حمایتهای اجتماعی در هیاهوی ثروت رنگ میبازد
هفته گذشته در چنین روزی، رییسجمهوری با امضای اصلاح ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی، مهر پایانی بر مخالفتهای مقابل این قانون گذاشت. روز گذشته هم هیات وزیران در هماندیشی با یکدیگر، ابهامات قانون را مرتفع کردند. بنابر تاکید رییسقوه مجریه و الزامات این قانون، از این پس تمام کارگران ساختمانی مشمول و مستحق برای پوشش بیمه اجتماعی خواهند بود.
مهرداد بائوج لاهوتی، نماینده لنگرود: ما همواره درباره وضعیت بیمهیی کارگران روزمزد احساس خطر میکردیم. در ماده ۵ این قانون نوعی چک سفید امضا به دولت داده بودیم و حال با این طرح درصدد اصلاح آن هستیم.
نادر قاضیپور، نماینده ارومیه: در این طرح حق کارگر ضایع میشود و این درحالی است که امروزه هفت درصد کشته شدههای کشور مربوط به کارگران است.
اسماعیل دستهای پینهبستهاش را به هم میمالد و بخار سرمازده دهان را به مشتهایش میدمد. ترکهای پوست دستهایش آدم را یاد شیارهای پوست تنه درختان میاندازد. یک کاپشن نازک و پیراهن پشمی به تن دارد و چشمهایش از سوز سرد شمیران به اشک افتاده است.
«بعضی روزها یک پیت حلبی آتش درست میکنیم تا این همه ساعت را یخ نزنیم حداقل. اما باید برای چوب و الوار هم پول داد. باید پولی باشد که چوب و الوار تهیه کنیم.»
سه سال است اسماعیل کارگری میکند. رشته حسابداری دانشگاه که قبول شد و از کوهدشت به تهران آمد، پایش را که روی زمین ترمینال آزادی گذاشت و شنید که راننده تاکسی برای یک مسیر ۳ کیلومتری ۱۵ هزار تومان کرایه دربستی میگیرد، فهمید نه او و نه پدر کارگرش از پس مخارج دانشگاه و زندگی او در این شهر گرفتار در پیچ درپیچ رقابتها و طمعها برنمی آیند و پیشنهاد خانواده همزمان شد با ایده خودش «برو کارگری کن.»
از آن موقع، اسماعیل غیر از دو روزی که کلاس دانشگاه دارد، بقیه روزها را پای میدان میایستد برای کارگری ساختمان.
«همه کار کردم. از جارو زدن کف کارگاه و شستن لباس کارگرها تا بردن کیسههای ۲۰ کیلویی و ۳۰ کیلویی سیمان از راهپله ساختمانهای نیمهکاره و آجر چینی و ایستادن پای بشکههای قیر در حال جوش.»
حالا بعد از سه سال که فقط یک ترم به پایان دوره لیسانسش باقی مانده و گوشهیی از ذهنش، فهرستی از موضوعات پایاننامه چیده، کارت دانشجویی توی جیبش فقط به درد این میخورد که بتواند روزهای دانشگاه، دو سه پرس غذای ارزان از آشپزخانه دانشگاه بخرد برای کل هفته.
«تمام ترسم در این سه سال این بوده که یکی از دانشجوها، مرا اینجا ببیند. یا نمیدانم. سرنوشت است و هزار بازی. بعضی وقتها که کارگری ساختمان گیرم نمیآید میروم برای نظافت خانه مردم. یک وقت یکی از همین خانهها، خانه یکی از بچههای دانشگاه باشد.»
اسماعیل که شبها در خوابگاه دانشگاه میماند و روزی نیم وعده غذای گرم میخورد، «شاه» جمع کارگرانی است که با کوره سوادی کمتر از ششم ابتدایی، هر روز از ساعت ۶ صبح، در گرمای نفسگیر تابستان و سرمای استخوانسوز زمستان، به امید کار، کاری که هیچ آتیهیی ندارد، گوشه میدان تجریش میایستند و رد رسوب حسرت توقف یکی از آن هزاران ماشینی که از خیابان رودخانه میگذرند را میشود در نگاه افسردهشان دنبال کرد.
«وقتی از روستایمان راهی تهران میشویم، دعا میکنیم اتوبوس تصادف کند و بمیریم و دیهمان برسد به زن و بچهمان.»
روزهایی که با بیکاری میگذرد
مردها دور اسماعیل جمع میشوند و صدایشان درهم میپیچد. شرمی ندارند که بقیه بشنوند از حال و روز بیکاری و بیپولیشان. اغلبشان از غرب کشور آمدهاند و شکایتشان از تراکم بیکاری در شهر خودشان است که وادارشان کرد راهی پایتخت شوند به امید واهی. حالا در این تودرتوی گرانی و بیکاری و رندی، خودشان را رانده شدههایی میبینند که حسرت نان خوش و آب بیدغدغه را هم باید به فهرست بقیه دردهایشان اضافه کنند.
اکبر میشود صدای بقیه. مردی در آستانه میانسالی که ۲۷ روز است بیکار است و ۲۷ روز بیکاری، یعنی جیبی پر از قرض و بدهی.
«ما را که میبینی خانم هیچ کداممان بیشتر از ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار تومان در ماه مزد نداریم. اگر آنقدر پول ته جیبمان را بگیرد خیلی هم راضی هستیم. یک وقتهایی که میبینی ۲۰۰ هزار تومان هم ته جیبمان را نگرفته در یک ماه. آنقدر کارگر افغان هست که کارفرما دیگر چشمش ما را نمیبیند که از پل دختر و کرمانشاه و لرستان و بجنورد آمدهایم. آنجاها خانم، شهرهای ما کار نیست. ما که آمدهایم تهران و از یک ماه، یک هفتهاش را کار میکنیم خیلی خیلی خوشبختیم. »
۱۵ سال کارگری ساختمان، ۳۰ سال کارگری ساختمان، ۱۰ سال کارگری ساختمان، ۱۷ سال کارگری ساختمان، یک هفته بیکاری، ۳ هفته بیکاری، ۲۵ روز بیکاری، ۴۰ روز بیکاری، همینها را میشنوم به اضافه یک جمله مشترک. «هیچ کداممان بیمه نیستیم خانم.»
آخرین انتخاب؟ آخرین امید؟
کارگری ساختمان؛ شغلی که حتی در فهرست مشاغل غیررسمی هم جا و مکان مشخصی ندارد، آخرین انتخاب مردانی است که برای تامین معاش خود و خانواده، «درمانده» میشوند. آخرین انتخابی که در واقع، نخستین انتخاب است وقتی از هیاهوی بیکاری در شهر و دیار خودشان فرار کردهاند و از کنج پناهی که در پایتخت جستهاند هم، تصویر متفاوتی نمیبینند و چارهیی جز «کارگر شدن» ندارند آن هم در راستهیی که به علت خست کارفرماها در تامین هزینه الزامات ایمنی، روی بالاترین پله آمار تلفات جانی نیروی کار ایستاده است.
کارگری ساخت و ساز، مهارت زیادی لازم ندارد جز آنکه بلد باشند حداقلهای مزایا وحرمت انسانی را بپذیرند و از هر امید به ارتقا و پیشرفت دل بکنند. شغلی که نهایتش؛ اگر ماندگار شوند و سالم بمانند، میرسد به «استاد بنایی» که آن هم باز فطیر و بیآتیه است.
کارگران ساختمانی، بیشترین قربانیان حوادث شغلی هستند. نه فقط در ایران که در تمام کشورها. با دو تفاوت عمده اما. در باقی کشورها، ۲۵ درصد از هزینه ساخت و ساز برای تامین ایمنی کارگران هزینه میشود و ۱۷ درصد حوادث شغلی برای کارگران ساختمان اتفاق میافتد اما در ایران، فقط ۵ درصد هزینه ساخت پای الزامات حفظ امنیت نیروی کار میرود و به همین دلیل، ۵۰ درصد حوادث شغلی در ایران مربوط به کارگران ساختمان است. کارگرانی که نهتنها از مزایای قانونی بیبهرهاند، شغلی را به ناچار پذیرفتهاند که بازنشستگی و تامین آتیه در سالهای کهنسالی هم در ادبیاتش جایی ندارد. کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی در یک مطالعه میدانی برآورد کرده که حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار کارگر ساختمانی و حدود ۳۰۰ هزار کارگر مشغول در شرکتهای ساختمانی در ایران فعال هستند اما از جمع این تعداد، در خوشبینانهترین وضع، حداکثر ۸۰۰ هزار نفر از بیمه بازنشستگی برخوردارند که البته عمر این بیمه هم از ۵ سال فراتر نمیرود و این محرومیت تحمیلی در حالی است که نخستین بیمه پایهگذاری شده در ایران، برای کارگران شاغل در بخشهای ساخت و ساز بوده و عمری بیش از ۸۰ سال دارد و حتی بیمه تامین اجتماعی برای عموم مشمولان، حداقل ۲۰ سال جوانتر از بیمه کارگران ساخت و ساز است. با این حال فعالان عرصه کارگری معتقدند علت اصلی پایمال شدن حق کارگران ساختمانی و محرومیت آنها از بیمه بازنشستگی طی سه دهه گذشته، طمع کارفرمایان و حمایتهای برخی نمایندگان در ادوار مجلس بوده که با مسکوت گذاشتن قوانین، سنگاندازی در مقابل قوانین موجود یا تلاش برای منفعل کردن قوانین انتفاعی برای کارگران ساختمانی، تلاش کردهاند حداقل مزایای موجود را همچنان در چاله بیندازند تا بیرون کشیدن پیکر نحیف و زخم خورده این تعهدات، اجرای آن را دشوار یا غیرممکن کند.
موج تخلف روی دیوارهای شهر
«منصور». خودش را منصور معرفی میکند و کارفرمای ساختمانی است که هنوز به تیغهکشی نرسیده. ۱۵ کارگر دارد و میگوید که طبق توافقی که با شهرداری و اداره کار داشته، به کارگیری کارگر افغان ممنوع است و تمام کارگران فنی هم باید بیمه باشند وگرنه شهرداری و اداره کار اجازه متوقف کردن پروژه را دارند.
«بیمه به من گفته که کارگر بعد از سه ماه کار مداوم بیمه میشود. من هم قبول کردم. اما هیچ کارگری سه ماه در یک ساختمان نمیماند. خودشان پایبند کار نیستند. خودشان از قرارداد میترسند. احساس میکنند اگر قرارداد امضا کنند امنیت مزدشان از بین میرود. شب به شب مزد میخواهند و کافی است یک ساختمان دیگر، یک شرایط دیگر با مزدی بیشتر برایشان جور شود. بدون خداحافظی میروند. تنها کاری که از دستم بر آمد این بود که یک لیست ۳۰ نفرهبی نام دارم که اگر برای کارگر حادثهیی اتفاق افتاد بتوانم هزینههای درمانش را از محل همان لیست بیمه پرداخت کنم.»
تخلف برای کارفرما از خوردن یک لیوان آب آسانتر است. کارفرمایی که میداند به کار گرفتن کارگر افغان بدون کارت اقامت تخلف است، کارفرمایی که میداند بیمه نکردن کارگر و فرار از تعهدات قانون کار تخلف است، کارفرمایی که میداند تامین نکردن ایمنی کارگاه و شرایط امن کار تخلف است، کارفرمایی که میداند درست کردن فهرست بیمه بدون نام تخلف است اما همه این تخلفات را مرتکب میشود.
«وقتی مامور بیمه میآید کارفرما به ما میگوید برویم پشت ساختمان تا به مامور بگوید کار خوابیده و فقط یک سرایدار در ساختمان است.»
«کارفرما گفت اگر بیمه میخواهی ماهی ۳۰۰ هزار تومان مزد میدهم و بیمهات میکنم. مزد کارگر ساختمان روزی ۴۰ هزار تومان است.»
«ما ۶ نفریم. هیچ کدام کارت اقامت نداریم. کارفرما گفت چون غیرقانونی هستید مزدتان از ایرانی کمتر است. روزی ۳۰ هزار تومان مزدمان میدهد. ۳۰۰ هزار تومانش را برای خودمان نگه میداریم. بقیهاش را با دلال میفرستیم افغانستان برای خانوادهمان.»
معاش مشروط
رضا ۲۹ ساله است. ۲۷ روز است بیکار است. ۲۷ روز است که از ساعت ۷ صبح گوشه میدان هروی میایستد به انتظار کارفرمایی که بیاید و کارگر بخواهد و غروب، با دستی خالیتر از صبح، توبرهاش را برمیدارد تا قبل از ساعت ممنوعه، خودش را به گرمخانه شهرداری برساند و یک وعده غذای گرم بگیرد و جایی برای خواب. بیکاری برای رضا و همه آنهایی که کنار رضا ایستادهاند یعنی گرسنگی خانواده. خانوادهیی که ابعادش از ۴ و ۵ و ۶ نفر کمتر نیست و تنها نانآور، همین مرد جوان یا میانسالی است که ۲۰ روز و سه هفته از ماه بیکار میماند و سازمان تامین اجتماعی هم هویت شغلی او را به رسمیت نمیشناسد چون کارفرمایان- مردمی که فقط به سبب داشتن پول بیشتر در پلهیی بالاتر از رضا و امثال او ایستادهاند – حاضر نیستند سختیهای بیمه کردن کارگر را به جان بخرند و رگ خواب این مردان فقیر و محتاج را هم پیدا کردهاند که با وعده مزد روزی ۴۰ هزار تومان، انگیزه بیمه را برایشان کمرنگ کنند یا در جواب اصرارشان برای بیمه بگویند: «دو سوم مزدت را کم میکنم تا بیمهات کنم. »
دستگاه جوش، تن آسفالت و اعصاب همسایههای مجاور ساختمان نیمهکاره بدقیافه را میلرزاند و کارفرما؛ یک پسر ۲۷ ساله که خودش را به نشنیدن زده در جواب ناسزای همسایهها فریاد میکشد: «مجوز گرفتم. مجوز دارم. میسازم. هیچ کس هم حق شکایت ندارد. بمیرید و این سر و صدا را تحمل کنید.»
رنگ صورتش به سرخی میزند. از شکایت همسایهها و مامور نیروی انتظامی که صدا کردهاند و مامور هم آمده تا به کارفرما بگوید روز روشن اجازه خالی کردن بار تیرآهن و مزاحمت برای همسایهها را ندارد آنقدر عصبانی است که کارگرها را هم با ناسزا صدا میکند. به جای هر اسم، یک فحش.
«بیمه نمیکنم. ۹۰ درصد کارگرهایم هم افغان هستند و کارت هم ندارند. آنهایی هم که پاسپورت دارند اصلا نمیدانند بیمه چیست. خودم که کارفرما هستم هم بیمه نیستم. تا حالا هم ندیدم کارفرما کارگرش را بیمه کند. اگر بیمه میخواهند خودشان بروند امتحان مهارت بدهند و بیمه شوند. بیمه برای کارفرما دردسر دارد. مزد کارگرهای من از ۳۵ هزار تا ۵۰ هزار تومان است. وقتی بیمه باشند، یک شکایتشان کافی است که هر چه داری برای آن شکایت بدهی. سنوات و عیدی و پاداش و اضافهکار میخواهند و پررو میشوند.»
قرار است هر واحد این ساختمان متری ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان فروش برود. ۳۰ واحد و هر واحد، ۱۵۰ متر. جوشکار ساختمان که نبش کوچه ایستاده و ضایعات میلگردها را بالا و پایین میکند طوری که کارفرما نشنود میگوید: «شش ماه قبل یکی از کارگرهای افغان از پلهها پرت شد و دستش شکست. اینجا بیمه مسوولیت ساختمان داریم که اگر کارگر در کارگاه دچار حادثه شد با همان بیمه مسوولیت خرج دوا و دکترش را بدهیم. کارگر افغان بود و بیمه گفت که یک ریال هم نمیدهد. کارفرما هم آن افغان را با همان دست شکسته اخراج کرد و کارگرها را تهدید کرد که اگر جایی بروز بدهند همه شان را اخراج میکند. از ما هم امضا گرفت که نمیدانیم و ندیدهایم و بیخبریم.»
جای خالی وجدان
مزدی که به دستهای پینهبسته رضا و اسماعیل و هزاران کارگر ساختمانی میرسد از هیچ توافق و قراردادی پیروی نمیکند و صرفا یک قرار کلامی است بدون هیچ تعهد مازاد از سوی کارفرما. حداکثر اقدامی که کارفرما برای فرار از گیر و گرههای سلیقهیی بازرسان اداره کار انجام میدهد درست کردن یک فهرست بیمه ۲۰، ۳۰ نفره بدون نام است تا هر وقت کارگری دچار سانحه شد، بتواند بدون آنکه از جیبش ریالی خرج کند، کارگر را به دست بیمه بسپرد و مخارج مداوا و تاوان دوران نقاهت کارگر را از جیب بیمه تامین کند.
«همهچیز شده برایمان حسرت. بیمه. غذا. ماشین. اینکه زندگی نیست.»
مردانی که کنج میدان هروی ایستادهاند یادشان میآید که زمستان سال قبل، محمود چطور از فرط ایستادن در سرمای دی ماه کلیههایش سرما زد و از کار افتاد و با دست خالی راهی ولایتش شد و حالا شده یک بیمار دیالیزی که توان کار هم ندارد و هیچ نهادی هم از او حمایت نمیکند و حالا پسر ۱۵ سالهاش قرار است راهی تهران شود تا جای پدر را پر کند.
« برای خودم هیچ چیزی نمیخواهم. هیچ چیز. تنها آرزویم این است که پسرم مثل خودم نشود. کارگر نشود که مجبور باشد مثل من گوشه این میدان بایستد. این همه ساعت کنار ما ایستادی. یک نفر آمد صدا کند کارگر؟»
پولدارها مخالف بودند
الزام کارفرما به تامین حق بیمه کارگران ساختمانی اصلا اتفاق عجیبی نبود که این سالها آنقدر برای اجرا نشدنش تلاش شد. سال ۱۳۰۹، دولت وقت تشخیص داد که کارگران راهسازی علاوه بر آنکه شغل دشواری را بر عهده دارند، با مخاطرات زیادی هم در مقایسه با سایر کارگران مواجه میشوند.
«صندوق احتیاط کارگران طرق و شوارع» که در سال ۱۳۰۹ و برای کارگران راهسازی ایجاد شد، نخستین سنگ بنای حمایت از نیروی کاری بود که جان خود را بر سر تامین معاش خانواده میگذاشت. مدت کوتاهی بعد اما، این پوشش بیمهیی به بیمه حوادث کار تغییر ماهیت داد و تا سال ۱۳۵۷ نظر موافق دولت بر این بود که کارگر ساختمان در مقابل حوادث کار تحت پوشش بیمهیی باشد که صرفا در صورت وقوع حادثه و پس از تایید اداره کار، هزینه مداوا و از کارافتادگی او از سوی این بیمه پرداخت شود.
مرور تاریخ هشت دهه گذشته نشان میدهد که کارگر ساختمان هیچگاه بخت بهره از بیمه اجتماعی و چشیدن طعم ابلاغ حکم بازنشستگی و دریافت حقوق دوران کهولت را نداشته است. سال ۱۳۸۵، عبدالرضا مصری، وزیر وقت رفاه و تامین اجتماعی با استناد به مصوبه دولت، لایحهیی به مجلس ارائه داد که لزوم بیمه بازنشستگی و اجتماعی برای کارگران ساختمان را موکد میکرد. بیمهیی که با آمد و رفتهای فراوان، در سال ۱۳۸۷ به تصویب و ابلاغ نهایی رسید و از مهر ماه ۱۳۸۹ هم به اجرا درآمد و طی سالهای ۸۹ تا ۹۲، جمع قابل توجهی از کارگران ساختمانی – حدود ۸۰۰ هزار نفر – برای نخستینبار تحت پوشش بیمه اجتماعی قرار گرفتند. از سال ۹۱ که برف بحران بر اقتصاد کشور نشست، عرصه ساخت و ساز هم ماتم گرفت. رکود بازار مسکن در تمام زاویههایش، خاطرهیی شد برای کارگران ساختمانی که فنجان عمرشان پرتر از بقیه بود و یادشان نمیرفت که مثلا در دهههای ۷۰ و ۸۰ چه روزهایی بود که حتی فرصت نداشتند با تلفن یا نامه، احوالی از خانواده در غربتشان بگیرند آنقدر که وقتشان پر بود از آجر چینی و بند کشی و پیریزی و بنایی.
طی سالهای گذشته و در همین دوران سوگواری بازار ساخت و ساز اما با ورود پولدارهای یک شبه و آماده بلعیدن یک وعده پول بیدردسر به عرصه ساخت و ساز که از حق و حقوق نیروی کار نه تنها چیزی نمیدانستند و نمیخواستند بدانند بلکه حاضر هم نبودند ذرهیی از سود بیزحمت و کلانی که وامدار تیشه زدن به هویت و پیکر تاریخی شهر بود، به جیب غیر برود، برخی حامیان این گروه در مجلس، به صرافت تغییر مختصات قانون افتادند و تلاش داشتند با حذف سهم کارفرما از حق بیمه کارگران ساختمان، عرصه سودآوری به نفع «خودمالکان» که بیش از ۵۰ درصد فعالان ساخت و ساز را تشکیل داده و بدون پرداخت حتی یک ریال مالیات در قبال دریافت سودهای میلیارد تومانی از بازار آجر چینی بیضابطه، الفبای قانون را مدتهاست که با بیتوجهیهایشان مهر ابطال زدهاند، هموار و بیدست انداز شود که با متوقف کردن بیمه اجتماعی کارگران ظرف یک سال گذشته و تا پیش از مصوبه ۱۶ آذر ماه امسال مجلس که کارفرما را ملزم به تامین حق بیمه کارگر و سازمان تامین اجتماعی را ملزم به ایجاد پوشش بیمهیی کارگر ساختمانی کرد، در این جولان موفق هم بودند.
من بیمه نمیکنم
روی یک ورق آهنی با ماژیک نوشتهاند «اتاق کارفرما» و به چارچوب کانکسی نصب کردهاند که بوی چلوکباب از درزهایش بیرون میزند.
«کارفرما» مشغول غذا خوردن است. تابلوی زرد رنگ کنار بنای نیمهکاره اعلام میکند که قرار است از پایان سال ۹۴، یک برج در منتهاالیه یک بنبست ۱۲ متری با ۷ طبقه ارتفاع و در هر طبقه ۱۰ واحد ۱۵۰ متری، تمام ساکنان ضلع شرقی این بنبست را برای همیشه از نعمت دیدن طلوع آفتاب و تماشای ارتفاعات شمال شهر محروم کند.
فعلا برای کارفرمای ساخت این برج متجاوز بدقواره ۱۵ نفر کار میکنند که ۷ نفرشان افغان هستند.
«افغان حق و حقوق زیادی نمیخواهد. همین قدر که کمی پول توی جیب خودش بماند و چند اسکناسی هم برای خانوادهاش به افغانستان بفرستد راضی است. افغانها مردم قانعی هستند و همه کار هم انجام میدهند. بارها دیدهام با این کار سخت، ناهارشان نان و ماست و خرما بوده که هرچه کمتر خرج کنند. از کارگر ایرانی به همین خاطر خوشم نمیآید. پرتوقع است و تنبل.»
باقی کارگران ایرانی بیمه نیستند. این کارفرما از بیمه کردن خوشش نمیآید چون میداند که بیمه، الزام به پرداخت سنوات و پاداش و عیدی و پرداخت حقوق مطابق قانون کار و حتی پرداخت بن خواروبار سالانه و حق اولاد و حق مسکن و حتی حق ازکارافتادگی را هم با خود میآورد و این کارفرما مانند بسیاری از همتایانش علاقهیی به این صف طویل بایدها ندارد.
«همان اول باهاشان شرط کردم که روزی ۳۰ تومان مزد شاگرد ساده و روزی ۵۰ تومان مزد استاد کار. من بیمه نمیکنم.»
دو خیابان بالاتر، محمود روی سطح شیبداری نشسته که قرار است چند ماه بعد پلکان ورودی ساختمان باشد. خاکستر سیگارش را روی زمین میتکاند و کلمههایش میرود لابهلای دود سیگار. پشت دست راستش، کمی پایینتر از انگشت سوم، یک خط عمیق، جای زخمی کهنه است که تا بالای مچ دست ادامه دارد.
«اینجا هیچ کس بیمه نیست. من از ۱۴ سالگی کارگری کردم و تا امروز که ۳۳ ساله شدهام هیچوقت بیمه نبودم. ۵ سال قبل موقع کار انگشتم قطع شد. از جیب خودم گذاشتم و انگشتم را پیوند زدند. دو سال قبل هم لته شیشه افتاد روی دستم. دستکش کار داشتم وگرنه دستم از وسط دو نصف شده بود. کارفرما پول نداد. شکایت کردم. آمد اداره کار و گفت توی کارگاه من این اتفاق نیفتاده. من هم سند نداشتم که ثابت کنم. حقوقمان را دستی میداد. حالا هم هرجا کار میکنم بیمه نمیکند. اسم بیمه میآید کارفرما میگوید اخراج.»
«دو هفته دیگر دفاع پایاننامه فوقلیسانس دارم. ۱۰ سال است کارگر ساختمان هستم و در این ۱۰ سال حسرت تمام خانههایی را داشتم که برای ساختنش کارگری کردم. چه آدمهایی میآمدند و در این خانهها زندگی میکردند؟ ثروتشان چقدر بود؟ چه شغلی داشتند؟ همه این خیالها در این ۱۰ سال با من همراه بوده. هر خانه که تمام میشود و آخرین مزد را که از کارفرما میگیرم فکر میکنم تا چند هفته دوباره باید بیکار بمانم.»
بقیه مردها چشم به دهان علی دوختهاند که هرچه بگوید همان شود. حرفهای علی را که میشنوند سری پایین میاندازند و دور میشوند. حتی حوصله اعتراض هم ندارند. فقط یکیشان در حال رفتن دستش را رو به علی میگیرد و سری تکان میدهد: «این عدالت است خانم؟ ما که بیسوادیم و جایی حسابمان نمیکنند. این بچه که فوقلیسانس است. یعنی هیچ جای خالی برای او ندارند که مجبور باشد بیاید کنار ما و کارگری ساختمان کند؟»
مرور
۵ خرداد ۱۳۹۲: تشکلهای صنفی کارگران ساختمانی در نامهیی به رییس فراکسیون کارگری مجلس نسبت به ادامه رویه غیرقانونی سازمان تامین اجتماعی در خصوص اعمال سهمیهبندی برای بیمه کارگران ساختمانی هشدار دادند و اعلام کردند پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، در مقابل ساختمان مجلس، سازمان تامین اجتماعی و دیوان عدالت اداری تجمع خواهند کرد.
۱۶ فروردین ۱۳۹۳: رییس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی کشور از منتفی شدن سهمیهبندی بیمه کارگران ساختمانی به علت ذکر نشدن آن در بودجه ۹۳ خبر داد.
۲۳ تیر ۱۳۹۳: با امضای ۸۰ تن از نمایندگان مجلس؛ طرح دو فوریتی اصلاح بیمه کارگران ساختمانی به هیات رییسه مجلس تقدیم شد تا بر اساس این طرح، ۷۰۰ میلیارد تومان ازمحل سهم دهداریها و شهرداریها از مالیات بر ارزش افزوده برداشت شود و با این رقم، سازندگان مسکن از پرداخت حق بیمه ۷۰۰ هزار کارگر ساختمانی معاف شوند.
۲۱ مرداد ۱۳۹۳: طرح تغییر قانون بیمه کارگران ساختمانی با ۱۵۰ رای موافق در دستور کار مجلس قرار گرفت وبر اساس این طرح، حق بیمه کارفرمایان ساختمانی از ۱۲ درصد کل مبلغ پروانههای ساختمانی تامین میشود و در صورتی که این بودجه کافی نباشد، از مالیات بر ارزش افزوده جبران خواهد شد.
۲۲ مرداد ۱۳۹۳: تقی نوربخش، مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی: سازمان تامین اجتماعی هم اکنون ۸۰۰ هزار کارگر ساختمانی را بیمه کرده است و ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار نفر نیز بدون پوشش بیمه هستند اما سازمان به دلیل تعادل نداشتن منابع و مصارف نمیتواند کارگران بیشتری را هم بیمه کند.
۲۲ شهریور ۱۳۹۳: شورای نگهبان مصوبه مجلس مبنی بر تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی را به علت مغایرت با اصل ۷۵ قانون اساسی رد کرد.
۷ مهر ۱۳۹۳: محمد حسن زدا، معاون فنی و درآمد سازمان تامین اجتماعی: از آنجا که سازمان تامین اجتماعی از تاثیر اصلاحیه اخیر قانون بیمههای اجتماعی کارگران ساختمانی بر وضعیت منابع مالی این قانون بیاطلاع است، در حال حاضر تشکیل پرونده بیمه برای کارگران ساختمانی جدید متوقف شده است.
۱۶ مهر ۱۳۹۳: مجلس با رای به حذف تبصره یک طرح تغییر ماده ۵ قانون بیمه کارگران ساختمانی مقرر کرد سهمی از محل منابع مالیات بر ارزش افزوده به بیمه کارگران ساختمانی اختصاص داده نشود.
۱۹ مهر ۱۳۹۳: کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی کشور در نامهیی خطاب به شورای نگهبان از این نهاد نظارتی خواست مصوبه مجلس مبنی بر تغییر قانون بیمه کارگران ساختمانی را به دلیل مغایرت با اصل ۲۹ قانون اساسی ابطال کند.
۲ آبان ۱۳۹۳: ۳۵۰ انجمن صنفی کارگران ساختمانی به همراه کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران مصوبه مجلس نهم برای تغییر قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی را بر خلاف بند ۹ اصل ۳ و اصل ۲۹ قانون اساسی دانستند.
۸ آبان ۱۳۹۳: شورای نگهبان با رد مجدد مصوبه مجلس برای تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی، این مصوبه را مغایر با اصل ۷۵ قانون اساسی دانست.
۲۴ آبان ۱۳۹۳: کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی کشور درنامهیی خطاب به نمایندگان مجلس نسبت به تغییر قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی که در کمیسیون بهداشت و درمان مجلس کلید خورده است اعتراض کرد این طرح را در راستای حمایت از بساز و بفروشها دانست.
۲۵ آبان ۱۳۹۳: حدود ۱۰۰۰ کارگر ساختمانی در اعتراض به تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی از ساعت ۹ صبح در مقابل مجلس تجمع کردند.
۵ آذر ۱۳۹۳: اکبر ترکان، مشاور عالی رییسجمهوری و رییس سازمان نظام مهندسی: هم اکنون آنچه تامین اجتماعی تحت عنوان بیمه از ساخت و سازها میگیرد، بیشتر شبیه پول زور است تا حق بیمه برای این کارگران.
۱۶ آذر ۱۳۹۳: نمایندگان مجلس با ۱۷۲ رای موافق، طرح تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی را در صحن علنی تصویب کردند. طرح جدید مجلس، سازمان تامین اجتماعی را مکلف میکند با دریافت هفت درصد حق بیمه سهم بیمه شده از کارگر و ۱۵ درصد مجموع عوارض صدور پروانه از مالک نسبت به تداوم پوشش بیمه تمام کارگران ساختمانی اقدام کند.
۲۶ آذر ۱۳۹۳: شورای نگهبان ادامه بیمه کارگران ساختمانی را تایید و اعلام کرد که طرح تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی با توجه به اصلاحات انجام شده مغایر با موازین شرع و قانون اساسی نیست.
۱۷ دی ۱۳۹۳: قانون اصلاح ماده (۵) قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی ضمن ابلاغ از سوی رییس مجلس، در روزنامه رسمی منتشر شد.
۲۲ دی ۱۳۹۳: رییسجمهوری «قانون اصلاح ماده (۵) قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی» را برای اجرا به وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی ابلاغ کرد.
روزنامه اعتماد
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.