10898109_347816125404942_8885556400610966095_n

زخمی که به قامت ِ قلم ، بارید
یک زخم ِ هزارساله ی جاری ست.
تصویر ِ سیاه ِ هرچه آیینه
معنای ستروَن ِ سیه کاری ست.

زیبایی ِ روشنایی ِ خورشید
دردیده ی شب، کبودی ِمرگ است.

هرجا که پرنده را پیامی هست
هرجا که سپیده را سلامی هست
تاریکی ِ دیرساله، چون زهری
در سینه ی بی قرار ِگلبرگ است.

در واژه، زبان ِدل نمی گنجد
گردر دل ِ مهربان ِ هر واژه
مستی نکند بهار وُ تیراژه.

آفاق، به قامتِ قلم ، زیباست.
وقتی که زمانه را زبانی نیست
وقتی که زمین ِ تشنه ی هر جان
دلبسته ی بوسه های باران ست

این ابر ِسخنسرای بارانی
سرمست تر از سرود ِ سرشاری ست.

بر سینه ی سوگوار ِاو هرچند
یک زخم ِ هزار ساله ی جاری ست.

۱۸ دی ۹۳

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com