جامعه شناسی مجازات اعدام در کلیات سعدی

بخش یکم: خاستگاه خانوادگی و سرمایه های فرهنگی و اجتماعی

 


در زندگی مهم و قابل توجه کلود دو مرحلۀ اصلی وجود دارد:

یکی مرحلۀ قبل از سقوط و یکی بعد از سقوط، و در ورای این دو مرحله دو قضیۀ بزرگ مطرح است: یکی مسألۀ تربیت و یکی هم قضیۀ مجازات، و مابین این دو قضیه تمام اجتماع قرار گرفته است.

این مرد مسلماً صحیح و سالم از مادر متولد شده و قوای جسمی و فکریش خوب بوده و همه گونه استعداد نیز داشته، پس چه نقصی در زندگی او بوده است؟ فکر کنید.

این امر یک مسألۀ بزرگ تناسبی است که حل آن با آنکه هنوز صورت عمل به خود نگرفته است تعادل جهان را برقرار خواهد کرد. حل مسأله اینست که:

به همان اندازه که طبیعت به انسان موهبت می کند اجتماع نیز از او دریغ نورزد.

آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد، ویکتورهوگو[۱]


 

پیش درآمد

نادر وهابی

داستان مراجعت من به گلستان سعدی به حدود سه سال قبل، سال ۲۰۱۸ بر می گردد. در سلسله تحقیقات اجتماعی در میان جامعۀ مهاجران ایرانی به دانشجویی برخوردم که بعد از پایان مصاحبه از او پرسیدم بهترین کتابی که خوانده است چیست؟ او گلستان سعدی را نام برد. تعجبم را برانگیخت و پرسیدم چرا؟ در پاسخ گفت تو که کارهای جامعه شناسی می کنی یک سَری به حکایات سعدی بزن. خواهی فهمید که سعدی قبل از اینکه استاد سخن و ادیب باشد یک جامعه شناس برجسته است. با ناباوری نگاهی به حکایات سعدی انداختم و مجموعه ای از تمایلات لایه های مختلف اجتماعی قرن هفتم هجری ( سیزدهم میلادی)را در ارتباط با موضوعات مختلف و بویژه امر مجازات اعدام توجهم را عمیقاً جلب کرد. اما اشتغالات جاری فرصت مطالعه عمیق تر را نداد تا اینکه با شروع بیماری جانکاه جهانی کرونا و تعطیلی دانشگاه ها و خانه نشینی، از مارس ۲۰۲۰ تا ژوئن شبها به مدت دو ساعت با دوست نازنینی ساکن کلن که قاضی دادگاه درایران بود به بازخوانی حکایات پرداختیم و در راستای کتاب قبلی ام جامعه شناسی مجازات[۲] بر آن شدم تا خوانش مجازات در گلستان سعدی به عنوان پروژه تحقیقی در دست گرفته شود.

بازگشت به گلستان سعدی مرا به یاد خاطره ای انداخت در دانشگاه شیراز. در اسفند ماه ۱۳۵۴ در حالی که حدود شش ماهی از تحصیلاتم در دانشگاه شیراز نگذشته بود، در یک صبح جمعه در معیت تعدادی از دوستان دانشجو به زیارت استاد سخن سعدی رفتیم. در شمال شرقی شهر شیراز با فاصله ای دورتر از رند شیراز(حافظ) نزدیک باغ دلگشا، شخصیتی آرمیده بود که تا ادبیات باقی است «صیت سخن اش» در آفاق جهان می رود و «ذکر جمیل اش» بر زبان ها جاری خواهد بود و گردش روزگار از تازگی و دلپذیری کلامش نمی کاهد و گوهران نظم و نثرش مانند اشعه های خورشید بدون چشمداشت بر آسمان ادب ایران و شاید جهان می درخشد.

هفت کشور نمی کنند امروز       

بی مقالات سعدی انجمنی

آن روز در سن هجده سالگی در حد درک و فهم یک دانش آموختۀ ساده در رشته ریاضی برای بازدید از مکان های دیدنی شیراز بدون هیچ گونه کنجکاوی ادبی، تاریخی به آنجا رفته بودیم. اما هیچوقت فکر نمی کردم نیم قرن بعد و این باراز بعد جامعه شناختی در ارتباط با یکی از مبرم ترین مسایل جامعۀ ایران، امر مجازات اعدام به آثار سعدی روی بیاورم. نگاه بین رشته ای در امر اعدام، مرا بر آن داشت تا با تفحص در کلیات سعدی بویژه حکایات گلستان، ادبیات را با جامعه شناسی مجازات در ارتباط قرار دهم. لازم به یادآوری است شمایی که در این مقاله از خوانش های مختلف مجازات در کلیات  سعدی ارائه می شود نگاهی است بین رشته ای و نه از بعد ادبی که خارج از صلاحیت نویسنده است.

 

در چرایی انتخاب حکایات گلستان و طرح مسئله

حکایات گلستان از زاویه جامعه شناسی مجازات، بازتابی است از مشاهدات یک شاعر کنجکاو از لایه های گوناگون اجتماعی در کشورهای مختلف. تنوع نگرش انسان ها در امر مجازات نه از نگاه صرف حاکمان و فرادستان بلکه از نگاه فرودستان ومحکومان موجب شده تا سعدی بتواند یک دید گسترده از موزاییک لایه های مختلف جامعه ارائه دهد که با طنز ادبی، خواننده را به خواندن تشویق می کند و به تفکر وا می دارد.

او با نگاه به این لایه های مختلف و مشاهدات خود در نهایت در گلستان بر انگیزه های مختلف انسان در ارتکاب به جرم، مدارا در ارائه کیفر متناسب با آن و نیز تردید در جزمیت و قطعیت مجازات افراطی اعدام تأکید می کند. متأسفانه این نگاه های متفاوت و چندصدایی زندگی او در ساختارهای گوناگون زیرنام هویّت ایستای سعدی، مخفی می ماند و این بحث عمیقی است که بیشتر سعدی شناسان از بعد تناقض در تفکرات سعدی به آن می نگرند و موجب بحث و تفسیرهای زیادی گردیده است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

در زمینه جرم شناسی و ریشه های آن و به باورعام فرهنگی به عنوان گناه در ۷۰۰ سال قبل، به دلیل برخورد با اقشار مختلف و زندگی اجتماعی با آنان و شناخت نسبی از لایه های مختلف، سعدی در مقوله «انسان» و «آدمیت» سخنانی دارد که در حوزه جرم شناسی از نگاه یک ادیب اجتماعی قابل تعمق است و این صورت مسئله اساسی این مقاله است که تلاش دارد به پرسش های زیر پاسخ دهد:

  1. سرمایه های سعدی در شیراز و سپس در آغاز مهاجرت به بغداد و تحصیل در مدرسه نظامیه چه بوده است؟
  2. منظوراز سرمایه فرهنگی و اجتماعی چیست؟
  3. مهمترین رویدادهایی که موجب مهاجرت سعدی به بغداد گردید، کدام اند؟
  4. تا چه حد موقعیت خانوادگی سعدی در تربیت او و باروری انگیزه های شاعری او مؤثر بوده است؟
  5. تا چه حد بایستی به نبوغ و توانمندی فردی و ارثی ( سرمایه های خارق العاده و نادر) در تألیف دو اثر بزرگ شاهکار کلاسیک ( بوستان و گلستان) بها داد؟
  6. در حکایات گلستان سعدی در بیان تیپ های مختلف اجتماعی تبحر و صلاحیّت خاصی نشان می دهد. این امر ناشی از چیست؟
  7. چرا در خوانش مجازات رویکردهای متفاوت و بعضاً متضاد از جانب سعدی دیده می شود ؟ چگونه است که او گاهی با رویکرد ذات گرایانه به این امر می نگرد و تأکید برمجازات های سخت دارد و گاه بر پرهیز از کیفرهای شتاب زده و انتقامی و درنهایت بخشش ونفی اعدام صحه می گذارد؟
  8. تا چه حد تحصیلات حوزوی و فقهی سعدی در نظامیه بغداد، در نگاه شرعی وی به مجازات اعدام تأثیر داشته است ؟
  9. آیا در نهایت او از میان گرایش های متفاوت، به سمت یک گرایش خاص متمایل می گردد یا خیر؟ چگونه می توان از بطن نگاه های متفاوتی که او به مسأله مجازات و تنبیه و بخشش دارد، به باوری انسانی تر در این زمینه دست یافت؟

 

در سلسله مقالاتی که در چهار بخش تنظیم شده است، نخست، نگاهی داریم به خاستگاه خانوادگی سعدی در شهر محل تولدش شیراز. پرداختن به  ریشه های خانوادگی و فرهنگی او از این بابت مهم است که انگیزه های او را در تمایلش به شاعری و سپس در انتخابش به سوی مهاجرت و سفرهای بسیار روشن می سازد. در ادامه به مهاجرت او به بغداد و شرایط تحصیلی او در نظامیه و زندگی طلبگی او خواهیم پرداخت. مهمترین رویدادهایی که دلیل مهاجرت او را مشخص می سازند، از موقعیت جغرافیایی ایالت فارس تا اوضاع کلی ایران در آستانۀ حملۀ مغول، در همین راستا قابل مطالعه است.

 

 

خاستگاه خانوادگی

سعدی به دلیل عمر طولانی خود، حدود ۸۴ سال، بخش مهمی از قرن ۱۳ میلادی (هفتم هجری)، را تجربه کرد و از نزدیک شاهد بزرگترین حوادث آن ایام بود. این قرن، عصر جنگ های ناگوار و شوربخت، آبستن سه رویداد عظیمی بود که بدون هیچ تردیدی در نگاه و اندیشه وی تأثیر داشت.

نخستین رویداد، جنگ صلیبی (۱۰۹۵-۱۲۹۱م) اروپا علیه شرق با آتش بیاری و بسیج عوامفریبانه لایه های ناآگاه جامعه مذهبی توسط دین سالاران عقب مانده با مماشات و همکاری دولت های ایتالیا و فرانسه تحت بهانه آزاد سازی اورشلیم و از طرف شرق هم با دست اندازی به مناطق غربی آسیا، موجب نخستین جنگ مذهبی گردید که کل خاورمیانه را در آتش شعله های خشم فرو برد. سعدی در سفرهای خود به کشورهای گوناگون آنرا تجربه نمود و در مواقعی هم ازانتقام مسیحیان درامان نبوده است. 

دوم، جنگ های همیشگی بین ایران و توران از شرق در ابعادی جدید درایران شروع شد. امپراطوری خوارزم که در یک قرن قبل در مقابل تهاجم شرق همواره مقاوم بود، براثر حملات قدرتی جوان سریع ازهم پاشید. علاء الدین محمد خوارزمشاه (۱۱۵۵-۱۲۲۰) بعد از سال ۱۲۲۰ میلادی به سرعت یک یک شهرها و مناطق مهم (خوارزم، خراسان، طبرستان، کرمان و…) را ازدست داده بود و بعد از فرار و جانشینی پسرش جلال الدین (۱۱۹۹-۱۲۳۱) با وجود مقاومتی شگفت انگیزدربرابر بربریت چنگیزخان مغول (۱۱۶۲-۱۲۲۷م) به دلیل ضعف های فردی وعدم حمایت سیاسی ازخلیفه بغداد شکست خورد و ایران و عراق در طوفانی مهیب گرفتار و منکوب شد[۳].

سوم، درابعاد منطقه ای، در فضای ضعف سیاسی سلجوقیان و کاهش قدرت مرکزی، حکومت های محلی نظیراتابکان فارس ایجاد شد که ضمن استقلال درحوزه جغرافیایی خویش، به نوعی فدراتیو[۴] سیاسی داشتند که سعدی توانست در زمان حاکمان پنجم و ششم، از آسیب قشری گری مذهبی در امان باشد و مهمترین آثار خویش را به راحتی منتشر سازد.  

این سه رویداد دوران ناامنی را ایجاد می کند که این مقاله تلاش دارد تا زندگی سعدی را در پیچ و خم های آن مقداری روشن سازد. یادآوری این نکته ضروری است که ورود ریز به زندگی سعدی، جز اهداف این مقاله نیست، اما برای فهم حکایات وی ناچاریم درحد اختصاراز بعد جامعه شناسی ادوار زندگی  فرد درارتباط با ساختارهای اجتماعی، با روش نگاه تاریخی-اجتماعی، وارد آن گردیم.

 

پنج دوران زندگی سعدی

زندگی سعدی در نگاه کلی به پنج دوران تقسیم می شود:

دوران اجتماعی شدن اولیه تحت تربیت خانوادگی

دوران مهاجرت نخست به بغداد و شروع طلبگی و کسب دانش و معرفت در مدرسه نظامیه

ایام جهانگردی و تجربه موعظه و بازشدن افق اندیشه

بازگشت به شیراز و خلق آثار باارزش گلستان و بوستان

سفر دوم به بغداد و سرانجام بازگشت دوباره به شیراز و وفات

 

درنگاه کلی تر، برخی سعدی شناسان از جمله هانری ماسه[۵] (۱۸۸۶-۱۹۶۹) ، آن را به سه دوران تقسیم می کنند: سالهای جوانی و تحصیل، سالهای جهانگردی و سالهای پیری و آرامش[۶].  و برخی هم فقط به دو دوران تقسیم کردند: نیم قرن نخست در تحصیل وجهانگردی و ۴۰ سال آخر در تفکر و نوشتن[۷].

 

نظرات گوناگون در تاریخ تولد

مصلح الدین شرف الدین عبدالله و یا مشرف الدین عبدالله بن مشرّف، متخلّص به سعدی در تاریخ  ۱۲۱۰ میلادی (۶۰۶ هجری) بنا به نظر ذبیح الله صفا (۱۲۹۰-۱۳۷۸) درشیراز مرکزایالت فارس که توسط سلسله اتابکان اداره می شد به دنیا آمد[۸]. هانری ماسه تاریخ تولد سعدی را ۵۸۵ هجری می داند[۹] که به واقعیت نزدیک نیست. اما استدلال ذبیح الله صفا به شعرهای خود سعدی است و درمقایسه با هانری ماسه شاید به واقعیت نزدیکتر باشد.

یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و برعمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات مناسب حال خود می گفتم[۱۰].

هر دم از عمر می رود نفسی                     

چون نگه می کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و درخوابی                   

مگراین پنج روزه در یابی

خجل آن کس که رفت و کار نساخت          

کوس رحلت زدند و بار نساخت

خواب نوشین بامداد رحیل                        

بازدارد پیاده را زسبیل

هرکه آمد عمارتی نو ساخت                     

رفت و منزل به دیگری پرداخت

وان دگر پخت همچنین هوسی                   

واین عمارت به سر نبرد کسی

یارناپایدار، دوست مدار                           

دوستی را نشاید این غدّار

نیک و بد، چون همی بباید مُرد                  

خنک آن کس که گوی نیکی برد

برگ عیشی به گور خویش فرست              

کس نیارد زپس، زپیش فرست

عمر برف است آفتاب تموز                      

اندکی ماند خواجه غره هنوز!

 

اشاره سعدی درمقدمه کتاب گلستان است که شبی در خلوت با خود، در سن پنجاه سالگی، به گذشته زندگی خود فرورفته و با تأسف ازعمر ازدست رفته تلاش دارد جبران مافات نماید و مقدمه بسیار عمیق و انسانی- فلسفی گلستان را این گونه پایان می برد:

 

درین مدت که مارا وقت خوش بود               

زهجرت ششصد و پنجاه وشش بود

مراد ما نصحیت بود و گفتیم                       

حوالت با خدا کردیم و رفتیم[۱۱] 

 

عباس اقبال آشتیانی (۱۲۷۵-۱۳۳۴) درمقاله خود با جزییات به شرح علت اشتباه اغلب محققین در باب تاریخ تولد سعدی می پردازد و آن را ناشی از هم نامی ابوالفرج بن جوزی مورد اشاره سعدی با جدش، شیخ جمال الدین ابوالفرج بن جوزی، واعظ و مورخ متوفی به سال ۵۹۰ هجری می داند. اشارت سعدی در واقع به ابوالفرج بن جوزی پسر بوده که مدتی به شغل محتسبی دربغداد مشغول بوده است. اقبال توضیح می دهد که به منظورهم زمانی عنفوان شباب سعدی با محتسبی ابولفرج جوزی ۶۳۳-۶۳۱، می بایست سن سعدی درحدود بیست سالگی یا اندکی کمتر بوده باشد[۱۲]. منبع دیگر اقبال درتشخیص سن سعدی، شاگردی او نزد شهاب الدین سهرودی است. او یقین می کند که سعدی در بغداد نزد شیخ رسیده وازآنجا که سهروردی به تاریخ ۶۳۲ هجری فوت کرده، می نویسد: « چه ایام تعلم او در مدارس و چه روزگار سیرو سیاحت او در آفاق و انفس دراوایل قرن هفتم هجری شروع شده و مدت آن در تمام این مدت ربع قرن طول کشیده است»[۱۳]. او در ادامه شروع نگارش کامل گفته های سعدی را اوایل نیمه دوم قرن هفتم می داند.

ذبیح الله صفا هم نظری مشابه آشتیانی دارد. بنابراین به نظر می رسد تخمین اقبال آشتیانی در مورد تاریخ تولد سعدی ۶۱۵-۶۱۰ به واقعیت نزدیکتر باشد و سن او را در موقع نگارش بوستان و گلستان، بین چهل و چهل و پنج سالگی می داند.

 

اهل سنت و شافعی

سعدی درخانواده ای اهل سنت و شافعی زاده شد. خاندان مادری اش کازرونی و خاندان پدرش اهل شیراز وهمگی ازعالمان دین بوده اند. چنانچه برخی ازآنها در شیراز یا کازرون طبیب، منجم یا فقیه مشهوری بوده اند از آن جمله می توان به دایی اش قطب الدین کازرونی اشاره کرد، عالمی که نقش مهمی در گسترش حکمت و فلسفه، علوم طبیعی، پزشکی و هنر درجهان اسلام داشته است[۱۴]. از میان اعضای خانواده او تنها برادرش است که درهیئت شغل بقالی زندگی ساده تری برای خود برگزیده بود. پدر او از ملازمان اتابک شیراز، ابوبکرسعد زنگی واز پارسایان بوده است که سال ها در دستگاه سعد زنگی خدمت کرده بود. سعدی خیلی زود و به نقل ازیان ریپکا[۱۵](۱۹۶۸-۱۸۸۶)، شرق شناس چکی، درسن دوازده سالگی از وجود او محروم گشت[۱۶].

مورخان کمتربه تربیت خانوادگی سعدی پرداخته اند. ما نیز درحد مختصراکتفا می کنیم. بنا به نظر عبدالحسین زرین کوب « سعدی از مهر پدری محروم بوده است واین فقدان او را رنج می داده است. روزهایی که در خانه با ترحّم و کنایه وی را یتیم خوانده بودند واو بعد ها آن را به خاطرش می آورد. دردهایی را که در آن روزها احساس می کرد، اندوه جانگزایی را که فراق ابدی آن حامی و تکیه گاه عزیز برجانش ریخته بود به یاد می آورد، و به یاد می آورد که مرد با آنکه در خانه نبود، در همان سالهای کودکی وی با چه شور و دلهره ای برای آسایش او وقت صرف کرده بود»[۱۷]. و نمی توان این فراق را به آسانی فراموش کرد و مرهم نهاد. هانری ماسه تصویردقیق تری ازرابطه سعدی با پدرش و تربیت او به دست می دهد : « به تحقیق پدر سعدی تا سن نوجوانی شاعر، در تربیت وی دخالت داشته است زیرا آخرین سفارشی که به پسرش کرده است پندی است که به نوجوانی می دهند که حاضرست برای برخورداری از زندگی به لذایذ روی آورد»[۱۸].

ز عهد پدر یاد دارم همی   

که باران رحمت بر او هر دمی

که در طفلیم لوح و دفتر خرید        

ز بهرم یکی خاتم زر خرید

بدر کرد ناگه یکی مشتری            

به خرمایی از دستم انگشتری[۱۹]

و ازمادرش، برعکس هر چه به یاد می آورد، برایش مایۀ رقّت، مایۀ رأفت ومایۀ دلنوازی بود. در سال هایی که سایۀ پدررا از دست داده بود، بال عطوفت او وی را با چه مهر و دلسوزی در حمایت گرفته بود. چقدر ازرنج او رنج برده بود و از لبخند او شادی واقعی احساس کرده بود. سعدی مثل همه کودکان و جوانان همسن خود بعد ازبازگشت به شیراز یاد روزهایی می افتاد که به غرور جوانی بانگ برمادرزده بود و آن را به گونه ای عالی توصیف می کند که نگاهی نوستالژی به گذشته خویش است که برای همگان اتفاق افتاده است و سعدی هم مستثنی نبود:

مگر خردی را فراموش کرده ای که امروز درشتی می کنی![۲۰]

سعدی بدلیل یتیم شدن در کودکی، تحت تربیت نیای مادری خود به نام مسعودالدین مصلح الفارسی، پدر قطب الدین شیرازی، قرار گرفت ومقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت و سپس برای ادامه تحصیلات عازم بغداد شد[۲۱].  

در مورد زندگی خانوادگی سعدی و ازدواج او بازهم مورخین کمتربه آن اشاره کرده اند. اما به نظر می رسد که « شاعر جوان نسبتاً زودرس و با حرارت، بهار نوجوانی را مغتنم می شمرده است» :

که سعدی راه و رسم عشقبازی             

چنان داند که در بغداد تازی[۲۲]

نخستین تلاش همسرگزینی او، ازدواجی ناخواسته بوده که برای رهایی از اسارت از دست صلیبی ها بر او تحمیل گشته بود و او به زحمت توانسته بود از این اسارت بی نام خود را رهایی بخشد. ازدواج دوم او در صنعای یمن واقع شده بود. او در یمن عزم اقامت کرده بود، « امّا مرگ طفلی که اینجا برایش به دنیا آمده بود، این اقامت را برایش دشوارساخته و او را باز به اندیشۀ رحیل انداخته بود»[۲۳]. اما خود سعدی تا آنجایی که به رابطه یک مرد و زن برمی گردد بسیار اززمان خود جلوتر بود و بیشتر به رمانتیسم قرن نوزدهم شباهت دارد. او علیرغم مذهبی بودن، نسبت به زندگی و تمامی بخش های واقعی آن مانند همه انسان های عادی که دروادی عشق گیر می افتند، راحت و بدون مخفی کردن احساسات پاک بشری برخورد می نمود.

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد             

که بدانست که در بند تو خوشتر که رهایی[۲۴]

 

 

 

سرمایه های فرهنگی و خانوادگی 

 با توجه به آنچه که در بالا گفته شد درنگی کنیم بر سرمایه های فرهنگی و خانوادگی سعدی تا از نگاه فراطبیعی صرف نسبت به یکی از قله های ادبیات ایران فارغ گردیم. در روش کار، نگاه جامعه شناس فقید نوربر الیاس[۲۵](۱۸۹۷-۱۹۹۰) درتحلیل شخصیت یکی ازبزرگترین خالقان موسیقی اصیل جهان، موتزارت را در مورد سعدی هم قابل تعمیم می دانیم. اگر آموزش های موسیقی پدرموتزارت وانتقال مجموعه سرمایه فرهنگی نبود، او نمی توانست خالق آثاربزرگ هنری گردد[۲۶].

مفهوم سرمایه فرهنگی که تأثیرات متقابل فرهنگ و نظام طبقاتی را بررسی می‌کند، ازجامعه‌شناس فرانسوی پیر بوردیو[۲۷](۱۹۳۰-۲۰۰۲)، سرچشمه گرفته است. بوردیو بدلیل اینکه ازخانواده فقیری برخاسته بود، سرمایه فرهنگی یکی از انگیزه های اصلی او در تحقیقات بعدی وی طی سال های ۱۹۶۰ شد. او در کتابی تحت عنوان بازتولید فرهنگی و بازتولید اجتماعی، تلاش نمود فهم کند که چرا کودکانی که ازگروه های اجتماعی متفاوت آمده‌اند، موفقیت‌های تحصیلی گوناکونی را احراز می کنند. وی نشان داد که چگونه کودکان طبقات فرادست، درمحیط های آموزشی(مهد، مدرسه، دبیرستان، دانشگاه….) ازتوزیع دانش فرهنگی که والدین مستقیماً به آن‌ها انتقال می دهند، بهره می‌برند و در نقطه مقابل کودکان طبقات فرودست از آن بی بهر اند. درنوشته های بعدی خود درسال ۱۹۸۳، به سه نوع از «اشکال سرمایه» می پردازد، و آنها را در ارتباط تنگاتنک باهم مورد بحث قرار می دهد : سرمایۀ اقتصادی، سرمایۀ فرهنگی و سرمایۀ اجتماعی. تا آنجایی که به بحث ما مربوط می شود، بوردیو سرمایۀ فرهنگی، را به سه شکل پیشنهاد نمود : شکل تجسم‌یافته، عینی‌شده ونهادینه‌شده[۲۸].

آنچه که بوردیو به عنوان «تجسم یافته» یاد می کند و به گونه ای موشکافانه وارد نمی شود، در نخستین شکل آن در بستر خانوادگی شکل می گیرد. اما وی به این بستر اشاره ای ندارد. در واقع از دیدگاه بوردیو، بخش آگاهانه واختیاری کنش فرهنگی به گونه ای ضمنی به فراموشی سپرده شده است بنابراین با عنایت به این نکته روشمند، می توانیم بپرسیم که چه وقایعی موجب شد که سعدی درلحظه مهم وسرنوشت ساززندگی خویش (بین ۱۷ تا ۲۰ سالگی نسبت به مورخین گوناگون)، ایران را به قصد تحصیل درنظامیه بغداد ترک گوید؟ نباید ازنظر دورداشت که خاستگاه خانوادگی سعدی (از ناحیه پدرو دایی) وتعلق وی به لایه فرادست وموقعیت اجتماعی مناسب با فاصله گیری ازشغل پدرش در گروه «متحرکان[۲۹]» جای می گیرد. این تحرک رو به بالا موقعیتی برای فرد نسبت به والدین خود ایجاد می کند که در نهایت به صعود طبقاتی جدید ختم می شود. بنابراین، یکی از موضوعات مهم دربازخوانی سرمایه های فرهنگی سعدی در آغاز مهاجرت به بغداد، توجه به این پشتوانه است که کودکان فرودست جامعه ازآن محروم بودند.

بنابراین ورای فرازونشیب هایی که سعدی درمهاجرت با آنها مواجه شد، دو نکته را نباید از یاد برد: ازیک سو، سرمایه ها وداشته های خانوادگی یا به تعبیر ماکس وبر[۳۰](۱۸۶۴-۱۹۲۰) « مبانی زرسالارانه » که همانا بسترخانوادگی وی بود وازسوی دیگرگزینه هوشمندانه، دلبستگی و شور و اشتیاق سعدی به فراگیری دانش در بستری از قریحه ادبی که به گونه ای اعجاب انگیز در مقاطعی از تاریخ تمدن کشورها در معدودی از افراد بارز می شود. به اعتقاد نگارنده، بدون عامل نخست، احتمالاً انتخاب راهبردی سعدی برای علم اندوزی توفیق نمی یافت. با این حال، فرهمندی، پشتکار، قریحه ادبی و کنجکاوی وی برای آموختن، عوامل محرک رهیافت تحصیلی او در بغداد هستند. 

به رغم نقش میراث فرهنگی و اجتماعی والدین، می توان تحرک اجتماعی جدید سعدی را برخلاف حافظ قویاً به نتایج تحصیلات وی در بغداد مرتبط نمود که مسبب گسست وی ازشغل پدری شد. ورود به این زاویه از زندگی سعدی در تلاش علم جویی که بنا را براخلاق، پرهیزکاری، آلوده نشدن درقدرت و پول اندوزی می گذارد، شاید نگاه جدید اززندگی شخصیت چند وجهی وی باشد. اودرپی اشاعه سبکی از توسعه فرهنگ نوین بود که فرد را متواضع تر، انسان تر وحساس برسرنوشت همنوع خود پرورش می دهد[۳۱].

 

 

زمینه های سیاسی و اجتماعی مهاجرت

 موقعیت جغرافیایی ایالت فارس 

ایالت فارس و محدوده جغرافیایی آن تا خلیج فارس ادامه داشت و بویژه  جزایر هرمز و کیش به عنوان مراکز مهم تجاری بودند و از این رو ایالت مزبور با تولید عطریات و پارچه در رفاه بسر می برد[۳۲].

برای فهم جغرافیای سیاسی منطقه و رابطه اتابکان با آنان و نیز چگونگی یورش چنگیزخان و به خاک و خون کشیدن منطقه، باید یادآوری نمود که در سال ۱۱۸۴ میلادی( ۵۸۰ هجری) امپراطوری سلجوقیان، هنوز ده سالی ازعمرش باقی مانده بود و تنها بازمانده این امپراطوری در قونیه آسیای صغیر در آرامش و اقتدار سیاسی کامل بسر می برد. دربغداد هم خلیفه الناصرعباسی، مانند سلجوقیان درحال نزاع بسرمی برد. بقیه آسیای غربی تحت حکومت برخی ازملوک کوچک در حال از هم پاشیدن بود[۳۳].  

در شیراز، اتابکان بدلیل کاهش اقتدار حکومت سلجوقیان و درگیری سلطان محمد خوارزمشاه درنواحی شرقی ایران و ماوراءالنهر، قدرت محلی بوجود آوردند و ضمن ابراز اطاعت از پادشاه، درحوزه جغرافیایی خود ازاستقلال عمل برخورداربودند. سال های ۱۱۹۷ تا ۱۲۰۳ میلادی مصادف می شود با جلوس پنجمین حاکم ازاتابکان فارس به نام ابوشجاع سعدبن زنگی که درابتدای حکومت خویش در معرض تهاجم اتابکان آذربایجان قرار گرفت، اما توانست از آن پیروز درآید. حدود دو دهه بعد با جنگی جدید مواجه شد که به نظر می رسد زمینه های مهاجرت سعدی را فراهم کرده باشد.

بنا به نظر ذبیح لله صفا « این سفر که مقدمه سفرهای طولانی دیگر سعدی بود، گویا در حدود سال ۶۲۰-۶۲۱ هجری اتفاق افتاد زیرا وی اشاره ای دارد به زمان خروج خود از فارس در زمانی که جهان چون موی زنگی[۳۴] درهم آشفته بود و این اشاره علی الظاهر منطبق است با وضع دشواری که بر اثر حمله سلطان غیاث الدین پیرشاه پسر سلطان محمد خوارزمشاه به شیراز در فارس پدید آمده بود. وی بعد از مرگ پدرش با جمع آوری بعضی از سپاهیان او به فتوحاتی در عراق و آذربایجان نایل گشت و در اواخر سال ۶۲۰ هجری عازم فارس شد و اتابک سعد زنگی که قدرت مقابله با او را نداشت به قلعه اصطخر پناه برد وغیاث الدین پیرشاه در آغاز سال ۶۲۱ هجری به شیراز وارد شد و بسیاری از نواحی فارس را در تصرف آورد وعاقبت به درخواست اتابک سعد، فارس را با او قسمت کرد وبه وساطت ناصرالدین الله به عراق بازگشت»[۳۵].

بنا به نظر هانری ماسه، در مدتی که سعد در زندان بود، پسرارشدش ابوبکر درفارس حکومت می کرد. « به این ترتیب وقتی سعد به دروازه شیراز می رسد درهای ورودی را به روی خود بسته می بیند وبه حیله به شیراز وارد می شود و با ضربه شمشیر صورت فرزند خویش را زخمی می کند، اما حاضران پدر و پسر را از هم جدا می سازند و کمی بعد، پدر از تقصیر پسر چشم می پوشد»[۳۶]. ابوبکرسعد بن زنگی بعد ازوفات پدرش در سال ۶۲۳ هجری، به عنوان ششمین حاکم، به قدرت می رسد و بدلیل هشیاری سیاسی مانع ازحمله مغولان به شیرازمی گردد و در طولانی ترین وآرام ترین دوران زمامداری خویش، ۳۵ سال، شکوه و آبادانی و رفاه را به شیراز بازمی گرداند.       

 

اوضاع آشفته ایران در آستانه حمله مغول

خلیل خطیب رهبر(۱۳۰۲-۱۳۹۳ خورشیدی) علاوه بر اوضاع سیاسی ناآرام شیراز، زمینه های روانی حمله مغول را هم در مهاجرت سعدی دخیل می داند. « اوضاع آشفته ایران درپایان روزگار سلطان محمد خوارزمشاه و ترکتاز تاتار به این مرز و بوم، بویژه حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز(سال ۶۲۱)، دانش پژوه جوان را که هوایی جز آموختن دانش در سر نمی پرورد، برآن داشت که ترک یار و دیار گوید و آهنگ نظامیه بغداد کند، تا در آن سامان با دلی آسوده از خرمن معرفت خوشه چیند»[۳۷].

زرین کوب، زمینه حمله مغولان به اصفهان و درگیری آنان با سلطان جلال الدین را در بحبوحه ورود سعدی به اصفهان برای مهاجرت بی تأثیر نمی داند. در واقع، همان ایام  بود که سعدی از شیراز به اصفهان رسیده بود (۶۲۳ هجری). جنگ بین مغولان و سلطان چند روزی بطول انجامید که با مقاومت سخت و حمایت همه جانبه مردم اصفهان در کنار سلطان، مغولان ناچار به عقب نشینی شدند[۳۸].

بنابراین، این سفرحدود سال ۶۲۳ هجری و درفضای روانی ایجاد وحشت ازحمله مغولان به شرق ایران (۶۱۷-۶۳۰) صورت پذیرفت. زمانی که راه ها به شدت ناامن می نمود، سعدی از راه اصفهان به نظامیه بغداد رسید. باید تأکید نمود هنوزدردوران نخست حمله مغول، نواحی مرکزی و غرب ایران از حمله مغول در امان بود. شاید علت دقیقترمهاجرت سعدی را باید در فضای درگیری در خود  شیراز بین اتابکان و سلطان جلال الدین جستجوکرد.

بنایراین زمینه های مهاجرت سعدی را در فضای ناآرام فوق، به خوبی می توان فهمید. آنچه که در این جا باید در نظر داشت، همچنانکه در بالا نشان دادیم، سال مهاجرت سعدی نسبت به منابع ۶۲۰ ، ۶۲۱، ۶۲۳ قید شده است که به نظر می رسد ۶۲۳ واقعی تر باشد زیرا با احتساب به سال تولدش، ۱۷ ساله می شود و این سن برای یک جوان طالب دانش واقعی تر است تا سنین پایین تر.

علیرغم این وضعیت اجتماعی و سیاسی ناامن، در جستجوی انگیزه های مهاجرت سعدی، تاکنون نظر خود سعدی در این زمینه وجود ندارد.     

 

 

تحصیل در بغداد ( ۶۲۳-۶۳۳)

سعدی همچنانکه دیدیم درحالی که هنوز بیست سال نداشت، زادگاهش را به مقصد نظامیه بغداد ترک کرد. برای فهم بهتر این مهاجرت دانش، لازم می دانیم در ادامه مطلب بالا در مورد زمینه های مهاجرت سعدی،  آنرا در حد این مقاله تعمیق کنیم. 

آیا موقعیت خانوادگی سعدی بویژه پدرش که دردرباراتابکان کارمی کرد موجب پذیرش وی در مدرسه نظامیه گردید یا استعداد فردی وی به عنوان جوانی در جستجوی دانش؟ اینکه سعدی در سنین بیست سالگی به بغداد آمده بود و اوقات خود را صرف فقه، حدیث و قرآن می کرد، بی شک از آن رو بود که در آن ایام زندگی در این شهر برایش سخت شده بود. وجودش از جور و ظلم به تنگ آمده بود و نمی توانست محیط جامعۀ شیراز را تحمل کند. این فکر که انسان نمی تواند به خاطر حبّ وطن، علاقه به زاد و بوم، آیندۀ خود و حیات خود را فدا کند در خاطرش تأثیر قوی گذاشته بود. بعدها و شاید نیز درهمین ایّام این مضمون را در شعر خویش تکرار کرده و بدان باور کرده بود[۳۹].

پژوهش در مورد علت مهاجرت سعدی به بغداد برای کسب دانش، ما را به سمت مفهوم جامع تری تحت عنوان  « مهاجرت دانش » سوق می دهد[۴۰]. این موضوع بویژه از این نظر اصیل و بدیع است که این مفهوم، سفر جسم و ذهن را به هم پیوند می دهد. در ارتباط قرار دادن جسم و ذهن، در تحقیقات جامعه شناسی مهاجرت متداول نیست زیرا تجزیه و تحلیل های کنونی در وهله اول بر جنبه های ملموس و واقعی مهاجرت و اشکال متفاوت جذب در کشور میزبان تمرکز دارند که بررسی آن خارج از ظرفیت و چارچوب این پژوهش است و شاید سعدی چنین هدفی نداشته است. اما دراینجا جنبه دیگری از این مسأله را مورد بررسی قرار می دهیم که عبارت از ارائه تعریفی روشن از مفهوم « مهاجرت دانش » است.

 

از سفر تا مهاجرت دانش

منظور از « مهاجرت دانش » چیست؟

مفهوم سفر، تا مدت های زیادی به تمایل انسان به فتوحات نظامی، تجارت، گردشگری، سرگرمی، طبیعت گردی، ماجراجویی، کسب الهامات هنری، زیارت مذهبی و جابجایی های فصلی و مقطعی مرتبط بوده است. علم با ایجاد دگرگونی های نوین در دنیای فکری انسان، ابعاد جدید شناخت را از طریق عقل و منطق در اختیار او قرار داده است. این امر لازمه برقراری ارتباط انسانی با دیگران به منظورارتقای دانش خویش و نیز تبادل اطلاعات در زمینه های مشترک علوم است. بنابراین ترک کشور خویش برای کسب معرفت بیشتر، قبل از هر چیز بیانگر انگیزه و خلوصی است که می باید پاسخ به یک ندای درونی باشد تا نتیجه عوامل یا فشار بیرونی.

 در قرن ۱۳، بیشتر مسافر به جای عبارت « مهاجر دانش» که محصول قرن ۱۹ و ۲۰ است، بکاربرده می شد. علیرغم این، در قرن ۱۳ ما دو رویکرد متفاوت را مشاهده می کنیم. نخست، در مهاجرت مولانا به همراه پدرش به بغداد و قونیه است که با طرح و برنامه مشخص به دلیل حمله مغولان در شرق ایران به آنان اجازه نمی داد با فراغ بال به زندگی اجتماعی و تحقیقی خویش ادامه دهند.

 دوم، نمونه سعدی است که در فقدان نهادهای علمی پیشرفته در شیراز در قیاس با نظامیه بغداد، به کشوری دیگر برای فراگیری دانش می رود. مدرسه نظامیه در بغداد درقرن ۱۳ میلادی ازاین ویژگی برخوردار بود و می توانست جوابگوی این میل و خواستۀ سعدی باشد.

مرا در نظامیه ادرار بود   

شب و روز تلقین و تکرار بود[۴۱]

« این قسمت از بغداد دارای بازارهای عالی و مرتب است و بزرگترین آنها معروف به سوق الثلاثاء می باشد که در آن هر یک از اصناف پیشه وران جاهای جداگانه ای دارند. مدرسه نظامیه بغداد که از حیث زیبایی بی نظیرست در وسط این بازار قرار دارد و به زیبایی ضرب المثل است و مدرسۀ مستنصر بالله در انتهای بازار واقع شده»[۴۲].

 در این موقعیت ها، انسانی را مشاهده می کنیم که دارای ذهن باز، جدیت و کنجکاوی و روح تحلیلی است، دائم در جستجوی اندیشه نو است و احساس می کند که در کشوری دیگر چه بسا آزادی و امکان بیشتری برای توسعه دانش فراهم باشد. جستجوی او گاه عاری از منافع خاص است، اما در اکثرموارد به منظور پیشرفت موقعیت اجتماعی صورت می گیرد. برخورداری از ذهن باز اغلب موجب ایجاد محرک برای پژوهش علمی مهاجرت می شود. کنجکاوی فردی و میل به دانستن، محدودیت ها و فشارهای روزمره، دارابودن درک و شناخت حداقل از جامعه میزبان و سرانجام چشم انداز موقعیت اجتماعی جدید… مهترین عوامل محرک مهاجرت دانش هستند[۴۳].

در واقع، چرخش آزادانه دانش تا حد زیادی به شرایط سیاسی و اقتصادی بستگی دارد و در قرون ۱۰ تا ۱۳ میلادی، نظام عباسیان در بغداد، بستری را آماده نمود که موجب پیشرفت علم و مهد دانش در جهان بوده اند. به نظر می رسد این سنت در آن زمان وجود داشته است که در دوره های آرامش سیاسی، محقّقان در جستجوی جاذبه های فرهنگی و مزایای اقتصادی، بدون مانع مهاجرت می کردند.

نظامیه بغداد یکی از مدارس مهم آن زمان محسوب می شد و جویندگان علم از سراسر جهان به آنجا می رفتند. وی جزء طلاب این مدرسه درآمد و ضمن گرفتن حجره ای و دریافت کمک هزینه تحصیلی به فراگیری زبان عربی که زبان علمی بود پرداخت و کمی نگذشت که به راحتی و مسلط و بدون لهجه صحبت می کرد. سرودن شعر با مضامین عاشقانه، اجتماعی و زیباشناسی به فارسی و بعضاً با ابیاتی از عربی در این دوران از زندگی طلبگی وی دیده  می شود[۴۴].

بعد ها، انتخاب افراد برای مهاجرت دانش، در قرون ۱۸، ۱۹ و ۲۰، جامعه شناسان را بر ان داشت تا تحت عنوان تحرّک اجتماعی به پدیده مهاجرت با دیدی جامع تر نگاه کنند. به عنوان مثال، جامعه شناس روسی تبار، پیتیریم سوروکین[۴۵](۱۸۸۹-۱۹۶۸) ، دلایل فردی و سیاسی اجتماعی را به خوبی بهم پیوند می دهد: « اگر در کشوری فرایند گذار رشد طبقات پایین مورد مخالفت قرار گیرد مکانیسم های انتخاب اجتماعی از کارکرد بازتولیدی خود منحرف می شوند و طبقات پایین یا به مهاجرت رو می آورند یا متعهد به انقلاب اجتماعی می شوند تا ارتقای اجتماعی خود را تضمین کنند»[۴۶].

نظریه سوروکیَن را می توان در مهاجرت دانش سعدی به خوبی بازیافت. زیرا اگر این مهاجرت نبود چه بسا نمی توانست خالق آثار جاودانه ای در ادبیات گردد. این گونه سفرها برای خود او دل انگیز بود، به او مجال می داد تا به قول صوفیان عصر در آفاق و انفس سیر کند، دنیا را چنان که هست بیازماید، دنیا را چنان که باید باشد در خاطر خویش طرح نماید و از اینکه همه چیز را چنان که هست مایۀ شادی، خرسندی و دلنوازی بیابد خود را خرسند می یافت. بعد از سال ها که در نظامیّه درس خوانده بود و در مجالس صوفیان و فقیهان عصر از هر خرمنی خوشه یی چیده بود هنوز در حدود پنجاه سالگی همچنان شاعری شیفته، سودایی و زیباپرست باقی مانده بود[۴۷].

 

با چشم داشتن به تمامی ریشه ها، آموخته ها و تجربیات زندگی که تا اینجا در مورد سعدی اشاره کردیم، به سوی بررسی نظرات او در حوزه جرم شناسی گام برخواهیم داشت اما قبل از برداشتن این گام بلند، در بخش دوم این مقاله سعی خواهیم کرد نظرگاه های پایه ای و مفاهیم کلی از جرم و جرم شناسی ارائه دهیم تا برای ورود به جهان سعدی مجهز گردیم[۴۸].

پاریس، نادروهابی،

۲۳ دی ۱۴۰۰( ۱۳ ژانویه ۲۰۲۲)

NVAHABI@GMAIL.COM


پانوشت:

[۱] . هوگو، ویکتور، آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد، م محمد قاضی، انتشارات هدایت، چ ۱۰، ۱۳۶۹، ص ۱۸۲.

[۲]. وهابی، نادر، جامعه شناسی مجازات در دوران گذار، محاکمه صدام حسین، کلن: انتشارات فروغ،۱۳۹۱.

[۳]. ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، ترجمه غلامحسین یوسفی و محمدحسن مهدوی اردبیلی، تهران: انتشارات طوس، ۱۳۶۹، ص ۱۵-۱۷.

.[۴] Fedrative

[۵]. Henri Massé؛ خاورشناس و مورخ فرانسوی.

[۶] . ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، همان، ص ۱۷.

[۷] . اسلامی ندوشن، محمدعلی، چهار سخنگوی وجدان ایران، تهران : نشر قطره، چ هفدهم، ۱۴۰۰، ص ۱۱۰-۱۰۸.

[۸] . صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، تهران: انتشارات فردوس، ۱۳۸۸. ص ۵۸۹.

[۹] . ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، همان، ص ۱۷.

[۱۰] . سعدی، مصلح الدین، گلستان، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران : انتشارات بیهق کتاب، چ اول، ص ۱۳.

[۱۱] . همان، ص ۱۹.

[۱۲] . اقبال آشتیانی، عباس، « زمان تولد و اوایل زندگی سعدی»، تعلیم و تربیت، ۷ ( بهمن و اسفند ۱۳۱۶)، ۶۴۵-۶۲۷.

[۱۳] . همان، ص ۲۲.

[۱۴] . زرین کوب، عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، همان، ص ۱۵-۱۹.

[۱۵]. Jan Rypka

[۱۶] . صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ص ۵۹۲.

[۱۷]. زرین کوب، عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، همان، ص ۴۴.

[۱۸]. ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، همان، ص ۲۴.

[۱۹] .سعدی، مصلح الدین، بوستان، تصییح محمدعلی فروغی، تهران: انتشارات بیهق کتاب، ۱۳۹۲، ص ۲۲۹.

[۲۰] . زرین کوب، عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، همان، ص ۴۴.

[۲۱] . صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ص۵۹۲.

[۲۲]. سعدی، مصلح الدین، گلستان، ص ۱۴۳.

[۲۳]. زرین کوب، عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، همان، ص ۳۹-۴۰.

[۲۴] . سعدی، مصلح الدین، غزلیات، تصییح محمدعلی فروغی، تهران: انتشارات بیهق کتاب، ۱۳۹۲، ص ۲۹۷.

[۲۵]. Norbert Elisas

[۲۶] Elias Norbert, Mozart socialogie d’un genien, Seuil, Paris, 1991, p 7-17.

[۲۷]. Pierre Bourdieu

[۲۸].رجوع شود به : https://www.google.com/search?q=Pierre+Bourdieu.+Les+trois+états+du+capital+culturel. بازدید ۸ آبان ۱۴۰۰.

[۲۹]. Transfuges : در فرایند شغل گزینی انسان ها تا بعد از جنگ جهانی دوم، اکثر کودکان، بخصوص پسران، شغل والدین را از خانواده به ارث می بردند و این شغل به گونه ای جامعه شناختی بازتولید می شد اما  به لحاظ  آماری بین ده تا بیست درصد این افراد همواره بعد از آموزش های مقدماتی وارد شغل هایی می شدند که خواستگاه خانوادگی نداشتند. ر. ک:

Thélot, Claude (1988) Tel péré, tel fils ?, Position sociale et origine familiale, Paris, Dunod, p 198-199.

[۳۰]. Max Weber

[۳۱]. اکثر مورخین و سعدی شناسان به جبری بودن اندیشه فکری سعدی اشاره کردند اما از بعد جامعه شناسی خُرد ما در نقطه مقابل این نظر قرار داریم بدین معنا که نقش اراده همواره در مقاطع مختلف زندگی سعدی برجسته بوده است و وی به عنوان یک کنشگر اجتماعی مهم و تأثیرگذار در دوران خود، در تاریخ خود زندگی کرده است.

[۳۲]. ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، ص ۱۸.  

[۳۳]. همان، ص ۱۹.

[۳۴]. برون رفتم از تنگ ترکان چو دیدم             جهان در هم افتاده چون موی زنگی  

[۳۵]. صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، همان، ص ۵۹۳.

[۳۶] . ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، همان، ص۲۱.

[۳۷]. خطیب رهبر، خلیل، گلستان سعدی، تهران: انتشارات صفی علیشاه، ۱۳۷۶ ص الف.

[۳۸]. زرین کوب، عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، همان، ص ۲۸.  

[۳۹] . همان، ص ۲۲.

[۴۰]  دیدگاه های بسط یافته در اینجا عمدتاً از کتاب شارل هیلاری با عنوان زیر الهام گرفته شده اند:

Les exilés du savoir, les migrations scientifiques internationales et leurs mobiles, L’Harmattan, 1994, p. 7-77.

[۴۱]. سعدی، مصلح الدین، بوستان، همان، ص ۱۸۵

[۴۲] . ماسه، هانری، تحقیق درباره سعدی، همان، ص ۲۷.

[۴۳] . به باور این نویسنده کنجکاوی، تنها انگیزه مهاجرت های علمی معاصر نیست. زیرا  پژوهشگر در جستجوی حقیقت در پی خلوت و تنهایی است، او مانند دریانوردی است که اقیانوس را به مبارزه می طلبد، فردی است  که با خونسردی  مسیر رودخانه ای را دنبال می کند تا به سرچشمه برسد. البته این نیمرخ پژوهشگر دوستدار حقیقت شاید امروزه دیگر به تصاویر حسرت بار سده های گذشته مربوط باشد، سده هایی که تنها معدودی از اشرافیت فرهیخته  کنار گذاشته شده از قدرت همه جور تفریح و سرگرمی برای تکمیل آگاهی خود از جهان در اختیار داشتند. گرچه  امروزه در جستجوی علم و دانش، تنهایی و خلوت گزینی دیگر محلی از اعراب ندارد و در یک کار دست جمعی می توان به کیفیت جدیدی از حقیقت دست یافت، اما نباید فراموش کرد که کلیه پژوهشگران تشنه دانش، نهایتاً در داوری نهایی خود برای اتمام یک اثر هنری، ادبی و علمی در دادگاه وجدان خویش تنها هستند. چارلز هیلاری، منبع زیر:

Les exilés du savoir, op. cit., p. 286.

[۴۴] . برای مطالعه بیشتر از شهر بغداد و مدرسه نظامیه: عبدالحسین، زرین کوب، حدیث خوش سعدی، ص  ۱۵ تا ۲۲.

.[۴۵] Pititim Alexqndrovich Sorokin

[۴۶]. برای مطالعه بیشتراز نظرات این جامعه شناس آمریکایی روسی تبار که خالق تحرکات اجتماعی در جامعه شناسی است، رجوع شود به :

وهابی، نادر، بررسی جامعه شناختی مهاجرت ایرانیان به کشور بلژیک، مهاجرت ناخواسته، ترجمه نریمان آشنا، کلن: انتشارات فروغ، ۱۳۹۰، ص ۹۴-۹۵.

[۴۷] . زرین کوب، عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، همان، ص ۳۳-۳۲.

[۴۸]. جادارد از همکارم مهربانو، گلی ایرانی که در تمام پروژه این تحقیق مراهمراهی کردند، صمیمانه تشکر کنم.  

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)