نوئامی کلاین (وبسایت رسمی / صفحهی ویکیپدیا ) نویسندهای جایزه برده، روزنامهنگار و مستندسازی کانادایی است که این روزها تنها با یک اثر خود توانسته ره صد ساله را یک شبه پیش برود. «دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه» توانسته نام او را به صدر بحثهای روشنفکری جهان بالا بکشد. کتاب، اولین بار در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد و در سال ۲۰۰۹، مستندی به همین نام با همکاری نوئامی کلاین پخش گردید. کتاب توانست یکی از کتابهای سال «ویلیج ویس»، «پابلیشرز ویکلی»، «آبزروِر» و «سیاتِل تایمز» شود. این اثر مفصل، به سرعت توانست به فهرست پرفروشهای روزنامهی «نیویورک تایمز» راه پیدا کند و از آنجا راهاش به فهرستهای پرفروش در سرتاسر جهان باز کرد. کتاب به بیش از بیست و هشت زبان زندهی دنیا ترجمه شده است و کلاین این روزها سخت مشغول کار بر روی کتاب جدیدش است، کتابی که هنوز معلوم نیست چه دستاورد تازهای برای خواننده به همراه بیاورد.
قطعاً تفاوتی بین خوانندهای است که «دکترین شوک» را خوانده و خوانندهای که کتاب را نمیشناسد. اثر در ژانر روزنامهنگاری کاوشگرایانه کار شده است و در آن هدف اصلی نظریات و تاثیرهای میلتون فریدمن، برندهی آمریکایی جایزهی نوبل اقتصاد و موسس مکتب اقتصادی شیکاگو است؛ یکی از چهرههای برجستهی اقتصاد آزاد. کلاین اسطورههای جهانی و محبوب را زیر سوال میبرد: اقتصاد آزاد صلحساز نیست بلکه کاملاً برعکس، ویرانگر است. او در کتاباش مفصل ادعا میکند که اقتصاد آزاد (به سردستگی میلتون فریدمن) با استفاده از شوک (بحرانهای ملی، جنگهای داخلی، سونامی، سیل و هزار و یک فرصت دیگر) جامعهای را شستوشوی مغزی داده و سپس منابع مالی، فرهنگی، اقتصادی و هویت اجتماعی این سرزمین را از آنِ خود میکند و تحویل شرکتهای جهانی (استعمار نو) میدهد.
اولین کتاب کلاین، «لوگویی در کار نیست: هدف قرار دادن قلدرهای اصلی» توانست به فهرست پرفروشهای جهان راه یابد و ستونهایی ثابت در «نیشن»، «گاردین» و «مجلهی هارپر» دارد. یکی از جدیترین عکسالعملها نسبت به «دکترین شوک» را جوزف استیگلیتس از خود نشان داد، برندهی جایزهی نوبل و اقتصاددان سابق بانک جهانی در «نیویورک تایمز» نوشت: «کلاین چهرهای آکادمیک نیست و نمیتوان او را بر این اساس به قضاوت نشست. بخشهای گوناگونی در کتاب او هستند که در آن، کلاین ماجرا را خیلی ساده رد کرده است… مسالهای این سیاستگذاریها، بسیار گستردهتر و قویتر از آن چیزی است که کلاین مطرح میکند». پائول بی فارِل در «اخبار اقتصادی داو جونز» گفت: «شما باید این کتاب را بخوانید. این اثر احتمالاً مهمترین کتاب اقتصاد، در قرن بیستویکم است». جان گِری در «گاردین» نوشت: «کتابهای واقعاً کمی وجود دارند که به ما کمک میکنند تا زمانهی معاصر خویش را بفهمیم. دکترین شوک یکی از این معدود کتابهاست». ویلیام اس کووینسکی در «سنفرانسیسکو کرانیکل» نوشت: «کلاین را میتوان به عنوان استاد نگارش، در زمانهی خودمان معرفی کرد». دکتر تام کلونان نوشت: «کلاین با آرامش و همدردی، همه چیز را به خوانندهی خود نشان میدهد. او به خواننده نشان میدهد که اتفاقهایی به رویدادهای معاصر متصل هستند که زندگی میلیونها انسان را تحتتاثیر مستقیم خود قرار میدهند». «آیریش تایمز» همین جمله را برای تعریف از کتاب استفاده کرده و از آن به عنوان اثری «درگیر کننده» نام برد.
براساس گفتههای کتاب، امکانات و رفاه موجود در جهان، به بیست درصد از جمعیت زمین اختصاص یافته و هشتاد درصد بقیهی جمعیت زمین، هیچوقت نمیتوانند از فقر رهایی یابند، نمیتوانند خانهی شایستهای داشته باشند، تحصیلات کافی کسب کنند یا از برنامههای سلامت و بهزیستی استفاده کنند. همهی اینها – به ادعای کتاب – به خاطر استعمار نو است. روزنامهی «ایندیپندنت» دربارهی کتاب نوشت: «اثری جذاب که نشان میدهد تجارتهای بزرگ و سیاستهای عمدهی جهانی، از فجایع زمین استفاده میکنند تا به هدفهای خودشان دست پیدا کنند». استفان آمیدون در «نیویورک آبزروِر» کتاب را «مطالعهای دلچسب» خواند که «قلب تاریک سرمایهداری معاصر را به خوانندهاش نشان میدهد».
همهی مرورهای کتاب، مثبت نبودهاند. بسیاری دست به قلم برده و کتاب را به باد انتقاد گرفتهاند. استفان هولمز در «مرور کتاب لندن» مینویسد که نائومی کلاین «اقتصاد آزاد سنتی را با رفتار شرکتهای چندملیتی اشتباه گرفته است». جان ویلیامز در «فانینشیال تایمز» کتاب را اینگونه توصیف میکند: «اثری با اشتباهات و قضاوتهایی عمیقاً اشتباه که تصویرهایی گوناگون را در هم مخلوط میسازد تا پدیدهای فریبنده را به خواننداش نشان بدهد… اما عاقبت اثری دروغین باز مانده و بحثی اشتباه را مطرح میکند». جاناتان چیات در «نیو ریپابلیک» نوشته که «کلاین بهطرزی شوکآور (هرچند با سابقهاش چندان هم از او بعید نبوده) توجهی بسیار اندکی به ایدههای دست راستی نشان میدهد. او فهمیده که راستگرایی نو در قلب ماجرای جنگ عراق حضور دارد اما نمیتواند بفهمد که راستگرایی نو چیست و تلاشی هم برای درک این مفهوم نمیکند». رابرت کول در «تایمز» مینویسد: «کلاین به توصیف عقدهی فاجعهگرایی سرمایهداری مشغول شده است و سودها و مزیتهای این عقده را توصیف میکند و نشان میدهد این رفاه به دست چه کسانی میرسد اما او نمیتواند نقدی غنی علیه اصول بازار آزاد ارائه بدهد و دکترین شوک بدون چنین نقدی، تنها مجموعهای نامنسجم از داستانهایی است که اغلب نگران کننده هستند، بسیار جذاب هستند و تعدادی عجیبوغریب بهنظر میرسند». تایلر کوِن، اقتصاددان، کتاب کلاین را «مسخره» توصیف میکند و میگوید خودِ کتاب «یک فاجعهی اقتصادی واقعی» است.
با همهی نقدهای منفی، کتاب توانسته راه خود را باز کند و شهرت کلاین را به جایگاهی برساند که بعضی او را «نعام چامسکی جوان» میخوانند. پشت جلد ترجمهی فارسی کتاب، چهار چهرهی معاصر را به خواننده معرفی میکند، که هر کدام تعریفی جذاب از کلاین ارائه میدهند. سیمور هرش، برجستهترین روزنامهنگار کاوشگر زمانه مینویسد: «نائومی کلاین از مهمترین صداهای نو در روزنامهنگاریِ امروز آمریکاست. او زیر و زبرِ جهانیسازی را میداند». هوارد زین نوشته: «عالی است – از مهمترینِ آثاری که از گذشتههای دور تا به امروز خواندهام». جوزف استیگلیتز گفته: «این کتاب از دسیسههای سیاسی برای تحمیل سیاستهای اقتصادیِ نامطلوب بر کشورهای مقاوم و تلفات انسانیِ ناشی از اجرای اینگونه سیاستها توصیفی غنی به دست میدهد و از غرور بیجای فریدمن و پیروانِ دکترینِش تصویری نگران کننده به نمایش میگذارد» و سرانجام تیم رابینز میگوید: «این کتاب یک رازگشایی است! کلاین، با شجاعتی بیمانند و بهروشنی، مهمترین و ضروریترین کتاب نسل خود را به رشته تحریر درآورده است… کتابی چنان پراهمیت و رازگشا که، به احتمال زیاد، عاملی تسریعکننده، یک نقطه عطف و یک نقطه اوج در نهضت عدالت اقتصادی و اجتماعی شمرده خواهد شد».
نیکولاس بلینکئو در روزنامهی «تلگراف» گفته: «هرکسی خواستار دانستن این مساله است که بچههای ما به چه چیزهایی باور پیدا خواهند کرد، باید دکترین شوک را بخواند. کتاب، از بسیاری جهات، اثری گذشتهگرا است. عرض و طولاش، یادآور کتابهای چاپ قرن نوزدهم است اما بیشک کتاب قدرت خودش را دارد. نائومی کلاین با روایتی دوار توانسته مشکلسازترین رویدادهای شصت سال گذشتهی گذشته را کنار هم قرار داده و یک حماسهی داستانی از دلشان بیرون بکشد». کتاب از بسیاری جهات، اثری در ژانر تاریخ تلقی میشود. اثر به بازخوانی تاریخی رویدادهای فاجعهبار در قرن بیستم مشغول است: فجایع طبیعی و زیستمحیطی، جنگها و شورشها، فساد سیاسی و حرصِ رهبران اقتصادی شرکتهای چند-ملیتی. اما با تمام اینها، کتاب در دل خود، اثری اقتصادی و مدیریتی است. شاید برای همین باشد که نشر در پشت جلد کتاب نوشته: «خواندن این کتاب به تمام کسانی که در کشورمان ایران در معرض آموزشهای اقتصاد قرار دارند اکیداً توصیه میشود». کتاب در ایران به عنوان جلد چهارم مجموعهی «پشت پردهی مخلمی» عرضه شده است. مجموعهای که قصد دارد تا استعمار نو را به خوانندهی معاصر ایران معرفی کند. خوانندگان کتاب، از جوان معمولی تا استادان دانشگاهی را شامل میشود. کتاب، از کانادا – کشور نویسنده – تا آمریکا – جاییکه هدف کتاب است، مکتب اقتصادی شیکاگو – بررسی شده است و به کشورهای دیگر جهان رسیده. امروز از ترجمهی فارسی تا ترجمهی ویتنامی کتاب را میتوان در هر گوشه از زمین یافت. تقریباً هر کسی که به اقتصاد و مسالهی استعمار علاقهای داشته باشد، مجذوب «دکترین شوک» میشود. هرچند باید نسبت به کتاب محتاط بود و با دقت ادلهی آن را بررسی کرد. کتاب ترسناک است، همانطور که جان لو کاره گفته: «هیجانانگیز، لبریز از اطلاعات، شگفتآور متناقض و به ترسناکی خودِ جهنم». کتاب جذاب است، همانطور که آرونداتی روی گفته: «کتابی خیرهکننده، شجاع و هولناک. اثر هیچی نیست به جز تاریخ پنهانی چیزی که ما بازار آزاد میخوانیم. باید با دقت خوانده شود». شاید کتاب را بتوان در گفتهی جِرِمی شاهیل خلاصه کرد، نویسندهی کتاب «آب تیره: اوجگیری قدرتمندترین ارتش مزدور جهان» که دربارهی دکترین شوک گفته: «دکترین شوک کتابی معناساز است، این کتاب، تاریخی پنهانی از زمانهی معاصر ما است».
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.