«خانواده ما اتاقی در خانه ای شلوغ در مرکز پترزبورگ داشت، درهر اتاق آن خانه خانواده ای زندگی میکرد ـ ـ ـ یکی از سرگرمی های نوجوانها در خانه تعقیب و آزار موش ها بود، روزی موش بزرگی را در گوشه ای گیر انداختم و انقدر اذیتش کردم تا به خشم آمد، به سویم جهید و زخمیم کرد، درسی شد برای زندگیم که دیگر هیچ موجودی را در تنگنا نیاورم »
ولادیمیر پوتین، خاطرات
آشکار است که رخداد های سیاسی در درجه نخست محصول پروسه های اقتصادی و اجتماعی هستند، اما افراد و رهبران هم بدونه شک مهر و اثر شان را بر تحولات مینهند و این امر در نظامهای اقتدارگرا بیشتر صادق است۰ از اینرو همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم عرصه تخاصم روانی و تجزیه و تحلیل روانشناسانه هم به عرصه های نبرد افزوده شد، به دیگر سخن میکوشیم بفهمیم، در ذهن و ناخدا اگاه دشمن چه میگذرد، تا بدانیم چرا چنین کرده و و در آینده چه خواهد کرد۰
پوتین نوجوان خود را برای خدمت در «کا گ ب» آماده میکند
پوتین نو جوان با آنکه چندان بزرگ نبود ، نقش بزن بهادر محل را ایفا میکرد، اما شانس بزرگ زندگیش این بود که با راهنمایی معلم جودویش در باند های «جوانهای بزهکار »وارد نشد
« قتل یک معترض؛ا گلدفارب، م لیتویننکو »
تقریبا همه کسانی که پوتین را موشکافانه نگریسته اند، از جمله «دمیتری موراتوف»برنده روس جایزه نوبل صلح ، معتقدند که او از نوجوانی شخصیتی سلطه جو، متمایل به ریسک و جویا نام داشته ، در این رابطه خاطره ای را چنانکه پوتین خود نقل کرده می آوریم:
پوتین در ۱۶ سالگی به دفتر «کا گ ب» در «پترزپورگ» مراجعه و خواهان عضویت و همکاری با آن میشود، کسی که در دفتر او را پذیرفته به او میگوید بهتر است ابتدا مدرسه اش رآ به پایان برساند، بعلاوه«کا گ ب» در حال حاضر احتیاج به افراد حقوق دان دارد و بهتر است با یک پایان نامه دانشگاهی مراجعه کند۰
با خواندن این سطورآنچه به ذهن متبادر می شود انست که در تمام اتحاد شوروی دهه ۶۰ چند نو جوان داوطلب پیوستن به «کا گ ب» انهم در سن ۱۶ سالگی بودند و میتوان انرا یک پدیده عادی نگریست ؟۰
سالهای اقامت در آلمان
پوتین چنانکه وعده داده بود پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به«کا گ ب» می پیوندد، وسالهای ترقی آرام و معمولی او شروع میشود، چنانکه پاره ای از همکارانش گفته اند در حضور روسایش معمولا ساکت بود ۰ او بلافاصله داوطلب رفتن به اروپا میشود و همزمان ازدواج میکند(«کا گ ب» ترجیح میداد ازدواج کرده ها را به خارج بفرستد، تجربه نشان داده بود آنها کمتر در «تله» می افتند) ۰
کاترین بلتون در «مردان پوتین»مینویسد:
او را مستقم به «درسدن» در جنوب «آلمان شرقی» میفرستند، چون امنتر از برلین بود۰ تمام ابعاد فعالیت های او روشن نیست و بعضی ظاهرا ترس دارند همه چیز را بگویند اما این را میدانیم که در بخش جاسوسی تکنولژی کار میکرده و در سالهای آخر ریاست دفتر کوچک «درسدن» را بر عهده داشته۰
اوتعریف میکند در دسامبر ۱۹۸۹ (تقریبا یک ماه پس ز فروریختن دیوار برلین) وقتی جمعیت زیادی خشمگین جلوی دفتر «کا گ ب» در «درسدن» جمع شده و میخواستند وارد ساختمان شوند و تمام تلاش او برای تماس با مسکو و یا واحد های ارتش شوروی در آلمان شرقی به نتیجه نرسید، در این زمان او خود را همانند «اسکارلت» در «بر باد رفته»، آنگاه که از خشم چنگ بر آسمان میکشید، یافت۰
این البته تصویری است که او میکوشد از خود بدهد اما در واقع در این زمان از مدتها قبل عضو باندی از «کا گ ب» بود که بیش از هر چیز در فکر فردای خود پس از فروپاشی بودند (مردان پوتین ، کاترین بلتون) ۰
بازگشت به پترزبورگ
پس از تجمع مردم خشمگین در اطراف دفتر «کا گ ب» پوتین مجبور به سوزاندن قسمت بزرگی از اسناد شده و همراه خانواده رهسپار پترزبورگ میشود و خلاف انتظارش، به ظاهر، نه رانندگی تاکسی بلکه معاونت شهرداری پترزبورگ در انتظارش بود۰
او در این دوره از یکسو کارایی قابل ملاحظه در حل و فصل مسائل عملی روزانه از خود نشان داد ،از دانستن زبان آلمانی و دانسته هایش از آلمان برای تماس با شرکتهای آلمانی و فیصله دادن به مشکلاتی که پترزبورگ در آنزمان همانند اکثر شهرهای شوروی با آن دست به گریبان بود، استفاده کرد از سوی دیگر او در رأس باندی از اعضای « کا گ ب » ، مافیا(گروه تامبو ) و الیگارش های شهر قرار گرفت به کمک همین باند پوتین بندر پترزبورگ (در این زمان هنوز لنینگراد) به محور فعالیتهای مافیای کلمبیا برای انتقال مواد مخدر به تمام اروپای غربی تبدیل شد در اثبات این مدعا شواهد فراوانی در دست است از جمله به اعترافات یکی از بلند پایگان «کا گ ب» در برابر دادگاهی در لندن میتوان اشاره کرد(یوری شوتز) بعلاوه نوشته مستندی از یکی ازهمکاران زن او موجود است که بطور مبسوطی باند او را افشا میکند (او جز معدود افرادی بود که پس از این افشاگری سربه نیست نشد، اما تا پایان زندگیش ایزوله و در تنهایی زیست)
پوتین در مسکو، پوتین رهبر
پوتین در ۱۹۹۶ به مسکو منتقل و در«اف اس ب»(سازمان جانشین «کا گ ب»)، در رده های میانی مشغول به کارشد، اولین ارتقا او بسیار برق آسا بود و بعد از دو سال به ریاست«اف اس ب»برگزیده شد (گویا این ترقی غیرمعمول به پیشنهاد آناتولی چوبایس، معمار اصلاحات اقتصادی روسیه پس از شوروی، وکسی که چند روز قبل کشور را به دلیل جنگ در اوکراین ترک کرد، صورت گرفت) ۰
در عین حال پوتین شروع به نوشتن دکتری خود در اقتصاد کرد(چنانکه در ایران هم همین رویه در میان سرداران سپاه مرسوم است) ، این تز اقتصادی اگرچه قسمت بزرگی از آن رونویسی از تحقیقات دو تن از استادان دانشگاه «پتزبورگ» امریکا بود، قسمتهایی از آن بیانگر اندیشه و طرح هایی در زمینه آینده صنعت گاز روسیه بود که بعد ها به اجرا درآمدند۰
در میانه ۱۹۹۹ جهش شغلی جدید پوتین را شاهد هستیم، او به عنوان نخست وزیر از جانب یلتسین به «دوما» پیشنهاد و پذیرفته میشود( یا بهتر بگوییم از طرف الیگارش های اطراف یلتسین انتخاب وبا سودای جانشینی او کاندید شد) ،قدم بعدی را چند ماه بعد برداشته میشود و درست درپایان سال با کناره گیری یلتسین، پوتین به عنوان کفیل ریاست جمهوری زمام امور را در دست میگیرد۰
از این زمان پوتین و باند « اف اس ب » و مافیا همراهش سناریویی را که یکبار در پترزبورگ تمرین کرده بودند به اجرا درآوردند بر اساس این سناریو پوتین میبایست نقش یک مرد جوان، چابک و ناجی ملت را ایفا کند، نقشی که به خوبی اجرا شد، به طوری که در کمتر از یکسال ، یعنی تا میانه سال ۲۰۰۰ و انتخابات ریاست جمهوری،۵۰ درصد بر محبوبیتش افزوده شد(برای درک حوادث نیمه ۱۹۹۹رجوع شود به گزارش هایی که از بمبگذاریهای مسکو از اوت تا سپتامبر۱۹۹۹ در دست است، در این رابطه افشاگری های «لتویننکو» افسر سابق « کا گ ب » که جان خود را در این راه از دست داد بخصوص حائز اهمیت است ) درک درست وقایع این زمان و نحوه عمل تیم پوتین در این مقطع از آن جهت حائز اهمیت زیاد است که درک کنیم همین شیوه در ۲۰۰۸ «گرجستان»، ۲۰۱۴«کریمه» و ۲۰۲۲«اکراین» بکارگرفته شد۰
در مغز پوتین چه میگذرد
فروپاشی اتحاد شوروی بزرگترین فاجعه ژئوپلتیک قرن بیست بود، پوتین
بدونه شک مهمترین سوالی که در واکاوی پوتین مطرح است، این است که در مغز او چه میگذرد، وسودای کدام برنامه توسعه طلبانه را در سردارد و چرا؟
پاسخ به این سوال بخصوص در رابطه با فردی که حتی همسرسابقش پی بردن به مکنونات قلبی اش را مشکل میداند ( در ذهن پوتین، میشل الچانی اف) البته که آسان نیست بعلاوه بپذیریم او همپا با دگرگونی یا بهتر بگوییم جهش پایگاه اجتماعیش از یک کارمند میان پایه امنیتی به یک رئیس جمهور مادم العمر در ۲۲سال گذشته تحولات فکری ژرفی را پشت سر گذاشته است۰
۲۲سال قبل در اولین هفته های نخست وزیری اش، بمبگذاران در آسمانخراشهای مسکو را تهدید کرد که «فکشان را پایئن میآورد»( گرچه بمبگذاران واقعی کسانی جز دوستان خودش در « کا گ ب »نبودند)، در سالهای بعد حداقل در مجامع عمومی این اصلاحات عامیانه و پرخاشگرانه جای خود را به کلمات قصار «ایمانوئل کانت» دادند و بالاخره در دهه گذشته اندیشه های «ایوان ایلین»، « نیکلای بردیایف» و«الکساندر دگین» راهنمای عملش گردیدند ( رجوع شود به نوشته های«الچانی اف» و«هانا توبورن»)۰
این تلون وبی ثباتی در اندیشه ، خود را طبیعتا در رفتار سیاسی پوتین هم منعکس نموده، روزی در مراسمی در مقبره لنین، چندی بعد در حالیکه در پیشگاه تمثال یکی از عالیجنابان ارتدوکس به زانو فتاده و بالاخره در مراسمی همراه با افراد ملبس به یونیفرم گارد روسیه تزاری دیده میشود که همه نشانگر چیزی جز ابن الوقتی و «اپورتنیسم» نیست۰
اما در شناخت اندیشه پوتین بدونه شک باید تاکید ویژه ای بر «اندیشمندانی» که او بدانها در یک دهه گذشته اقتداکرده، نمود چنانکه کتابهای آنها را به کادرهای دولتی معرفی و آنها را موظف به خواندن آثارشان کرده است یعنی مایل است که اندیشه های آنها مبانی فکری «امپراطوری» او را تشکیل دهند:
۱ـــــ ایوان ایلین :متفکر فاشیست که روسیه را قربانی غرب وحشی میدانست۰ ایلین پس ازانقلاب بلشویکی مجبور به ترک روسیه شد و دهه ۵۰ در سویس درگذشت، اما تولد مجدد او در اوایل هزاره اخیر هنگامی بود که فیلمسازی روس او را به پوتین معرفی کرد و شرح داد که ایلین در یکی از آثارش پیش بینی کرده که پس از سقوط کمونیسم قدرت های غربی در صدد تجزیه و نابودی روسیه بر میآیند، اما جوانی پر توان و با انرژی برخواسته و آنها را درهم میکوبد۰
و درست در این نوشته های ایلین است که پوتین گویی خویشتن را در آیینه دیده، از این رو در ۲۰۰۵ ترتیب بازگردان جسد ایلین را به روسیه داد ، خود به مطالعه آثارش پرداخته و به گفته خودش آثار او کتاب بالینی او میگردند، بعلاوه در ۲۰۱۴ بیش از ۵۰۰۰ تن ازکارمندان دولت روسیه سه کتاب بعنوان هدیه دریافت کردند( این کتابها از۳ تن بودند: ایلین، بردیادف و دوگین) ۰
۲ــــ نیکلای بردیایف: فیلسوف دیگری که که پوتین در سال اخیر از او منظما نقل میکند بردیایف است، اندیشه بردیایف بر مبنای همخوانی مارکسیسم و ارتودکسی بنیاد گرفته و«کنسرواتیزم» در آن جایگاه ویژه ای دارد،اگرچه این«کنسرواتیزم» چناکه« الچانی اف » شرح میدهد برای بردیایف یک مفهوم اخلاقی است، اما پوتین به دلخواه از آن در مسایل سیاسی واجتماعی سواستفاده میکند و بدین گونه به گفته های خود باری روشنفکرانه میدهد همین جا لازم به تاکید است که پوتین در یک دهه اخیر تاکیدی ویژه بر«کنسرواتیزم» وهماهنگی آن با فرهنگ بالنده روس در مقابل فرهنگ میرنده اروپایی دارد و در عرصه سیاست داخلی هم بر همین مبنا سعی در محدودیت اینترنت و یا تصویب غیر قانونی بودن همجنس گرایی و مجازات زندان برای هر نوع تبلیغی در این رابطه کرده است۰
۲ــــ الکساندر دوگین:
مفسران سیاسی و روزنامهنگاران همگی در تلاش هستند تا اهداف ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را بفهمند و هدف حمله روسیه به اوکراین را درک کنند. اما هر کسی که واقعاً میخواهد به جهانبینی پوتین و دیدگاه ژئوپلیتیکی که زیربنای تحرکات سیاسی و نظامی او در سالهای اخیر، از جمله کمپین اوکراین را تشکیل میدهد، دست یابد، بهترین کار این است که به سخنان یک نفر گوش دهد: الکساندر دوگین.«هاآرتص ، آمیت ورشیزکی»
دوگین فیلسوفی شناخته شده، حتی در ایران وبخصوص محافل مذهبی، با گرایشات فاشیستی و از اندیشمندان نظریه « اروآسیا نو» است( بر مبنای این نظریه «اروآسیا» منطقه تمدنی بالنده ای است شامل روسیه، بر خلاف اروپای میرنده ) او در دیدارش از ایران در شهر قم «مدرنیته» را ایده ای شیطانی خواند۰
در ۲۰۱۴ کارزاری منجر به برکناری او از ریاست دپارتمان جامعهشناسی روابط بینالملل در دانشگاه دولتی مسکو شد، چراکه او علنا دعوت به قتل عام اوکرانی هایی کرده بود که با روسیه کنار نمی آیند، همچنین گفته میشود تز ضرورت اشغال کریمه از اوست («هانا توبورن»به او لقب «مغزپوتین » را داده است) ۰
در پایان
اکنون که تمام داستان او را از آغاز تا انتها از نظر میگذرانم، چهره جوان سرگردانی را میبینم که از کوچه پسکوچه های«سنت پترزپورگ» شروع کرد و در اولین روز های رهبری دولت ابایی نداشت که در حضور خبرنگاران بگوید«فک اینها را پایین میآوریم» وبعدها برای آنکه جایی در میان «بزرگترها» یابد کوشید در سایه«صلح جاویدان»کانت چهره ای از خود نه همچون یک مامور «کا گ ب» بلکه ادیبانه و منطقی به نمایش بگذارد۰
اما کانت به سرعت جای خود را به« ایوان ایلین »داد و سمپاتی برای مارکسیسم جایش را به گنجاندن ماده ای درقانون اساسی مبنی بر پذیرش ازدواج فقط برای یک زن و مرد را داد۰
چرایی این تحول و زایش این «ایوان مخوف» و اینکه چرا سرباز روس امروز به قصابی ملت اکراین کمر بسته را، در مقالات بعدی پی میگیریم۰
منابع:
۱-Putin’s People: How the KGB Took Back Russia and Then Took on the West, Catherine Belton
۲- Inside the Mind of Vladimir Putin, Michel Eltchaninoff
۳- Death of a Dissident, Alexander Goldfarb and Marina Litvinenko
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.