«سراجالدین میردامادی» در کارنامه سیاسی-رسانهای خود فعالیتهای مختلفی دارد. او هم فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بوده است و هم سابقه روزنامهنگاری و فعالیت رسانهای در کارنامه خود دارد. او همچنین مدتی در وزارت کشور دوره اصلاحات با عنوان معاون مدیرکل انتخابات مسئولیتداشته است. میتوان از میان روزنامهها و رسانههایی که وی در آن کار کرده است، «حیات نو»، «توس»، «رادیو زمانه» و تلویزیون «رسا» را نام برد. سراج میردامادی فرزند «سیدحسین میردامادی» در هشتم فروردین ۱۳۵۲ در مشهد متولد شده است. او همچنین پسر دایی آیتالله خامنهای است. سراج در مشهد در رشته فقه و احکام اسلامی تحصیل کرد و در همان سنین نوجوانی نیز به دلیل شرکت در جنگ ایران و عراق مجروح شد. وی برای ادامه تحصیلات در سال ۲۰۰۱ به فرانسه رفت و در رشته ارتباطات، مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد.
اقامتی موقت در فرانسه
سراجالدین میردامادی بنا به گفته «فاطمه موسوی»، همسرش، با ویزای دانشجویی به هدف ادامه تحصیل و بدون دریافت هیچ گونه بورسی به فرانسه عزیمت کرد؛ و تا قبل از آخرین بازگشت خود در سال ٢٠١٣ نیز بارها به ایران رفت و آمد داشت؛ به ویژه در سال ١٣٨٨ که به عنوان خبرنگار برای پوشش اخبار انتخابات در ایران حضور یافت. فاطمه موسوی در گفتگو با «توانا» و درباره موضع سراج میردامادی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری میگوید: «ایشان رأی خود را در بخش کنسولگری ایران در پاریس به صندوق انداخت و کاندیدای مورد نظرشان آقای روحانی بودند.»
از فاطمه موسوی درباره فعالیتهای سراج میردامادی در فرانسه، در طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۳ پرسیدیم. او به تنوع کارهای همسرش در فرانسه اشاره کرد که به تبع تحولات سیاسی در ایران، از کارمندی سفارت ایران تا روزنامه فروشی را در بر میگیرد. او در توضیح بیشتر میگوید: «ایشان به مدت پنج سال به عنوان کارمند محلی در سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس مشغول به کار بود تا سال ٢٠٠۵ و دوره آقای احمدینژاد که مورد مهرورزی قرار گرفت و بدون بیان هیچ دلیلی عذر ایشان را خواستند (اخراج شد.)حدود یک سال بعد از این تاریخ یعنی در سال ٢٠٠۶ در رادیو زمانه به تولید برنامه پرداخت. مجموعه برنامه “اسلام و حقوق بشر” از تولیدات ایشان در این رادیو است. با انتخابات سال ٨٨ ایشان نیز در جنبش سبز و همراه دیگر مردم به تقلب در انتخابات اعتراض داشت. در تلویزیون رسا برنامهای با عنوان «نقد و نظر» با اجرای ایشان ضبط و پخش میشد.»
همسر سراج میردامادی درباره نوع گذران زندگی وی در فرانسه به روزنامه فروشی سراج میردامادی نیز اشاره میکند. وی حدود یک سال و نیم قبل از بازگشت به ایران با اجاره یک کیوسک، به فروش روزنامه و مجلات فرانسوی و بینالمللی پرداخت که در حال حاضر نیز اداره کیوسک با همسرش است.
هدف از بازگشت
از فاطمه موسوی، هدف سراج میردامادی از بازگشت را پرسیدیم. بازگشت در شرایطی که احتمال فراوان وجود داشت وی را با برخوردهای امنیتی رو به رو سازد. همسر سراج میردامادی در ابتدا به اصلاحطلب بودن همسرش اشاره میکند و تصریح میکند که در فیلمی که قبل از بازگشت ایشان به ایران ضبط شده است، خود سراج میگوید: «نه فراری بودم و نه میخواهم خود تبعیدی باشم» از این رو وی برگشت به وطن را حق خود میدانست. به گفته او سراج میردامادی به عنوان یک خبرنگار و فعال اصلاح طلب همیشه انتقادات خود را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطرح میکرد.
«یاسر میردامادی» برادر سراجالدین که ساکن بریتانیاست به امیدی اشاره میکند که سال پیش با برآمدن دولت «میانهروی» حسن روحانی پدید آمده بود و به بازگشت برخی از روزنامهنگاران و فعالان حوزه عمومی در خارج از کشور به ایران انجامید. یاسر میردامادی در توضیح بیشتر به توانا میگوید: «برادر من سراجالدین میردامادی هم یکی از آن روزنامهنگارانِ بازگشتی بود. خاطرم میآید که تقریبا همه، از جمله خود من، بارها از او خواستیم دست کم یک سال دیگر صبر کند تا ببینیم بر سرِ آن امید چه میآید و سپس بازگردد. او اما تصمیم خود را گرفته بود و انگار میخواست آزمونی برای این امید شود.»
پدر سراج میردامادی که خود استاد بازنشسته دانشگاه فردوسی مشهد است در این باره میگوید: «به او گفتیم به ایران برنگرد اما سراج گفت که کار خلاف قانونی نکردهام و به انقلاب و کشورم علاقهمندم». پدر آقای میردامادی در عین حال تاکید میکند که از رهبر ایران درخواست بخشش فرزندش را نخواهد کرد. خود سراج میردامادی نیز در همان فیلم مورد اشاره که در خارج از کشور درباره بازگشت وی تهیه شده است، اشاره میکند که به طور قطع بیعدالتی و ظلم شامل او هم خواهد شد. اما با این حال برخواهد گشت تا برای آبادانی و صلاح و پیشرفت کشور تلاش کند. به هر ترتیب سراج میردامادی که بنا به گفته همسرش، توسط وزارت اطلاعات دولت احمدینژاد در سال ٢٠١٢ ممنوع الخروج شده بود، با آگاهی از این موضوع تصمیم به بازگشت گرفت.
پس از بازگشت
به محض ورود سراج میردامادی به فرودگاه، پاسپورت وی توقیف میشود. بعد از یک هفته بازجوییهای وزارت اطلاعات آغاز میشود. در ١٨ دی ماه ٩٢ دادگاه او به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد و سپس پرونده برای تحقیقات بیشتر به اطلاعات سپاه سپرده شد. در این مدت سراج میردامادی با کفالت پدر خود آزاد بود تا اینکه دور جدیدی از بازجوییها شروع شد.
همسر سراج میردامادی در توضیح بیشتر پیرامون روند بازجویی و محکومیت وی میگوید: «ایشان در مجموع حدود ٢٠٠ساعت مورد بازجویی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه قرار گرفت. روز ٢٠ اردیبهشت ٩٣ با احضاریهای در دست که از ایشان خواسته شده بود برای ادای پارهای توضیحات به زندان اوین مراجعه کند، به زندان اوین میرود و همان روز بازداشت میشود. خانواده و وکیل ایشان ، خانم پورفاضل، فردای آن روز در جریان بازداشت ایشان قرار میگیرند.»
بنا به گفته حسین میردامادی، پدر سراج، سپاه سعی میکرد در جریان بازجوییها نقاط ضعفی در پرونده پسرش گیر بیاورند و به اتهامات وی اضافه کنند. حسین میردامادی همچنین اشاره میکند که بازداشت فرزندش تعجب مراجع تقلید از جمله آیتالله «یوسف صانعی» را در پی داشته است. البته شاید با توجه به اندازه بالای حساسیت نهادهای امنیتی به بیبیسی فارسی، حضور سراج میردامادی در مستند «خط و نشان رهبر» نیز عاملی برای تشدید فشارها بوده باشد. مستندی که توسط «بزرگمهر شرفالدین» درباره آیتالله خامنهای ساخته شد و سراج میردامادی به عنوان یکی از کارشناسان برنامه در آن حضور داشت. او در این برنامه اشاره میکند که یکبار که نزد آقای خامنهای بوده است، پیرامون بحث درباره دانشگاهها، بحث میان وی و رهبری بالا میگیرد.
به هرترتیب، بنا به گفته فاطمه موسوی، بعد از گذشت حدود ٩٠ روز از بازداشت سراج میردامادی، دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی تشکیل و وی به اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام و تبانی علیه امنیت کشور به شش سال حبس تعزیری، دو سال ممنوعیت از فعالیتهای روزنامهنگاری و دو سال ممنوعیت خروج از کشور بعد از آزادی محکوم میشود. هم اکنون نیز حدود چهار ماه است که سراج میردامادی در بند دو الف سپاه به سر میبرد.
بر سر امید به بازگشت چه آمد؟
میگویند قاضی صلواتی، قاضی پرونده سراج میردامادی، درباره پرونده وی گفته بود: «کاری میکنیم که دیگران هوس برگشتن به کشور به سرشان نزند.» این در حالیست که خود رییس جمهور روحانی و نیز وزارت خارجه دولت روحانی از ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت به ایران دعوت کرده بودند. رییس جمهور حتی یک بار به صراحت اعلام کرد که این حق طبیعی هر ایرانی ست که از میهن خود دیدار کند. اما انگار ساز قوه قضاییه چندان با ساز دولت کوک نبود. «محسنی اژهای» بعد از این دست اظهارات اعضای دولت، از مورد تعقیب قرار گرفتن افرادیگفت که به دلیل مشکلات سیاسی از کشور خارج شده بودند.
از یاسر میردامادی، برادر سراج میردامادی، که خود پژوهشگر و محقق الهیات و فلسفه است درباره این امید و شور ناشی از آن پرسیدیم و اینکه امروز چه بر سر آن امید آمده است؟ او در پاسخ به بیتفاوتی دولت روحانی نسبت به وضعیت روزنامهنگاران منتقدِ دستگیر شده (چه آنها که از خارج با وعده دولت بازگشتند و چه آنها که داخل بودند) اشاره میکند. او این بیتفاوتی را پذیرفتنی نمیداند، گرچه آن را امری فهمیدنی میداند. به گفته او دولت روحانی میخواهد سطح اصطکاک خود را با حاکمیت به حداکثر نرساند. سیاست خارجی و اقتصاد است که اولویت دولت او را تشکیل میدهد و در همین دو عرصه به قدر کافی با حاکمیت اصطکاک دارد.
او در توضیح بیشتر میگوید: «با این حال، به نظرم این راهکار دولت، که میخواهد کار قیصر را به قیصر واگذارد، در دراز مدت نتیجه عکس خواهد داد، درست همانطور که دولت هاشمی راهکاری مشابه روحانی در پیش گرفت و به نتیجه نرسید. یعنی کوشید عرصه فرهنگ را به خواست حاکمیت واگذارد (و نتیجه آن مثلاَ نصب کسی مثل “میرسلیم” بر مدیریت فرهنگی شد!) و در مقابل عرصه اقتصاد را از آنِ خود کند و کشور را به شیوه خود بسازد. اما این تقسیم کار عملی نشد و قیصر، فرهنگ را گرفت و اقتصاد را نیز وانگذارد و عاقبت آن، واکنش بیسابقه مردم در دوم خرداد شد. به پرسش اصلی بازگردم: بر سرِ آن امید چه آمد؟ پاسخ خلاصه، که مطمئنم به نظر عدهای خامدستانه و دلخوشکنک خواهد آمد، این است که: آن امید، لرزان و گریزان، پابرجاست.»
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.