ویژگیهای بارز امام
«امام درب خانه را گشود. قبضهای آب و برق و گاز و تلفن و موبایل و … نزد ایشان بر زمین ریخت!
ایشان با خود اندیشید: مگر این موارد مجانی نبود؟! فراموشی از ویژگیهای بارز ایشان بود!»
پرت کردن کلمهها به صورت استبدادی که تمام راههای مبارزهی مدنی را بسته است رفتاری است قابل ستایش. باید فکر کرد که همیشه راهی هست برای مبارزه. همیشه میشود در سرکوب شدید از طرف حکومت راهی پیدا کرد برای کمرنگ کردن این سرکوب. فقط کافی است این «راه» پیدا شود. جوک گفتن در شرایطی که حکومت اجازهی هیچگونه فعالیت را نمیدهد، راهی است برای مبارزه. نگاه کنید به صفحهها و پیجهای شبکههای اجتماعی با لایک و کامنتهای فراوان: انگار یک تظاهرات بزرگ خیابانی است در دنیای مجازی، با پلاکاردهای مختلف. شخصیتها و نهادهای این حکومت (از رهبرش که خود را ولی امر مسلمین میخواند تا رئیس جمهورش) یکی یکی از اعتبار میافتند، با چند کلمه که ما جوک میخوانیمشان. دلالتهای فرهنگی و سیاسی فراوانی دارد این حرکت. به اندازهی یک کتاب قطور اطلاعات آشکار و پنهان در این مبارزه هست؛ و البته خیلی هم نیاز به رمزگشایی و کاوش در لایههای پنهان ندارد.
رضا شکرالهی، نویسندهی وبلاگ «خوابگرد»، در مطلبی تحت عنوان «در باب برخی خرده خندههای ایرانی»، در مورد جوکهای سیاسی و غیرسیاسی و این که چهگونه و به چه دلیل این جوکها بعد از مدتی تبدیل به جوکهای قومی میشوند، مینویسد: «گسترش موبایل، نقل دهانبهدهان جوک و خندههای دستهجمعی را تبدیل کرد به دادوستدِ اساماس و با خود خندیدن.»
اساماسهای طنز غیرسیاسی همواره پرمشتری بودهاند و هرچند با شدت و ضعف اما پیوسته جریان داشتهاند، بهخصوص جوکهایی که آغازشان اغلب به اقوامی خاص اشاره دارد.
در سال ۱۳۸۷ راستهی سیاسی بازار جوک بسیار پررونق بود، تا اوائل سال ۸۸ که از جنبوجوش افتاد و به جای آن فضای گفتوگو و بیان نیمهآزادِ سیاسی در متن جامعه باز شد. انتخابات نزدیک بود و فضای ظاهراً باز سیاسی مردم را از پناه بردن به جوکهای سیاسی بینیاز کرده بود. تاریخ اجتماعیمان بارها نشان داده که رونق این بازار نسبت کاملاً معکوس دارد با انسداد و انقباض فضای سیاسی. اساماسهای طنز غیرسیاسی هم همواره پرمشتری بودهاند و هرچند با شدت و ضعف اما پیوسته جریان داشتهاند، بهخصوص جوکهایی که آغازشان اغلب به اقوامی خاص اشاره دارد.
زمان گذشت تا آن روز سیاه خرداد ۱۳۸۸ رسید و حکومت از روز رأیگیری سرویس پیامک را از کار انداخت تا یکی دو ماه بعد. پس از آن هم دست کم تا حدود یک سال از اساماسهای طنز (سیاسی یا غیرسیاسی) در میان مردم (دست کم تهران) خبری نبود. و باز به لطفِ از بین رفتن چشمانداز اصلاح و تغییر سیاسی، به تدریج مردم دوباره دست به پیامک شدند و اکنون به جایی رسیده که، به رغم هزینههای زیاد زندگی، بازار جوکهای سیاسی (احتمالاً در همهجای ایران) گرم است. مثلاً در یک سال اخیر، بخش عمدهای از اساماسهای سیاسی مربوط بوده به آیتالله جنتی که البته هنوز هم خط تولید آن از کار نیافتاده و محصولات جدید بیرون میدهد!
چه در حکومت پهلوی و چه در حکومت جمهوری اسلامی، مردم منتظر اتفاقی هستند تا نوع دیگری به آن نگاه کنند. یادتان میآید نعیمه اشراقی گفته بود: «امام گفت: پاسدارها بیوهی شهدا را بگیرند و ای کاش من هم یک پاسدار بودم»؟ همین جمله کافی بود تا با حجم انبوهی از جوکهای سیاسی تازه روبهرو شویم به نام «ویژگیهای بارز امام». مرتضی کاظمیان، تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی در سایت «جرس»، تحت عنوان «تأملی در بازنشر جوکهای امام» مینویسد: «موج بازنشر جوکهای آیتالله خمینی توسط شهروندان در شبکههای اجتماعی (در اینترنت یا موبایل یا …) آنگونه محسوس و حجیم و گسترده بود که با واکنشهای رسمی و سیاسی و امنیتی مواجه شد. واکنشها محدود به تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم سخنگویان برخی نهادهای حکومتی نبود؛ چنان که فقط رسانههای همسو با اقتدارگرایان به تلویح و تصریح به آن نپرداختند.» این یکی از یادداشتهایی است که میتوان با دقت خواند و در مورد آن جداگانه نوشت، اما کامنتهایی که این یادداشت گرفته بود پاسخی دیگر به چرایی ساخت جوک توسط جامعهی امروز ایران بود. کامنتگذاری نوشته بود: «جوک و طنز علیه مظاهر حکومت اسلامی از جمله علیه خمینی و خامنهای داغ است. این موج طنز و اعتراض باندهای حکومتی را به جان هم انداخته و هرکس طرف دیگر را به عنوان مقصر و بانی نشانه میرود.»
به نظر میرسد مردم ایران در عرصهی تولید و نشر جوکهایی با محتوای ضددینی و به سخره گرفتن مقدسات سیاسی حکومت حاکم بر کشورشان از فعالترین جوامع باشند، تا جایی که طنز شفاهی روزمره نیز به موضوع کار دستگاههای امنیتی و پلیس کشور تبدیل شده است.
به نظر میرسد مردم ایران در عرصهی تولید و نشر جوکهایی با محتوای ضددینی و به سخره گرفتن مقدسات سیاسی حکومت حاکم بر کشورشان از فعالترین جوامع باشند، تا جایی که طنز شفاهی روزمره نیز به موضوع کار دستگاههای امنیتی و پلیس کشور تبدیل شده است. ساختن جوک و لطیفههایی که به سرعت گسترش یافته و همهگیر میشود نشاندهندهی رابطهی مردم و فرهنگ حکومتی از یکسو و بیاعتباری اعتقادات و بیتوجهی و دشمنی مردم با نمادها و شخصیتهای محوری حکومت اسلامی از سوی دیگر است. جامعه از این طریق تمام اقتدار مبتنی بر سرکوب و خشونت حاکمیت اسلامی را به سادهترین شکل ممکن به سخره میگیرد. پیامد چنین امری فرو ریختن تصویر خودساختهی حکومت از قدر قدرتی خویش و ناتواتی در مقابله با دفع فرهنگی و اجتماعی توسط جامعه است. به سخره گرفتن و بیارزش کردن پایههای اعتقادی و اساس دینی – ایدئولوژیک حکومت از روزهای ابتدایی شکلگیری حکومت اسلامی آغاز گردیده است، اما امروز به مدد تکنولوژی ارتباطات این وجه از مقابلهی جامعه با حکومت دینی ابعاد گستردهتر و روند سریعتری یافته است.
و در آخر این که: جوک میگفتیم لاکن آنطور نبود که بگویند طوری شده است. طوری نکنید که فکر کنند عدهای از جوانان در پارک مشغول به عمل زشت و وحشتناک آببازی شدهاند، نه اینطورها هم نیست، فقط روی عدهای اسید پاشیدهاند. لاکن کش ندهید …
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
برای همه ی شماها متاسفم.
من یک جوان دانشجوی ایرانی هستم که همیشه از رهبر انقلاب یعنی ایت الله خمینی و خامنه ای حمایت میکنم.
خوب است که بدانید بزرگترین تشییع جنازه در قرن اخیر مربوط به آیت الله خمینی بود این یعنی انقدر این رهبر در قلب ما جای دارد که کسی نمیتواند با ساختن جک و داستان ،محبوبیت این رهبر بزرگ را از قلب ما دور کند.
من عضو هیچ تشکلی نیستم اما ایرانیم و ایرانی بودنم اجازه نمیدهد که در مقابل شما ساکت بشینم.
دوشنبه, ۲۹ام دی, ۱۳۹۳
حسین اقا شما حق دارید رهبرتان را دوست داشته باشید. لطفا با این همه پایگاه یک رفراندوم برای انتخاب جمهوری اسلامی دوباره بگذارید تا محبوبیت رهبرتان معلوم شود.
دوشنبه, ۲۹ام دی, ۱۳۹۳
“مش موسی! دیگه از درخت بالا نرو”
روزنامه ی اطلاعات دوران ۱۳۷۰ در صفحه آخر ستون کوچکی داشت
به نام مثلا از خاطرات امام راحل.
دوستداران امام راحل، یکی یکی تشریف می آوردند و خاطره ای از ایشان نقل می کردند.
خاطره ی زیر یکی از به یاد ماندنی ترین های شان بود. (البته نقل به مضمون )
” امام راحل خادمی داشتند به نام مش موسی (مثلا). این مش موسی پیرمردی بود کمی کم سن تر از امام راحل. خرداد ماه بود و درخت توت حیاط بیت، توت های آبداری داشت. مش موسی توت دوست می داشت. رفته بود بالا و افتاده بود. پاش شکسته بود. بعد از مدتی امام راحل سراغ مش موسی را گرفتند. گفتند بستری یه . امام راحل رفتند به اطاقش برای عیادت.
امام بعد از چاق سلامتی به مش موسی گفتند :
“مش موسی ! دیگه از درخت بالا نرو” ”
همین!
پس چرا منتظرید؟!
خواننده ی گرامی ! تو رو به خدا منتظر اوج داستانی نباشید. این یکی رو کوتاه بیایید. همین یک بار.
این بار، این حکمت آریایی – اسلامی اوج نداره!
فکر کردید که همیشه تو حسینیه شام می دن؟!
این تکه ی شاهکار روزنامه اطلاعات و فرهنگ ایرانی -اسلامی – اهورایی
تا سال ها زیر شیشه ی میز یک کارمندی در اوون دهه مبارگ داشت نورافشانی ی حکیمانه اش رو ادامه می داد و خواننده های خودش رو از حکمت اشراقی و صدرایی لبریز می کرد.
“مش موسی! دیگه از درخت بالا نرو”
چیزی از پیام های کوتاه استادان ذن- بودیستی کم نداره خب!
تقدیم به همه ی مش موسی های عاشق توت و درخت دوست!
پنجشنبه, ۲۹ام مهر, ۱۳۹۵