جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی چهارشنبهشب ۲۲ مردادماه در تالار ایوان شمس تهران برگزار شد. جشنی که چهرههای زیادی را دور هم جمع کرده بود تا چرخ سینمای ایران همچنان افتانوخیزان بچرخد و نیمنگاهی به گذشتهای داشته باشد که زمانی فیلمهای درخشانی را خلق میکرد. گذشتهای که در انتخاب خواننده جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی هم خودش را نشان میداد. رضا یزدانی خوانندهای بود که در این مراسم قطعاتی را اجرا کرد و چه کسی است که انکار کند این خواننده اکثر کارهایش را در فضای نوستالژیک میخواند و همپاییاش با کیمیایی هم چندان بیربط نیست.
در این گزارش قرار نیست فهرستی از برندگان و تقدیرشدگان ارائه دهیم. اسامی آنها را حالا تمام خبرگزاریها منتشر کردهاند و میتوانید ببینید که کدام فیلمها برنده شدند. از میان برندگان اما در یکی از بخشهایی که جذابیت کمتری دارد یعنی فیلمهای مستند نیمهبلند، لوح تقدیر و تندیس جشن به مهدی باقری برای کارگردانی فیلم «پیر پسر» داده شد. این جوان فیلمساز بعد از آنکه جایزهاش را گرفت، پشت میکروفن رفت و گفت: اصلاً معلوم نیست چرا از من تقدیر میشود، آن هم برای فیلمی که اصلاً به نمایش در نیامده است.
صحبتهای او معطوف به وضعیت غمانگیز سینمای مستند در ایران است که شاید اکثر تولیدات این سینما، اگر فرمایشی و سفارشی نهادهای دولتی و حکومتی نباشد، هیچگاه جایی برای نمایش پیدا نمیکنند. این در حالی است که اوضاع فیلمهای داستانی هم که مخاطب عام دارد، چندان بهتر از سینمای مستند نیست.
سینمای ایران این روزها حالش چندان خوب نیست. در واقع سالهاست که حال سینما خراب شده است و امیدی به بهبود آن نمیرود. سالهایی که فرهنگ بیش از پیش ضربه خورد؛ سالهایی که هنر یا به انزوا رفت و سکوت کرد و یا سرگشتهٔ هزارتوی دستوپا زدنهای ناامیدانه برای بقا، تن به حذف خویشتن از درون داد.
جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی به هر حال با شکوه برگزار شد، آن هم در حالی که جشن دیگر سینمای ایران که میخواهد راه خود را از جشنوارههای دولتی جدا کند، قرار نیست با شکوه برگزار شود. صبح چهارشنبه محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما در نشستی خبری درباره جشن خانه سینما گفته بود که وضعیت معیشتی بخش عمدهای از همکاران ما در ماههای اخیر به گونهای شده است که حس برگزاری جشن را گرفته است، به همین دلیل قصد داریم جشن شانزدهم خانه سینما را به شکلی متفاوت یعنی با صرف بودجهای کم و در فضایی متفاوت مانند حیاط خانه سینما برگزار کنیم.
البته هنوز معلوم نیست چنین حرفی چه اندازه محقق میشود اما جشن خانه سینما هم چندان نمیتواند مستقل از دولت و سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی –حتی در کمخطرترین حالت- برگزار شود.
عسگرپور در این نشست در پاسخ به خبرنگاری مبنی بر اینکه وقتی فقط فیلمهای مجوزدار و اکران شده، در جشن خانه سینما به عنوان یک جشن صنفی، داوری میشوند تفاوت این جشن با جشنوارههای دولتی در چیست؟ گفت: جوهره اصلی جشن خانه سینما از اول همین بوده است که امسال آن را دنبال میکنیم؛ یعنی از روزی که جشن پایهگذاری شد نظر تصمیمگیران این بود که جشنی برگزار کنیم تا یک نگاه تخصصی و آکادمیک به فیلمها داشته باشیم. به همین دلیل باید قاعدهای را در نظر بگیریم و مانند بسیاری از کشورهایی که فقط فیلمهای اکران شده را در نظر میگیرند، ما هم آن فیلمها را در نظر بگیریم.
البته مدیرعامل خانه سینما احتمالاً خوب میداند که توجیه کردن چنین تصمیمی در قیاس با معیار اکران فیلمها برای داوری در دیگر کشورها بیمعناست. چرا که اکران فیلمها در ایران اختیاری و یا بر اساس مقبولیت نیست. اینجا فیلمها حتی اگر پروانه ساخت هم داشته باشند، تضمینی برای اجازه اکران آنها وجود ندارد. بسیاری از فیلمها میماند برای محافل خصوصی و خاک میخورد و رنگ پرده سینما را به خود نمیبیند.
با این حال، این روایت چندان معطوف به استقلال یک نهاد صنفی به نام خانه سینما نیست؛ خانهای که با آمدن دولتی، تعطیل میشود و با آمدن دولت دیگر، کلیدی در قفل میچرخد و درها باز میشود، دیگر خانه نیست. در کنار آن باید این مسئله را هم در نظر گرفت که بودجه این نهاد صنفی را هم دولت میپردازد.
به هر صورت بازگردیم به جشنی که با نام جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی در یک شب گرم تابستانی تهران برگزار شد و تندیسها و لوح تقدیرها دست به دست چرخید و بالا رفت و پایین آمد و سرانجام چراغهای ایوان شمس خاموش شد و سالن خالی بود و همه رفته بودند.
وقتی همه رفته باشند، میشود نشست و حساب کرد چه کسی جوایز را با خودش برد. پاسخ در ایوان شمس روشن بود. کسی که خودش نیامده بود اما فیلمش رکورددار جوایز شد. جای تعجب هم نبود که جشنواره فجر تکرار شود و نام حاتمیکیا ثبت شده باشد در جشنی که حالا دیگر هیچ سنخیتی با او ندارد؛ حاتمیکیا این روزها خط خود را جدا کرده و راهی رفته و تصویری از خود ساخته است که اگر دوباره در آژانس شیشهای بنشیند و آن را ببیند، حتماً با مشت میکوبد و این تصویر را خرد میکند.
خیلیها فیلم «چ» را نقد کرده بودند و حرفهای زیادی هم پشت سر او بود؛ اما حالا در جشن منتقدان سینما دوباره رکورد میزند. سؤال ساده است، آیا «چ» فیلم بزرگی است که با وجود این همه نقد و ایراد، باز هم میآید و در جشنوارههای دولتی و غیردولتی، جوایز را میزند زیر بغل و میرود؟ برای پاسخ به این سؤال، نیازی به مرور فیلمها نیست، کافی بود چهارشنبهشب، در تالار ایوان شمس، ردیف اول مردی را ببینی که نشسته بود و جایزهای هم به او تعلق نگرفت. او کسی نبود جز، جعفر پناهی.
جعفر پناهی تنها یک نمونه است از وضعیتی که دست بزرگ سیاست در فرهنگ را نشان میدهد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.