این بحث را از ویدیو گوش کنید.
بیار بادهٔ رنگین که یک حکایت راست
بگویم و بکنم رخنه در مسلمانی
به خاک پای صبوحیکنان که تا من مست
ستاده بر در میخانهام به دربانی
به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم
که زیر خرقه نه زنار داشت پنهانی
من، تو، او، ما، شما، ایشان، همه و همه با این تهدید روبرو هستیم که با نفی دیگران خود را اثبات کرده و به «گفتمان سنت گرایی» آلوده شویم.
گفتمان سنت گرایی که به دنبال دشمن میگردد به جمود و قشریگری کشیده شده، منتقد را مخالف و مخالف را دشمن جلوه میدهد.
چنانکه میدانیم هفتم ژانویه ۲۰۱۵ مرتجعین سیاهپوش با حمله به دفتر هفتهنامه «شارلی» Charlie Hebdo در پاریس، به روی منتقدین و مخالفین
خویش آتش گشودند.
(هفتهنامه مزبور در نوامبر ۲۰۱۱ و سپتامبر ۲۰۱۲ هم خبرساز شده بود…)
عاملین و آمرین کشتار اخیر پیشتر، (پیش از شلیک با کلاشینکف و آر پی جی) زبان تهدید و
ترور بکار بسته و در هرزهنامههای خود نوشته بودند حتماً روزی انتقام خواهیم گرفت. منتظر باشید…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زبان، پیشاهنگ عمل آدمی است
زبان، پیشاهنگ عمل آدمی است و چنانچه به سقوط گفتار، به «سقطات الالفاظ» یعنی به هرزهدرایی، درَهوَری و پلیدی آلوده شود، بی تردید بذر کینه و ترور خواهد کاشت. زبان مرتجعینِ غالب و مغلوب که مصونیّتِ اظهار نظر را پاس نمیدارند، چه مذهبی باشند چه ضدمذهبی، حاوی عناصری از ترور است.
مرتجعین سخن خویش را مطلق پنداشته، «حقیقت»ی میخوانند که هرکه نپذیرد باطل و غیرخودی است و باید تکلیفش روشن شود.
این ترور(ترور سمبولیک) کسانی را هدف قرار میدهد که در پندار قاتلین باید اوت شوند. در قدم بعد این «پندار، جامه گفتار
خواهد پوشید و گفتار هم به کردار بَدل خواهد شد»
قاتلین خواجه نظام الملک طوسی و تروتسکی و آبراهام لینکلن، قاتلین مارتین لوترکینگ و کسروی و میرزاده عشقی، قاتلین مجید شریف واقفی و ابوایاد و ایندیریا گاندی، قاتلین احمد شاه مسعود و جزنی و توماج و فروهر، قاتلین قاسملو و جان لنون و ستفان شاربونیه (شارب) Stephane Charbonnier و ژُرژ داوید وُلَنسکی Georges David Wolinski و… همه و همه، بدون استثناء زبانشان
حاوی عناصری از ترور بود. اسیرکشان در سال ۶۷ نیز زبانی آلوده به ترور داشتند. عاملین پشت صحنه ترورهای مدرن Modern Assassinations که با هواپیماهای با سرنشین و بی سرنشین سوژههای خود را به خاک و خون میکشند نیز همین طور، زبان جنایتکاران همه جا حاوی عناصری از ترور است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«حق تمسخر» The Right to Ridicule
مضمون همه ترورها هراسافکنی و نسقگیری است. در معنای لغوی ترور نیز وحشت نهفتهاست. (ترور برگرفته از واژهٔ فرانسوی Terreur به معنای دهشت و دهشتافکنی است)
برگردیم به january 2015 attack (واقعه هفتم ژانویه و قتل کاریکاتوریستهای مطرح فرانسوی)، واقعه خونباری که همه آزادیخواهان را به فکر فرو برد و البته برای نژادپرستان و نئو فاشیستها مائده آسمانی بود.
در دافعه خرافات مذهبی و استبداد زیر پرده دین، کاریکاتوریستهای هفته نامه شارلی از «حق تمسخر» The Right to Ridicule استفاده کرده و همه را از انبیاء و اولیا گرفته تا تعالیم مسیح و کتب مقدس را دست انداختهاند.
فیلم کردن دشمنان قسط و رهائی، دست انداختن قاتلین زندانیان سیاسی و مدعّیان دروغین مذهب که با علم، پیشرفت و آزادی بیگانه اند، همانها که به دروغ از کتاب خدا دم میزنند و به دلائل بسیار خصم آنند، البته و صد البته نیکو است ولی حساب مردم شریفی که در نبرد بین تاریکی و نور، کنار گود نایستاده، کلام خدا برایشان توجیهگر شقاوت و اسارت و ازخود بیگانگی نیست، و پیش و بعد از آخوندها نیز، باورهای خودشان را داشته و دارند و از وابستگی و واپسگرائی بیزارند، از مرتجعین جدا است.
قران که در عصر علی بن ابیطالب، برای فریب تودههای مردم بر سر نیزه امثال عمربن عاص رفت و بعداً هر سلطان ستمگری سنگاش را به سینه زد و روز و روزگاری جاهلیت و اشرافیت قریش را زیر ضرب گرفت، از گذشته های دور تا کنون همنشین ستمدیدگان و زندانیان مسلمان هم بودهاست، کسانی که تا دم چوبه های دار، رودرروی وابستگی و ارتجاع ایستادند و به شاه و شیخ آری نگفتند. البته همین قران هم برتر از سئوال نیست. خدا هم برتر از سئوال نیست. بگذریم…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آزادی بیان را باید چون مردمک چشم پاس داشت
در میان متفکرین عصر جدید رانالد دوارکین Ronald Dworkin به «حق تمسخر» اشاره میکند و آنرا به رسمیّت میشناسد.
کسانیکه به حق تمسخر اشاره دارند موارد زیر را برجسته میکنند:
– اعتقادات سیاسی یا دینی هیچ فردی نمیتواند اصل آزادی بیان را که شرط امکان دموکراسی است کنار بزند.
– حزب و سازمان، یا مذهب و مرام است که باید اصول دموکراسی را بپذیرد، نه به عکس،
– اصل آزادی خلاقیّت(که آزادی بیان تنها پرتوی از آن است)، شرط امکان دموکراسی و شرط مشروعیت یک حکومت دموکراتیک است، پس نباید با نیت جلوگیری از تمسخر و اهانت و لجن پراکنی، و یا سوءاستفاده دشمن آن را محدود و مُقید کرد.
– آزادی بیان در یک کشور لائیک به معنای آن است که میتوان و این حق وجود دارد که تصاویر انبیاء و اولیاء، محمد مصطفی، عیسی بن مریم، موسی، بودا، یهوه و همه نمادهای یکتاپرستی را هم ترسیم کرد. میتوان به ریش مارکس و انگلس و به سبیل استالین و تروتسکی نیز خندید.
– می توان و باید یقه این امام و آن رهبر را هم گرفت و پرسید اگر اساس دینداری بر تکلیف است. چگونه میتوان از انتخاب آزادانه دین سخن گفت؟ این دین است که باید اصول دموکراسی را بپذیرد، نه اینکه دموکراسی اصول دین را.
به دلیل حرمت آدمی، آزادی بیان را باید چون مردمک چشم پاس داشت امّا، اگر آزادی بیان به تبلیغ برادرکشی و ترویج تنفّر انجامید و اگر به کینه و اختلافات نژادی میدان داد، چی؟
اگر آزادی به معنی عدم محدودیت است، پس چرا هر گروهی برای آزادی شرط و شروط میگذارد؟
هفته نامه شارلی با اشاره به اینکه آزادی بیان حدّ و حدود یا شرایط و الزامات ندارد.کاریکاتور پیامبر را هم چاپ میکند که دارد پیروانش را سر کار میگذارد.
آزادی بیان حدّ و حدود یا شرایط و الزامات ندارد. آری اما دراینصورت میتوان پرسید آیا کاریکاتوریزه کردن و به ریشخند گرفتن مدعیان دروغین آزادی یا زیر سئوال بردن بزرگنمائی های مربوط به «هولوکاست»، هم مجاز است؟ کنکاش در هر ادعّای دیگری از جمله «دلائل واقعی جنگ در عراق» چطور؟ آیا میتوان بوش و بلر و دیک چینی را که در رابطه با تسلیحات عراق میلیونها نفر را بازی دادند، به سخره گرفت؟ آیا زیر سئوال بردن هر آنچه حکومتها و گروههای سیاسی میخواهند «این است و جز این نیست» جلوه دهند نیز، حق است یا نه؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به آزادی بیان و مصونیت اظهار نظر واقعاً ایمان داریم؟
ژُرژ داوید وُلَنسکی کاریکاتوریست برجسته فرانسوی که در واقعه پاریس به خاک و خون غلطید تصویری از حضرت مسیح کشیده که دارد از کلاهش خرگوش درمیآورد. همچنین پیامبر اسلام را بدون لباس نشان میدهد…
ترور او و دوستانش را خیلیها به حق محکوم کردهاند.
…
پرسش:
اگر از میان ایرانیان کسی (نه حضرت مسیح یا محمد مصطفی)، بلکه تحت الحنک بندان زیر ریش را به مسخره بگیرد که از عمامهاشان خرگوش درمیآورند و یا کاریکاتور این یا آن رهبر بی همتا را بکشد که هر بار فیل تازهای هوا میکند شامل آزادی بیان میشود یا نه. اگر نه پس چرا قتل کاریکاتوریستهای فرانسوی را محکوم میکنیم؟ آیا واقعاً از صمیم قلب محکوم میکنیم؟ آیا به آزادی بیان و مصونیت اظهار نظر از ته ته دل باور داریم؟
در بیان و گفتار، خیلیها آن جنایت را محکوم کردهاند. فقط خواجه حافظ شیرازی محکوم نکردهاست!
از پاپ و دبیر کل سازمان ملل گرفته تا اوباما و مرضیه افخم و مریم رجوی… همه محکوم کرده و اطلاعیه دادهاند.
اطلاعیه دادن البته کار شاقی نیست. هیچکس هم در بیان و گفتار جنایت را تأئید نمیکند، اما…
اما نقد یکسویه عاملین ترور بدون زیر سئوال بردن دستگاه نظری آنان عوام فریبی است. دستگاه پوسیدهای که مخالف و منتقد را عامل دشمن پنداشته، به جای پاسخ کلمه با کلمه، به تهمت و افترا و در قدم بعد به کینه و دشنه متوسل میشود.
دیدگاهی که مصونیت اظهار نظر را پاس ندارد (چه لباس مذهب بپوشد و چه ضدمذهبی باشد، فرق نمیکند) وقتی خودش را به عنوان مرجع رفتار اجتماعی میپندارد یا تحمیل میکند، بی برو برگرد به ترور خواهد کشید.
آیا عناصر، نیروها و جریانانی که با مخالف و منتقد خویش رابطه جن و بسمالله دارند و برایشان پاپوش میدوزند و به لجن پراکنی متوسل میشوند، از سر صدق و صفا، جنایت پاریس را محکوم میکنند؟
آیا به آزادی بیان و مصونیت اظهار نظر واقعاً ایمان دارند؟ آینده نشان خواهد داد.
زمان احکم الحاکمین است.
…
سایت همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.