این نبردی است بین  دیکتاتوری  و دمکراسی؛ نبرد مردمی که نمیخواهند بی سروصدا زیر پوتین های متجاوزان له شوند

«نامه حمایت نسرین ستوده از مردم اکراین به دبیرکل سازمان ملل »

 روز هایی را پشت  سرمیگذاریم که گویی« ظلمات چاه بیژن» جهان را فرا گرفته، گویی بار دیگر درگوشه از جهان نگهبانی عزت آزادگی را  را  باید با سینه چاکخورده و پاهای قلم شده زیر تانک پرداخت۰

اگر چه ارزیابی درست حوادث تاریخی بویژه نقاط عطف درمیانه گردبادها بسیار دشوارست و آنگاه که طوفان فرونشیند وپس از اولین بارش،  میتوان به قضاوت دقیقتر نشست و دریافت که چه روی داده، معهذا هم اکنون در میانه شلتاق تانکهای روسی در اکراین میتوان دریافت در۲۴ فوریه گرد بادی برخواست که چهارچوبها و معیار های چنددهه گذشته و شاید بعد از جنگ را  لرزاند، و بسیاری از پیش فرضها را در همین چند  هفته تغییر داد ۰

شاید موجزترین توصیف لحظه کنونی چنین است:

 تجمع نیروهای قانونمدار و هوادار دموکراسی دربرابر جبهه مشترک دیکتاتوری ـــ ارتجاع ــــ تمامیتخواهی (روسیه، جمهوری اسلامی، رژیم اسد در برابر اتحادیه اروپا، جهان آزاد ،اتحادیه های سیاسی با گرایش های دموکراتیک از سراسر جهان ) ۰

پس از جنگ جهانی دوم و بویژه پس از درهم پاشیدگی «بلوک شرق» جهان در راستای پاسوخگویی به سوال چگونه حهان هماهنگتری برپا کنیم،ایده «وابستگی متقابل» را مطرح کرد، بر اساس این ایده  اقتصاد  کشور های هر منطقه مکمل هم و نه رقیب همدیگرتلقی میشوند (به دیگر سخن رقابت در چهارچوب همکاری و تفاهم) وبدنبال این هماهنگی اقتصادی در سایر عرصه ها هم تشنج فروکش میکند۰چنانکه «اتحادیه اروپا»بر همین مبنا پایه گذاری وگشترش یافت، حتی مناسبات با «چین» هم بر همین روال بنا گردید(البته در مواردی چون مناسبات با جمهوری اسلامی این پروسه پیش نرفت)    از این رو در ۲۴ فوریه در برابر چشمان حیرتزده جهانیان این سوال مطرح شد: چرآ بعد از دهه ها آرامش اروپا بهم ریخت؟ چرآ بار دیگر ارتشی  در اروپا از مرز های رسمی عبور کرده و قصد تسخیر کشور دیگری را نموده؟۰

برای پاسخگویی به این سوالها ابتدا نگاهی می اندازیم به تحولات چند دهه اخیر روسیه ، آنگاه به وضع کنونی اکراین و جریانات سیاسی آن ، سپس به ریشه یابی تجاوز نظامی روسیه به اکراین پرداخته و در پایان سعی میشود پرتوی افکنده شود بر آنچه حوادث اکراین احتمالا راه به آن میبرند

در روسیه امروز که حاکم است؟

آیا ممکن است بدتر از آنچه در «نظام شوروی» حاکم است،بر سر روسها بیاید ؟  بله آنچه بعد از آن نظام می آید

 « در ذهن پوتین، میشل الچانی اف »

هنگامی که در آگوست ۱۹۹۱ عده ای از ژنرال های ارتش شوروی دست به کودتا بر علیه میخاییل گورباچف زدند، برای بسیاری از کسانی که حوادث شوروی را دنبال میکردند،این یک شک بود،  چرا که کودتا در خاورمیانه ، افریقای مرکزی یا امریکای لاتین انتظارش میرفت ا ما چرا شوروی؟۰

اما حوادث بعدی که در کمتر از چهار ماه پس از آن به  فروپاشی  اتحاد شوروی و ممنوعیت حزب کمونیست منجر شد نشان دادکه در زیر پوسته شب دریایی از تلاطمات نهفته بود وهست که تا به امروز از این کوه یخ تنها قله اش را   نظاره گر بوده ایم ۰ برای درک آنچه امروز در روسیه میگذرد باید نظری به« اتحاد شوروی» در دوره گورباچف و یلتسین افکند، گورباچف خود امپراطوری به بن بست رسیده ای را به ارث برد، در اثبات این مدعا شاید  این نکته کافی  باشد که ضرورت آصلاحات در کشور ابتدا از «اندروپف» جانشین برژنف مطرح شد،فراموش نکنیم که  «اندروپف» سالها ریاست «کا گ ب» را بر عهده داشت و خود با مشت آهنین قیام مردم مجارستان را  در دهه پنجاه به خون کشیده بود، از همین رو بدونه شک کسی نبود که از سر تفنن بر ضرورت رفرم های بنیادی پا فشرده باشد۰

اما متاسفانه آنگاه که گورباچف ایده های اصلاحی خود، «پروستریکا»، «گلاسنوست» را شروع کرد این رفرم ها در شرایط خاص روسیه نتایج سریعی ببار نیاوردند ، عمق بحران به حدی بود که کنترل همه امور از دست دولت خارج شد و آنهآ که قبل از همه متوجه طوفان در راه شدند ، رده های بالا حزب و « کا گ ب »بودند و اولین اقداماتشان فروش میلیاردی اموال حزبی ایجاد کانال های مالی و خارج کردن میلیاردی ارز، سنگها و فلزات قیمتی معادن و ذخایر«اتحاد شوروی» و روان کردن ارزحاصله آنها به «بهشت های مالیاتی»بود۰ ادامه و نتیجه این پروسه پدید آمدن نسلی از الیگارشها در دوره لیتسین شدند که حیات سیاسی ــــ اجتماعی روسیه را در دهه ۹۰ متاثر کردند ( شرح کوتاهی از سیر شغلی «میخائیل خودورکوفسکی» شاید پرتوی افکند بر مسیری که این نسل از الیگارشهای روس پشت سر گذاشتند۰ او از اعضای با استعداد کمسومل(سازمان جوانان حزب کمونیست) بود و ظاهرا بدونه آنکه خود بداند از طرف باندهایی در حزب و« کا گ ب»انتخاب و تشویق شد که شرکتی برای واردات«آی تی» در شوروی تاسیس کند و البته از رانتهای دولتی به نحو وافری برخوردار گردید و سریعا در رده الیگارش های نو ظهور روسیه درآمد «میخائیل خودورکوفسکی» از سوی این دار و دسته ها تشویق به تاسیس بانکی در اروپا شد که به واسطه آن  «عالی جنابان خاکستری»توانستند میلیارد ها از روسیه خارج و رهسپار «پاناما»،«لیختن اشتان» و نمایند، در دوره یلتسین وارد فعالیت های سیاسی شد و مانند اکثر الیگارشهای این دوره، بعد از سال ۲۰۰۰ مورد غضب پوتین قرار گرفت و قسمت زیادی از اموالش به نفع «نسل نو الیگارشهای روس» مصادره شد چند سالی را در زندان گذراند و آنگاه روسیه را به قصد لندن ترک کرد ــ مردان پوتین ، کاترین بلتون) این پروسه پس از فروپاشی «اتحاد شوروی» و  در دوره یلتسین ادامه یافت و الیگارش ها با دست اندازی بر تاسیسات نفت وگاز روسیه، معادن نیکل ،طلاـ  ـ ـ ـ به ثروتهای بادآورده ای رسیدند وعملا در سیاست و اقتصاد روسیه حرف آخر را میزدند( حلقه تنگ اطراف یلتسین) ۰ پیامد این وضع تخریب سریع اقتصاد شوروی و زیر ساختهای آن بدونه آنکه الترناتیوی برای آن پیشنهاد شود( تورم ۲۶۰۰٪ در روسیه، درگیری های نظامی مابین «دومای روسیه» و یلتسین که در نتیجه آن دولت در سال ۱۹۹۸ خود را  ورشکسته اعلام کرد) در اینجا باید به نقش منفی دولت وقت امریکا در این تحولات اشاره کرد که با اعلام دفاع همه جانبه از یلتسین ،این باند الیگارش را در به ورشکستگی کشاندن کشورحمایت کرد(دوره یلتسین به عنوان «پریود دمکراسی معیوب» در روسیه شناخته میشود ) ۰

روسیه یلتسین عملا به یک فاجعه ختم شد، اما فاجعه بزرگتر در راه بود از آنجا که زیر پرچم یلتسین ادامه وضع موجود غیر ممکن بود، براساس یک برنامه حساب شده حلقه تنگ الیگارش های اطراف یلتسین ، پوتین در میانه ۱۹۹۶ از پترزبورگ به مسکو منتقل شد و بسرعت مدارج ترقی را طی کرده و بالاخره درمیانه ۱۹۹۹  سمت نخست وزیری از سوی یلتسین به او تفویض شد، و چند ماه بعد در پایان سال با کناره گیری یلتسین ،او  در حالیکه بیش از ۲ تا ۳٪ محبوبیت ندارد، موقتا بر صندلی ریاست جمهوری تکیه میزند۰

پوتین از اولین ساعات به قدرت رسیدنش با دو حرکت نمادین موقعیت سیاسی خود را تثبیت کرد۰ تاکید بر پیوند محکم خود با خانواده های الیگارش اطراف یلتسین ونشان دادن مشت فولادین در رابطه با ناآرامی های داخلی و قبل ازهمه چچن(این حرکت بویژه موجب محبوبیت او در میان روس ها گردید، بطوری که در انتخاپات سال ۲۰۰۰   بیش از ۵۰٪ محبوبیت داشت) ۰

پریود زمامداری پوتین را میتوان به عنوان یکی از اشکال «دموکراسی هدایت شده» به حساب آورد که ازنظراقتصادی عمدتا بر صادرات نفت و گاز و سایر فرآورده های معدنی وابسته است و نه تولیدات صنعتی  « از لنینیسم تا پوتینیسم:دلایل فروپاشی اتحاد شوروی، کاظم علمداری»، این دوه را میتوان به  دو پریود تقسیم کرد:

ــــــــ پریود۲۰۰۰  تا ۲۰۰۷:  دوره احیای نسبی نظم عمومی وتا اندازه ای اقتصادی  (صادرات منظم نفت و گاز) ،متعاقب آن به رسمیت شناختن حقوق بیکاری ، افزایش رفاه اقشار متوسط و بالای جامعه ، در این دوره، همچون دوران یلتسین، برای بهبود روابط با جامعه جهانی تلاشهایی میشود۰ مشخصه دیگر این دوران جایگزینی نسل اول الیگارش ها با نسل دوم آنهاست(این نسل از الیگارش ها عمدتا از همکاران سابق پوتین و یا فرزندان آنها در دستگاه های امنیتی بودند، و بر خلاف نسل اول الیگارش ها تمایل یا اجازه شرکت مستقیم در عرصه سیاسی را نداشتند) بعلاوه گروهی ازباند های «کا گ ب» و مافیا همراه پوتین ازپتزبورگ به مسکو نقل مکان کردند، ترور آشکار و پنهان از ویژگی های دیگر این دوره است(بمبگذاری های نیمه دوم  ۱۹۹۹  در مسکوتوسط نهاد های امنیتی و بنام شورشیان چچن، ترور بیش از ۲۱ خبرنگار روس در فاصله ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷)۰

ــــــــ پریود ۲۰۰۷   تا امروز: نطق پوتین در سال ۲۰۰۷  در«کنفرانس امنیت» در مونیخ را میتوان آغازگر مرحله جدیدی در سیاست داخلی و خارجی روسیه دانست او در این نطق سیاست های امریکا را غیر دموکراتیک، غیر اخلاقی ودر راستای ایجاد و گسترش یک مرکز قدرت(امریکا) ،که همه باید از آن پیروی کنند، ارزیابی کرد۰

همزمان شاهد محور های جدیدی در سیاست های روسیه هستیم:

ــــ گسترش سیاستهای اختناق آمیزدر زمینه داخلی(قتل «بوریس نمتسف» درست در نزدیکی کرملین در ۲۰۱۵، «گزارشگران بدونه مرز» در ۲۰۱۸برخورد دولت روسیه  در رابطه با مطبوعات را بسیار بد ارزیابی کردند، رتبه ۱۴۵ در میان ۱۸۰ کشور)  ،

ـــ   میلیتاریسم بی پروا و گسترش همه جانبه مجتمع نظامی ــ صنعتی روسیه (بودجه نظامی کشوردر این سالها معمولا  بالا ترین درصد را در جهان نسبت به تولید نا خالص ملی داشته است، بالای ۴٫۳٪ ، این در حالی است که از سرمایه گذاری در صنایع، بنادر و بالا رفتن استاندارد های زندگی کمتر خبری هست )

( الکساندر دگین، ایوان ایلین ـ ــ ـ )     ــ تبلیغ ایدئولوژی های راست افراطی و شبه فاشیستی

ـــ سیاست خارجی تهاجمی (دخالت وحشیانه در سوریه ، آواره  وکشتن ملیونها سوری، ضمیمه سازی کریمه ـ ــ ـ)

بدینگونه «روسیه متحد» با میلیتاریسم وشبه فاشیسمی که سایه خود را بر ارکان دولت و کشور انداخته ، به سوی  دهه ۲۰۲۰  شتافت۰

درمقالات بعدی می بینیم چگونه  پوتین و حلقه پیرامونیش از سالها قبل خود را برای چنین روزهایی آماده کرده، و در دهه های گذشته در اکرایین چه گذ شت.

منابع

۱-Putin’s People: How the KGB Took Back Russia and Then Took on the West, Catherine Belton

۲- Inside the Mind of Vladimir Putin, Michel Eltchaninoff

۳- USSR Collapse, Dr. Kazem Alamdari

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)