من در نوشته های فلسفی ام به صراحت گفته ام که برخلاف ادیان هیچ تصمیمی برای هیچ کشور یا مردمی نمی گیرم، هرکدام خود باید تصمیم بگیرند چه می خواهند و برای آن تلاش بکنند.
اما سیستم های سیاسی و همچنین ترم های سیاسی استقلال، آزادی، دمکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر و… و همچنین بسیاری نکات اساسی/اصلی فلسفی و مسایل اجتماعی را بیان کرده ام. بر آن مبنا کشور آمریکا دیکتاتورترین و ظالم ترین ها نسبت به جهانیان و مخصوصا مردمان خود است.
آمریکا کشوری است که توسط یک گروه کوچک سرمایه دار بسیار بزرگ بین المللی، متشکل در تشکلات خاص، از جمله یهودی – صهیونیستی اداره می شود. سیستم آمریکا ورای سرمایه داری معمولی یا الیگارشی مالی, نظامی … است. آنها برای غارت جهان ابتدا مردم خود را زیر ضرب و اسارت/بردگی آشکار و پنهان گرفته اند.
آمریکا بعنوان کشوری که بیشترین ثروت جهان را علنا غارت می کند چرا باید حدود ۴۰ میلیون نفر یا حدود ۲۸ در صد زیر خط فقر داشته باشد؟ در حالیکه کشورهای دیگر با درآمد کمتر، اینچنین نیستند یا حتی زیر خط فقر ندارند. این نوع حکومت (آمریکا) در مقایسه با آنهاییکه فقیرند و یا دیکتاتور می خوانند بسیار بدتر است.
حاکمان ضد بشر امریکا، این لشکر گرسنگان زیر خط فقر را برای فرستادن اشان به جبهه های جنگ و کشتار مردمان جهان و کشته شدن، می خواهند. زیرا برای انسانها ارزشی قایل نیستند و این نه تنها خصلت ثروتمندان است بلکه به بدترین کلام نژادپرستانه که در انجیل آمده و فقط یهودیان را انسان نامیده و بقیه را سگ کثیف، اتکا دارند.
حاکمیت و سیستم مذهبی حاکم بر آمریکا نه تنها بسیار بدتر از ایران، بلکه از کشورهای بسیار فقیر جهان و خشن تر از حاکمیت ایران، بسیار بدتر است.
نتیجه:
بازگشت به ابتدای مطلب؛ من تصمیمی برای آمریکا نگرفته و نمیگیرم، اگر مردمانش همین نوع بردگی کاملا آشکار را بخاطر لقمه ای نان می خواهند، خواست آنهاست و می توانند ادامه بدهند هرچند خواست نامعقول و نامحترمی است. اما باید بدانند که سایرین در یک مبارزه برای رهایی از قیود آمریکا، دارند کار را به جایی می رسانند که رفاه نسبی تعداد دیگری از آنها از بین خواهد رفت، زیرا دیگر اینهمه ثروت غارت شده به آنجا نخواهد آمد.
نکته:
شخصا با تعدادی آمریکایی در کشورهای مختلف برخورد داشته ام که از روش استعماری کشورشان گله مند و شرمنده بودند و آن کشور را ترک کردند.
بواسطه سیستم امنیتی بسیار متمرکز, قوی و خشن در آمریکا (که شاید خشن ترین و بدترین ها در جهان در کنار بعضی مانند اسراییل و… باشد) این مردمان راهی برای ایجاد تشکل آزاد و گسترده نداشته و در نتیجه ابدا هیچ شانسی برای حضور در تصمیم گیری های کشور ندارند.
انتخابات آمریکا سیرک/بازی مسخره ای بیش نیست.
حاکمیت الیگارشی یا سرمایه داری یعنی همین حاکمیت محور بودن و البته نوع سوپر نوین آن که حاکم بر امریکاست از همه سخت گیر تر، خشن تر، بی رحم تر، جنایتکارتر و… می باشد. مخصوصا که با مذهب کاملا عجین است.
در صدر حاکمیت آمریکا مذهبیون هستند یعنی حکومت کاملا مذهبی می باشد.
در حکومت مذهبی آمریکا با استناد به کتاب باصطلاح مقدس انجیل، فقط یهودیان انسان نامیده شده و بقیه سگ کثیف میباشند. این زشت ترین نوع نژادپرستی و پایه اپارتاید است که در امریکا، غرب و کشورهای مسیحی اعمال می شود.
تصور غلط مردمان از مذهبی بودن تنها نوع عربستانی، ایرانی، طالبانی است در حالیکه اینچنین نیست، مذهب در میان همین مسلمانان نیز گونه گون است که باعث گردیده به بیشتر از ۱۲۰۰ فرقه تقسیم بشوند که بعضی حتی ازدواج با مادر، خواهر، عمه، خاله … و بسیاری کارهای دیگر را روا می دارند.
اما سگ نامیدن غیر یهودیان که بدنبال آن یک دنیا عملکرد دارد، امری ورای همه اینهاست. و در عمل رفتار غیر انسانی و غارت جهان که ریشه در افکار مذهبی آنها دارد به شکل پیچیده ای اعمال میشود که اینها را بصورت گسترده در مطالب دیگری بیان کرده ام.
اولین قدم برای اظهار مدافع حقوق بشر بودن:
محکوم کردن انجیل در سگ نامیدن انسانهاست.
فوریه ۲۰۲۲
حسن بایگان
نظرات
سرمایه داری آمریکایی نیز مانند تمامی دیگر نظام های سرمایه داری ماقبل از آن برخوردار از دوران رشد, اوج و نزول خود میباشد.
که اکنون در دوران نزول خویش به سر می برد. اما در تبلیغات خواهران و برادران حزب الله “شیطان بزرگ” باعث و بانی تمامی مشکلات و مسائل در جهان است.
اظهار نظراتی از قبیل اینکه:
“این مردمان [یعنی آمریکا ی ها] راهی برای ایجاد تشکل آزاد و گسترده نداشته و در نتیجه ابدا هیچ شانسی برای حضور در تصمیم گیری های کشور ندارند. انتخابات آمریکا سیرک/بازی مسخره ای بیش نیست.”
چیزی نیست جز اوج بلاهت محض و قرقره کردن پروپاگآندهای متعفن و لنجبار برادر شریعتمداری در کیهان.
مادهء اول قانون اساسی آمریکا, ضمانتی قانونی است بر آزادی های بی قید و شرط سیاسی, اجتماعی, مدنی….
ایران پس از جمهوری اسلامی مسلما از چنین نمونه ی درخشان و ممتازی در قانون اساسی آتی کشور استفاده خواهد نمود.
در انتخابات اخیر امریکا رقمی حدود ۱۵۵ میلیون و نیم آمریکایی (تقریبا برابر با ۶۷% جمعیت کشور) در فرایند انتخاباتی شرکت داشتند, که در تاریخ آمریکا چنین درگیری و مشارکت انتخاباتی بی سابقه و بی نظیر است.
اما طبق پروپاگانداهای شبه فاشیستی حزب جمهوریخواه کل فرایند انتخاباتی و نتایج آن تقلبی است. که این در حقیقت دروغی بود که سازمانهای اطلاعتی روسیه به خورد حزب جمهوریخواه آمریکا دادند و دلقک نازل و ابلهی مانند ترامپ آنرا یکجا بلعید.
خواهران و برادران پست فطرت و بی همه چیز سایبر بسیج نیز که برای دوران احمقی نژاد و دعوت کردن از کثافت هایی مانند دیوید دوک به تهران برای شرکت در کنفرانس انکار و تکذیب هولوکاست, دلشان تنگ شده است, از مبلغین درجه سه و درجه چهار این دروغ بزرگ هستند.
که چنین جایگاهی نیز مطابق با ماهیت پلشت آنان است؛ چرا که حتی در ظرفیت عمله های ارتجاع و فعله های استبداد نیز نهایتا جوجه فاشیستهایی درجه سه و درجه چهار بیشتر نیستند.
اما بازگردیم به عقدهء درمان ناپذیر امت بیشرف و پست حزب الله از پدیده ای به نام آمریکا.
جامعه آمریکا در قرن بیست و یکم, برخوردار از یکی از پیچیده ترین جامعه های مدنی در جهان (اگر نه گسترده ترین و متنوع ترین) میباشد.
هر چند که آمریکا اکنون دچار بحرانهایی عظیم است و حتی پیش بینی هایی مبتنی بر وقوع جنگ داخلی در آمریکا نیز مطرح شده است, اما خطر بروز فاشیزم در آنجا پدیده ای تازه نیست. در دههء ۳۰ قرن بیستم نیز جنبش های فاشیستی در آمریکا برای تصرف قدرت خیز برداشته بودند اما پویایی تاریخی آمریکایی و جنبش های مترقی و پیشرو در آنجا ضربه هایی مهلک بر پوزهء فاشیستها نواختند.
همانگونه که ما نیز به زودی در ایران ضرباتی مریع و مهیب و مرگبار بر پوزهء آنان خواهیم نواخت.
به امید آن روز, که دیگر دیر نیست, و بسیار محتمل است که کمتر از ۱۲ ماه باشد.
والسلام نامه تمام.
دوشنبه, ۱۸ام بهمن, ۱۴۰۰