: پوری از ان کسان بود که گر چه تلخی را با مرگ کیوان برای ابد بر کامش نشاندند ولی هم خود و هم خاتراتش از کیوان انسان تشنه انسانیت را از حلاوت خود انباشت و به قول کیوان بر گرفته از پابلو نرودا: انان از مرگ زندگی یافتند و تولد یافتن وثیقه شادی است.
خبر امد پوراندخت سلطانی (کیوان)دوست و همسر با وفای شهید مرتضی کیوان در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
کسی را نیافتم که با این بهره عمری گمان دست شستنش از زندگی باشد. بنابراین هم چنان که کیوان در مرگ دوست عزیز و بزرگی که پولاد دلش را اب کرده بود می گوید: گریستن کار عبثی است. ما راهی جز شناخت و بزرگداشت انها و درس انسانیت ناشی از ان نداریم.
پوری از ان کسان بود که گر چه تلخی را با مرگ کیوان برای ابد بر کامش نشاندند ولی هم خود و هم خاتراتش از کیوان انسان تشنه انسانیت را از حلاوت خود انباشت و به قول کیوان بر گرفته از پابلو نرودا: انان از مرگ زندگی یافتند و تولد یافتن وثیقه شادی است.
صادقانه می گویم پوری سلطانی همواره مرا به کیوان و از طریق او به انسانیت رهنمون بوده است. بی انکه لیاقت های شخصی/ وفاداری/و انسانیت خود پوری از جمله او که از بنیان گذاران کتابداری علمی و نوین ایران/ همچنین عضو با صلاحیت هیات علمی دانشگاه تهران/ موسس انجمن کتاب داران ایران و نشریه ان انجمن / نگارنده چندین جلد کتاب و … به شمار می رفت جای کمترین خدشه ای را داشته باشد که بی گمان در این خصوص هم اکنون در بزرگداشت وی در هنگامه مرگش در بسیاری رسانه ها (کم یا بیش) خواهد امد. اما من خواهان انم که همانطور که بیش از ۶۰ سال پس از مرگ مرتضی کیوان با وجود همسری تنها سه ماهه اش با کیوان/ به واسطه عشق و وفاداری اش تا لحظه مرگ نام کیوان را زیبنده نام خود می دانست در اینجا از طریق خاطرات پوری به کیوان(شهادت ۲۷ مهر ۱۳۳۳)بپردازم تا ضمن ترسیم کیوان بعنوان انسانی همواره در حال شدن برای نسلهای کنونی اشنایی با کیوان رقم بخورد که هیچ دوره ای از عاشقان صادق بشر تهی نبوده است. در همین ابتدا ذکر رهنمون شغلی پوری بی فایده نیست که در واقغ پوری شغلش را هم بر اساس عشق کیوان به کتاب و انهم شغل کتابداری که شاید رنج عاشقان به کتاب را مرهمی باشد انتخاب می کند. پوری میگوید:
– کیوان عاشق کتاب است ولی تنگدستی اش او را از عشق بزرگش محروم می کند.
و باز هم از پوری قبل از مرور خاطراتش از کیوان چرا پوری اینچنین وفادار بود؟ نه جز افکار انسانی/ ازادگی /روح حساس و هنرستای کیوان او را چنین وفادار و از این طریق انسان بار اورده بود؟ البته این امری دوجانبه بوده است چرا که کیوان در اوج خوداگاهی انسانی اش یعنی در ۲۲/۲/۱۳۳۳ پوری را بزرگترین عشق من نام نهاده و تاکید کرده: منی که ایمان بزرگم حزبم/ وطنم/ جهانم همیشه راهنمای زندگی ام است خوب می فهمم که بیشترین و بزرگترین عشق در چیست؟
درست است که از همان ابتدا کیوان به گفته پوری :
– در مقابل عظمت انسان سر تعظیم فرود می اورد.
و نیز:
– سقوط اخلاقی و الودگی های اجتماغ روحش را به تنگ می اورد.
ولی کیوان طی ۱۱ سال (از ۱۳۲۲شروغ فعالیت سازمانی تا۱۳۳۳۳شهادتش) مسیری رو به اعتلا را می پیماید.از انسانی صادق / عاشق و با محبت به صادق ترین و عاشق ترین انسانها. چرا که مهمترین مقطع زندگی کیوان در هنگامه عمل اجتماعی او بوده است. و این از گفته های پوری در مورد اندیشه و عمل اجتماعی کیوان در طی زمان قابل دریافت است. پوری می گوید:
– شعرهای کیوان مانند نثرها و قضاوت ادبی اش سرشار از مهر و صفا و دوستی / گاه شکوه از بخت بد و گاه ستایش صفات عالی انسانی بوده است.
– یادداشت های سالهای اول جوانی اش که همه با رومانتیسم خاص به تحریر درامده است نشان می دهد که روحی پر خلجان و ناارام و در ضمن خجول و معصوم و فوق العاده حساس مدام در تلاش است که خود را از قیدهای اسارت اجتماع تنگ نظر و ظالم خویش برهاند.
– کیوان باریک اندیش است و محقق و بلندپرواز. عاشق نوشتن و خواندن و تجربه کردن.
– گرایش های فکری کیوان در همه یادداشتهای اش یکی است/رهایی و اعتلای بشر.
– در داستان کوتاهی که در میان یادداشت های سال ۱۳۲۳ مرتضی به جا مانده / روح جوان /ماجراجو و در عین حال موقر و متین او از زبان شخصیت داستان پیداست. برای مرتضی داستان حسرت / ناکامی/ امید و ارزو عوامل موثر و سمجی هستند که دست از سر گریبان او برنمی دارند. (دوره اول قبل از سازمان یافتگی و اوایل سازمان یافتگی)
کیوان در میانه راه و مسیر به خوداگاهی در ضرورت به عمل اجتماعی می رسد انچنانکه در قطعه بلندی بنام – برای کتابهایم – می گویدِ:
– من همیشه در یک رنج دایمی بسر برده ام اما من همیشه خندیده ام . عدالت و حقیقت را اگر از دسترس ود و بشر دور دیده ام به دامن هنر اویخته ام.
از این زمان به بعد با پیوستن کیوان به حزب توده ایران:
– زندگی کیوان رنگ دیگری به خود می گیرد. او در حزب خویشتن خویش را باز می یابد. حزب بشردوستی / دفاغ از حقوق زحمتکشان / انسانیت / احترام به دیگران / تفکر / خواندن / درست اندیشیدن / صلح / دوست داشتن و وفا / عشق به خانواده و خلق را تبلیغ می کرد و کیوان خود تجلی همه اینها بود گویی او در حزب محیط مناسب برای زندگی و رشد خویشتن را یافته بود. هم دل و هم زبانی یافته بود که به عواطف و احساسات او رنگ می داد و انها را مشخص و متجلی می کرد. مهر و صداقت و احساس مسئولیت از صفات بارز مرتضی بود.
و این سازمان یافتگی به او انگیزه دو چندان می بخشد:
– مرتضی یک دقیقه بی کار نبود. تا قبل از ۲۸ مرداد در غالب روزنامه ها و مجلات ازاد حزب مقاله می نوشت. نقدهای ادبی / معرفی کتاب / شعر / داستان کوتاه و طرح مسایل اجتماغی . تقریبا تمام مجلات ان زمان را خریده و مطالغه می کرد.غاشق چاپ کتابهای دوستانش بود.وداع با اسلحه ارنست همینگوی را برای مترجمش نجف دریابندری غلط گیری می کرد / برای اسلامی شعر- گناه- را چاپ می کرد / به سیاه مشق سایه و مروارید جان اشتاین بک ترجمه محجوب مقدمه می نوشت. به مجلات کبوتر صلح / مصلحت / پیک صلح و روزنامه های بسوی اینده / شهباز / هفته نامه سوگند و … همکاری داشت. سریع و روان می نوشت و قلم وقتی روی کاغذ می گذاشت غالبا بدون خط خوردگی تا به اخر می رفت. ظرافت هایش در نامه نگاری فوق الغاده بود. سر دبیری و نویسندگی مجله بانو را بدلیل اعتقادش به زنان بر عهده داشت.
– بین ما کیوان از همه گرفتارتر(پر مشغله تر) بود. این تنها چیزی بود که از کار حزبی اش می دانستیم. با وجود این نقش فوق العاده موثری در جمع و جور کردن ما داشت. کیوان بعنوان فروتن ترین دوست این جمع در واقع معلم همه بود.
و در این جاست که:
– می بینیم که چگونه سرانجام بدین مرحله دست می یابد و پس از یک دوران شکستگی به انچنان غنا و تعالی روحی می رسد که در پایان کار که خود اغاز دیگری است مرگ را مغلوب می کند.(دوران دوم سازمان یافتگی تا دوران زندان و تبعید)
کیوان که طی عمل اجتماعی اش چندین بار زندانی وازاد و از جمله تبعید به خارک را تجربه میکند در نامه ای به کسرایی می گوید: این توقیف و تبعید و زندان مرا از خودم بیرون اورد. روزهایی رسید که دیدم خنده ها و یاوه گویی های مرسوم لعاب چرکین بیهودگی هاست. دور هم جمع شده ایم خنده زده ایم و ندانستیم که نقد وجود را با سمباده خنده تراشیده و دور ریخته ایم.
اعتلا کیوان در تبعید و زندان بصورت بارزی دو چندان می شود چنان که می گوید: در تبعید و زندان اموختم که خنده ها باید جایش را به اندیشه ها بدهد بیهوده گذرانی ها را باید با کار کردن و اموختن جبران کرد. قلعه داران ایمان ما چون شب سیاهی را تحمل می کنند تا شبچراغ ها به جلوه درایند و زیبایی را عیان سازند. شما شاعران/ شب افروزان این سیاهی ها هستید.
پوری می گوید:
– نقدهای او بر اشعار یک یک این شاعران نگرانی هایش از کجروی های ذهنی و ادبی به نرمی نسیم به اطرافیانش می وزید و به انها روحی و جانی تازه می بخشید.
– در تمام نامه های که از او در دست است اعم از انهایی که به دوستان / همسر و به خانواده اش می نویسد حزبش همیشه وجود دارد. دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان / موج ازادی و عشق به انسان همه جا متجلی است.
و در جریان عمل(پراتیک) است که رومانتیسم و احساسات رقیق انسانی ولی کم کارکرد را به کلی به کناری می نهد و بخصوص روزهای پس از ۲۸ مرداد شرافت و صداقت صیقل یافته انسانی در کوران حواث او را به انسان دوستی رالیست مبدل می سازد و این نتیجه عمل و پراتیک اجتماعی است.اوبا حمایت از شعرهای اجتماعی شروغ می کند. بعنوان نمونه در نامه ای به شاملو از اینکه شعر – کولی – کسرایی مورد توجه کارگران قرار گرفته ان را می پسندد و می گوید: ما بدنبال راهی می رویم که کارگران بپسندند.
در جایی می گوید: شاعران پاسدار عظمت مردمند که نه پیش و نه دنبال انها باشند. با انها و در میان انها سرود خوان دردها و تمایلات انانند.
کیوان در نامای به فریدون رهنما شعار راهنمای عملش را چنین قرار می دهد: برای واژگونی بساط پوسیده امروزی و برقراری دمکراسی توده ای. ۱۰/۷/۱۳۳۲
کیوان در نامه ای قبل تر به او می نویسد: هنر هم جدا از بشر نمی تواند وجود یابد. زیرا شاعر چگونه می تواند جدا از مردمش و بیرون از تاثیر مردم یک هنرمند باشد. جز این هر چه باشد اسمان بی ستاره است. کور است. تاریک است. گرفته است. حقیر است.
و در این زمان است که اوج انسانگرایی واقع گرایانه او حتی منجر به تغییر لحن نامه ها هم می شود. مثلا در نامه ای از شعر –سرود کسی که نه دشمنت نه مدعی-به خشم امده می گوید: دوباره ان را خواندم. نمی دانم انسان وقتی خود را در مخاطره می بیند چقدر هولناک می شود.این شعر تشنج اور است / رازگشاست/ صراحی پر از بدبینی لجوجانه است/ اقیانوسی از رنج درون است / او قلعه پاسداران ایمان بزرگ بشر قرن بیستم را بدرستی نشناخته است.
پوری می گوید:
– کیوان در بحبوحه اختناق و در اوج بدبینی های عمومی به ارمانش وفادار است و همه عواطف زندگی اش را در رابطه با ان می بیند.
– بخصوص از سال ۱۳۲۶ به بعد چگونه ادمی که همیشه از تنهایی می نالیده است و افسرده و مایوس است ناگهان خود را باز می یابد.
– اخرین نامه مرتضی که ده سال پس از ان داستان کوتاه مرتضی نوشته شده پس از یک دوره مبارزه شدید و مداوم برای رهایی بشر از زیر بار ظلم وستم بهنگام شهادتش نوشته شده هر چند از همان روح لطیف حکایت می کند ولی اکنون جلا و برندگی / شرف و شهادت عارفانه به انچنان اوج و عظمتی میرسد که هر انسانی را در مقابلش به زانو در می اورد.(دوران سوم از تجربه تبعید و زندان تا شهادت)
پایان: همگان به ارتباط وسیع کیوان با خیل هنرمندان / شاعران و ادیبان ترقی خواه که تنها کسری از انها مثل سایه / کسرایی / نادرپور / شاملو / محجوب / مجد / پاک سرشت / مسکوب / سروش / نیما / رهنما و … ده ها و ده ها هنرمند دیگر مدافع بشریت را شامل می شوند را واقفیم. و نیز رفقای هم سازمانی اش که کسر شناخته شده ای از این مبارزین مثل سیامک / مبشری / مختاری / محقق / اکتشافی / بهزادی / وکیلی / سبزواری و … ده ها و ده ها مبارز راه ازادی و عدالت را در بر می گیرد را نیز واقفیم. مبارزان صدیقی که عمل اجتماعی را برای تغییر ساختارهای اجتماعی به نفع مردم و طبقه کارگر را برگزیدند.
جان باختن در کنار بهترین دوستان سازمانی اش عروج و اعتلا یک هنرمند با بازتاب کار و صدایش بعنوان عامل اعتراضی به مبارزه سازمانی و عمل اجتماعی در عالی ترین جلوه ان است .
و در انتها باید گفت که پراتیک کیوان است که عشق پوری را به کیوان جاویدان می سازد. و از طرفی اینکه پوری با مرتضی کیوان با مشخصه های فعالیت سخت حزبی اش دردوران بسیار خطرناک بعد از کودتای ۲۸ مرداد(۲۷ خرداد ۱۳۳۳) ازدواج می کند اعتقاد راسخ پوری را به اشتراک فکری خود و کیوان در عرصه غمل و فداکاری بی ملاحظه اش را در عرصه خطر نشان می دهد. پوری می گوید:
– در ان شرایط سخت من و مرتضی شادترین روزهای خود را می گذراندیم.
داستان کیوان داستان نمونه وار تمام انسانهای پاک دل و از جان گذشته در راه رهایی بشریت است که به مرور احساسات پاک انها در گذرگاه تجربه و عمل اجتماعی به فرازمندی میرسد.
۱۷/ابان/۹۴ ۲۰۱۵٫۱۱٫۰۸ سپهر جمشیدی
بر گرفته از مجله دنیا سال ۵۸
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.