محتوای نوار مکالمهی خصوصی مهدی هاشمی رفسنجانی با «نیک آهنگ کوثر»، سردبیر سایت خودنویس، حاکی از جنگ قدرت به ویژه پیش و پس از انتخابات ۸۸ است که همچنان ادامه دارد و سایهی آن بر رقابتهای ظاهری جناحهای سیاسی در این ایام سنگینی میکرده است. مهدی هاشمی در این مکالمه از پیگیری برنامههایی تخریبی علیه برخی مقامات کشور گفته است؛ درست برعکس نواری که چند ماه پس از انتخابات ۸۸ از سخنرانی «سردار مشفق» در یک جمع خصوصی منتشر شد و نشان دهنده ی نگاهی تندروانه از آن سوی میدان سیاست برای تخریب و از میدان به در کردن اصلاح طلبان بود.
حاشیهی انتشار
پیش از بررسی محتوا، مختصری به حاشیهی آن می پردازم:
الف: مهدی هاشمی پس از انتخابات «خرداد ۸۸» به خارج از کشور می رود. مکالمه در «پاییز سال ۸۹» انجام شده و به نوشتهی «ناشر ناشناس آن در اینترنت»، بخشهای منتشر شده، «دو فایل» از «۲۰ فایل» است که به مرور منتشر خواهد شد. نیک آهنگ سالهاست که به قول معروف مانند «موی دماغ خانوادهی هاشمی» به نقد آنها میپردازد ولی کسی تصور این را نداشت که مهدی هاشمی اینچنین خودمانی با نیک آهنگ از خصوصیترین دیدگاههای سیاسی خود بگوید. البته معمولا هر کسی در گپ خصوصی شاید حرفهایی را و با ادبیاتی سخن بگوید که متفاوت با لحن و مواضع علنی باشد، اما راحتی مهدی در این مکالمهها سوال برانگیز است، یعنی مهدی احتمال نمیداده که یک خبرنگاری که با او هم مشکل دارد به ضبط یا حتی سوءاستفاده از حرفهای زده شده در این مکالمهی تلفنی بپردازد؟ مهدی هاشمی «مهرماه ۹۱» به ایران برمیگردد و فردای آن روز بازداشت میشود و همچنان در بازداشت موقت و مرحلهی تحقیقات یا به عبارتی بازجویی است.
ب: نیک آهنگ در «۲۶ آبان ۹۱» در یادداشتی ضمن اشاره به این مکالمات و میگوید که «حدود مهر ماه ۹۱» نوار مکالمه، به دستور قاضی پروندهای در کانادا در اختیار وکلای متهم یعنی مهدی هاشمی و و وکلای آقای بوذری نامی که شاکی است قرار گرفته، و در آن یادداشت به قصد شاکی برای انتشار بخشی از اسناد علیه مهدی هاشمی اشاره میکند و از بوذری خواهش میکند که تا زمانی که مهدی هاشمی در بازداشت است به انتشار آن مکالمات اقدام نکند. نیک آهنگ برای علت ضبط مکالمهها، دلایلی می آورد که قانع کننده نیست؛ او در این پرونده به عنوان شاهدی بوده که با هر دو طرف پرونده دربارهی آن گفتگوهایی را داشته است اما در مکالمات منتشر شده هیچ ارتباطی نمیتوان با پرونده پیدا کرد. نیک آهنگ دو روز قبل از انتشار فایل ها یعنی در تاریخ «۱۳ آذرماه ۹۱»، در سایت خودنویس یادداشتی در بخش آموزش روزنامه نگاری می نویسد با عنوان «بحث در باب ضبط مکالمات تلفنی». جالب است که این بخش آموزش روزنامه نگاری هر چند ماه به روز می شده، یعنی یادداشت قبل از آن در اسفند ماه سال ۹۰ ارسال شده بود، لذا دلیل همزمانی انتشار آن با انتشار فایل ها دو روز پس از آن، سوال برانگیز است.
ج: حالا پریروز یعنی «۱۷ آذرماه ۹۱» که بخش اول نوارها (فایل های شمارهی ۱ و ۲) منتشر شده، هیچ کسی زیر بار انتشار آن نمی رود، چه نیک آهنگ، چه وکلای بوذری و چه وکلای مهدی؛ هر چند هر یک میتوانند به دلایلی آنها را منتشر کرده باشند: یکم: نیک آهنگ به دلیل ماجراجویی یا کنار آمدن با مخالفان داخلی مهدی؛ هر چند نیک آهنگ با انتشار مکالمه همانطور که در این دو روز مشخص شده متضرر شده و این برای او هم قابل پیش بینی بود. دوم: بوذری به دلیل کینهای که از مهدی در آن پرونده دارد و یا او هم مانند نیک آهنگ به خاطر کنار آمدن با مخالفان داخلی مهدی میتوانسته دست به انتشار زده باشد، هر چند بوذری با این کار به پول خود در پروندهی مورد اشاره نخواهد رسید و انتشار فایل قطعا در روند پرونده به ضرر اوست. سوم: در نهایت وکلا و اطرافیان مهدی می توانند با دو انگیزهی متفاوتی، یکی با هدف مظلوم نمایی با توجه به اینکه مهدی هم اکنون در زندان است یا با نیتی «پیچیده» دست به انتشار آن زده باشند؛ همچنان که گفتن آن حرفها به یک روزنامهنگار با ویژگیهای نیک آهنگ، از ابتدا مشکوک بوده است؛ حتی زمان بازگشت او به ایران با علم به اینکه بازداشت خواهد شد نیز مشکوک بود.
د: نیک آهنگ در این مکالمه طوری سوال میپرسد که انگار میخواهد تخلیهی اطلاعاتی کند هر چند اصرار دارد که «این مکالمهی خصوصی من و شماست که تبدیل به خبر نمیشود» و یک نکته در همینجا نهفته که اگر خود نیک آهنگ میخواست فایل را منتشر کند یا در آن دست ببرد، حداقل این یک جمله را حذف میکرد، اما با فرض اینکه نیک آهنگ در یک همکاری با مخالفان داخلی مهدی هاشمی – اعم از دولتی و غیر دولتی – ، باز بیان چنین حرفهایی از طرف مهدی هاشمی به عنوان یک عنصر سیاسی با این همه سابقه، توجیه شدنی نیست، مگر تحلیل او از شرایطی که در آن بوده است، کاملا اشتباه بوده باشد و تصور می کرده که این سخنان اگر منتشر شود و به گوش داخلیها برسد بلااشکال است. یکی از دوستان امروز در صفحهی شخصی خود در فیسبوک نوشته که: «مهدی هاشمی پیش از آمدن به پدرخود در تماس تلفنی گفته بود که جناب نیک آهنگ با یکی از مراکز خاص برادران در داخل کشور ارتباط دارد و مبالغ سنگینی هم به عنوان دستمزد اینگونه اقدامات دریافت میکند». خب یعنی مهدی هاشمی بعد از این مکالمات به این نتیجه رسیده؟ آیا این موضوع، اصل گفتهها در آن مکالمه را منتفی میکند؟ در زمان مکالمه، مهدی هاشمی از کجا مطمئن بوده که نیک آهنگ کوثر با برادران یا دستگاههای امنیتی بیگانه ارتباط ندارد و از این صحبتها سوءاستفاده نمیکند؟
هـ: به هر حال از این سوالات حاشیهی موضوع به هیچ وچه نمی توان گذشت، همچنان که تکذیب محتوای مکالمه بیمعناست. هر چند در این دو روزی که مکالمه منتشر شده، خیلیها فقط به حاشیهی آن پرداختهاند، اما محتوای این مکالمه از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ حتی اگر آنطور که محسن هاشمی، برادر بزرگ مهدی نوار گفته کلماتی از این مکالمه جابجا شده که بعید است و اصل مکالمه کاملا واضح بود و تکذیب کردنی نیست.
بررسی محتوای مهم
یک: از خلاصهی مکالمهی ۲۰ دقیقهای مهدی هاشمی، شنونده نتیجه میگیرد که گویا انتخابات ۸۸ به واسطهی دعوا یا رقابت مهدی هاشمی و مجتبی خامنهای که از جوانی با یکدیگر دوست و سالها در جبههها همرزم بودهاند، به آن وضعیت کشیده شده و اتفاقات پس از آن تا به امروز هم ناشی از همین موضوع بوده؛ انگیزهای که قطعا با انگیزهی اصلاح طلبان در طی این مسیر نزدیکی نداشته است.
مهدی در این مکالمه که مربوط به پاییز ۸۹ ، یعنی چهار ماه قبل از حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی است، به تنگتر شدن روز به روز امکان فعالیت معترضان اشاره میکند و ضمن تاکید بر ضرورت اتحاد، دلیل پذیرش کاندیدای واحد در انتخابات ۷۶ را اینچنین می گوید: چون همه میدانستیم که یک آدم داریم آن طرف «آقای خامنهای»؛ همهی این ور باید متحد بشوند در مقابل آن ور.
بر خلاف نظر مهدی هاشمی، اصلاح طلبان پس از پیروزی در انتخابات ۷۶ نه تنها نمیخواستند در مقابل رهبری تعریف شوند، بلکه پیشنهادشان این بود که ایشان رهبری اصلاحات را بر عهده داشته باشند و این را به خود ایشان هم گفته بودند. انکار نمیشود که برخی رفتارها و تندروی ها باعث دور شدن دوستان اصلاح طلب از رهبری شد اما به هیچ وجه قصدی برای مقابله نبوده و حتی امروز هم بزرگان اصلاحات به چنین چیزی اعتقاد ندارند. این نه از روی تعارف، بلکه به خاطر این بود که رهبری ایشان میتوانست اصلاحات مورد نظر را با سرعت بیشتر و با هزینههای بسیار کمتر به پیش ببرد.
دو: در این مکالمه بر «اتحاد در جنبش سبز» تاکید می شود، کاری که گفتهی مهدی از سوی «داخلیها» یعنی آقایان موسوی و کروبی و خاتمی رعایت میشود اما به «تظاهرات مقابل سازمان ملل علیه آقای احمدی نژاد» اشاره میکند که «دفعهی پیش همه با یک پرچم آمدند، این دفعه با ۳۰ تا پرچم آمدند» و این مساله را باعث خشنودی رهبری میخواند و میگوید: «موفقیت این است که تحت یک نام؛ حالا همه با هم روی هزار تا مساله اختلاف داریم، ولی همهی ما روی این که […] دیکتاتوره و باید دیکتاتور رو زمین گذاشت که یکی هستیم» و در پاسخ به نیک آهنگ که راهی که میرود را براندازی خوانده میگوید: « برانداز یعنی چی؟ ما همیشه معتقد بودیم آقای […] باید کنترل بشود، تا دو سال پیش. از دو سال پیش که این کارها رو کرد معتقدیم آقای […] قابل کنترل نیست! میفهمی چی میگم؟ هنوز هم معتقدیم به آقای […] میشود فشار آورد که حداقل هزینهاش کمتره!».
آقای هاشمی در اینجا طوری و با ادبیاتی صحبت میکند که انگار با همهی اپوزسیون در یک جبهه قرار دارد؛ موضعی که اصلاح طلبان به آن اعتقادی ندارند و با جریانات مدنظر ایشان کاملا مرزبندی دارند. شاید مهدی هاشمی هم در تحلیلی اشتباه و تحت تاثیر تجمعات آن دوران پس از انتخابات، زمینهای برای همبستگی با آنان یافته بود، اشتباه تحلیلی که برخی منتسبان به رژیم پهلوی هم در سال پایانی داشتند. آقای هاشمی میبایست به این نکته توجه میکرد که این راه مصداق آن است که یکی بر سر شاخ بن میبرید.
سه: نیک آهنگ از ضعف جریانی که مهدی هاشمی به آن منتسب است در فعالیت های خبری میگوید و جواب میشنود: «همانقدر که آنها توی اینترنت فعالند، ما هم هستیم. ببینید فحشهایی که مجتبی میخورد، ۵۰ برابر فحش هاییست که من دارم میخورم». مهدی تلویحا میپذیرد که در آن شعارها علیه مجتبی خامنهای که به رهبری برمیگشت، نقش داشته؛ حال چطور میتوان از فعالیتهای او در روزهای قبل از انتخابات دفاع کرد و آنها را در یک قالب و سناریو نبوده است؟ طرف مقابل هم اگر حرکتی را از قبل از انتخابات شروع کرده بود، حتما در تقابل با رفتارهای اینچنینی بوده است؛ هر چند تشخیص تقدم و تاخر حرکتهای دو طرف، به این سادگی قابل تشخیص نیست.
چهار: مهدی هاشمی که در آن مقطع کاملا در سطح رسانهها در تقابل با نیک آهنگ شناخته میشد، در پاسخ به راهکاری که نیک آهنگ برای تندتر کردن تاکتیکها در جنگ روانی و استفاده از پتانسیلهای خود و خواهرش فائزه میگوید: «قبول دارم این رو. من دعوام با بابا اینها، این است که ما باید تهاجمی بشیم توی اینها. خب ما همه رو پیش بینی کردیم و باهاشون برخورد کردیم. قبول دارم [که از پتانسیل خودمون استفاده نکردیم]، میدونی چرا؟ وظیفهی من یک چیز دیگری بوده؛ اینها میخواهند منو وارد یک بازی دیگری بکنند، فحش میدهند و من هم هر دو سه هفته یک بار جوابشون رو داده ام … احمدی نژاد رو سکهی یک پول کردیم، کم چیزی بوده؟ … کارهایی که من کرده ام صد برابر کارهای شماهاست. کارهایی که من میکنم و آنها هم میدانند من چه کار میکنم، … احمدی نژاد رو توی آمریکا تحویل نگرفتهاند، این رو کار من میدانند!»
این گفتهها در حالیست که نه قصد کسی این بوده که کسی را سکهی یک پول کند، بلکه هدف صرفا نقد روندهای موجود بود و ارایهی راهکار؛ از جنس همان نامهای که ۵۷ اقتصاددان به آقای احمدی نژاد نوشتند ولی به آن بیتوجهی شد، اگر به اخلاق فرامیخوانیم، مگر میتوانیم بیاخلاقی کنیم؟ آیا راهی که مهدی از آن سخن میگوید، از جنس جنگ روانی کیهان نیست؟ آیا قرار ما با مردم این بود که کسی را تخریب کنیم؟ مردمی که از اصلاحات حمایت کردند، از تخریب حمایت نمیکنند و باید برای تخریبهای از این جنس که به نام اصلاحات و به روش کیهان انجام شده استغفار کنیم، حتی یک مورد. بازنمایی عملکرد ضعیف دولت احمدی نژاد، خود بهترین نقد او بود، نه سکهی یک پول کردن او. متاسفم.
اما دربارهی تقسیم کاری که مهدی میگوید و چند بار تکرار میکند که مثلا با بی.بی.سی مصاحبه نمیکند به این بهانه که «بازی من چیز دیگریست»، یعنی چه؟ اگر منظور از تقسیم کار، تقسیم کار با آیت الله هاشمی و اعضای خانواده است، فارغ از موضوع این تقسیم بندی، باید پرسید که آیا آیت الله هم چنین دیدگاه و راهی را در پیش دارند؟ البته که به نظر اینچنین نیست و کسی که تا پیش از این رییس مجلس خبرگان رهبری بوده، بعید است که در «تقابل» با رهبری دست به حرکتی بزند و یا انتقادهای ایشان به دولت آقای احمدی نژاد با هدف تخریب او صورت گرفته باشد.
پنج: نکتهی دیگری که مهدی در این مکالمه به آن اشاره میکند، اشاره به یک نوار است: «… همین نوار مجتبی رو که گوش کردی؟!؛ دیدی که میگه همه کاره مهدی بوده… من که نیامدم بگویم همه کاره بودم. ولی ببین طرفهای من که میفهمند من کی هستم و دارم چه کارهایی علیه شان میکنم و با من بد هستند …». این نوار کجاست؟ از کجا آمده، داستانش چیست؟ نیک آهنگ او را گوش کرده، آیا نسخهای از آن را دارد؟
شش: نیک آهنگ دربارهی «اهمیت امتیازگیری» میگوید و پاسخ میشنود که: «ماها هیچ امتیاز عملی از آقای […] الان نمیتوانیم بگیریم. آقای […] الان هیچ امتیاز عملی به ما که هیچ، به خدا هم نمیدهد! آقای […] فحش را خورده و تصمیمش را هم گرفته؛ این تصمیم را ۱۰ – ۱۵ سال پیش گرفت که همه را بگذارد کنار و یک کادر وفادار را بالا بیاورد. این را میخواست طوری انجام بدهد که کسی نفهمد. کاری که ما توی انتخابات کردیم، این کار رو علنی کردیم برای مردم. من به خود موسوی گفتم، خبر نداشت و بعدش گفت همهی حرفات درسته…[یک جمله نامفهوم است]… گفتم ولی بدان که هدف من از این حمایت چیه، ماهیت آقای […] را رو کنم. فرض کن اون اتفاق نمیافتاد، آقای […] باهاشون صحبت میکرد و میگفت که رای نیاوردید و مردم شما رو نمیخواهند و چی و چی و تمام شد. در اصل آقای […] امتیاز عملی نمیداد، اما اتفاقی که افتاد آقای […] امتیاز عملیاش این بود که روشهایش برای مردم رو شد و آگاهی مردم ایران رفت بالا. آقای […] میخواست اینها رو یواشکی انجام بده. شما اینها رو خوب نمیفهمی…».
اولا این حرف اگر صحت داشته باشد یعنی باید از ۱۵ سال قبل از ۸۹ یعنی از سال ۷۴ چنین تصمیمی گرفته شده باشد، پس چرا در همین دورهی مورد اشاره انتخاباتهای نسبتا خوبی هم داشتهایم از جمله؛ انتخابات مجلس پنجم در سال ۷۵ با قدرت گیری حداقلی اصلاح طلبان پس از چند سال، انتخابات ریاست جمهوری هفتم با انتخاب آقای خاتمی در سال ۷۶، انتخابات شوراهای اول با پیروزی قاطع اصلاح طلبان در سال ۷۷، انتخابات مجلس ششم با پیروزی قاطع اصلاح طلبان در سال ۷۸، انتخابات ریاست جمهوری هشتم با پیروزی مجدد آقای خاتمی در سال ۸۰، انتخابات بسیار آزاد شوراهای دوم توسط اصلاحطلبان در سال ۸۱ که نتیجهی آن البته به نفع اصولگرایان بود، انتخابات مجلس هفتم در سال ۸۲ تنها انتخاباتی در این میان است که البته پس از آن ردصلاحیت گسترده با عدم مشارکت اصلاح طلبان مواجه شد، انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال ۸۴ با اشتباه فاحش اصلاح طلبان در تعدد کاندیدا به پیروزی احمدی نژاد انجامید، انتخابات شوراهای سوم در سال ۸۵ هم کمی بهتر از شوراهای دوم اما اقبال به اصلاح طلبان و در کل مشارکت پایین بود و اصولگرایان اکثریت را به دست آوردند، در انتخابات مجلس هشتم در سال ۸۶ هم اصلاح طلبان کم فروغ ظاهر شدند و هم ردصلاحیتها باعث شد که حتی با لیست «یاران خاتمی» اما به دلیل مشارکت پایین هواداران، مجلس به اصولگراها رسید؛ انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۸۸ می توانست بهترین انتخابات جمهوری اسلامی از ابتدا تا آن زمان باشد، رقابت پیش از انتخابات و فضای بحث و گفتگوها بسیار زیبا و پرشور بود، اگر قرار بود آن طوری که مهدی هاشمی گفته عمل می شد، فارغ از نتیجهی آن، آن زمینهها هم نباید فراهم میآمد. در انتخابات مجلس نهم در سال ۹۰ هم برخی شنیدهها حاکی بود که یکی از مقامات عالی رتبهی نظام گفته بود حتی اگر منتقدان میآمدند و بیش از ۵۰ درصد مجلس را هم در اختیار میگرفتند، مشکلی نبود؛ مشکل آنجا بود که دوستان ما اصلا ثبت نام هم نکردند که بینند آیا تایید میشوند یا رد.
در مورد انتخابات آتی ریاست جمهوری هم تا آنجایی که بوی آن به مشام میرسد، کسی مانند مشایی که موضع او آشناست شاید بتواند بالا بیاید، کسی که اتفاقا جامعه او را به رهبری نزدیک نمیداند! جمع بندی این بخش اینکه چنان عزمی که از سال ۷۴ ادعا شده، نشانهای ندارد.
ثانیا با چنین ادعایی که نیک آهنگ دربارهی برنامهریزی در انتخابات کرده، خواننده به این نتیجه میرسد که یا دیگر به انتخابات در جمهوری اسلامی اعتماد نداشته باشد، یا اینکه به گفتههای مهدی هاشمی بیاعتماد باشد. اگر اینچنین است که میگوید، پس چرا تا امروز حتی یک بار هم علنی در این باره شفاف با مردم سخنی گفته نشده و این نمونه هم از یک مکالمهی خصوصی درز کرده؟ چرا در این سالها جریاناتی که مهدی هاشمی با آنها شناخته میشود از جمله خود ابوی ایشان همواره یک پای ثابت انتخاباتهای مختلف بوده است، چه انتخابات خبرگان و چه مجلس و ریاست جمهوری؟ آیا اگر خودمان نخواهیم در بازی شرکت کنیم، باید بگوییم: دیگی که برای من نمیجوشد، سر سگ توی آن بجوشد؟
در مجموع فارغ از حاشیههای مربوط به چگونگی انتشار این نوار، اما گفتهها و استدلالهای مهدی هاشمی در این مکالمه بسیار ضعیف، ناپخته و غیر مصلحت اندیشانه به نظر می آید؛ شاید پس از انتشار این مکالمه، نگاه اپوزسیون نسبت به آیت الله هاشمی رفسنجانی تغییر مثبتی داشته باشد همچنان که از واکنشهای این دو روز پیداست، در حالی که محتوای مکالمه به هیچ وجه نمیتواند در میان اصلاح طلبان پوزسیون جمهوری اسلامی، سر سوزنی قابل دفاع باشد و به نظر می رسد که بالعکس اثری کاملا منفی دارد و اگر در شرایطی منتشر میشد که مهدی هاشمی در زندان نبود، از میزان برخوردهای احساسی با موضوع کاسته میشد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.