی از آمادگی و سازماندهی احزاب مسلح کُرد در شهرهای غرب آذربایجان را میشنوم و عملکرد هم قطاران این سازمانها را در مناطق دیگر شاهدم، نمیتوانم به احزاب مسلح کُرد بدبین نباشم.
چه خواهد شد؟
در طول سالها به نحوی از انحا، به دلایل درست و نادرست، بیاعتمادی، بدبینی و حتی کینه و دشمنی میان بخش عمدهای از جمعیت تُرکها و کُردها در ایران شکل گرفته است.
در سطور بالا سعی شد به بخشی از دلایل بروز این تنش اشاره شود که طبیعتا نه تمام ماجرا و نه می تواند اساسا تمام حقیقت را در بر بگیرد.
موضوع مهم در این هیاهو نتایج بی بازگشت ادامه این روند است.
من تُرک و شمای کُرد تا قیامت میتوانیم بر سر هر یک از موضوعات فوق بحث کنیم و به کوچکترین نتیجهای نرسیم ولی در این میان آنچه که هم به ضرر من و شما تمام خواهد شد تشدید این بیاعتمادی است.
در صورت بروز کوچکترین ضعف در قدرت مرکزی محتملترین نتیجه تابلو فوق بروز درگیریهای چندین ساله بر سر یک تپه، یک پل، یک جاده، یک شهر و … خواهد بود.
اوایل دهه ۹۰ میلادی با استقلال جمهوریها آذربایجان و ارمنستان جنگی بر سر منطقه قرهباغ صورت گرفت. آتشی که زمینه آن از سالها پیش با مهاجرت دادن ارامنه به این منطقه و گفتمان خشونت طلب داشناکهای ارمنی و حمایت نظامی و معنوی ارتش سرخ زبانه کشید.
با گذشت بیش از یک ربع قرن با تمام کش و قوسهای سیاسی در جهان این مناقشه به کلافی سردر گم و لاینحل بدل شده که هزینههای آن را مردم آذربایجان و ارمنستان میدهند و استفاده استراتژیک آن را روسیه و سایر قدرتهای جهانی و منطقهای میبرد.
اگر گفتمان “توسعه طلب” طرف کُرد پایان، اصلاح و یا تعدیل نشود این درگیری لفظی امروز، محتملا به درگیری نظامی ویرانگر منتج خواهد شد و نه من تُرک و نه شمای کُرد و نه آنهای فارس روی دموکراسی و آزادی را در ایران نخواهیم دید.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
به نظر من ترک دشمنی و کینه ورزی هیچ سودی برای هیچ یک از طرفان مورد بحث وجود ندارد چاره آن است که کینه ها و دشمنی های گذشته را به فراموشی بسپاریم و مانند دوستان و برادران همدیگر را قبول کنیم تا یک زندگی شادی کنار هم داشته باشیم غیر این یعنی خون و خون ریزی پس عقل سلیم میگوید با احترام متقابل آینده ای خوبی را برای فرزندانمان مهیا کنیم در این جنگ و دعواها بمانیم از دنیا بازهم عقب میمانیم همه ما در هر زبان و گویشو قوم و طایفه برادریم وحق مساوی داریم
یاشیاسیز.
یکشنبه, ۱۵ام آبان, ۱۴۰۱
تا شما ی ترک به توهین کردن به نام مای کرد ادامه دهی ما نیز به این درگیری قوت میبخشیم با تشکر
جمعه, ۱۳ام مرداد, ۱۴۰۲