فایل صوتی را از اینجا بشنوید

فایل را از این جا دانلود کنید

هم‌جنس‌گرا ستیزی، که در تعریف بیماری‌های روانی «هموفیا یا ترس بیمارگونه از رابطه‌ی هم‌جنس‌ها» خوانده می‌شود، گسترشی اپیدمیک در جوامع مختلف با فرهنگ‌ها، آداب و سنن، مذاهب و ادیان مختلف، و نظام‌های سیاسی و اقتصادی متنوع داشته و دارد. درک رابطه‌ی انسانی دو هم‌جنس، خارج از عرف‌های پذیرفته شده در جوامع و هنجارهای قراردادی، برای عده‌ی کثیری از مردم دشوار است. این عدم درک، بیش از آن‌که تنها گسستی بین ارتباط اورگانیک بین دو دسته‌ی دگرجنس‌گرایان و هم‌جنس‌گرایان باشد، به نوعی وحشت بیمارگونه از ارتباط هم‌جنس‌گرایان، کراهت و تقبیح آن‌ها و در انواع حاد این بیماری به اعمال خشونت‌های کلامی، ارعاب و یا تهدید‌های جانی نسبت به هم‌جنس‌گرایان بدل شده است. اما پرسش این‌جاست، این بیماری، هموفوبیا یا هم‌جنس‌گراستیزی، معلول چه عامل یا عواملی است؟ آیا دلیل، عدم شناخت جامعه نسبت به این نوع گرایش جنسی و ارتباط انسانی است؟ آیا مذهب، سنت و عرف‌های قراردادی، هم‌جنس‌گرایان را به جامعه‌ی اقلیت مورد کراهت و در حاشیه رانده تبدیل کرده است؟ و یا سیاست‌های نظام‌های حاکم با وجود بیماری بودن هم‌جنس‌گراستیزی، نه تنها بیماری این جمعیت را مشروعیت می‌بخشند، بلکه در رشد و گسترش و سرایت آن نقش آفرینی می‌کنند؟ و پرسشی کلیدی‌تر آن که، در حالی که حکومت‌ها در برابر گسترش بیماری‌هایی چون ایدز، وبا و یا بیماری‌های روانی‌ای مانند شیزوفرنیا، دیپرشن (افسردگی)، سادیسم (دیگرآزاری) و غیره صرف هزینه و تخصص می‌کنند، چطور در برابر بیماری پرخطر هموفوبیا نه تنها تمهیدی نمی‌بینند بلکه آن را می‌پذیرند و بعضا با تصویب قوانین هم‌جنس‌گرا ستیز، به آن مشروعیت قانونی می‌دهند؟ و در آخر چه کسی رابطه‌ی جنسی افراد را کنترل کرده و مبنای حقوق شهروندی را بر آن اساس پایه‌ریزی می‌کند؟

0

بسیاری نقش مذاهب و سنت‌های جوامع را در سرکوب هم‌جنسگرایان پررنگ می‌کنند. برخی دیگر عدم آگاهی و شناخت دگرجنس‌گرایان را از روابط انسانی و جنسی هم‌جنس‌گرایان دلیل این ترس بیمارگونه و سرکوب آن‌ها برمی‌شمرند. نگاهی اجمالی به احکام شرع ادیان، از یهودیت و مسیحیت گرفته تا اسلام و بهاییت، ادعای گروه اول را اثبات می‌کند. بالاترین احکام تکفیری و حد در مورد روابط با هم‌جنس در این ادیان وجود دارد. از کتاب عهد عتیق گرفته تا عهد جدید (قرنتیان، رومیان باب یک، و تیموتائوس باب یک، و کتاب یهودا) به صراحت رابطه‌‌ی جنسی مردان با مردان و زنان با زنان به عنوان گناه بزرگی از آن نام برده شده و اشد مجازات برای آن‌ها در نظر گرفته شده است. در اسلام، نظربازی یا شاهد بازی، یعنی رابطه مردان بالغ با نوجوانان مذکر تحت نام لواط تکفیر شده است. اما سخنی در مورد رابطه‌ی جنسی زنان با زنان به طور خاص به میان نیامده است. در آیین بهاییت نیز رابطه‌ی جنسی هم‌جنسان حرام است و مکافات یا مجازات این عمل حرام به اختیار بیت العدل گذاشته شده است.

در عین حال، یهودیان محافظه کار و نوسامان‌گرا، این رابطه را آزاد می‌دانند. این گرایش نیز طی چند سال اخیر بین مسیحیان محافظه‌کار کاتولیک رو به رشد است.

اما با گذر از احکام مذهبی که قابلیت تطبیق با شرایط زمانی را طی هزاره‌ها عملا ثابت کرده‌اند، و به وضوح در خدمت مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت زمانه قرار گرفته‌اند، مساله‌ی عدم آگاهی عمومی مردم و قرار گرفتنتحت تاثیر عرف و هنجارهای قراردادی ، بحث دیگری است که بسیاری از فعالان حقوق هم‌جنس‌گرایان بر آن پافشاری می‌کنند. آن‌ها از جامعه اکثریتی دگرجنس‌گرا می‌پرسند: «آیا گرایش جنسی خود را می‌دانید؟ »

1

تحقیقات روان‌شناسان، اعصاب-روان‌شناسان (نورو سایکولوژیست‌ها)، رفتارشناسان، بیولوژیست‌ها و سکسولوژیست‌ها نشان داده است که گرایش جنسی افراد نه موروثی یا غریزیاست، بلکه اکتسابی است. روان‌شناسان فرویدیست، هر انسان را در لحظه‌ی تولد یک دوجنسگرا می‌دانند. زیگموند فروید، روانشناس و تئورسین قرن بیستم، با دو دوره‌ مطالعات مکمل بر گرایشات جنسی به این نتیجه می‌رسد که کودک در بدو تولد توان گرایش حس جنسی به هم‌جنس خود به اندازه‌ی مساوی با جنس مخالف خود را داراست. به عبارت دیگر، انسان به طور بیولوژیک، هنگامی که متولد می‌شود، به طور طبیعی هم می‌تواند به هم‌جنس خود میل جنسی داشته باشد و هم به جنس مخالف خود. این عوامل محیطی، تعلیمات اجتماعی و آموزه‌های خانواده است که به او می‌آموزد باید به غیر هم‌جنس خود گرایش داشته باشد. بر اساس این دست‌آورد علمی، بیش از نیم‌قرن است که هم‌جنس‌گرایی از فهرست بیماری‌های روانی و جنسی خارج شده است و به عنوان یک گرایش طبیعی پذیرفته می‌شود. همان‌گونه که فردی می‌تواند سفید‌پوست، سیاه‌پوست، چشم‌آبی یا چشم قهوه‌ای، قدکوتاه یا قدبلند، چپ دست یا راست دست باشد، می‌تواند به هم‌جنس خود، به جنس مخالف خود و یا به هر دو گرایش داشته باشد. زمانی نه چندان دور، باور عامه بر این بود که راست دست بودن طبیعی است و بسیاری از خانواده‌ها فرزندان چپ دست خود را مجبور می‌کردند که با دست راست غذا بخورند، بنویسند، ساز بزنند، و در مجموع راست دست شوند. پس از آن‌که چپ دستی نه به عنوان یک عارضه و بیماری، بلکه به عنوان یک خصوصیت بیولوژیک پذیرفته شد، در هر خانواده فرزندانی مشاهده شد که چپ دست بودند. تحقیقات بعدی نشان داد که چپ دستان در بسیاری از فعالیت‌های مغزی از راست دستان تواناترند، به طوری که چپ دست بودن امروزه در نگاه عموم یک خصوصیت قابل تحسین است!

فروید می‌گوید اگر انسان‌ها در جوامعی با گرایش جنسی صفر ( به معنای برابری ارزشی هم‌جنس‌گرایی و دگرجنس‌گرایی) رشد می‌کردند چه بسا این جمعیت دگرجنس‌گرایان بود که در اقلیت قرار می‌گرفت و جمعیت کثیری هم‌جنس‌گرا یا دوجنس‌گرا می‌شدند.

3

تحقیقات علمی پسا فرویدی، بر روی کارکرد مغزی هم‌جنسگرایان نشان داد، در بین افراد با این گرایش جنسی، کورتکس مغز و بندقدامی هیپوتالاموس به طرز قابل توجهی بزرگ‌تر از دگرجنس‌گرایان است، خصیصه‌ای فیزیکی که کارکرد مغز، تحریک‌پذیری بیشتر و واکنش سریع‌تر به محرک‌های بیرونی و قدرت بالای تحلیل را به میزان بسیار بالایی بیشتر می‌کند. در رده‌بندی ضریب هوشی بر اساس گرایش جنسی، به ترتیب، دوجنسگرایان، هم‌جنسگرایان مرد و هم‌جنسگرایان زن نسبت به دگرجنس‌گرایان از میانگین ضریب هوشی بیشتری برخوردارند.

مساله این‌جاست، که با روشن‌گری در مورد واقعیات موجود و اثبات تابوهای خرافی عامه‌ی جامعه نسبت به گرایش جنسی هم‌جنسگرایی، آیا هم‌جنسگراستیزی سیستماتیک کاهش می‌یابد؟ و اگر پاسخ مثبت است، چه توجیحی است که ١. چطور تا یک‌صد سال پیش در ایران و کشورهای شرقی با ساختار اجتماعی غالبا مذهبی، مساله‌ی هم‌جنسگراستیزی وجود نداشت و روابط با هم‌جنس حتا در بین اشراف هم دیده می‌شد؟ و ٢. چرا امروزه، در کشورهایی مانند ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی که دست‌آوردهای علمی در مورد گرایش جنسی به طور رسمی پذیرفته شده است، هم‌چنان نه تنها هم‌جنسگراستیزی وجود دارد بلکه به طور قانونی، سرکوب هم‌جنس‌گرایان و محرومیت آن‌ها از حقوق اولیه شهروندی اعمال می‌شود؟ چرا این حکومت‌ها قوانین ضد‌ هم‌جنسگرایان را لغو نکرده‌اند و فعالان اجتماعی هنوز برای احقاق حقوق اولیه هم‌جنسگرایان ناچار به مبارزات گسترده‌اند؟

به سراغ دو هم‌جنسگرا در ایران، «متین»، دختری هم‌جنسگرا، دانش‌جوی پزشکی از استان سیستان و بلوچستان، و «رها»، پسر هم‌جنسگرا، دانش‌جوی اخراجی از استان خراسان رفتیم و حرف‌های آن‌ها را شنیدیم.

4

این مصاحبه‌ها را در فایل صوتی بشنوید.

پرسش هم‌چنان باقی است: چه کسی روابط جنسی شما را کنترل می‌کند؟ چرا و چرا و چرا رابطه‌ی جنسی دو فرد، که در جهان امروز حوزه‌ی خصوصی افراد محسوب می‌شود، در سطح اجتماعی نورم‌سازی، تعریف و کادربندی می‌شود و بر فعالیت اجتماعی افراد تاثیر می‌گذارد؟ چرا آن‌ رابطه‌ی حسی و جنسی که در خلوت خود دارید به دیگران مربوط است؟ چرا حق خاصی برای نحوه‌ی این ارتباط، طرفین این ارتباط و نتیجه‌ی آن داده یا سلب می‌شود؟ چرا برای این رابطه قانون وضع می‌شود و حول قوانین ازدواج، طلاق و هضانت فرزند خط کشی می‌شود؟ چرا دولت‌ها طرح‌ها و لوایح قانونی برای کنترل جمعیت یا ازدیاد جمعیت وضع می‌کنند که به طرفین یک رابطه انسانی و جنسی تحمیل کنند که با چه کسی، چگونه، تحت چه شرایطی و تا چه اندازه‌ای رابطه جنسی داشته باشند و در اثر آن فرزندی داشته باشند یا نداشته باشند؟ چرا قوانین حکومتی تا خصوصی‌ترین نیازهای بشری وارد می‌شود و آن را تحت کنترل خود در می‌آورد؟ و در نهایت چرا در این دخالت سیستماتیک و جدی روابط هم‌جنسگرایان جایی غیرقانونی و در جایی قانونی می‌شود؟ آیا این تنها مذهب و سنت و خرافه است که در نظام‌های حکومتی مذهبی و غیرسکولار چنین سرکوب‌هایی را اعمال می‌کند؟ پس چرا در نظام‌های سکولار هم این قوانین مداخله‌گر و سرکوب‌گر وجود دارند؟ و چرا در عصر فئودالیسم و پیش‌سرمایه‌داری چنین قوانینی وضع نشده بود؟

از وضع قوانین ازدواج، تا تولد فرزند در حوزه‌ی ارتباط قانونی ازدواج، اخذ شناسنامه برای فرزندان توسط اولیای قانونی آن‌ها، تا تعریف نوع ارتباط طرفین یک رابطه جنسی و تعیین حد و حدود تعداد و یا جنسیت طرفین رابطه جنسی تا به امروز که بخشی از کشورهایی با نظام سرمایه‌داری در سایه‌ی سکولاریسم و لیبرالیسم حقوقی نسبی زیر سیطره‌ی قانون به هم‌جنسگرایان، فرزندان متولد خارج از رابطه‌ی قانونی ازدواج و زنان داده می‌شود، یک دلیل محکم‌ و اساسی پایه‌ی مناسبات فردی و روابط جنسی افراد جامعه را تشکیل داده است و آن، انسان به عنوان نه تنها نیروی کار، که هر چه این نیروی کار ارزان‌تر باشد و از حقوق اجتماعی کمتری برخوردار باشد در معادله‌ی تولید، ارزش اضافه و مبادله در بازار آزاد به نفع سرمایه‌دار است، بلکه خود به مثابه کالایی قابل مبادله که بر اساس نقشی که در روابط اقتصادی بازی خواهد کرد ارزش‌گذاری می‌شود، باید در چارچوب نیازهای سرمایه‌داری و قوانین وضع شده در آن نظام کنترل شود.

5

در نظام‌های مبتنی بر سرمایه‌داری بازار آزاد، جامعه‌ی هم‌جنسگرایان تا آن‌جایی از حقوق برابر با دگرجنس‌گرایانی که در تولید مثل (تولید نیروی کار) موثر‌اند برخوردار می‌شوند که هم‌چنان به اردوی نیروی کار ارزان بپیوندند، و معادلات این سیستم سودآور برای سرمایه‌داران را برهم نزند. در جوامعی که بستر خرافه و مناسبات پدر-فرزندی و عشیره‌ای و مذهب آماده‌تر است، سرکوب مذهبی در خدمت نظام سرمایه‌داری با شدت و حدت بی‌اغماضی علیه هم‌جنسگرایان اعمال شده، بر فوبیای جمعی دامن می‌زند. در جوامعی که گرایشات لیبرالی یا سکولار بستر روشن‌گری برای کشیدن خط بطلان بر تابوهای عوام علیه هم‌جنسگرایان را فراهم آورده است، تلاش‌های برابری طلبی فعالان این حوزه در وضع قوانین حق ازدواج و گنجاندن روابط انسانی هم‌جنسگرایان در خط‌کشی‌های قانونی نظام‌های حاکم تحت کنترل در‌می‌آید.

راهی طولانی و پر سنگلاخ در پیش است که روابط انسانی و جنسی افراد از هر نوع به امری خصوصی تبدیل شده، از محدوده‌ی دخالت دولت‌ها و سطح جامعه بیرون آید، ترس بیمارگونه و سرکوب‌گر موجود درمان شود و حقوق برابر انسان‌ها بی‌ارتباط به نوع روابط جنسی آن‌ها نورم تمام جوامع شود. باید به ریشه‌ای دست برد که با شکستن هر شاخه از تنه‌ی بیمار و سرکوب‌گر این درخت تنومند، آب حیات را به شاخه‌ی سرکوب‌گر نویی می‌رساند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com