آیا واکنش فمینیستی سیاستپسندی برای جراحی زیبایی وجود دارد؟ تلاش برای پاسخ به این سوال، مانند راه افتادن به سوی باتلاقی سیاسی است. با این وجود، درباره دو واکنش بسیار متفاوت به این سوال بحث خواهم کرد که به نظرم قابل تاملتر هستند: واکنش سرپیچی و واکنش تخصیص. من هر دوی این واکنشها را دارای ماهیتی کمالگرایانه میدانم.
واکنش سرپیچی
فی ولدون در تمثیل کنایی و براندازانه خود در «زندگی و عشقهای یک شیطان مونث»، اندیشههای زیر را در ذهن یک جراح زیبایی قرار میدهد که قهرمان داستان، یعنی «خانم هانتر» او را به خدمت گرفته تا نقشه انتقام خویش را عملی کند:
مرد جراح، پیگمالیون۱ زن بود، اما زن نه به این مرد اعتماد داشت، نه تحسین میکرد و نه حتی قدردان او بود. مرد عادت داشت معشوق زنانی باشد که همسنخ خودش هستند. آه آرامی بدرقه راهش میشد وقتی که توی راهروها با آنها قدم میزد، به اینجا سر میزد، آنجا را متبرک میکرد، وعدهای میداد و از گذشتهای ابراز تاسف میکرد: به آرامی گام برمیداشت و مراقب وجهه خود بود. اما هیچ آهی از خانم هانتر برنمیخاست. [مرد با بدجنسی اضافه میکند که] … زن را وادار به این کار خواهد کرد.۲
اما خانم هانتر مُدام سرپیچی و امتناع میکند، و بسیاری از زنان فمینیست هم همین کار را خواهند کرد. واکنش سرپیچی تا اندازه زیادی میتواند هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی، فمینیستی باشد. فهمیدن ماهیت خطرهای مربوطه، علت واکنش سرپیچی است؛ خطرهایی که به عملهای جراحی مربوط میشوند و خطرهایی که ممکن است به از دست دادن کمال متجسم فردی در زمینهای پدرسالارانه منجر شود.
علت واکنش سرپیچی این است: فهمیدن تغییرات مفهومی که به فنآوریزه کردن سیاسی بدن زنان و زمینهسازی برای این تغییرات مربوط میشوند، به گونهای که عواقب ستمبار آن دقیقا به این خاطر که «انتخابهای» بیشتری پیش روی زنان میگذارد٬ پیدا و آشکار است. «فهمیدن» و «زمینهسازی» در اینجا یعنی درک روشن سوگیریهای ایدئولوژیکی که جهان مادی و فرهنگی را شکل میدهد که جراحی زیبایی در آن اتفاق میافتد؛ دنیایی که پُر است از جنبههای نژادپرستانه، یهودستیزانه، بهنژادگرایانه۳ و سنگرایانه۴ ستم؛ اشکال مختلفی از ستم که عملهای امروزین جراحی زیبایی، اغلب در ایجاد و استمرار آن سهیم هستند.
واکنش سرپیچی همچنین قدرت جمعی زنان به عنوان مصرفکننده را عاملی برای تاثیر بر شرایط بازار در نظر میگیرد. اگر سرپیچی در سطح وسیع انجام شود، جراحان زیبایی که به تولید چهرههای جدید برای «ایام تعطیلات» و شکمهای کوچکشده جدید برای «سفرهای زمستانی به کارائیب» مشغول هستند، مشتریان کمی برای خدمات خواهند یافت. جراحان زیبایی که خودشان را طراح بدن و پوست زنها را پارچه جادویی میدانند که میتواند بریده شود و لایه بخورد و برچسب طراح را بر خود داشته باشد، شاید باید از جاهطلبیهای زیباییشناسانهای که مصداق این نقل قول است، صرف نظر کنند: «حجاریکردن تن انسان هرگز نمیتواند یک هنر کامل باشد.»۵ آنها میتوانند در عوض، تخصص خود را به زنان قربانی ارائه کنند که بدنشان دچار سوختگی شدید شده است یا به آرتروز مبتلا هستند. این کار شاید بتواند جراحان را دوباره به شفادهنده تبدیل کند.
گرچه شاید برای برخی زنان نسبتا آسان باشد که حتی وقتی از امکانات لازم برای دسترسی به جراحی زیبایی برخوردارند، از این کار خودداری کنند، اما یک جنبه مهم و عمیقا اخلاقی واکنش سرپیچی این است که سعی کند تا زنانی را که انتخاب کردهاند تحت عمل جراحی زیبایی قرار بگیرند، بفهمد و به آنها توجه کند. شاید یکی از دلایل اینکه چرا بعضی زنان به عمل جراحی، داروهای بیهوشی، مراقبتهای بعد جراحی، دردهای پیشبینیشده طولانیمدت و «عوارض جانبی» محتملی که چه بسا حتی به مرگ آنها هم منجر شود تن میدهند، این باشد که دسترسی آنها به شکلهای دیگر قدرت و توانمندسازی، آنقدر محدود است یا محدود به نظر میرسد که جراحی زیبایی، تبدیل به نخستین عرصهای میشود که این زنان میتوانند نوعی از استقلال را با آن تجربه کنند. انتخاب زیبایی مصنوعی جوانی به کمک فنآوری، ممکن نه تنها ضرورتی برای بقای مادی، اقتصادی و اجتماعی یک زن باشد، بلکه ممکن است عملا، تنها انتخاب پیش روی او نیز به شمار آید؛ انتخاب نوعی از تعالی شخصی که در بستری تاریخی از قیدوبندها، محدودیت و درخودماندگی صورت میگیرد.
سرپیچی فردی و جمعی، بهعنوان واکنشی فمینیستی، شاید کار آسانی نباشد. همانطور که بارتکی، من و دیگران سعی کردهایم بگوییم، ضروری است که بفهمیم نقش اصلی که زنانگی مورد تایید و برساخته جامعه، در یک جامعه مردسالار و دگرجنسگرازده بازی میکند چیست. همچنین نباید نقش جنسیتساز و هویتبخشی را که زنانگی در بهوجودآوردن زن بهعنوان فاعل ایفا میکند و همزمان او را به عنوان موجودی منفعل در چارچوبی پدرسالارانه تعریف میکند، نادیده گرفت.۶ تحت این شرایط، سرپیچی شاید با نوعی مرگ، با نوعی چشمپوشی از تنها انتخاب زندگیبخش و صلاحیتآور که یک زن احتمالا به آن دسترسی دارد، یکسان باشد. و تحت این شرایط، احتمالا دیگر ممکن نیست این زن بتواند مقاومتش را در شکل سرپیچی نشان دهد. تنها سرپیچی که میتوان امید داشت، درک عمیق از ماهیت تناقضها و مصالحههای چندگانهای است که تقریبا به زندگی همه زنان نفوذ کرده و فرهنگ جراحی زیبایی نیز آنها را برجسته میکند. در انتها جا دارد اشاره کنیم که با اینکه واکنش سرپیچی، از نوعی تنزه و پاکی برخوردار است که آن را قابل توصیه میکند، اما احتمالا در فضای ایدئولوژیک و فرهنگی کنونی، تاثیر چندانی نخواهد داشت.
واکنش تخصیص
واکنش تخصیص، به جای اینکه بدن زنانه-فنآوریزهشده را محلی برای سرپیچی سیاسی ببیند، آن را محلی برای کنش فمینیستی میداند که از طریق دگرگونسازی، تخصیص، نقیضه و اعتراض انجام میشود. این واکنش، برآمده از سنتی تاریخی و اغلب رادیکال فمینیستی است که تمسخر عمدی، ایجاد ارزشهای جایگزین، تخصیص اغراقآمیز، نمایش خیابانی، تاکتیکهای چریکی، بیثباتسازی و بازآرایی [نیروها] را سیاستهای مشروع فمینیستی میداند. من در اینجا روایتی را از آنچه جودیت باتلر «سیاست زنانگی» و «اقدامات جنسیتی» مینامد، مطرح میکنم.
این راهبرد فمینیستی، بهجای اینکه باور داشته باشد که مشارکت در جراحی زیبایی و ایدئولوژی حاکم بر آن، ضرورتا منجر به قربانیسازی و بهرهکشی بیشتر از زنان خواهد شد، مدافع تخصیص این فنآوری، در جهت اهداف فمینیستی است. یکی از مزایای واکنش تخصیص این است که توصیهای به ورود در اشکالی از فنآوری نمیکند که آشکارا نتیجهای ناتوانکننده و وخیم بر پروژه عمیقتر فمینیستی در مسیر درگیر شدن در «روند تاریخی، سیاسی و نظری تثبیت زنان بهعنوان سوژه و همچنین ابژه تاریخ»۷ دارد. زنانی که به دلیل ضعف فیزیکی، انفعال، حذف و انزوای خانگی در وضعیت هیستری ، هراس از مکانهای عمومی و بیاشتهایی به سر میبرند، تحرک احتماعی خود را از دست میدهند و احتمالا نمیتوانند به طور فعال در اقدامات رادیکال جنسیتی از نوع عمومی که به تثبیت سوژه فمینیستی میانجامد، مشارکت کنند. زنان سالمی که فهم فمینیستی از جراحی زیبایی دارند اما برعکس، در موقعیتی هستند که میتوانند جراحی زیبایی را به خاطر ظرفیت فمینیستی آن برای نقیضه و اعتراض به کار گیرند.
همانطور که جودیت باتلر بهدرستی اشاره کرده است، نقیضه «به خودی خود ویرانکننده نیست» چون همیشه این خطر هست که «بهعنوان ابزار سلطه فرهنگی، عادی شود و بازتولید گردد». باتلر در رابطه با هویت جنسیتی و امور جنسی میپرسد چه واژهها یا اقدامهایی منجر به تجدید نظر در جایگاه و ثبات مردانگی و زنانگی میشود؟ و چه نوع ایفای نقش جنسیتی میتواند قابلیت نقشآفرینی خود جنسیت را برای بیثبات کردن مفاهیم طبیعیشده هویت و میل نشان دهد؟۸
ما هم میتوانیم بر همین سیاق بپرسیم که چه نوع اقداماتی میتوانند هنجارهای زنانگی را به طور موثری بیثبات و ویران کنند، و چه نوع اقداماتی میتوانند حقیقت این شعار را که «زیبایی همیشه ساختنی است و نه مادرزادی» به نحو شایستهای افشا کند. من در مقام پاسخ، دو نوع شورش اقدام-محور را پیشنهاد میکنم.
نخستین شکل از شورش، ارزشگذاری مجدد بر مفهوم «زشت» و تمام چیزهایی است که با آن در ارتباط هستند. اگرچه میتوان گفت که درک مفهوم «زشت» وابسته به مفهوم «زیبایی» است ولی این حرف کاملا درست نیست چون زشت، با مفاهیم سادگی و معمولیبودن هم در تقابل است، بنابراین ما حتی با تضادی دوتایی [زیبایی-زشتی] هم سر و کار نداریم. زشت، حتی در فرهنگ زیبا-محور هم، همیشه فریبندگی و شکوه و زرق و برق را حفظ کرده است. فمینیستها میتوانند مفهوم زشت را به شکلی به کار گیرند که با ارزشگذاری مجدد روی پیربودن، ادغام شود و همزمان، به جنبه سنگرایانه ایدئولوژی حاکم حمله کنند. زنان، بهجای اینکه به «سوژههای عمیقا فرهنگی شده» تحلیل باتلر تبدیل شوند، میتوانند از طریق مشارکت عمومی در مسابقات بانوی زشت در کانادا/آمریکا/جهان/کیهان و بهرهبردن از فنآوری جراحی، خودشان را به مثابه سوژههایی که از نظر فرهنگی آزاد هستند، تثبیت کنند.
اندیشیدن به این نوع از شورش بهعنوان نوعی الگوی خیالی از کنش سیاسی، یک بحث است و تغییردادن واقعی بدنهایمان بحثی دیگر. و خواننده ممکن است همان احساسی را داشته باشد که یکی از منتقدان این مقاله داشت: «میخواهید کسی خودش را زیر تیغ جراحی بگذارد و بدنش را ناقص و مُثله کند تا نکتهای را ثابت کند؟ واقعا تا اینجا میخواهید پیش بروید؟» من پاسخ این پرسش را نمیدانم. اگر ما از اندیشیدن درباره این جایگزین بترسیم و عقب بنشینیم، احتمالا همین برای اثبات آمریت زیبایی در تصورات و بدن ما کافی خواهد بود. اگر از این نوع تغییرات در شکل بدنمان بگریزیم و آن را «معیوبسازی» بدانیم، پس باید از جراحان زیبایی هم روی بگردانیم که خطوط و پوست بدن زنان را طوری تغییر میدهند تا شبیه ورزشکاران یا مانکنهای بسیار لاغر شوند (البته انتخاب بین ورزشکار و مانکن لاغر، بستگی به مد روز دارد) که پستانهای بزرگ دارند و توی ویترین فروشگاههای فرهنگ پدرسالارانه مدرن به نمایش گذاشته میشوند. از چه جهت نباید اینها را به یک اندازه معیوبسازی دانست؟
نه تنها تجلیل واقعی از ایجاد تغییران در بدن، بلکه مشارکت فعال در آن را باید لازمه این اقدام یا کنش فمینیستی دانست. به این ترتیب، میتوان چیزی را تولید کرد که به لحاظ فرهنگی «زشت» شناخته میشود. در نتیجه «زیبا»، بیثبات میشود و ماهیت فنآورانه و فرهنگی و همچنین عواقب سیاسی آن برملا میشود. سفیدکردن مو، استفاده از «کرِمهای چروک» برای ایجاد چین و چروک، شل کردن به جای کشیدن پوست صورت و پستانها با عمل جراحی را در عین حال میتوان برای به چالش کشیدن فرهنگ سنگرایی هم موثر دانست. همچنین میتوان از کنشهای مشابه برای زیر سوال بردن هنجارهای نژادپرستانه در مورد ظاهر زنانه مانند «رنگ روشنتر، بهتر است» استفاده کرد و آنها را از بین برد؛ هنجارهای نژادپرستانهای که بر زنان رنگینپوست تاثیر منفی میگذارد.
دومین شکل شورش میتواند کاویدن جنبه کالایی جراحی زیبایی باشد. ممکن است کسی مثلا محصولات فروشگاههای زنجیرهای «بدن زیبا» را پاسخگوی «نیازهای» خاص یک جامعه مشخص بداند. در این فروشگاه، طیف وسیعی از مدلهای بدن انسان، تبلیغ و عرضه میشود؛ انواع و اقسام بستههای حاوی سلولهای چربی خشکشده و یخزده بدن انسان برای پیوند و کاشت چربی؛ نرمافزار «تنظیمات بدن» برای رایانهها؛ بستههای سوزن و چاقو و مسکن؛ «پوست چسبان» که میتواند بدن مشتری را جمع و متناسب کند؛ مجموعه پستانهای قابل نصب مغناطیسی در اندازههای مختلف همراه با تلمبههای مجزا برای نوک پستان؛ و ابزارهای دیگری برای بادکردن که مطابق با وضع و حال برانگیختگی جنسی، به دقت تنظیم شدهاند.
به موازات راهبردهای کنونی بازاریابی برای جراحی زیبایی پستان، میتوان در همایشهای مختلف پزشکی و امور بهداشتی، غرفههای اعتراضی و تجاری برپا کرد و در آنها تصاویر «قبل و بعد» عمل جراحی آلت تناسلی مردانه را نشان داد با نوشتههایی مانند «آلتی که همیشه آروزیش را داشتید»؛ میتوان مقابل کلینیکها و هتلها و مراکز جراحان مشهور زیبایی، تظاهرات بر پا کرد. راههای بسیار و بیشماری برای اعتراض وجود دارد. دوباره تاکید میکنم: اگر این راهبردهای بیمارگونه موجب خشم و تعجب و آزار خواننده میشود، ممکن است نشانه آن باشد که ایدئولوژی زیبایی اجباری تا چه اندازه حساسیت ما را در مسیر معکوس، بیحس کرده است و باعث عادیشدن عملهای جراحی و محصولات صنعت جراحی زیبایی شده است.
زنان، برای بهرهبردن از این شکلهای شورش، میتوانند این کارها را انجام دهند: برای به چالش کشیدن هنجارهای اجباری جوانی و زیبایی، در کسب تخصص واقعی یا نمادین جراحی زیبایی بکوشند؛ سازوکار قدرتی را تضعیف کنند که در وابستگی به متخصصانی ریشه دارد که خودشان را زیباییشناسان بدن زنان میدانند؛ انعطافپذیری شدید کالاییبودن فرهنگی بدن زنان را نشان دهند و نقش سیاسی را که فنآوری میتواند در ساختن زنانگی بدن زن ایفا کند، در سطح عمومی برملا کنند.
- ۱.پیگمالیون یکی از اسطورههای یونانی است. شاه قبرس بود که هیچ زنی را لایق عشق خود نمیدانست و بنابراین مجسمهای ساخت و عاشق آن شد و آفرودیت به آن مجسمه، جان داد. م
- ۲.Weldon, Fay. 1983. The Life and Loves of a She-devil. London: Coronet Books; New York: Pantheon Books
- ۳.بهنژادی یعنی اصلاح و پرورش و گسترش نژاد انسان از طریق ایجاد تغییرات در ترکیب ژنتیکی یک جمعیت. م
- ۴.سنگرایی به کلیشهها و تبعیضهایی اشاره دارد که بهخاطر سن افراد به آنها روا داشته میشود. م
- ۵.Silver, Harold. 1989. “Liposuction isn’t for Everybody.” Toronto Star. October 20
- ۶.Bartky, Sandra Lee. 1988. “Foucault, Femininity, and the Modernization of Patriarchal Power,” in Femininity and Foucault: Reections of Resistance, edited by Irene Diamond and Lee Quinby. Boston: Northeastern University Press
Morgan, Kathryn Pauly. 1986. “Romantic Love, Altruism and Self-respect: An Analysis of Simone De Beauvoir.” Hypatia 1(1), 117–۴۸ - ۷.Hartsock, Nancy. 1990. “Foucault on Power: A Theory for Women?” in Feminism/Postmodernism, edited by Linda Nicholson. New York: Routledge
- ۸.Butler, Judith. 1990. Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity. New York: Routledge
Morgan, Kathryn Pauly. “Chapter 4: Women and the Knife: Cosmetic Surgery and the Colonization of Women’s Bodies”. Cosmetic Surgery: A Feminist Primer. Ashgate Publishing Ltd: 2009. Permission to reprint granted by Ashgate Publishing Ltd.
Kathryn Pauly Morgan received her philosophy Ph.D. from Johns Hopkins University. She is Professor of Philosophy at the University of Toronto where she is cross-appointed to the Women and Gender Studies Institute.
In this piece Morgan uses a feminist analysis to understand why women have reduced and reduce themselves to “potential women.” In relation to that assumption, she also contributes to the idea of the response of refusal, in which women as a collective, and most importantly as consumers, have power to affect market conditions and demand in the cosmetic surgery industry at large.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.