جان لنون یکی از شاخصترین چهرههای دهه شصت میلادی است. لنون یکی از ستارههای بیبدیل دهه آرمانگراییها، دههی افراطها و چپگراییها، دهه هیپیها بود. نیهیلیسم و در کنارش آنارشیسم واکنشی بود به سلطهی اوهام و در کنارش سیاستمداران. شکست ساختارهایی که اسم ارزش را به دوش میکشیدند؛ تمکین نکردن به قدرتی که قصد ایجاد ساختارهای نویی را داشت دو وجه بارز جنبشهای اعتراضی دهه شصت بود. وجود نیهیلیسم را به وضوح در ترانه خدا که جان لنون در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد میتوان مشاهده کرد. شکستن ارزشهای معنوی چون مسیح، بودا، و پایین کشیدن خدا به سان مفهومی برای اندازهگیری مقدار رنج ریشه در نیهیلیسمی دارد که جوانان دهه شصت در آمریکا و البته اروپا را به شکستن ارزشهای رایج وا داشته بود. اما تنها وجه بارز این ترانه نیهیلیسم نیست. آنارشیسم یا مکتب اقتدارگریزی بعد دیگری از زندگی جوانان کشورهای توسعه یافته بود که نمودش را در همین ترانه خدا میتوان مشاهده کرد. در بخشی از این ترانه لنون میگوید ” من کندی (جان اف کندی) را باور نمی کنم” و در بخشی دیگر از ترانه جان لنون اقتدارگریزی خود را با گفتن ” آنچنان که به هیچ پادشاهی اعتقاد ندارم” نشان میدهد. اما جان لنون تنها به این بسنده نمیکند و به دنبال جوابی برای این دنیای تهی شده از ارزشها میگردد. جان لنون با تاسی از نیچه قدرت وجود و ارده انسان را جایگزین این معنا باختگی زندگی میداند:
به خودم و به یوکو (همسرجان لنون(
این واقعیتی است
که رویا دیگر به پایان رسیده است
دیگر چه می توانم بگویم؟
رویا به آخر رسید
در گذشته
خیالبافی بیش نبودم
اما اکنون گویی دوباره متولد شده ام
در گذشته چون ماهی ضعیفی بودم
اما اکنون من جان (جان لنون)هستم
دوستان عزیز من
شما باید ادامه بدهید
رویا دیگر به پایان رسیده است.
شایگان در کتاب آسیا در برابر غرب اشاره کردهاست که ما «یعنی آسیاییها» از تاریخ عقب ماندهایم. این کتاب که در سال ۵۶ نگاشته شده به بحران هویت در شرق و بحران معنویت در غرب میپردازد. شایگان به درستی ۳۵ سال پیش اشاره به موضوعی کرده که نمود آن را در دهه ۹۰(شمسی) میتوان در موسیقی زیر زمینی امروز ایران مشاهده کرد. شاهین نجفی (آهنگساز و ترانهسرا) به همراه یغما گلرویی و مهدی موسوی(ترانهسرا) دو تن از مشهورترین مولفان موسیقی زیر زمینی در ایران هستند. نیهیلیسم و آنارشیسم را میتوان حدود چهل سال بعد از جان لنون در ترانههای این سه سراغ گرفت. چهل سال بعد از جان لنون و باب دیلان به نظر میرسد امواج معنا باختگی و ظهور آنارشیسم را در ایران نیز میتوان مشاهده کرد. برای مثال یکی از آخرین ساختههای شاهین نجفی در آلبوم ۱۴۱۴ آهنگ تنفر است که به ابسورد ره میسپارد. آهنگ متنفرم را در چند لایه میتوان بررسی کرد یک لایه سیاسی است که با به سخره گرفتن احساسات نوستالژیک مشکلاتی را یادآوری میکند که فضای آموزشی و اجتماعی ایدئولوژی زده دهه شصت(شمسی) برای کودکان به بار میآورد.
از بچه های شاد نشسته توی تلوزیون
از مجریو جایزه ها و خنده هاشون…
ازاون بله های بلند گفتنو آواز های فالش
از کارتونو عروسک های فیک(fake)…متنفرم
از ساندویچ مدرسه،کالباس،سوسیس،خیار…
از عکس عصبانی امام،فحش های رو دیوار
از نیمکت و کلاس،کیف،کتاب،خودکار
از زنگ تفریح و معلم پرورشی…متنفرم
از عیدو عیدیو کتوشلوار طوسی گشاد
از صف،کوپن،بن،نفت،درد،قند،شیر،مواد
از پسته های تزئینی ممنوع روی میز
از هرکسی که بوی کباب میداد…متنفرم
از صدگرم پنیر نسیه و بقالی که بعد مُرد
از سوپ پای مرغ،از اردکی که سر بریده شد
لایه دیگری از این ترانه به شکستن ارزشهای دینی تحمیل شده به جامعه میپردازد مانند
از چشم ترس گوسفندو عطش گوشتش در آش
از آشو عاشورا و قصاب…متنفرم
اما مهمترین لایه این ترانه لایه فلسفی آن است لایهای که به وضوح محضترین وجه نیهیلیسم یا آنچه شایگان در کتاب ذکر شده ابسورد میخواند را میتوان مشاهده کرد:
از ریش بلندو مضحکو احمقانه
از لفظ های آخوندی و ابلهانه
از ادعای باسن خرو پاره کردنام
از جنگو اعتراض های مداوم…متنفرم
از من،شما و تمام قصه ها…خدا
از بغض عاشقانه ترین شعرها
از سرنوشت گَسِ روبهرویمان
از این همه تنفرو “متنفرم”…متنفرم
شاید با کنار هم گذاشتن این قسمت از ترانه متنفرم در کنار این پاراگراف از کتاب شایگان «در حالی که تفکر عرفانی دنیا را هیچ میداند و نفی میکند تا مبدا را دریابد، قدرت هیولایی نفی نیهیلیسم، حق را نفی میکند تا دنیا را دریابد و عاقبت کار این یکی را نیز نفی میکند تا به پوچی محض(ابسورد) برسد» (آسیا در برابر غرب صفحه ۱۴) به درک مناسبی از لایه فلسفی این ترانه نجفی رسید. نجفی پس از نفی تمام ارزشها سرانجام به نفی خود (که خود نفی کننده است) یعنی نفی نفی میرسد یعنی خالصترین وجه نیهیلیسم. مراد فرهادپور در مقالهای که تحت عنوان نیهیلیسم منتشر کرده به وجه سلبی نیهیلیسم اشاره دارد: « نیهیلیسم مفهومی نیست که بتوان بدان کلیتی ایجابی بخشید، حتی در متون خود نیچه، در مقام فیلسوفی که اصولاً نظریه پردازی در باب نیهیلیسم را به او منتسب می¬کنند، نمیتوان چیزی تحت عنوان یک نظریهی منسجم نیهیلیسم یافت، و این را نمی¬توان صرفاً ناشی از سبک نوشتار پراکندهی نیچه دانست بلکه بیشتر به سرشت خود مفهوم نیهیلیسم مربوط می-شود.» در واقع کل ترانه متنفر صورتی سلبی دارد. نفی همه احساسات نوستالژیک؛ نفی ایدوئولوژیهای برساخته حکومتی؛ نفی ساختارهای دینی و سرانجام نفی خود! در این بین مورد جالب نفی احساسات مبارزه جویانه است. به نظر میرسد شاهین برخلاف سلفش لنون که اراده بشر و عشق را راهگشای این معناباختگی میداند سرنوشت شخصیتهای کافکا را ترجیه میدهد و سعی در منفعل شدن و پذیرش شکست دارد.
شاید تنفر نجفی از متنفران و شکستش در یافتن راه گریزی از این معنا باختگی او را به اینجا رساند که از مبارزه هم اعلام تنفر کند اما این نسل معنا باخته و بیآرمان سرگشته تر از آن است که همچون یوزف ک در رمان محاکمه حتی سرنوشت محتوم خود را بپذیرد و برای اجرای حکم آماده شود. شاید هنوز قدرت سازنده ارزش که از همین شکستن ارزشها سر بر میآورد در بین این نسل معنا باخته لمس نشده است.
موج نیهیلیسم آنارشیسم از لنون تا شاهین
دوشنبه, ۱۵ام اردیبهشت, ۱۳۹۳
اضافه شده توسط تریبون زمانه نویسنده مطلب: ییلماز حنیفیمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.