(رضا شهابی از اعضای هیات مدیره سندیکای کارکنان شرکت واحد تهران و حومه در بازجوییها آنقدر کتک خورده و در انفرادی بوده که گردنش داغان شده. سمت چپ بدنش خیلی وقتها بیحس است و در زندان مدام بدتر هم میشود. اما این نامه فقط شرح اوضاع بد خود او در زندان نیست، شرح ظلم مدامی است که – علاوه بر دادن حکمهای سنگین – در خود زندان به زندانیها و خانوادههایشان اعمال میشود.)
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام و احترام
قریب یک سال است از وخامت وضع جسمانیام به خصوص در ناحیه گردن میگذرد. یک سال قبل در همین روزها بود که پس از ۱۹ ماه بازداشت در سلول انفرادی غیر قانونی در بازداشگاه آزاردهنده ۲۰۹، از ناحیه گردن به دلیل فشارهای وارده در هنگام بازجویی دچار درد شدید شدم و تنها پس از پیگیریهای خانواده و فعالین کارگری و اعتصاب غذا بود که مسئولان وزارت اطلاعات مجوز انتقال مرا به بند عمومی ۳۵۰ صادر کردند. اما در حالیکه از شدت درد قادر به حرکت کردن نبودم، اعزام مرا به بیمارستان منوط به شروطی کردند.
وضعیت جسمانیام قبل از عمل طوری بود که پزشک قانونی با مشاهده وضعیت جسمیام در بهداری زندان اوین و مطالعه نظر پزشک معتمد اعلام کرد: وضعیت شما حاد است و باید جراحی کنید. چون میدانستم احتمال بازگشت به زندان پس از عمل وجود دارد، با آن مخالفت میکردم تا اینکه پزشک قانونی وعده داد که با مرخصی پس از عمل موافقت میکند. اکنون حدود ۳ ماه است که بعد از عمل جراحی با وجود نیاز و تائید پزشکی مبنی بر ضرورت استراحت در منزل به جای رفتن به مرخصی استعلاجی قانونی و استفاده از مرخصی که در مورد همه زندانیان مشابه رایج است، به خاطر فشار وزارت اطلاعات دوباره به بند ۳۵۰ منتقل شدم. در اینجا به دلیل تغذیه ناسالم و نبود مواد غذایی کافی و کیفیت بسیار بد غذا و ازدحام جمعیت و در نتیجه مشکلات استراحت و خواب نه تنها بیماری و آثار عمل جراحی در من رو به بهبودی نگذاشته بلکه بیم آن میرود که بر اثر بیتوجهی مقامات مسئول هرچه پزشکان رشتهاند پنبه شود.
همه اینها در حالی است که بنابر توصیه مکتوب پزشک و جراح معالج به دادستانی باید حداقل ۲ ماه برای استراحت به منزل منتقل شده و به صورت مداوم و حرفهای در خارج از زندان فیزیوتراپی شوم تا اندک اندک به وضعیت عادی خود برگردم.
مسئولان قوه قضائیه به توصیه پزشک عمل نکردهاند و این باعث شده است تا به خونریزی پی در پی از ناحیه بینی، سر، سرشانهها، بازوی دست چپ و درد شدید کمر دچار شوم. در نتیجهعلایم بعد از عمل جراحی یعنی احساس درد شدید در سر و چشمها، بیحس شدن درد مداوم در بازوی چپ (هرچند کمتر از دوران عمل جراحی)، بیحس شدن انگشت کوچک و دست چپ و مواردی دیگر شوم. از طرفی درد کمر بیشتر شده و هر دو پایم با مشکل مواجه شده و همه روزه خواب میرود و روز به روز سستتر میشوند، به طوری که بدون ماساژ دادن و کمک هماتاقیها امکان بلند شدن از زمین را ندارم. متاسفانه وعدههای مسئولان برای دادن مرخصی تاکنون عملی نشده است و حتی در اعزام به بیمارستان سستی میشود که این نشان از بیاهمیتی جان زندانیان سیاسی برای دادستان و سایر مقامات دارد، در حالی که اینگونه سستیها و بیمبالاتیها باعث مرگ زندانیان در بازداشتگاهها شده و میشود.
اگر به هشدارهای دلسوزانه زندانیان سیاسی که در قالب بیانیه، اطلاعیه و نامههایی به مسئولین زندان ارائه میشد، توجه میکردند، چه بسا امکان داشت جلوی چنین اتفاقاتی را گرفت، به طور مثال آقایان هدی صابر، محسن دکمهچی و بسیاری از زندانیان گمنام دیگر همچون ستار بهشتی که بر حسب اتفاق ۲۰ ساعتی را در ۳۵۰ گذراند، قربانیان این بیمبالاتیها و بیتوجهیها هستند و این وضعیت نامناسب جسمانی و روحی با نداشتن امکان تلفن کردن به خانواده همراه شده است.واقعا دیدن درد زندانیانی که از شهرستان به تهران منتقل شده و ماههاست از تلفن کردن محروم اند، و در نهایت مشکلات بسر میبرند، آنهم در حالیکه خانواده بضاعت و توان آمدن به تهران را ندارند، امکان تحمل ناملایمت ها را برای کسانی چون من کمتر می کند. به این ها اضافه کنید کیفیت بسیار پایین غذایی زندان اوین را که حقیقتا مگر از سر اجبار گرسنگی، قابل خوردن نیست و اغلب روزها، زندانیان غذای زندان را نمی خورند. گوشت قرمز و سفید روز به روز کمتر می شود و دیگر اصلا وجود ندارد، سهمیه ماست به یک روز در هفته کاهش یافته و اساسا هیچ نوع میوه و سبزی ای به زندانیان داده نشده در حالیکه به دلیل قصور عمومی بنیان اقتصادی خانواده ها ویران شده است، شماری از کالاها در زندان آن هم با قیمت بالاتر از قیمت فروش در خارج از زندان و با کیفیت نازلتر به زندانیانی که دارای مشکلات مالی فراوان هستند، فروخته می شود.
تعداد قابل توجهی از زندانیان، گرفتار مشکلات شدید مالی اند. تراکم بیش از حد زندانیان در اتاق ها (هر اتاق تقریبا ۲۶ متر مریعی حداقل ۲۰ نفر) سرانه فضایی زندان را به شدت کاهش داده و بوی بد فاضلاب و کهنه بودن تاسیسات و کوچک بودن فضای هواخوری تحمل شرایط زندان را بسیار دشوار کرده است. مستعمل بودن تاسیسات باعث قطع برق در شب ها و روزهای بارانی و سرد شدن آب حمام به ویژه آب گرم در حمام و سرویس های بهداشتی باعث بروز مشکلاتی از جمله سرما خوردگی زندانیان می شود و گویی در و دیوار و همه جای زندان انسان را روحا و جسما شکنجه می دهد. ملاقات کابینی هر هفته با محدودیت های بیشتر مواجه شده. ملاقات حضوری خلاف نص صریح آئین نامه زندان ها هر ماه یکبار داده نمی شود و در مورد آزادی مشروط و مرخصی که حق هر زندانی است، وضع به مراتب بدتر است.
آنها که از عدالت و مهرورزی و رفاه و آسایش و آزادی و آوردن پول نفت به سر سفره مردم حرف میزدند، توسط افراد مرتبط با آنها مانند گروه آریا و غیره در طول مدت حکومتشان دست به اختلاس و غارت اموال مردم زده یا پول بیت المال را میلیارد میلیارد تومان بالا کشیدهاند یا از عوامل سالها سرکوب بودهاند، در زندان هم به ریاست و زندگی اشرافی خود ادامه میدهند و هر روز با خانوادههایشان تماس تلفنی دارند. از رئیس قوه قضائیه و قضات و مسئولان مرتبط به زندانیان سیاسی می گویند ما کاره ای نیستیم. ای کاش اختلاس و دزدی کرده بودید تا می توانستیم حکم کمتری به شما بدهیم. راستی این چه عدالتی است که در آن سنگها را بستهاند و سگها را رها کردهاند؟ کدام وجدان بیدار می تواند آرام باشد در حالیکه هر روز چندین میلیارد تومان از سرمایههای مورد نیاز متخصصان و اساتید دانشگاه و کارمندان و کارگران و مهندسان به دلیل واهی و پروندهسازی هدر میرود. این چه عدالتی است که در آن راهزنان و گردنکشان و ویژه خواران دیروز و امروز از همه امکانات بهرهمند اند اما اقلیتی نجیب صرفا به خاطر دفاع از حقوق مشروع قانونی و آزادی و آزادیخواهی و برابریطلبی از همه چیز محرومند.
دفاع بنده از حقوق عدهای کارگر مظلوم و زحمتکش و مورد تهدید واقع شده در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، کدام قسمت امنیت ملی را به خطر انداخته است؟ مگر نه این است که همین صدا و سیما هر روز تصاویر میلیونها کارگر و شهروند اعتصابی و اعتراضی اروپا را با افتخار نشان داده، از آنها تجلیل میکند، آیا آنها با ما تفاوت دارند؟ چه شده است که همان عمل در یک نقطهای این ارض جرم و در نقطهای دیگر افتخار محسوب میشود؟ آیا این مصداق معیارهای دوگانه حقوق بشری نیست که هر روز دیگران را بدان متهم میکنیم؟ چرا خانوادهای باید به خاطر یک ملاقات ۲۰ دقیقهای کابینی آن هم در هفته یک بار، مدام آزار و اذیت شده و مورد هتاکی و بیاحترامی قرار گیرند؟ چرا مسئولان زندان و دادستانی به خواستههای خانوادههای زندانیان بیتوجهی میکنند؟ آیا ویران کردن بنیان اقتصادی و مالی و شغلی ما کافی نبوده است؟ با کدام معیار انسانی تیشه به ریشه خانوادههایمان میزنید؟ جرم آنها چیست؟ چرا میخواهید خانوادهها را آنقدر اذیت کنید که بازدارنگی را به چاردیواری خانهها بکشانید؟
مدتهاست درخواست اعزام به دندانپزشکی و پزشک متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات را داشتهام اما پاسخی دریافت نکردهام. چرا زندانیان سیاسی را مجبور به پوشیدن لباس مجرمان با آن وضع مسخره کردهاید؟ چرا دادستان تهران و رئیس جدید زندان اوین شمشیر را برای بند ۳۵۰ از رو بستهاند؟ بیگناهتر از این زندانیان کدام زندانیان هستند؟
چرا حقوق شهروندی، حقوق اساسی و حقوق ما به عنوان زندانی در محیط زندان آشکارا زیر پا گذاشته میشود؟ آیا این چیزی جز مرگ تدریجی زندانیان و فرسودگی فیزیکی و ذهنی آنهاست؟ ما به زندان محکوم شدهایم آن هم به ناردست اما به این همه رنج و محدودیت که محکوم نشدهایم. و اما زندانیان را به جان هم انداختن چه چیزی جز شکنجه نرم است؟ تا کی باید به خاطر ملاحظات رسانهای در مقابل مطالبات انسانی خود کوتاه بیاییم؟ مگر قویه قضائیه طبق اصل ۵۶ قانون اساسی جدا از قوای دیگر نیست؟ مگر قویه قضائیه طبق اصل ۵۷ قانون اساسی مستقل از قوای دیگر نیست؟ پس چرا وزارت اطلاعات یک دفتر فضولی در داخل زندان اوین بند ۳۵۰ که متعلق به سازمان زندانها و قویه قضائیه است دایر کرده است؟ آیا این اقتدار آن وزارت، ضعف قویه قضائیه را نشان نمی دهد؟ مگر جز این است که ما را با اتهام های واهی و پرونده سازی و بازجویی های غیرقانونی به سال ها زندان محکوم کرده و به زندان فرستاده اند؟ پس دایر شدن این دفتر فضولی در داخل بند سیاسی به چه معناست؟
من به عنوان یک کارگر شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و عضو سندیکای کارگران شرکت واحد از همان اولین روز دستگیری با قطع حقوق و مزایا و بیمه تامین اجتماعی توسط مسئولان شرکت واحد که ظاهرا با درخواست وزارت اطلاعات بوده است مواجه شدهام. در حالیکه هیچ منبع درآمد دیگری نداشته و ندارم. خانوادهام در سختترین شرایط اقتصادی به سر میبرند و توان تهیه پول پیش خانه و اجاره منزل و هزینههای سرسامآور افسارگسیخته زندگی را ندارند.
من نسبت به موارد فوق و چنین مواردی اعتراض دارم. جرم من دفاع از حقوق خودم و همکارانم و همطبقاتیهایم بوده و هست و خواستار رسیدگی مسئولان باوجدان به این وضعیت هستم.
اگر به خاطر بیتوجهیهای بعدی اتفاق و حادثهای برای من و کسان دیگری چون من در زندان روی دهد، مسئولیت آن با قویه قضائیه و سازمان زندانها و البته در راس آن مسئولین بلندپایه کشور خواهد بود.
رضا شهابی
عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی
زندان اوین، بند ۳۵۰ اوین
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.