maghsadi reza

ای دستها که بر دلِ ما زخم می زنید !
ای دستها که سنگ به آیینه می زنید !

زیبایی ِ زنانه ی ما، دشمن ِ شماست.

ما از تبارِ آینه های شکفته ایم
تصویرها به چهره ی ما سرخوشند وُ مست.
خورشید، از کرانه ی ما خنده می زند.

در رهگذارِحادثه وُ سنگ وُ برگ وُ مرگ
شعری بحز شکفتن ِ زیبا نگفته ایم.

این باغ را ترانه ی ما سربلند کرد.
بربرگ برگِ شاخه ی ما رقصِ رنگ هاست.

ما را زتُندبادِ حوادث، هراس نیست.
هرچند در گذرگه ی ما،غیرِ داس نیست.

ای دستها که از دلِ پاییز، سرزدید !
هرلحظه، ریشه های جوان را تبر زدید !

در هرکجایِ خطّه ی این خاکِ خاطره
آوازِآرزوی درخشان ِ جان ِ ماست.

در روزگارعشق
زیبایی ِ زنانه ی ما، دشمن شماست.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com