داغ نان در تهران
هر جای دنیا بود خبرش مثل بمب صدا می کرد که یک نانوای تهرانی مجبور شده تابلویی با عنوان «نون که نسیه نمیشه؛ لطفا نبرید» را جلوی مغاره نانوایی خود نصب کند.
قانون در گزارشی نوشت:
این روایت واقعی است؛ در نقطه ای پرت و دور از انتظار هم اتفاق نیفتاده است و همین اواخر گوشه ای از شهر تهران عده ای در یک مدرسه در منطقه ۱۶ تهران شاهد آن بوده اند. پسربچهای نوجوان در مدرسه حین درس جواب دادن بدحال می شود و تقریبا بیهوش شده است. در درمانگاه، پزشک مشکل را تشخیص نمی دهد و برای مشخص شدن موضوع برای دانشآموز بیحال، آزمایش می نویسد. در این فاصله مادر دانشآموز به مرکز درمانی رسیده و می گوید نیازی به آزمایش نیست. مادر به معلم همراه پسرش گفته است: «سه روز است نان نخورده ایم. نانوایی هم دیگر نان نسیه نمی دهد…» معلم مدرسه که راوی این اتفاق بود، می گوید: «همه بچه ها خانواده دارند. صلاح نیست بیایید و ماجرا آشکارتر شود. بچه های دیگر هم هستند. خجالت می کشند.»
حد فاصل در مدرسه از دو سو، دو نانوایی است. یکی نان نسیه می دهد و دیگری نمی دهد! کاغذ «نسیه داده نمی شود حتی به شما » در هر دو نانوایی دیده میشد. بوی نان زنگ آخر در خیابان می پیچد. زنگ مدرسه زده می شود و بچه ها در آفتاب ظهر بیرون زده اند و ناگزیر از رد شدن از جلو نانوایی هستند. بوی نان باز هم می آید. عده ای پایشان جلوی در نانوایی شل می شود. انگار هوا هم خوردن دارد. صف طولانی نیست . می شود نان هم خرید اما … . بچه ها رفته اند.
این روایت نیز واقعی است: هفته قبل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به شورای شهر تهران آمده بود تا بگوید «وضعیت بیمارستان های شهر خراب است. بگوید مدیران شهر مدیریت بیمارستان ها را به عهده بگیرند تا فقر خزانه ، دامن بیماران را نگیرد.» وزیر موقع رفتن شانهبه شانه شهردار می رفت تا به در خروج برسد. فرصت محدود بود و از لابه لای همه نگرانی ها که خبرنگاران برای آب تهران ، پسماند زباله بیمارستانی و حتی حال و روز آقای صالحی و قصور پزشکی داشتند ، از او پرسیدم: «آقای وزیر شما قضیه نان نسیه در تهران را شنیده اید ؟» صادقانه گفت: «نه من نشنیدم ؛» وزیر بهداشت خطاب به قالیباف پرسید شما شنیده اید ؛ پاسخ شهردار تهران اما مثبت بود. از وزیر پرسیدم اگر یارانه نان را بردارند چه می شود ؟ سلامت بچه هایی که در مضیقه نان قرار می گیرند چه می شود ؟ قاضیزاده هاشمی گفت: « وا… من وزیر بهداشت و درمان هستم . می توانید این سوال را از وزیر رفاه کار و امور اجتماعی کنید . در عین حال من از درست بودن این حرف اطلاعی ندارم.» و در نهایت وزیر بهداشت تمایل به ادامه این گفت و گو نداشت و سوال ها بی جواب ماند که اگر یارانه نان را بردارند تکلیف این آدم ها چه می شود؟
بمب هم صدا نمی دهد
تهران سر و ته ندارد. برای گردش در این شهر ۳۵روز وقت لازم است تا چه رسد به آنکه وزیر پر دغدغه سلامت بداند در گوشه ای از شهر عده ای نان نخورده اند و چه بلایی سرشان آمده است . منصفانه نگاه کردن به این مسائل سخت است. یکی می داند، یکی هم نمی داند. هفت ماه از تصویب مصوبه ای گذشته است که قرار بود ۲۰درصد نانوایی ها آزادپزی تدریجی را تجربه کنند اما وسوسه نان کمتر ، سود بیشتر، زود فراگیر شد. البته در راس هرم ، نانواییهای شمال و غرب تهران هستند که قیمت را از بند نظارت آزاد کردند چرا که به هر حال نان با کیفیت نرخ خودش را دارد. نان ۱۵۰۰ تومانی سنگک کسی را در محلات این شهر اذیت نمی کند. حتی بربری ۱۵۰۰ تومانی هم معقول و قابل هضم است. البته نارضایتی از کم شدن چانه خمیر و افزودن قیمت به اندازه دانههای برشته کنجد هم به جایی نرسیده است. این در حالی است که نعمتا… ترکی، رئیس کارگروه آرد و نان و معاون برنامهریزی استان هم افزودن کنجد را دلیل افزایش قیمت نان نمی داند. حالا قیمت ۱۲۰۰ تومان یا ۱۵۰۰ تومان یا در برخی نانوایی ها تا ۳۰۰۰ تومان برای آنکه پولش را دارد تفاوت چندانی ندارد. آنها برگه نسیه داده نمیشود را نه می بینند و نه حتی درک می کنند. با این اوصاف آیا داستان نان نخوردن کودکانی در جنوب تهران و حاشیه به جایی می رسد ؟
هر جای دنیا بود خبرش مثل بمب صدا می کرد که یک نانوای تهرانی مجبور شده تابلویی با عنوان «نون که نسیه نمیشه؛ لطفا نبرید» را جلوی مغاره نانوایی خود نصب کند. این تصویر تلخ مربوط به یک نانوایی حوالی آستانه امامزاده حسن (ع) واقع در منطقه ۱۷ جنوب شهر تهران بود . شاید عده این تصویر را ندیدند و اگر هم دیدند باور نکردند اما دیگر باورکردنش سخت است که مسئولان حرفهای یک مسئول ارشد تهران را هم نشنیده یا ندیده باشند. محمدباقر قالیباف گفته بود: در یکی از مناطق تهران که برای بازدید رفته بودیم پشت شیشه نانوایی نوشته شده بود «نان نسیه داده نمیشود» من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هم هست که نان نسیه بگیرد بعد از تحقیقی که انجام دادم دیدم افرادی هستند که پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند! شهردار تهران اوایل اردیبهشت ماه نیز هشدار داد و تاکید کرد:« به صورت روزمره شاهد هستیم لیست نانواییهایی که مینویسند «نان نسیه داده نمیشود» افزایش پیدا میکند.» بسیاری از رسانه ها همین جملات را تیتر کردند و در صفحه یک روزنامه ها جای دادند. خبری از بمب جنجال نبود ؛در عوض صدای سکوت بلند شده است. راستی چه کسی صدای سکوت را می شنود؟ مسئولان دولتی در اوج سکوت مردم و اعتمادی که به مسئولان کردهاند، بی صدا به آزاد سازی قیمت نان رای می دهند و از چندی دیگر نان نیز به صف کالاهای لوکس می پیوندد. آیا به راستی پاسخ اعتماد مردم به مسئولان دولتی و سکوت صبورانه شان له شدن عدالت اجتماعی و افزایش هرچه بیشتر فاصله طبقاتی است؟
داغی بر پیشانی تهران
یونانی ها اولین کسانی بودند که در تاریخ از «داغ ننگ» استفاده کردند آنطور که گفته شده آنها از همان روز نخست به کسی که فساد اخلاقی داشت داغ ننگ میزدند؛ آنچنان که یا بدن فرد را به شکلی خراش می دادند که دیده شود یا سوختگی بر بدن او ایجاد میکردند. داغ ننگ امروز هم در جامعه وجود دارد .
اروین گافمن، جامعه شناس و انسان شناس اجتماعی معتقد بود، اصطلاح «داغ ننگ» امروز جهت اشاره به ویژگی یا صفتی به کار برده میشود که «شدیداً بدنام کننده یا ننگ آور است.» اما باید توجه کرد که قدرت داغ زنیِ یک صفت نه در ذات خودش بلکه در روابط اجتماعی ریشه دارد» به بیانی دیگر در جهان چیزی تحت عنوان «داغ»، بنیانی ذاتی ندارد بلکه این روابط اجتماعی است که آن را میآفریند. چنانچه «داغننگ، متضمن وجود مجموعه مشخصی از افراد نیست که بتوان آنها را به دو قطب تقسیم کرد…. افراد عادی و داغ خورده، نه شخص بلکه بیشتر زاویه دید هستند».
پس براساس غلبه یک نوع «زاویه دید» در جامعه است که افراد بر اساس طبقه بندی میشوند و همین نحوه طبقه بندی است که سبب شده، ویژگیهای یک فرد به عنوان ویژگیهای داغ خوردگی شناسایی شود. اگر براساس همین معیارها بخواهیم به طرح پرسش بپردازیم ، باید به دنبال این باشیم که از زاویه نگاه ما به جامعه امروز، داغ ننگ بر پیشانی کدام دسته از افراد خورده است؟ آیا اگر با صراحت با افکارمان مواجه شویم در نگاه جامعه کنونی معلولیت در ذهن و بدن یک نوع داغ ننگ اجتماعی نیست؟ آیا در زاویه نگاه جامعه ای به وسعت شهر تهران داغ ننگ بر پیشانی مبتلایان به اختلالات روانی، معتادان، کودکان خیابانی ، بیکاری، اقدام به خودکشی و … نیست؟ این روزها مسئولان شهری تهران از داغ ننگی دیگر صحبت کرده اند و از فقر مردم و واگذاری امور به دیگران سخن میگویند. از بیهوش شدن چند کودک در گوشهای از شهر تهران به دلیل نخوردن نان و از مردمی که بتنهای شهر را سوراخ می کنند تا در جان پناه آن زنده بمانند.
اکنون دیگر داغخوردگیهای اجتماعی در شهرتهران مفهومی فراتر از «بدن»، «شخصیت» و حتی داغ خوردگی های «قومی ـ فرهنگی» است. آنچه می توان دید حساسیت در بالاترین سطح مدیریت کشور نسبت به داغ ننگی است که امروز در تهران به وضوح دیده می شود آنچنان که مقام معظم رهبری در دیدار با شرکت کنندگان در همایش فرماندهان و مدیران و روسای عقیدتی و سیاسی نیروی انتظامی از «جولان دادن برخی جوان های سرمستِ غرورِ ثروت با خودروهای گرانقیمت در خیابان ها» یاد کردند. حالا هر شهروند تهرانی هر روز صبح باید بر تفکر خود در آیینه خویشتن نگاه کند و ببیند آیا داغ ننگی که این روزها در حال رواج است بر پیشانیاش ظاهر شده یا همچنان نگاه او از داغی به نام «بیتفاوتی» پاک است ؟
تضعیف متوسط ها
از یاد نبریم که مشکل نان، مشکل یک سال و دو سال دولت نیست و برگرفته از سیاست های اقتصادی هشت ساله دولتی است که اندیشه وابسته کردن مردم به یارانه دولت خود داشت. مشکل امروز نان، بر گرفته از دولتی است که هشت سال آنچنان با تصمیم های خود اقتصاد کشور را به دست رانت خواران و کاسبان تحریم داد تا از یک سو، هزاران میلیارد سرمایه کشور به دست عده ای خاص افتد و از سوی دیگر، نه در مرزهای دور افتاده که در همین پایتخت ۱۰ میلیون نفری، افراد دنبال نان نسیه باشند.
زمانی که یارانه ۴۵ هزار تومانی، برق در چشم مردم انداخت و آنها را از سیاست های غلط اقتصادی غافل کرد، فکر آن نشد که در کمتر از چند سال، دولت برای یارانه نان، خزانه اش تهی می شود و حسابهای دفتری نان باز اینکه امروز دور دور ماشین های لوکس چند صد میلیونی دغدغه پلیس برای تامین امنیت می شود و چند کیلومتر پایین تر، مردم نان نصفه می خرند، نشان از عمق فاجعه در سیاست های اقتصادی دارد که بنا داشت عدالت محور باشد. روند رو به صعود تضعیف بدنه متوسط جامعه ایرانی روندی است که دور نمای آن چندان روشن نیست و ایجاد فضای دوقطبی فقیر – غنی در مختصات زندگی ایرانی ، لازمه تدبیر برای جراحی اقتصاد کشور را دو چندان کرده است.
غم نان و هزار غم دیگر
قرار گرفتن شرایط اقتصادی کشور در موقعیتی که حذف یارانه نان به عنوان چاره دولت برای برون رفت از چاله های اقتصادی مطرح می شود، چالشی است که باید به بحرانهای بزرگ تر ناشی از غم نان فکر کرد که همان غم وحدت ملی، دموکراسی، حقوق شهروندی و … است. چنانچه دولتی که مردمانش غم نان داشته باشند، نمی تواند مدعای نبود غم آزادی، امنیت، اشتغال و حقوق فردی باشد و زین سبب باید چاره ای عاجل برای تبدیل شعارهای دولت اعتدال به عمل برای تحقق زندگی متعالی مردم کرد.در عمده جوامع مترقی و پیشرفته دنیا، پرستیژ نان به عنوان عاملی در رونق اقتصادی و بها داشتن زندگی شهروندی محسوب می شود که راه را برای رشد و توسعه کشور و رسیدن به آرمانهای مترقی زندگی مدنی باز می کند. در این شرایط مشکل تامین نان که در ابتدای گزارش به آن اشاره شد، تنها یک مشکل اقتصادی آنهم برای عده ای اندک از مردم محسوب نمی شود و بی توجهی به آن می تواند بحران ساز آسیب ها و مشکلات عدیده اجتماعی دیگر نیز باشد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.