منتشر شده در پنج سپتامبر ۲۰۱۲ – لینک به نسخهی انگلیسی
توضیح: امپریالیسم بهشکل آزادیخواهانهی خود بهمراتب بسیار خطرناکتر از شکل سابق آن است چون در این ظاهر جدید، امپریالیسم طبیعتی باز و سرزنده یافته است – به این شکل، امپریالیسم ظاهری برتر از زندگی را به مردم نشان میدهد در حالیکه طبیعت رویاگونه و تمامیتخواه خود را پنهان نگه داشته است.
برترین، قدرتمندترین و خطرناکترین «ایسم» جهان کدام است؟ در جواب این سوال، الان که کمونیستم از صحنه خارج شده است، بیفاصلهای اهریمنهای کلیشهای پیش کشیده میشوند، مثلاً اسلامیسم (اسلامخواهی). جواب به این سوال میتواند جواب هارولد پینتر باشد، موضوع چیزی «خیالپردازانه مکتوب شده، در انزوا مستندسازی شده، بدون هیچگونه آگاهی» است، چون تنها یک ایدئولوژی در جهان ادا میکند ورای ایدئولوژی قرار گرفته است، نه چپ است و نه راست، راهی والا است. و آن، آزادیخواهی است.
جان استورات میل در مقالهی منتشر شده به سال ۱۸۵۹ خویش، «دربارهی آزادی» (مقالهای که آزادیخواهان کنونی بر آن تکیه میزنند) وی به توصیف قدرت امپراتوری نشسته بود. «استبدادخواهی روش متداول و قانونی دولت در برخورد با آزادیخواهی شده است، درنتیجهی این روند، امپراتوری از خیرِ پیشرفت خود میگذرد، و این بهمعنای آن خواهد بود که هدف، بر نتیجهی امر تاثیری گسترده گذاشته باشد.»
«گذشتهخواهان» (بربرگراها) بخش گستردهای از جامعهی بشری هستند و از بقیه «اطاعت مطلق» میخواهند. آزادیخواه فرانسوی آلکسیس دو توکوویل نیز باور داشت نبردی خونین نیازمند است تا بتوان بقیه را «بعد از پیروزی مطلق به مسیحیت و تمدن رساند» و بعد از آن جامعهای «آشکارا نظم یافته در قلمرو دولت خواهیم داشت.»
تاریخدان هاول ویلیامز در سال ۲۰۰۱ نوشت: «این اسطورهای دلنشین و مرسوم بیشتر نیست که آزادیخواهان صلحساز بودهاند و محافظهکارها جنگطلب اما توضیح: امپریالیسم بهشکل آزادیخواهانهی خود بهمراتب بسیار خطرناکتر از شکل سابق آن است چون در این ظاهر جدید، امپریالیسم طبیعتی باز و سرزنده یافته است – به این شکل، امپریالیسم ظاهری برتر از زندگی را به مردم نشان میدهد در حالیکه طبیعت رویاگونه و تمامیتخواه خود را پنهان نگه داشته است.»
در ذهن این تاریخدان سخنرانی تونی بلیر بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی نقش بسته بود، در آن سخنرانی بلیر قول داد «نظمی جدید بر جهان اطراف ما حاکم کند» و این نظم برابر «ارزشهای اخلاقی» باشد. کمی بعد حداقل یک میلیون نفر به قتل رسیدند – البته فقط از مردم عراق – و این همان جنبهی آزادیخواهی امروزی است که از استبداد در قزاقستان به بهای ۱۳ میلیون پوند نگهداری میکند.
جرایم بلیر، جرایمی نامعمول نیستند. از سال ۱۹۴۵، بیش از یکسوم اعضای سازمان ملل متحد – یعنی برابر ۶۹ کشور جهان – در بخشی یا تمامی حکومت خود از استبداد رنج میبردند. به این کشورها حمله شد، حکومتهایشان برانداخته شد، جنبشهای محبوب سرزمینشان سرکوب شد، انتخاباتهایشان به انحراف کشیده شد، و مردمان این سرزمینها بمباران شدند. تاریخدان مارک کورتیس رقم کشتههای این جنگها را میلیونها نفر تخمین زده است.
این دقیقاً پروژهی آتشبیارِ آزادیخواهی در جهان است، یعنی ایالات متحدهی امریکا، که رئیس جمهور «پیشروخواهانه» و محبوبشان جان اف. کِندی، بهگفتهی تحقیقهای جدید، در طول بحران کوبا در سال ۱۹۶۲ حتی اجازهی بمباران مسکو را صادر کرده بود. مدلین آلبرایت، وزیر امور خارجهی امریکا در دولت آزادیخواه بیل کلینتون گفته بود: «اگر مجبور به استفاده از زور بشویم، این کار را خواهیم کرد، چون ما امریکا هستیم. ما کشوری مسوول نسبت به امور جهان هستیم. ما بلندتر از همه میایستیم. ما آیندهای دورتر را مدِ نظر داریم.» او چقدر واضح و دقیق آزادیخواهی امروزی و خشن را توصیف کرده بود.
سوریه پروژهی جدید امریکا است. یک فایل افشا شدهی امنیتی امریکا-بریتانیا میگوید: «بهمنظور اِعمال فشارهای آزادیخواهانه… باید تلاشهایی مشخص صورت بگیرد تا چهرههای کلیدی مشخصی حذف بشوند (و) خشونت در سطح سوریه پخش بشود. سیا آمادهی انجام عملیات در خاک سوریه است و سیس (امآی۶) تلاش میکنند تا فعالیتهایی با ماسک مبدل انجام بدهند و از طریق عملیاتهای خشونتطلبانه در خاک سوریه، روند حوادث را در مسیر دلخواه خود قرار بدهند، آنها باید با چهرههایی مشخص تماس برقرار بکنند… باید سطح مشخصی از وحشت خلق بشود… باید مرزهای داخلی و خارجی به جنگ هم دربیایند تا چهارچوبی برای حمله وجود داشته باشد… سیا و سیس میبایست استفاده کنند… از امکانات موجود هم در سطح روانی جامعه و هم در سطح درگیریهای موجود در این سرزمین…»
این سند در سال ۱۹۵۷ میلادی نوشته شده بود، هرچند شبیه به آن را میتون در گزارش «انستیتو خدمات متحد امپراتوری بریتانیا» یافت، گزارشی با نام «روند برخورد بهمنظور رسیدن به وضعیت مداخله»، و در آن گزارش نویسندگان هوشمندان وضعیت امور را ناچیز جلوه داده و نوشتهاند: «احتمال بسیار زیادی وجود دارد نیروهای ویژهی عملیاتی غرب و منابع اطلاعاتی امنیتی تا مدتی قابلتوجه طولانی در خاک سوریه باقی مانده و عملیاتهای خود را اجرا کنند.»
و به این شکل، جهان به سوریه و ایران خصم گرفته است. اسرائیل، خشنترین مخلوق غرب، هماکنون بخشهایی از سوریه را در اشغال خود نگه داشته است. این در اخبار نیست. اسرائیلیها در بلندیهای جولان به تعطیلات میروند و آسوده جنگ داخلی سوریه را تماشا میکنند که از خاک ترکیه و با هدایت سازمانهای اطلاعاتی غرب هدایت میشود و هزینهها و تجهیزات آن را عربستان سعودی تامین میکند.
اسرائیل درحقیقت بخش عمدهای از فلسطین را دزدیده است، بارها با خشونت تمام به لبنان حمله کرده است، مردم غزه را قحطیزده نگه داشته است و غیرقانونی بمبهای کشتار جمعی و هستهای برای خود ساخته است، این دولت بخشی از کمپین موجود غرب بهمنظور غربیسازی دولتهای دمشق و تهران است تا این کشورها هم به مشتریهای دائمی غرب تبدیل بشوند.
در ۲۱ جولایی، مفسر روزنامهی گاردین، جاناتان فریدلند هشدار داد که «غرب نمیتواند مدت زیادی ظاهر معصوم به خود بگیرد… امریکا و اسرائیل هر دو با نگرانی تمام تماشا میکنند سوریه خود را به سلاحهای شیمیایی و هستهای مجهز میکند، حالا میگویند قفل از این سلاحها برداشته شده و آنها آمادهی استفاده هستند، احتمال این وجود دارد که رژیم اسد بهمنظور رسیدن به پیروزی خیره کنندهای، این سلاحها را عملاً استفاده کند.» این حرفها را چهکسی با کدام مدرک میگوید؟ همان «متخصصین» و جاسوسهای همیشگی بینام این حرف را میزنند.
همانند بقیهی غرب، فیدلند مشتاق «انقلابی بدون دخالت تمام عیار مانند لیبی» است. بهگفتهی آمار خودِ وی، ناتو در لیبی ۹ هزار و ۷۰۰ عملیات هوایی علیه لیبی انجام داد، و بیشتر از یک سوم این عملیاتها، شهروندان عادی را هدف قرار دادند. در این عملیاتها، از موشکهای حاوی اورانیوم ضعیف شده استفاده شده بود. فقط کافی است به عکسهای گرفته شده توسط میسوراتا و سیرته نگاه کرد، یا به قبرهای جمعی که صلیب سرخ یافته است. یا گزارش UICEF در باب کشته شدن بچهها در لیبی را بخوانند، «بیشتر این بچهها، زیر ده سال سن داشتهاند.» همانند نابودی شهر عراقی فلوجه، این جنایتها را در اخبار نمیبینید، چون اطلاعات غلط بخشی از برنامه برای پیشبرد حمله در خاک سرزمینی دیگر است.
در ۱۴ جولایی، دیدهبان حقوق بشر برای لیبی، گروهی مخالف رژیم قذافی، گزارش داد که «وضعیت حقوق بشر در لیبی هماکنون از دوران قذافی هم بدتر شده است.» پاکسازی قومی تبدیل به یک سلاح کشنده شده است. بهگفتهی عفو بینالملل، تمامی جمعیت شهر طاوارا «هنوز از بازگشت به خانههای خود وحشت دارند، خانههایی که ویران شده و سرتاپا سوختهاند.»
در مکتب آنگولو-ساکسون، تئوریسینهای برجستهی ژانر «آزادیخواهان واقعیتگرا» مدتهاست امپریالیست آزادیخواهانه را آموختهاند و تدریس میکنند – عبارت امپریالیست آزادیخواه هیچوقت در دانشگاه استفاده نمیشود – و آنها این عبارت را بهمعنای شکنندههای صلح و مدیران بحران استفاده میکنند، بهجای اینکه این عبارت را بهعنوان ریشهی بحران درنظر بگیرند. آنها بشر را از مطالعهی وضعیت کشورها دور کرده و از زبان خود برای ترسیم قدرت جنگخواه جهانی استفاده میکنند. آنها سرزمینی را برای جراحی از وضعیت عادی خود خارج میکنند تا «دولتهای شکست خورده» (کشورهایی که با روند امور جهان دچار مشکل هستند) را شناسایی کرده و «دولتهای مستقل» (دولتهای مخالف برتری غرب) را کنار بزنند.
برای این آزادیخواهها امپریالیسم مهم نیست این دولت دیکتاتور باشد یا دموکراسی بر آن حاکم باشد. برایشان مهم نیست در این روند چه کارهای کثیفی هم مرتکب بشوند. در خاورمیانه، در سوریه از رژیم ناصر تا دولت کنونی، آزادیخواههای غرب با اسلامگرایان افراطی همراه شدهاند، اخیراً با القاعده، در حالیکه در همین زمان کشورهای خواهان دموکراسی و حقوق بشر فقط ماسکی برای قدرتخواهی غرب شدهاند، «همانطور که مورد نیاز بود» تا تغییر انجام بگیرد…
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.