دریافت نسخهی PDF
چندی پیش فیلم کوتاهی با نام «اکثریتِ سرکوبشده» در فضای مجازی منتشر شد که بازخوردهای متفاوتی را به همراه داشت. این فیلم ده دقیقهای که به زبان فرانسوی و با زیرنویس انگلیسی منتشر شد، روایت تصویری از تجربه یک روز از زندگی مردی است که تحت نظام زنسالار روزگار میگذراند. او در ابتدای صبح، همانطور که با کالسکهی کودکاش از در خانه بیرون آمده و در مسیر کودکستان قدم میزند، با تعرض کلامی در خیابان مواجه میشود و پس از ملاقات معلم مهد کودک، که مردی غیرسفید با حجابی بر سر است، او را برای رهاییاش از اجبار حجاب نصیحت میکند. در ادامه در حالی که به سمت دفتر کارش رکاب میزند، مجدداً مزاحمت خیابانی تجربه میکند و در نزدیکی محل کارش، در کوچهای باریک، مورد تعرض جنسی توسط گروهی از زنان قرار میگیرد و نهایتاً برای ثبت و پیگیری این موضوع از ایستگاه پلیس سر برمیآورد. در انتها با عدم حمایت همسرش که شلوار کوتاه او را دلیل تجاوز میداند روبرو میشود و فیلم با بازگشت به دنیای امروز پایان میگیرد.
در نگاه اول، ابتکار خلاقانهای که در پس فیلم به چشم میآید قابل تحسین است؛ ایدهای که تلاش میکند با نشاندن نظام زنسالار به جای نظام مردسالار و بازآرایی جایگاههای اجتماعی زنان و مردان در آن، به سویههای سرکوبگرانهای از زندگی اجتماعی بپردازد که اغلب نادیده گرفته شده و یا اساساً عادیسازی شدهاند. تعرض کلامی، فیزیکی و جنسی در خیابانها، عدم صلاحیت برای تصمیمگیری در مورد مسائل جمعی، مسئولیت «مادرانه» نگهداری از کودک، باورناپذیر بودن روایتهای فرد سرکوبشده و در نهایت ارجاع دلیل سرکوب به سهلانگاریهای فرد سرکوبشده را میتوان از جمله نکاتی قلمداد کرد که این فیلم کوتاه سعی به برجسته کردن آنها دارد.
اما با نگاهی انتقادی به این فیلم کوتاه میتوان ادعا کرد که این فیلم نه تنها در به تصویر کشیدن جوهرهی نقد خود به نظام مردسالاری تا حدی ناکام بوده است، بلکه در فرازهایی به بازتولید منطق حاکم بر مردسالاری میغلتد. در ادامه سعی میکنم در حد توان به تناقضات موجود در بطن این فیلم اشاره کنم:
۱- «اکثریت تحت ستم»؟
با در نظر گرفتن فضای امروز جامعه فرانسه، که بیش از پیش به سمت بازسازی و بازتولید ستم جنسیتی قدم میگذارد، میتوان اینگونه تعبیر کرد که چنین نامی برای این فیلم تا حدی ژورنالیستی است. اما با توجه به ابهامات موجود در مفهوم «اکثریت» و «اقلیت» و به منظور فراروی از این ابهامات، ابتدا باید به کاربست این مفاهیم در تفسیر مسائل اجتماعی به طور عام بپردازیم. بسیاری این دو مفهوم را با توجه به پیشفرض قلمداد کردن ارزشهای مسلط جامعه، در دستهبندی جمعیت یک جامعه به اقلیت و اکثریت به کار میبندند و بر اساس آن به تحلیل مسائل اجتماعی می پردازند. به عنوان مثال این رویکرد تحت ارزشهای جامعه مردسالارْ اکثریت جامعه را به صورت پیشینی هتروسکشوال ارزیابی میکند و با دستی گشاده -طی روندی دیگریساز- اجراگریهای جنسی غیرهترو را در اقلیت قرار میدهد و در بهترین حالت، در دفاع از حقوق «اقلیتها» داد سخن میدهد.
در این مرحله با نقد همان پیشفرضهای «بدیهی» به سادگی میتوان چنین صورتبندی را ابطال کرد. اما همانطور که پیداست این شیوهی تفکیک جامعه به اکثریت و اقلیت، در حالی هویتهای «اکثریت» (غالب) و هویتهای «اقلیت» (به حاشیه رانده شده) را در حوزههای جنسیت، نژاد، ملیت برمیسازد که برآیند هویتهای «اقلیت»، خود نسبت به هویتهای «اکثریت»، اکثریت جامعه را تشکیل میدهد. حال به مفهوم «اکثریت تحت ستم» در نام این فیلم میپردازیم: این نام ادعا میکند که زنان در جامعه مردسالار (و اینجا مردان در جامعه زنسالار) اکثریت تحت ستم را تشکیل میدهند. این ادعا زمانی تا حدی قابل تأمل به نظر میرسید که دیگر سوژههای تحت ستم نظام مردسالاری نیز به تصویر کشیده میشدند. اما با فرض اینکه از این مسأله (با وجود همه اهمیت آن) فراتر رویم، آیا اساساً میتوان در سطح یک جامعه، هویت «اکثریت تحت ستم» ی را صرفاً با بررسی تکساحتی یکی از حوزههای ستم و نادیده انگاشتن دیگر حوزهها طرح نمود؟ پاسخ به این سوال، خود از رهگذر بررسی حوزههای مختلف ستم و رابطهشان با ستم طبقاتی به دست میآید که در این نوشته مجال پرداختن به آن نیست.
۲- «سفیدها»۱ از راه میرسند
شاید هر غیرسفید دیگری با مشاهده قسمتی از فیلم، که نقش اول آن با معلم کودکستان روبرو میشود، دریابد که یک جای کار میلنگد. کمی دقیقتر میشویم. مرد سفیدی کودکش را به مهد کودکی میآورد که مرد غیرسفیدی در آنجا کار میکند. در ساختار جوامع اروپایی، تقسیم کار در نظام تولید اجتماعی، متأثر از رویکردی مبتنی بر تبعیض نژادی است. این به هیچ وجه به این معنی نیست که تبعیض نژادی به عنوان تنها فاکتور نقش ایفا میکند. اما اساساً ساز و کار پیچیدهای برای بهرهبرداریِ «بهینه» از نیروی کار ارزان و از نظر جایگاه اجتماعی متزلزل مهاجران در کشورهای اروپایی عمل میکند که مشاغل کم درآمد، خدماتی و تهی شده از معیارهای فرهنگی و اجتماعی، عموما نصیب آنها (چه قانونی و چه غیرقانونی) میشود. نگهداری از سالمندان، کودکان، حیوانات خانگی نیز تحت عنوان همین مشاغل دستهبندی میشوند. امر نگهداری در جامعه مردسالار غربی، نه تنها با تقسیم کاری مبتنی بر جنسیت عموما به زنان محول شده است، بلکه از آنجایی که کاری کمارزش و تا حدی اخلاقی تلقی میشود، به نیروی کار کمارزش یا همان مهاجران «خانواده دوست» واگذار میشود. اما این همه ماجرای این سکانس نیست. حال باید به بزرگترین دغدغهی فمینیسم سفید، که همان عصارهی جهانشمول مردسالاری است بپردازیم: حجاب زنان مسلمان. تمسخر مرد سفید بر سر «هوای گرم»، مزاح درباره شکل و شمایل حجاب مرد غیرسفید و شرم شخصیت اول از اینکه شاهد چنین صحنهای است، به اندازه کافی گویای آن است که از نگاه وی، کدام یک از آنها ستم بیشتری را متحمل میشود و نیاز به «آزادسازی» دارد. شخصیت اول به مراحل پسرفت مرد رنگینپوست اشاره میکند که موهای پشت لبش را تراشیده و حال حجاب به سر کرده، اما فراموش میکند که خود او نیز صورتش را تراشیده، موهای میان ابروهایش را برداشته است و برای اینکه از طرف جامعه تحریم اجتماعی نشود و همچنان در زمره ابژههای «زیبا» قرار داشته باشد، باید که شلوار کوتاهی به تن داشته باشد. فراموش میکند که حجاب و عریانی در جامعهی سرمایهداری امروزی و تحت نظام مردسالار، دو روی یک سکهاند، تا بدنهای کالا شده را تا نهایت مرز جنسی شدن پیش برانند. این همان نقطهای است که فمینیست غربی، چشماش را بر روی همه آن نرمهای زیبایی کالایی میبندد و متوهم میشود که عریانیاش عین آزادیاش است. حال از این فراز به بیچارهای مینگرد که عدم مقاومتش در برابر پیشروی دشمن -که در عالم واقع همان مرد غیرسفید، همان خطرناکترین «دیگری» دو دهه گذشته میباشد- شرمآور است و ناتوانی وی در خودرهاسازی، این مسئولیت را بر دوش فمینیست راست سفید میگذارد که از بیرون وی را آزاد کند؛ تا آنجا که این شیوهی «آزادسازی» در مشروعیتبخشی به جنگهای امپریالیستی نقش عمدهای ایفا میکند (بیشک این بحث نیاز به پردازش بیشتری دارد که مجال آن در این نوشتار نیست و به ناچار از بسط دیگر سویههای مهم این مسأله صرف نظر میکنم).
۳- خشونت خیابانی و مجرمسازی طبقه فرودست
حال نوبت به فرد ظاهراً بیخانمانی میرسد که شخصیت اول فیلم را مورد خشونت کلامی قرار میدهد و سپس گروهی دیگر وی را مورد تعرض جنسی قرار میدهند. در گفتمان مسلط، خشونت خیابانی به گونهای خاصِ طبقات فرودست بازنمایی میشود که گویی امری است نشأت گرفته از «بیفرهنگی» و «بیسوادی» آنها. و نهایتاً در پروژه مجرمسازی، بیآنکه دلایل اقتصاد-سیاسی نهفته در رفتار «ناهنجار» ایشان بررسی شود، کمر به حذف این بخش از طبقه فرودست از فضای عمومی بسته میشود. گذرنشینی، ادرار در خیابان، ادبیات خیابانی و نحوه پوشش، همگی اعمال خاص طبقهای بازنمایی میشود که عامل/عاملان تعرض کلامی و جنسی به آن تعلق دارند. برای اختصار در نوشتار، در این مورد ارجاع میدهم به مطلب مزاحمت خیابانی و پدیدهی نامرئی و بیش رویتپذیری۲
۴- فمینیسم یا زنسالاری؟
به فراز پایانی فیلم میرسیم؛ جایی که زنسالاری به فمینیسم تعبیر میشود. این یکی از فاحشترین تناقضگوییها است که جامعه زنسالار را به مثابه جامعه فمینیستی جا بزنیم و آن را تقبیح کنیم. این همان خط بطلان کشیدن بر تمامی تلاشها و دستاوردهای جنبشهای فمینیستی، با همه فراز و فرودهایشان، و حذف سویههای رهاییبخش این جنبشهاست. در یک جمله میتوان گفت که هدف نهایی مبارزه رهاییبخش فمینیستی، نه بر پا کردن سلطهای بر اساس جنسیت این بار توسط زنان، بلکه درهم شکستن نظام مردسالار و فراروی از جنسیت و حتی «جنس» است. از این منظر فیلم مذکور، نه تنها در به تصویر کشیدن ساز و کار نظام مردسالار به سکسکه افتاده، بلکه در نهایت خوانشی ارتجاعی از مبارزات فمینیستی ارائه میدهد و زمینه را برای حمله به سویههای رهاییبخش مبارزات فمینیستی، به سهم خود فراهم میکند.
پانوشت:
۱سفید در اینجا صرفاً به معنای رنگ پوست نیست، بلکه گویای جایگاه اجتماعی است که در ساختار برتری سفیدی، قابل تعریف و شناسایی است
۲مزاحمت خیابانی و پدیدهی نامرئی و بیش رویتپذیری-مینا خانلرزاده
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.