lahijan

تو از کدام سو
به سوی درد آمدی؟
که ریشه ریشه ی درختِ تلخ مانده ات
به سمتِ آب وُ آینه، سفر نمی کند.

هماره، زخم ِ کهنه،روی سینه ات نشست.
هماره، خاطراتِ خفته در خزانِ روزگار
دلِ صمیمی ِ تورا در آستانِ آرزو شکست

ودربرابر برود تِ بلندِ برف
کبوترت به دانه های تازه، دل نبست
ورنج ِ جانِ مِه گرفته ات-
چنان نشاطِ نوسروده ی تورا به غم سپُرد
که شادیِ زمانه از بهار ِ”لاهیجانِ” تو گذر نمی کند.

توازکدام سو، کدام سو
به سوی درد آمدی ؟
وبا غمِ سیاهِ این زمانه، هم نبرد آمدی ؟

۳۰-۱-۱۵

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com