تو برگ وُ بارِ باغی
من، میزبانِ باران.
من، شرحه شرحه، دردم
تو شرحِ اشتیاقی.

خوبا بیا وُ با ما ،چشمِ سپیده بگشا!
در اضطرابِ هستی
مستیِ ارغوان را
رنگین ترانه ای خوان
با لهجه ی بهاران.

مارا چه غم اگر دل، ازغم گذشت وُ بگذشت-
بی جانِ عاشق ما
شادیِ روزگاران.

بگشا دریچه ها را! نیلوفرانه بگشا!
گُلخندِ واژه ها را در شعرِ نسترن بین !
در رویشِ بهاران
بنگر دلا چه کرده ست
آوازِ بی قراران.

ای چنگِ خواب رفته
برخیز وُ نغمه سرکن!
جانِ جوان مارا
سر شار وُ تازه تر کن!
ابری تو ابر، آری، برمن اگر بباری
من ، میزبانِ عشقم ،در آستانِ باران.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com