علی صدارت-کودتای خرداد۱۳۶۰، کودتای قدرت‌ها علیه مردم (گفتگوی۱از۷) کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتا

بنی‌صدر: “شاید ۹۰-۹۹٪ ایرانیان از واقعیات‌های کودتای ۱۳۶۰ بی‌خبرند”

تاریخ تکمیل و انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ = ۰۲-۰۶-۲۰۲۵ دوشنبه

آخرین و کامل‌ترین تاریخ‌نگاریِ حقیقی و گاه‌نگاریِ واقعیِ کودتای خرداد ۱۳۶۰ از زبان آقای بنی‌صدر قبل از فوت ایشان، درگفتگو با علی صدارت.

تاریخ گفتگو: ۲۰۱۶۰۶۲۷=۱۳۹۵۰۴۰۷

مطلب را به شکل صوتی، در👇همین‌جا👇بشنوید:

جلسهُ امروز:

جلسه اول از هفت جلسه گفتگوی آقای بنی‌صدر با علی صدارت(تاریخ گفتگو: ۲۰۱۶-۰۶-۲۷ برابر با ۱۳۹۵-۰۴-۰۷):

❊❊❊

(دوشنبه‌ها ساعت۲۱ به‌وقت ایران به‌صورت زنده)

❊❊❊

❊از تولیدات گروه سایت (سایت علی صدارت: رسانه‌های ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت)❊

https://alisedarat.com/2025/06/02/14228/

❊قطره‌ای از اقیانوس‌های تلاش‌ها برای برپایی، و پویایی، و پیشبرد مردمسالاری❊

https://linktr.ee/sedarat

آخرین و کامل‌ترین تاریخ‌نگاریِ حقیقی و گاه‌نگاریِ واقعیِ کودتای خرداد ۱۳۶۰ از زبان آقای بنی‌صدر قبل از فوت ایشان، درگفتگو با علی صدارت.

به همراه کامل‌ترین مجموعهُ مطالب (مصاحبه‌ها، گفتگوها، مقاله‌ها، سخنرانی‌ها،… و اسناد و مدارک یافته شده از آن زمان تابه امروز) در بارهُ کودتای خرداد ۱۳۶۰ و آخرین مرحلهُ خنثی‌کردن انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و خیانتِ تبدیلِ انقلاب به ضدانقلاب،برای حفظ ساختار استبدادی.

آوانگاری جلسهُ اول از ۷ جلسه گفتگوی آقای بنی‌صدر با علی صدارت (۲۰۱۶۰۶۲۷=۱۳۹۵۰۴۰۷) در بارهُ کودتای قدرت‌ها درخرداد ۱۳۶۰ علیه مردم. (با تشکر فراوان از هموطن عزیزی که از ایران، این آوانگاری را انجام دادند) :

صدارت:

آقای بنی صدر عرض سلام دارم، وقت شما بخیر،  امیدوارم که در این روز دوشنبه هفتم تیرماه ۱۳۹۵ برابر با ۲۷ ماه June ژوئن۲۰۱۶ سلامت  شاد و تندرست باشید.

گرچه دیگه تیر ماه شروع شده و ماه همیشه پرخبر و پرحادثه خرداد تمام شده ولی به خاطر اتفاقات مهمی که در روزهایآخرین خرداد سال ۱۳۶۰ اتفاق افتاد، پرداختن به آن،  آن جوری که قرارمان بوده در خود خرداد ماه امکان‌پذیر نبود .

شما به‌خوبی از آن فرصت کم از لحاظ زمانی در تلویزیون سپیده استقلال و آزادی و در رادیو عصر جدید صحبت کردید و بهاین موضوع پرداختید ولی خب در آنجا محدودیت وقتی [زمانی] هست متاسفانه به خاطر رادیو و تلویزیون ولی خب اینرسانه را ما فکر کردیم که در اختیار باشه وقتی که مطالب مهمی را که شما به آن می‌پردازید و فرصت کم می‌آید به لحاظ زمانی،ما بتوانیم آن را  برای ایرانیان هم‌وطنان عزیزمان بخصوص نسل جوانمان که تاریخ را به هیچ وجه آنگونه که اتفاق افتاده دراختیار ندارند.

لازم به یادآوری است شنوندگان عزیز که این خط و ربط از خرداد ۱۳۶۰ همانطور که آقای هاشمی رفسنجانی در مقام ریاست«مجلس شورای اسلامی» بعد از رای‌گیری «عدم اعتماد» و «عزل»  رئیس‌جمهوری گفت که خب رای‌گیری شد و حالا دیگه همهتوجه‌ها را به سوی امریکا معطوف بکنید (یک همچین چیزی، نقل به مضمون) یعنی از همان خرداد سال ۱۳۶۰.

حالا آقای خاتمی را گفتند ممنوع‌القلم و ممنوع‌التصویر شده!

شما از همان موقع ممنوع‌القلم و ممنوع‌التصویر و ممنوع‌الرسانه  و ممنوع‌النام و حالا به قول آقای گیلانی (حاکم شرعدادگاههای انقلاب) ممنوع‌النفس شدید که حکم هم صادر کردند و محکوم‌تان کردند (به خاطر «باغی با  غین بودن)، و به هفتبار اعدام محکوم شدید.

نقطه عطف اتفاقاتی که در ایران افتاد یعنی چنگال‌های قدرت داخلی به نیابت از قدرت خارجی، نه بصورت مستقیم و معمولبلکه بصورت اینکه منافع قدرت تلاقی پیدا می‌کند در نقاط مختلف، کودتای ۱۳۶۰ بوده.

مطلبی که بسیار مهم است از دید جوان‌های ایرانی و نسل‌های بعد این است که این لفظ و مفهوم کودتا را راجع به آن صحبتکرد، به این ترتیب آن واقعه را بشود صحبت کرد، چرا که مطبوعات غربی حتی مطبوعات آزاد غربی و چپ تحت تاثیرمطبوعات غالب، چه در شرق چه در غرب و بخصوص به اصطلاح خبرنگاران و نویسندگان و متفکرینی که، از ایران به خارج‌آمدند، به‌خصوص از سال ۱۳۸۸، اکثرا جو فکریشان متاثر بوده از اصلاح‌طلبی و طی یک مقاله خوبی هم که آقای جمالپاک‌نژاد نوشتند در همین چند روز گذشته ( https://alisedarat.com/2021/09/21/8052/) ،

تمام کسانی که در همین ماجرا به‌اصطلاح فعال هستند، سازندگی ها، اصلاح‌طلبان، اصول‌گراها، اعتدال و امید و اینهاهمه‌شان نقش داشتن مستقیم و غیرمستقیم در وضعیتی که ما امروز داریم،  و الان وقتی‌که  به لیست رای‌دهندگان [رأی‌دهندگانبه «عدم کفایت» آقای بنی‌صدر، و کودتایِ دستوریِ آقای خمینی در مجلس اول] و لیست کسانی که فعال بودند در خرداد۱۳۶۰ نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که همه از کودتاچی‌ها بودند! از آقای کروبی گرفته تا بقیه کسانی دیگر  که در  مقاله‌ی  خوبآقای جمال پاک‌نژاد تحت عنوان “سی و یکم خرداد شصت، روزی که ایران در مسیر استبداد و سقوط افتاد، از جمال الدینپاکنژد” [که در آن نام رأی‌دهندگان به کودتایِ دستوریِ آقای خمینی در مجلسِ قلابیِ اول آورده شده است. در انتخابات مجلساول، تقلبات گسترده‌ای انجام شده بود] که در نشریه الکترونیک انقلاب اسلامی در هجرت» [و نیز در سایت علی صدارت«رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت»] وجود دارد و کسانی که علاقه‌مند هستند به خواندن آن مقاله می‌توانندبه این نشریه مراجعه بکنند.

این را عرض کنم که اینکه بالاخره  بعد از سی-سی و پنچ سال بتوانیم در مطبوعات معتبر غرب بتوانیم راجع به این قضیهصحبت بکنیم بدون اینکه سانسور بشویم این اتفاقی که افتاد، عزل ریاست جمهوری، عدم کفایت  ریاست جمهوری،  انکه درغرب متداول هست،  نیست و نبود، [بلکه] یک کودتایی بود با توجه به اتفاقاتی که افتاد، که  یک مقدارش را شما در اینفرصت‌هایی که داشتید ذکر کردید و حالا امیدوارم بیشتر به آن بپردازید.

یک کودتایی بود در واقع بر علیه مردم، و بر علیه اولین  منتخب مردم در تاریخ ایران اتفاق افتاد و وقتی که به این قضیه به اینشکل نگاه کرده بشود، اصلا یک جور دیگه‌ای می‌شود تاریخ ایران را نوشت  برای یک جوان ایرانی از آن خرداد تا به امروز.

آقای دکتر محمود دلخواسته بعد از سالها سانسور این مطلب یعنی تحت سانسور قرار‌گرفتن این مطلب، نوشته‌هایی تهیهکرده بودند، کارهایی کردند، تحقیقات بسیار جالب کرده بودند ایشان ولی متاسفانه برای اطلاع شنوندگان  عزیزمان، ایشان بههیچ وجه نمی توانست فرصت این را پیدا بکند که این تحقیق خودش را در مطبوعات خارجی منتشر کند.

همین چند هفته پیش بود بالاخره با استقامت و پایمردی در این ابراز حق و حقیقت موفق شد که در نشریه معتبر «اوپندموکراسی» که نشریه‌ای باارزش و وزین و سنگین هست، این مطلب را به انتشار برسانند و بسیار هم قابل توجه قرار گرفته باتوجه به تماس‌هایی که بصورت شخصی و  بصورت فضای عمومی  با ایشان به خاطر این نوشته‌اش  گرفته شده و همینطوردر نشریه ( کنسورشوم نیوز  https://consortiumnews.com/ ) که نشریه یا سایت آقای رابرت پَری (Robert Parry) هست کهایشان هم ممنوع‌القلم و ممنوعالانتشار و ممنوع‌ال‌همه چیز! شده در غرب البته با معیارهای کمتر خشن غرب نه مثل ایران، بهخاطر اینکه در مورد اکتبر سورپرایز  (https://consortiumnews.com/the-new-october-surprise-series/ ) و در موردایران‌گیت مطالبی را نوشت و از آن زمان که اینکار را کرد، آن رسانه‌های غالب و پرزور شبکه‌های امریکایی و به‌طور کلی غربتوانستند ایشان را در انزوا نگه دارند، و کسی که برای خودش بیا و برویی داشت در مطبوعات حالا مجبور شده که یک سایتخصوصی را بگرداند و هرچند یک بار هم مطالب خوبی منتشر می‌کند، از جمله بازانتشار مطلب آقای دکتر دلخواسته و اینمسئله دارد خوشبختانه ادامه پیدا می‌کند.

این مقدمه را لازم می‌دانستم بطور خلاصه برای شنوندهُ عزیزی که امسال و سال‌های آینده به این عنوان «کودتای خرداد۱۳۶۰» می‌خواهد بیاندیشد و می‌خواهد یک سری از مطالبی که اتفاق افتاده را بصورت یک سری تحقیقات علمی و بیانواقعیت، آنطوری‌که اتفاق افتاده است  بدون سانسور و بدون به نفع‌گیری [سوگیری،  bias، جانب‌داری] به‌قول معروف آن رابیان بکند و به آن‌ ترتیب یک روشی باشد که در آینده بتواند برای رقم زدن سرنوشت خود نقش بیشتری را ایفاء بکند، و برعکسآن چیزی که با تاسف فراوان در خرداد ۱۳۶۰ اتفاق افتاد ما شاهد این قضیه نبودیم به خاطر سانسورهایی که وجود داشت، بهخاطر آن دید غالبی که وجود داشت در مورد آقای خمینی و ‌آن جو حاکمی که وجود داشت، به خاطر بحران‌هایی که وجودداشت متاسفانه این اتفاق نیفتاد و آن شد که شد! و حالا سی و پنچ سال بعد از این ماجرا ما در خدمت شما هستیم و اینبحث را شروع می‌کنیم. و هر چقدر هم، و هر چند  جلسه هم طول بکشد جا دارد که بتوانیم ان جوری که شما در آن واقع شدیدو در عرض این سی و پنچ سال چیزهایی که واقع شده و جنابعالی در ان موقع هم نمی‌دانستید و ممکن است به چیزهایی کهآن موقع نمی‌دانستید به آن دست یافتید به عنوان یک خبر ممکنه که از یک چشم غیرمتخصص در این مساله و یا چشم و گوشکسی که به اندازه شما در این واقعه دخیل نبوده در نشریات مطرح شده و گذشته ولی شما چون در کانون این قضیه بودید بهچشمتان خورده و ان را ظرف سالیان گذشته یک به یک در  در سالهای گذشته  مطرح کردید به خصوص در نشریه انقلاباسلامی در هجرت، ولی الان فرصتی است که اینها را جمع و جور بکنیم و در اختیار هم‌وطنان عزیزمان به ویژه نسل جوان ونسل‌های آینده قرار بدهیم که بشود درس بگیریم از این اتفاق، برای اینکه بتوانیم در آینده سرنوشت بهتری را برای خودمان رقمبزنیم.

خیلی ممنونم که در این گفتگو شرکت فرمودید آقای بنی‌صدر و خواهش می‌کنم که بحث را شروع بفرمایید.

بنی‌صدر:

بله از آخر شروع کنیم بعد  بیاییم به اول، برای این  که آنجا در مجلس کذایی یک رای گرفتند. دو دسته می‌گویند که طبق آنقوانینی که من شدم رئیس جمهور، عزل شدم! بنابراین چرا صحبت کودتا می شود؟

از آن دو دسته، رژیم هم به کنار، یک دسته‌ی آن که می‌گوید می‌گوید عین قانون را عمل کرده، و علاوه بر اینکه محتاج قانون همنبوده و حکم‌ ولی امر بوده و آقای رفسنجانی در [کتابِ] ”عبور از بحران” می‌گوید که: احمد آقا آمد و گفت که امام می‌گویدزودتر کار بنی صدر را تمام کنید!

پس این فوق قانون گفته است که این کار را تمام کنید! ولی خب همین جمله معنایش این است که قانونی در کار نبوده و اگرقانونی بود، آقای رهبر طبق آن قانون اساسی [در آن زمان، در قانون اساسی، اختیارات «ولی فقیه» بسیار محدودتر بود و بهنظارت خلاصه می‌شد] این اختیار را نداشت به مجلس دستور بدهد که کار رئیس جمهور را تمام کنید!

علاوه بر اینکه خودِ آن دلایلی که در آن مجلس ارائه شده [آن ۱۴ دلیل در ذیل آورده شده است]، و به استناد آنها [علیه] رئیسجمهوری تحت آن شرایط جو ترس و وحشت رای گرفته شده، آنها خود می‌گویند نه تنها کودتا به ضد منتخب مردم ایران بوده،آنهم منتخب اول در تاریخ ایران، بلکه کودتا بر ضد آن هدفی بوده که مردم به خاطرش انقلاب کردند، یعنی استقرار  دموکراسیو برخورداری مردم ایران از حقوق، حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی.

👇

حالا این فهرست که داریم راجع به آن داریم صحبت می‌کنیم، نسبت به آن نوشته‌ها و گفته‌های پیشین کامل‌تر است. برای این‌کهمجموعه‌ای از چهارده به اصطلاح دلیل که در آن مجلس ارائه شده. به استناد آنها رئیس جمهوری کفایت لازم را برای تصدی آنمقام نداشته.

این فهرست بر مبنای صورت جلسات مجلس آن زمان تهیه شده که چهارده تا دلیل است.

دلایلی که از شروعش از هفت تا و هشت تا و نه تا شروع شده، حالا جمع‌آوری گردیده و شده چهارده تا که من الان برای شمامی‌خوانم:

۱ – عدم اعتقاد به اصل ولایت فقیه!

۲ – مخالفت با گروگان‌گیری، و بعد با قرارداد الجزایر!

۳ – مخالفت با نهادهای انقلابی، یعنی دادگاه انقلاب و اینها!

۴- مخالفت با اعدام‌ها، و افشای شکنجه‌ها!

۵ – باور به دموکراسی و حقوق بشرِ غربی!

۶ – مخالفت با تبلیغات برای آقای خمینی!

۷ – تبختر، تبخترداشتن، یعنی با ناز ‌و کرشمه راه‌رفتن!

۸ – مخالفت با نخست‌وزیر و هیات وزیران که توسط آقای خمینی تحمیل شده بود یعنی آقای رجایی و وزیران او که صلاحیتلازم در هیچ مقامی در این سطح نداشتند!

۹ – مخالفت با قرارداد الجزایر [قرارداد با امریکا برای آزادی گرو،گان‌های سفارت امریکا]، اعلام جرم علیه آقایان رجایی و بهزادنبوی!

۱۰ – مخالفت با شورای عالی قضایی، که آقای خمینی برخلاف قانون اساسی آن دو مقام را نصب کرده بود!

۱۱ – مخالفت با اسلام فقاهتی!

۱۲- ملی‌گرایی و طرفداری از مصدق!

۱۳ – مخالفت با ادامهُ جنگ (یادآور می‌شوم که در خرداد ۱۳۶۰ قرار بر پایان جنگ بود با پیروزی ایران)!

۱۴ – مخالفت با سازش پنهانی بر سر گروگان‌های امریکایی [سازش غیرقانونی خمینی و شرکا با گروه رونالد ریگان و جرجبوش و شرکا برای آزاد نکردن گروگان‌ها، و نگه‌داشتن آن‌ها تا بعد از انتخابات ۱۹۸۰ ریاست جمهوری امریکا. گروگان‌ها را بعداز مدتی‌ها، به تهران آوردند و در فرودگاه برای ساعت‌ها در

هواپیما نگه داشتند تا دقیقا در زمان مراسم سوگندخوردن و رسمیت یافتن ریاست جمهوری ریگان آزاد شوند]!

که این دوتای آخری، در آن مجلس اظهار نشد ولی نسبت به آن دلایل قبلی، این دوتا، پایه است.

چون

هرگاه من با آن سازش پنهانی موافقت کرده بودم یعنی در واقع، اینکه آمریکا بطور رسمی دوباره موقع و موضع مسلط را درسیاست داخلی و خارجی ایران پیدا کند، [دلیل ۱۴ برای «بی‌کفایتی» و «عزل»]

و هرگاه من در مورد جنگ هم به دلخواه این آقایان عمل می‌کردم [یعنی تقاضای صلح صدام را نمی‌پذیرفتم و جنگ را تا ۸ سالادامه می‌دادم]، [دلیل ۱۳ برای «بی‌کفایتی» و «عزل»]

آن دلایل [دلیل ۱تا۱۲ که در بالا آورده شده] که برشمردیم برای [«بی‌کفایتی» و عزل»] اصلا در مجلس طرح نمی‌شد، تا آن دلایلدوازده‌گانه ارائه بشود.

این‌ دو دلیل است که از مردم ایران مخفی است، هنوز هم درست مردم نمی‌دانند، بلکه باید بگوییم ۹۹ درصد مردم نمی‌دانند، کهاین دو دلیل، دلیل اصلی بوده است [برای کودتای خرداد ۱۳۶۰ و برکناری رئیس جمهور].

در آخرین دیدار من با آقای خمینی در شانزدهم یا هفدم خرداد واقع شد، هرگاه در جواب فرزند ایشان [احمد خمینی] که گفت:

شما یک عیب دارید که ول نمی کنید! دائما می‌گویید اینها سازش کردند. آقا!  سازش شده یا نشده، تمام شد!

حالا امام، یعنی پدرش، می‌فرمایند شما با اینها همکاری کنید!

خب،  من که تا آن موقع فکر می‌کردم، این آقا [روح‌الله خمینی] از آین قضایا مطلع نیست، از این سازش پنهانی مطلع نیست،حالا متوجه می‌شوم که حق با  آنهاییکه بود که به من می‌گفتند، نه آقا! خود این آقا کارگردان است! آنها وسیله کار ایشانهستند .

خب، این لحظه خیلی تلخی بود برای من، که یک آدم به کسی اعتماد کامل داشته باشد و در رویارو، در حضور، جام بلوریناعتماد بشکند.

خب، پس این دلایل، دلایلی که خواندم برای شما، اینها می‌گویند به شما که مسئله کودتاچیان، اولا کودتا بود، برای اینکهمی‌خواستند، کشوری باشد که در آن دموکراسی نباشد، حقوق بشری در کار نباشد، دادگاههای انقلابی هر چه می‌خواهند ازاعدام و غیره  بکنند، گرفتن و کشتن  و این مطالب، و سازش‌های پنهانی همچنان مبنای سیاست داخلی و خارجی باشد واینکه جنگ ویرانگر، ادامه پیدا کند.

به این خاطر است که در پیام ۲۲ خرداد ۱۳۶۰ (در واقع ”هشدارنامه”) گفته‌ام به اینکه این کودتا، برای ادامه جنگ است.

خب، حالا اگر اینجا بنا بود که طبق آنچه که در مجلس خبرگان گفتگو شد، که آنها هم انتشار پیدا کرده، عمل بشود، اینناممکن بود که در آن مجلس [مجلس شوری] اصلا قابل طرح باشد،  برای اینکه یک رئیس جمهوری، ناتوانی پیدا کرده باشد، ازلحاظ اختلال روانی، مثلا دیوانه شده باشد، یا اینکه دچار فلج مثلا شده باشد که ناتوان باشد از کار. و الا به خاطر اینعقایدی که همواره و در همه زمان‌ها معتبر است، به خاطر اینکه کسی جانبدار حقوق انسان است، فهرست کامل این حقوقانسان‌ در قرآن است. این به این بگویند چون شما طرفدار حقوق انسان هستید، پس یک انگ غربی هم بهش  بزنند، پنداری مثل  اینکه حقوق حق شرقی، غربی دارد، در صورتی‌که حق، هستی‌شمول است. و [به قول اینها] اینکه نوع غربی بسیار چیز بدیاست! و نوع شرقی، به به چه عالی است!

به همین مناسبت یادآور می‌شوم که یک روحانی، که البته از قماش این روحانیان حاکم نیست،  به اروپا آمده بود و ارتباطگرفته بود و کتاب حقوق بشر را خوانده بود، و ارتباط گرفت که این مواد را به صورت سوال در بیاورد و از آقای منتظری بپرسد. بعد این کار شد و سوالات را به ایران برد و نتیجه‌اش شد اولین جزوه حقوق بشر که یک مرجع تقلید شیعه انتشار داده است،یعنی آقای منتظری در طول تاریخ شیعه. بعد هم یک سمیناری در قم در باب حقوق بشر برقرار شد، چند نفری هم از خارج‌، ازجانبداران حقوق بشر دعوت شده بودند و با تعدادی ایرانی مدافع حقوق بشر، در آن سمینار شرکت داشتند. یکی از آنها به منگفت که، روزی که ما رفتیم آنجا، آقای منتظری هم بود، من به ایشان گفتم ، آقا، این حقوق بشر، همان حقوق بشر غربیه  ها!  آنآقا (منتظری) گفت: ما حقوق بشر می‌خواهیم، ولو حقوق بشر غربی، شما بگو حقوق بشر غربی، ما می‌خواهیم!

کاش ایشان از همان روز اول این را می‌خواست و کار به آنچه که باعث و بانی آنکه آن پیش‌نویس قانون اساسی تبدیل بشودبه آنچه مجلس خبرگان تصویب کرد، نمی‌شد و اینها جرئت نمی‌کردند در مجلس به عنوان این که من [بنی‌صدر] طرفداردموکراسی و حقوق بشر غربی هستم، کودتا کنند!

خب، پس از لحاظ آن محتوا، یعنی همین چهارده دلیلی که آورده شده که دو دلیل در آنجا ارائه نشد، اینها رای دادند بر ضداستقلال ایران، بر ضد استقلال و آزادی و دیگر حقوق انسان،  و بر ضد حقوق شهروندی مردم ایران به لحاظ اینکه مدعی شدندبه اینکه این دموکراسی غربی چیز بدی بوده، و در واقع اصل حاکمیت مردم  و ولایت جمهور مردم را انکار کردند.

اما اینها تنها دلایل نیست، این دلایل سرجاش هست، اما هنوز نکات دیگری لازم است که کاملا شفاف بشود وضعیت [آنروزها].

خب، حالا چه جَوی توی آن مجلس بود؟

آن زمان، دونفر در مجلس، آقای غضنفرپور که پیام ۲۲ خرداد  را خواند و آقای سلامتیان!

این دو نفر در واقع نه تنها تحت عملیات ایذایی قرار گرفتن،  بلکه حتی بطرف آقای سلامتیان تیراندازی هم شد، توسط کی؟توسط گارد مجلسی که وظیفه‌اش محافطت از جان نمایندگان باید باشد. چنین جوی بود .

خب، اگر مسئله شما این بوده که رئیس جمهور کفایت ندارد، خب این چه جَوی بوده که درست کردید؟

که رئیس جمهور را احضار کنید به دادگاه انقلاب، اینهم جزء عدم کفایت است؟

اینکه آقای محمدی گیلانی، اعلان کند به اینکه  بنی صدر، هفت بار محکوم به اعدام است! به لحاظ اینکه “باغی با غین” است! هنوز محاکمه‌ای نکرده، حکم صادر می‌کند، و دستگیری همسر من، دستگیری همکاران من، اینها همه جزء عدم کفایت است؟

آوردن قشون، یعنی آوردن سپاه از جبهه‌های جنگ، یعنی بخشی از جبهه را خالی کردن و افراد سپاه را به تهران آوردن، اینهاجزء  بحث عالی راجع به کفایت یا عدم کفایت یک رئیس جمهور است؟

خب، اینها را هم اضافه کنید!

هنوز یک امور دیگری هم در خور توجه است:

قبل از اینکه کار از طریق مجلس انجام بگیرد، آقای بهشتی، اعضای دیوان کشور را، مستشاران دیوان کشور را گرد آورده بودکه ترتیب محاکمه من را بدهد در دیوان کشور، به عنوان ناقض قانون اساسی.

آنها هم اجتماع کردند و به اتفاق آرا به او گفتن که  این آدمی که:

اولا خلاف  قانون اساسی نمی کند، و

ثانیا همه را به قانون اساسی می خواند، و

ثالثا کارهای خلاف قانون اساسی را تذکر می دهد بر طبق آن مسئولیت که بر طبق قانون اساسی به عهده دارد،

ما چگونه به همچنین آدمی بگوییم که شما را به جرم مخالفت با قانون اساسی یا اجرا نکردن قانون اساسی، یا تخلف از قانوناساسی محاکمه بکنیم و این را به اتفاق آرا گفتند و تیر این آقا (بهشتی) و اقایان  به سنگ خورد.

این است که پیه کودتای ننگین از طریق مجلس را به تن مالیدند!

صدارت :

آقای بنی‌صدر ببخشید یکبار دیگر تاریخ این که آقای بهشتی خواست از طریق قوهُ قضایی عمل بکند را بفرمایید.

بنی‌صدر:

آقای بهشتی، بله، گفتم که اعضاء دیوان کشور را جمع کرده بود که شما  موافقت کنید بنی‌صدر محاکمه شود به عنوان اینکهتخلف از  قانون اساسی کرده.

صدارت :

آقای بنی‌صدر، تاریخ را بفرمایید لطفا.

بنی‌صدر:

تاریخ کمی قبل از این کودتا، یعنی فرض بفرمایید یکی دوهفته قبل از کودتا، یعنی اوائل خرداد، شاید مثلا اواخر اردیبهشت،همچون زمانی.

خوب، آنکه نشد بعد آمدند از طریق مجلس [شورا] عمل کردند.

خیلی خوب، معلومه که اینها به هر طریقی می‌خواستند از شر بنی صدر خلاص بشوند. خب، چرا؟ هر گاه آن سازش پنهانیرا نکرده بودند بر سر گروگان‌ها، این سوال جواب نداشت، چرا انقدر اصرار و عجله؟ حالا دیوان کشور نشد، مجلس اگرنتوانست،  آقای خمینی! چون آنها بخوبی می‌دانستند که مجلس به تنهایی نمی‌تواند، حریف نمی‌شود. پس اول رفتند پیشآقای خمینی.

اینکه آقای شمخانی می‌گوید: اگر بنی صدر در جنگ پیروز می‌شد، سوار تانک‌هایش می‌شد و می‌آمد  تهران و حاکم می‌شد برکشور، این را از این آقایان شنیده!

اینها رفته بودند پیش آقای خمینی، سه نفر از آقایان ، آقای بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه‌ای. رفته بودند‌ وبه او گفته بودند محبوبیت بنی‌صدر به آن حد است که اگر روحانیت جمع بشود در یک طرف،  و او یک طرف ، او بر روحانیتغلبه می‌کند. هرگاه جنگ را تمام کند، سوار بر تانک‌هایش می‌شود و می‌آید تهران و دیکه شما هم حریف او نمی‌شوید، و زودترباید کار او را یکسره کرد. و آن آقا را قانع کرده بودند که باید کار من را یکسره کنند، و برای اینکه ایشان راه پس و پیش نداشتهباشه،  آقای بهشتی بدون اطلاع (آنطور که در [کتاب] «عبور از بحران» آقای هاشمی آمده که همه الان می‌توانند آن را ببینند) بدون اطلاع دادستان انقلاب، دستور توقیف همه روزنامه‌ها را صادر کرده بود که در واقع مراد و مقصود، تعطیل کردن روزنامهانقلاب اسلامی بود.

آقای هاشمی رفسنجانی در [کتاب] “عبور از بحران” می‌گوید که: …[مساله‌ی تعطیل کردن روزنامه‌ها] شب در جلسه حزبمطرح شد، معلوم شد که آقای بهشتی این کار را کرده و قرار شد، بایستیم و از این کار حمایت کنیم.

خب، حالا او فکر کرده بود که این کار را می‌کند و بنی‌صدر هم لاقید نمی‌ماند، اعتراض می‌کند و آنوقت آقای خمینی می‌آید ومقابله می‌کند و جنگ علنی می‌شود، که همینطور هم شد.

و آقای خمینی هم آمد و در ششم خرداد [۱۳۶۰]، ایشان یک سخنرانی کرد و منهم یک نامه فوق‌العاده سختی به او نوشتم بهآقای خمینی.

❊❊آقای خمینی در آنجا گفته بود که:

❊[در ششم خرداد] ملت اگر موافقت کند،  من مخالفت می‌کنم ! اولین بار

❊در ۲۵ خرداد گفت که اگر سی و پنج میلیون موافقت کند، من مخالفت می‌کنم، [دومین بار]

❊در یک تیر امضاء کرده بود ، عزل نامه را که گفته بود اگر ببینم همه ۳۶ میلیون (یک میلیون اضافه شد!) بیایند بیرون و مرگبر خمینی بگویند، من این حکم امضاء می‌کنم! [سومین بار]

خب، پس این ششم خرداد، این اولین حرکت و مخالفت او و علنی و آشکار کردن مخالفت او است.

بعد از این بود که من برای بازدید از پایگاه نظامی به شهر شیراز رفتم، که در انجا حرکت خودجوش مردم  شیراز که فریادمی‌زدند: «بنی‌صدر، مقاومت، با هر که با هرکس!»

روشن بود که پیام چیست؟

پس این از آخر، می‌بینید که آن تدارک مجلس با گفتگو با خمینی شروع شده، بعد دیوان عالی کشور، و بعد هم مجلس[شورا].

خب، حالا آقای خمینی طبیعتا نمی‌خواست که پای کودتا برود، برای اینکه می‌دانست، تا آن کودتا نشده بود، خب مسالهُسازش پنهانی [سازش پنهانی با رونالد ریگان در مبارزات انتخاباتی در مقابل جیمی کارتر. طبق آن سازش پنهانی، خمینی وشرکا، درخواست ریگان و شرکا را مبنی بر آزاد نکردن گروگان‌های سفارت امریکا، تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری درنوامبر ۱۹۸۰] علنی نبود و می‌توانست که به خیال او اینها اصلا هیچوقت علنی نشود!

ولی کودتا، دیگه همه چیز را علنی می‌کرد، ممکن نبود اینها را پوشاند.

چنانکه وقتی هم که من از ایران خارج شدم، گفتم که برای افشاء روابط ارگانیک، میان خمینیسم و ریگانیسم، به اروپا آمدم.

خب، این [خمینی] کوشید  که من را قانع کنند، اولین کوشش، به اصطلاح یک روز قبل از فرمان عزل  فرمانده کل قوا بود.

برادرزاده او آقای رضا پسندیده در تلفن یک متنی را خواند، شب گذشته آن آقا گفته بود، و ایشان هم یادداشت کرده بود و آنهمبرای من خواند.

آن متن این بود که:

هرگاه شما بر ضد هشت گروه اعلامیه بدهید، و بعضی از همکاران خود را طرد کنید، و با دیگران (یعنی با همین دارو دسته‌یزد و بندچی با امریکا و انگلیس) همکاری کنید، رئیس جمهور هستید و عزیز هستید و فرمانده کل قوا هستید و حکومت را همآنطور که شما می‌خواهید  تشکیل می‌شود. یعنی مثلا آقای رجایی مرخص می‌شود و آن کس که ما می‌خواهیم می شودنخست‌وزیر.

اما اگر نه، من [خمینی] تا آخر می‌روم!

این بعد از آن دیدار آخری با آقای خمینی است .

خب، من از دو طریق پاسخ دادم، یکی از طریق او [برادرزاده او آقای رضا پسندیده]، و یکی از طریق آقای امیرحسینی .

و گفتم که:

به این آقا [خمینی] بگویید، ریاست جمهوری، فرمانده کل قوا، حکومت، برای خدمت است. شمایی که مرا رشوه می‌دهید کههرگاه من وسیله خیانت و جنایت بشوم، رئیس جمهورم و فرماندهی کل قوا هستم و عزیز هستم و حکومت آنطوریکه منبخواهم تشکیل بشود، این معلوم است که نَفسِ قدرت برای شما اهمیت دارد!

در حالی که من “ضد قدرتم” می‌خواهم که این مردم در استقلال و آزادی زندگی کنند، رشد کنند.  و این ریاست جمهوری برایاین مقصود به کار می‌آید، و گرنه به چه کار من می‌آید!؟

نخیر! شما تا به آخر بروید!

خب ، بعد از آن پیام دیگه معلوم بود که کار به کودتا می‌کشد، باید آماده می‌شدیم که مرحله آخر کودتا انجام بگیرد.

و این یادآوری لازم است که از همان زمان که تقلب در انتخابات [انتخابات مجلس شورا] انجام شد، من در باره کودتای خزنده،در “کارنامه” که هر روز [در روزنامهُ انقلاب اسلامی] انتشار پیدا می‌کرد، به مردم ایران گزارش می‌دادم.

برای اینکه بسیاری فکر نکنند که مثلا ما غافلگیر شدیم!  نه، صحبت غافلگیری نیست.

صحبت این است که در آن سطح دولت، آقای خمینی، امید ما این بود که، هرگاه او را باز بداریم از همکاری با آن استبدادیان،بلکه بتوانیم تجربه دموکراسی را در ایران موفق بگردانیم.

صدارت :

آقای بنی‌صدر یک توضیح بدهم برای شنوندگان جوان، منظورتان از کارنامه، سرمقاله‌های شما به عنوان “روزها بر رئیسجمهوری چگونه می‌گذرد”  در روزنامه انقلاب اسلامی، تا تاریخی که بسته شد و دیگر امکان آن نبود.

بنی صدر :

البته ، سرمقاله نبود، گزارش روزانه به مردم ایران بود.

صدارت :

بله،  و آن، به صورت کتاب در اختیار هست.

بنی صدر :

بله، آنهم فعلا در تاریخ بشری، لااقل در دورانی که  شاید گفت تاریخ معاصر و دموکراسی برقرار شد، سابقه اینها هم  نبود که،حکومتی به مردم [روزانه] گزارش کند. این متاسفانه منحصر است به منتخب اول مردم ایران، گزارش روزانه به مردم. پس اینهم آنهایی که مردم ایرانند، در جریان قرار می‌گرفتند روزمره، و هم خود ما می‌دانستیم که چه داریم می‌کنیم، چه داریمنمی‌کنیم.

الان بعضی‌ها می‌گویند که ما باید با آقای خمینی راه می‌آمدیم، تا این قضیه جنگ تمام می‌شد و بعد ایشان هم از دنیامی‌رفت، بعد دیگه وضعیت به این صورت در نمی‌آمد.

این‌هایی که این صحبت‌ها را می‌کنند، ممکن است آدم‌های انشاءالله آدم‌های خوبی هم هستند،  ولی توجه ندارند که ما  اینکارها را  کردیم!  ولی آن سازش پنهانی که انجام داده بودند، این مانعشان بود، بعد هم که به جنگ احتیاج داشتند، برایاستقرار استبداد خود!

جنگ هم  قرار بود در خرداد ۱۳۶۰ [یعنی بعد از ۹ ماه از تجاوز صدام و شروع جنگ] تمام بشود، اگر آنها یک هفته کودتاشونرا به تاخیر می‌انداختند، و به آن هیات عدم تعهد نمی‌گفتند نیایید  ایران، آنها آمده بودند و جنگ هم پایان یافته بود!

هشت سال جنگ و،  یک نسل ایرانی قربانی شد، یعنی آنهایی که کشته شدن یا معلول شدند، یا اینکه فرصت رشد را از دستدادند نسل آن روز ایران.

این بلاها هم سر ایران نمی‌آمد و به قول خود این آقایان، هزار میلیارد دلار زیان به کشور وارد نمی‌شد. البته به مردم عراق هماین زیان‌ها وارد شده و مسئول آنهم ادامه‌دهندگان جنگ هستند.

صدارت :

آقای بنی صدر چه بسا حالا که داریم راجع به همین جنگ صحبت می‌‌کنیم، اگر که صدام بخاطر اینکه احتیاج به بحران داشتمثل این آقایان! آنجور باد به زیر غبغب‌ش افتاده بود که در عرض یک هفته بیاید در اهواز و هزار خبرنگار ببیند فتح وفتوحاتش را، وقتی که مجبور شده بود، مصالحه و پذیرفتن شرایط ایران، چه بسا که خود مردم عراق فرصت پیدا می‌کردند کهبر علیه این رژیمشان به پا خیزند و بخصوص، آن موقعی‌که، انقلاب ایران هنوز یک سرمشقی بود برای مردم منطقه و آنوقتشما تصور بکنید، که آن حمله‌ای که به عراق شد [تجاوز امریکا به عراق]، و اصلا آن خشونت‌هایی که در خاورمیانه و در دنیایاسلام به عنوان آن چیزهایی که به نام اسلام تروریست و به نام این چیرهایی که الان هست و حملات یازدهم سپتامبر [۲۰۰۱میلادی] اینها را همین‌جور، البته نمی‌خواهیم از بحث دور بشویم ولی لازم است که نسل جوان ایرانی ببیند که این یک اتفاقکه اینها بهش می‌گویند “عزل و عدم کفایت” ‌که در واقع کودتا بوده، چه تبعات وسیعی داشته نه تنها در ایران، نه تنها درمنطقه، بلکه در تمام دنیا. شاید اگر چنین فرصتی باقی می‌ماند در ایران که بتواند‌ یک حکومت منتخب خواستار استقلال وآزادی، فرصت این را پیدا بکند، که آن سیاست‌هایش را به اجرا بگذارد، اصلا دور از ذهن نیست که بگوییم که دنیا، یک دنیایدیگری می‌شد.

 

بنی صدر :

همینطوره ، همینطوره ، حالا که  همانطور که از آخر داریم می رویم به اول، به جنگ هم، و  تجاوز عراق به ایران هم،می‌پردازیم.

اصلا اگر آقای خمینی باور کرده بود که صدام در تدارک جنگ با ایران است و ارتش را متلاشی نمی‌کرد، صدام جرئت جنگ باایران را نمی‌کرد. [صدام] کاملا مطمئن شده بود که ظرف چهار روز [پیروز خواهد شد!]

  [یاسر] عرفات آمد، بهش گفتم برو با این آقا [صدام] صحبت کن، بگو جنگ حماقت است! چرا می‌خواهی دنیا را به تماشایحماقت  بیاوری؟! جنگ را شما شروع می‌کنی، ولی دیگه شما نیستید که بتوانید آن‌را تمام بکنی! اختیار از دست شما می‌آیدبیرون.

عرفات [وقتی بعد از ملاقات با صدام به ایران بازگشت، به بنی‌صدر] گفت: صدام  راست نشست و مثل طاووس سر و دم  گرفتو گفت که چهار روز الی یک هفته کار ایران تمامه!

کاملا مطمئن شده بود که ارتش ایران متلاشی است! خائنان به ایران، رفته بودند او را مطمئن کرده بودند، همراه وزیر خارجهاسبق انگلیس! اینها بعد در مدارک وزارت خارجه انگلیس در آمد!، اسناد سری. اینجا معلوم شد که اینها رفتند به او اطمیناندادند که اگر حمله کند به ایران، ارتش ایران مقاومت ندارد و ایران سقوط می‌کند.

و او [صدام] هم در کله داشته که ایران را به پنچ جمهوری تقسیم بکند!

قضیه کورد را هم بنا داشته، عین همان کار که اسرائیلی‌ها، با فلسطینی‌ها کردند، انجام بدهد. یعنی با همان تهدید به کشتار،اینها را کوچ بدهد به کردستان ایران و بروید آنجا جمهوری درست کنید!

اینها برنامه‌های آن آدم دیوانه بود! بعد هم که جنگ‌ [با ایران] تمام شد، و در تدارک حمله به کویت بود، به سفیر امریکا گفتهبود که: آخه این جنگ [با ایران را] با هم شروع کردیم! ما طوفان انقلاب ایران را برگردانیم از منطقه! کو پاداش ما؟

حالا اسناد دیگری هم هست.

بهرحال تا اینجا که ما از آخر که آمدیم، رسیدیم به این ماه اردیبهشت که واپسین مراحل کودتا، داشت تدارک شروع می‌شد وانجام می‌گرفت.

قبل از آن، ماه فروردین است. کمی هم راجع به این ماه بگوییم، بعد از آن هم برویم به عقب، که می‌گذاریم برای گفتگوی بعد.

عرض کنم به شما در ماه فروردین [۱۳۶۰] ، دو هیات به ایران آمدند، یکی هیات عدم تعهد، یکی هیات کنفرانس اسلامی.

هیات‌ها، دو پیشنهاد آورده بودند برای پایان جنگ. ما پیشنهاد هیات عدم تعهد را بهتر یافتیم، و یک اصلاحاتی هم در آن طرحانجام دادیم و به تصویب آقای خمینی هم رساندیم.

آقای خمینی گفت که شما جنگ را تمام کنید ولی اسمش را صلح نگذارید!

گفتم آقا!  مثلا اسمش را بگذاریم چی؟

گفت قبل از اینکه شما بیایید، دو  اتوبوس روحانی آمده بود در اینجا و شعار جنگ، جنگ می دادند.

گفتم آقا، مردم برای اینها وقر و اعتباری ندارند! اینها را ملیجک شما (منظور آقای هاشمی رفسنجانی) جمع می‌کند می‌آورداینجا، نمایشات می‌دهد، اینها جرئت دارند بروند تو مردم این شعارها را بدهند!  صلح، کلی امتیاز است، برای اینکه ما پیروزشدیم و به یک جنگ‌طلبی، صلح را تحمیل کردیم. در مقیاس دنیای اسلام، شما نگاه کن، در مقیاس دنیا نگاه کن. صلح یکدستاورد عظیمی است! چطور می‌گویید، اسمش را صلح نگذاریم؟ خودمان را محروم کنیم از حاصل کار؟

صدارت :

آقای خمینی همیشه عکس‌العمل بود دیگه! توی هر کاری ببیند چه کاری بشود آن دور و ورا، یک عملی بشود، یکی یک کاریبکنه و این آقا عکس‌العمل بکند! آقای بنی‌صدر، درست نمی‌گویم؟

بنی صدر: متاسفانه!

به هر حال، قرار شد که این انجام بگیرد. آن هیات عدم تعهد رفت عراق که با صدام صحبت کند و موافقت او را بگیرد و اگر اوموافقت کرد، جنگ تمام شود.

یک نامه هم من نوشتم به آقای خمینی که در باب آن پیشنهاد، که در کتاب نامه‌ها الان چاپ شده و در اختیار همه هست. گفتماین یک پیروزی برای ایران است، و این را یادآور بشوم که آن کشورهایی که مشوق صدام بودند در حمله به ایران، از جملهاسنادی که بعدها پیدا شده که یکی همین‌ها را رابرت پَری  پیدا کرد، نامه محرمانه الکساندر هیگ، اولین وزیر خارجه آقایریگان به اوست بعد از سفر به سه کشور عربی مصر و اردن و عربستان.

در آن نامه می گوید:

سران این سه کشور به ما گفتند که این جنگ عراق با ایران با چراغ سبز امریکا و حمایت امریکا انجام گرفته، آیا شما حکومتجدید [یعنی حکومت رونالد ریگان] همین  سیاست را ادامه می‌دهید یا خیر؟

خب، به این ترتیب با وجود این سند روشن می‌شود، امریکا حامی تجاوز صدام به ایران‌ بوده، و الا او به تنهایی به خودشجرئت این کار را نمی‌داد.

حالا که قراره این هیات رفتند پیش صدام، او هم با ان پیشنهاد موافقت کرد.

آنها  قرار بود، اگر به طور دقیق توی ذهنم مانده باشد، بیست و چهار خرداد [۱۳۶۰] به تهران بیایند.

پس اینها، از هژده خرداد به بعد،  کودتا را شروع کردند، مرحله آخر را، نه از راه اتفاق است، می‌خواستند آن هیات به ایراننیاید! به آن هیات از دفتر آقای رجایی، تلفن شده‌ بود به وزیر خارجه کوبا، که چون فعل و انفعالی در حال انجام است درتهران، شما فعلا نیایید، تا این فعل و انفعال انجام بگیرد‌ بعد به شما خبر می‌دهیم تشریف بیاورید.

فعل و انفعال، یعنی همان کودتا!

بله!  یک دفعه هم، این آقای رجایی به من گفت:

یا او [رجایی] محاکمه خواهد شد، به علت این‌که من اعلام جرم کرده بودم! یا من [بنی صدر]  عزل خواهم شد! قبل از اینکه درمجلس، این مسئله [مسئلهُ «بی‌کفایتی» و »عزل»] عنوان بشود.

وقتی که برویم به قبل از فروردین، شنوندگان شما خواهند شنید که، در چهارده اسفند [۱۳۵۹]، ترتیب ترور من را هم دادهبودند! آن دو نفری که مامور این کار شده بودند، آمدند و اسلحه‌شان را تحویل دادند!

به هر حال، گفتند آنها فتوای شرعی هم گرفته بودند که من را بکشند!

خب، پس به این ترتیب  یعنی در فروردین ماه [۱۳۶۰]، ما می‌دانستیم که جنگ می‌تواند پایان بیابد با پیروزی ایران! برایاینکه تجاوز در هم شکسته بود،

اینهایی که گفتم برای این بود که یادآور بشوم، کشورهایی که برانگیخته بودند صدام را به حمله به ایران، اینها خودشانواسطه فرستاده بودند که بیست و پنچ میلیارد دلار هم به ایران غرامت بدهند.

ما گفتیم که نه  ۲۵ میلیارد دلار تکافو برای زیان‌ها نمی‌کند و پنجاه میلیارد دلار باید غرامت بدهید.

صدارت :

آقای بنی‌صدر ، من رقم صد میلیارد یادم است، از طرف عربستان سعودیبدهند!

بنی صدر :

اینها [کشورهای خلیج فارس] گفته بودند ۲۵ میلیارد دلار ما گفتیم پنجاه میلیارد دلار .

بعد اینها [رفسنجانی و شرکا] اول منکر شدند، ولی بعد مصاحبه آقای رفسنجانی

اولا در [کتاب] «عبور از بحران» دو نوبت آقای هاشمی رفسنجانی، راجع به همین غرامت صحبت می‌کند.

بعد هم ایشان یک مصاحبه‌ای انجام داده که می‌گوید به اینکه، این امکان پایان جنگ بوده ولی آنها بناشون بر این بوده که باصدام صلح نکنند تا رژیم صدام از بین برود.

خب، این تا فروردین، کمی بازتر [صحبت کردیم] ولی با این حال مقام صحبت، مقام صحبت است، نمی‌شود تا قیامت کش داد! مقام کتابت نیست. ولی خب، نکات اصلی  کودتای خرداد شصت را، از فروردین [۱۳۶۰] تا خرداد [۱۳۶۰] را، مرور کردیم و ازآخر به اول آمدیم.

حالا در گفتگوی بعدی، باز این را دنبال می‌گیریم، تا می‌رسیم به اینکه، کودتا در واقع چه وقت آغاز گرفت و چگونه آن کودتایخزنده چه خطی را طی کرد تا رسید به اینجایی‌که آقای خمینی، یکی بشود در برابر همه! که تعریف زور است.

و در سه نوبت بگوید،

❊نوبت اول، ملت موافقت کند، من مخالفت می‌کنم! [ششم خرداد ۱۳۶۰]

❊نوبت دوم، سی و پنج میلیون بگوید “بله”  من می‌گویم “نه” [ششم خرداد ۱۳۶۰] و

❊نوبت سوم ، سی و شش میلیون “مرگ بر خمینی” بگوید! من این حکم را [حکم برکناری بنی‌صدر را] امضاء می‌کنم. [اولتیر ماه ۱۳۶۰]

این تعریف زور است! یکی در برابر همه.

فرعون هم همچون حرفی نزد! چون بنا بر قرآن، فرعون وقتی که آن ساحران  به موسی گرویدند! به آنها گفت: بدون اجازه منشما به موسی گرویدید!؟ پشت کرد و در حالی که می‌رفت گفت “أَنَا۠ رَبُّکُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ” من خدای اعلای شما هستم[من پروردگار برترشما هستم]! همین! اما اینکه بگوید که تمام مردم مصر بگویند بله، من می‌گویم ”نه”!    نه، بیچاره [حتی فرعون هم] همچونحرفی نزد!

خب، بقیه در گفتگوی بعدی ان شاءالله.

صدارت :

آقای بنی‌صدر، در همان  خرداد [۱۳۶۰]، شما شروع کردید تلاش خمینی را برای تماس با شما! که تماس آقای رضا پسندیده راگفتید، ولی آن تنها تماس نبود. آقای موسوی اردبیلی هم از یک طریق دیگه‌ای به شما یک پیامی فرستاد.

بنی صدر :

آن از طریق سرتیپ ظهیرنژاد،  ولی چون محتوایش همانی بود که در گفتگوی  پسندیده هم بود، دیگه من آن را یادآور نشدم.

و در آنجا هم صورت داده بود، [فهرست] همکاران من را که باید آنها را کنار می‌گذاشتم! آن هشت گروه هم که آقای خمینی کهمی‌خواست من اعلامیه صادر کنم و محکوم‌ کنم آنها را.

آنچه که در حافظه من مانده عبارت بودند از :

جبهه ملی، و نهضت آزادی، و حزب مردم ایران، و فدائیان خلق، و مجاهدین خلق، حزب کومله ، حزب دموکرات کردستان،  شدچند تا؟ هفت تا، یکی دیگر هم بود!

این هشت گروه را ایشان خواسته بود که من اعلامیه بدهم که اینها را محکوم کنم!

گفتم‌ اولا رئیس جمهور مقام قضایی نیست که حکم به محکومیت، آن هم قبل از محاکمه صادر کند! اینها در شان آقای خلخالیاست.

ثانی بر اینکه رئیس جمهوری باید مدافع حقوق و آزادی‌های گروههای سیاسی باشد، خودش چه جوری بیاید اینها را محکومبکند؟ و اینها را از روی زمین بردارد؟!

صدارت :

یک توضیح بدهم، کتاب نامه‌ها را که ذکر کردید، کتاب نامه‌ها را، برای شنوندگان عزیز، یک مجموعه‌ای است که خانم دکترفیروزه بنی‌صدر جمع‌آوری کرده‌اند، از مکاتباتی که آقای بنی‌صدر آن موقع داشتند، و به صورت یک مجموعه‌ای به صورت یککتابی درآورده‌اند که ارزش تاریخی بسیار مهمی دارد.

در مورد اینکه اگر احیانا آن کودتا واقع نمی‌شد و جنگ تمام می‌شد: لازم به توضیح است برای شنونده‌گان جوان ما که اینبریده از واقعیت و بعید نیست! یک مثالی می زنم‌ نه از طرف یک ایرانی که بگوییم خب، اینها ممکن است که  تمایل به گروه ودسته و طرز تفکر خاصی داشته باشند، ولی واقعیت چنین چیزی نیست! از آقای”استیون  کینزر”  یک مثالی می‌آورم، کهایشان نویسنده چند تا کتاب تحقیقی در مورد شاه ایران بوده و کودتای ۲۸ مرداد [۱۳۳۲]،  و ایشان به وضوح گفته که فقطشما تصور بکنید اگر که  کودتای ۲۸ مرداد  [۱۳۳۲] انجام نمی‌شد، ببینید دنیا، اصلا چه دنیایی می شد!

این را یک جمله مختصر از این هم مختصرتر  توضیح بدهم که من، به اصطلاح احساس بیشتری در کلماتش گذاشتم، ولی شماتصور این را بکنید که اگر در سال ۱۳۳۲ یک دولت، یک حکومت مردم‌سالار، با سیاست موازنه منفی، می‌توانست ادامه پیدا بکندکارش، آنوقت اصلا نقشی نمی‌شد قائل شد برای امثال آقای خمینی! و به تبع آن نقشی نمی‌شد قائل بشویم برای امثال مثلاطالبان یا القاعده، و متاسفانه تعدادشان هم زیاد شده تا رسیده  به این داعش.

در نتیجه آن سر بزنگاه، در بزنگاه‌های  تاریخی، وقتی یک جوان ایرانی، تصمیم می‌گیرد که یک کاری را انجام بدهد یا ندهد.  یعنی در واقع  محل عمل و محل اندیشه، نه از طریق مردم و از حقوق بلکه از طریق زور و قدرت هست، آن می‌شود آن که درخرداد ۱۳۶۰ شد و آن می‌شود که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد.

امیدواریم که این جلسات و این اطلاعاتی که در اختیار قرار می‌گیرد ، درسی باشد برای نسل‌های آینده، برای اینکه فرصت‌هایآینده را بتوانیم از آن با کمال خوبی و به طور احسن  بتوانیم از آن استفاده بکنیم.

ممنونم آقای بنی‌صدر از وقتی که دادید.

امیدوارم روزگار بر شما خوش باشد.

بنی صدر :

ممنون، روز بر شما خوش.

❊❊❊❊

کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتای خرداد ۱۳۶۰ تاریخ‌نگاری آن‌گونه که واقع شد

https://alisedarat.com/1400/03/31/7911/

❊❊❊

نامه ها از ابوالحسن بنی صدر به روح الله خمینی، به اهتمام فیروزه بنی صدر

کتاب نامه ها

کتاب خیانت به امید

 ❊

اولین مصاحبۀ ابوالحسن بنی‌صدر یک روز پس از خروج از ایران در ۸ مرداد ۱۳۶۰

یک درصد از جمعیت زمین، دنیا را در دست دارند،

۴درصد از جمعیت زمین جیره‌خوار و مزدورِ آن یک درصد هستند،

۵درصد از جمعیت زمین بیدارند و همه چیز را می‌دانند،

۹۰درصد از جمعیت زمین هم خوابند!

جنگ بر سر آن است که آن ۴درصد نگذارند که آن ۵درصد،  آن ۹۰درصد را از خواب بیدار کنند…

برای برپایی، و پویایی، و پیشبرد مردمسالاری، لازم است که هر کدام از ما، به سهم خود و به نوبه خود، تلاش کنیم که ازتعداد آن ۹۰٪ و آن ۴٪ بکاهیم، و به تعداد آن ۵٪ اضافه کنیم!

❊اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی، حقی از حقوق بشر است❊

حقوق‌مدارتر شدن و حقوق‌مدارتر کردن، از پیش‌نیازهای برپایی و پویایی مردمسالاری در هر جامعه‌ای است. برای این کار، یکی از مهمترین راه‌ها، احقاق حق اطلاع‌یابی، و احقاق حق اطلاع‌رسانی است.

برای انجام این مهم، با خودانگیختگی و با احقاق حق استقلال و با احقاق حق آزادی، هر کدام از ما می‌توانیم از استعداد خلاقیت خود بهره بگیریم و در ابتکار راههای مختلف، کوشا شویم.

یک راه آسان برای مشارکت در ساختن سرنوشتی خوب و خوب‌تر در اینجا برای شما فراهم شده است:

لینک مطلب در رسانه‌ها و شبکه‌بندی‌های اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن(follow) و مشترک شدن، رای‌دادن، ابراز نظر، پسندیدن(like)، پیاده کردن(download)، به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و لطفا ابتکار برای سایر روش‌های انتشار و هم‌رسانی:

مطلب را به صورت تصویری در این رسانه‌ها ببینید و در هم‌رسانی مشارکت بفرمایید:

اینستاگرام:

https://www.instagram.com/reel/DKaJE60pCkR/

صفحه  فیس‌بوک:

https://www.facebook.com/watch/live/?ref=watch_permalink&v=1698641524359074

یوتیوب:

https://youtube.com/live/zluta-KYPKY

مطلب را همچنین می‌توانید به شکل صوتی،  در این رسانه‌ها بشنوید و در هم‌رسانی مشارکت بفرمایید:

اسپاتیفای:

https://open.spotify.com/episode/6qoUMGsqy0jR0faVuFEl1j

کست‌باکس

https://castbox.fm/channel/علی-صدارت-id3317800?country=us

واتساپ

در گروه واتساپ با شناسه «علی صدارت-نظر، خبر، تحلیل» همراه ما شوید و در هم‌رسانی مشارکت بفرمایید:

https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu

تلگرام:

https://t.me/sedaratMD/2977

برخی دیگر رسانه‌ها:

مستودان:

https://mastodon.social/@sedarat

بلوسکای BlueSky:

https://bsky.app/profile/sedarat.bsky.social

سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران، قانون اساسی موقت برای دوران انتقالی:

https://alisedarat.com/2019/08/17/5108/

قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنج گانه (لائیک، غیر ایدئولوژیک)

https://alisedarat.com/2019/06/23/4991/

❊❊❊

مردمسالاری یک فرهنگ است و هر کدام از همه‌ی ما مردم، باید، باید برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردم‌سالاری تلاش کنیم. هر کدام از همه‌ی ما مردم، باید، باید به سهم خود و به نوبه خود، کاری انجام دهیم، هر چقدر هم آن کار در ظاهر به نظر کوچک بیاید.

«مردم» باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟

https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/

آدرس مطلب در سایت (سایت علی صدارت : رسانه‌های ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت) را در ذیل آورده‌ایم.

مطلب صوتی/تصویری را، می‌توانید مستقیما در این آدرس بشنوید/ببینید.

در این آدرس، بعضی دیگر رسانه‌ها که هم این مطلب و نیز برخی دیگر از مطالب سایت در آن‌ها منتشر می‌شوند، قابل دسترسی هستند.

از این راه هر کدام از ما هم می‌توانیم به سهم خود و به نوبه خود، برای احقاق حقِ اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی، به عنوان یک «کنش‌گر حقوق بشر» فعال شویم. با عضو شدن، و دنبال کردن، و مشترک شدن، و رای‌دادن، و ابراز نظر، و پسندیدن، و پیاده کردن، و به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و با ابتکار برای سایر روش‌های هم‌رسانی، نقش‌آفرین گردیم:

https://alisedarat.com/2025/06/02/14228/

راههای تماس و ارتباط با ما:

برای دسترسی به سایر تولیدات ما، و سایر رسانه‌های ما، و نیز راههای تماس و ارتباط با ما، لطفا تصویر ذیل را با موبایل خود اسکن کنید، و یا به لینک زیر مراجعه فرمایید:

https://linktr.ee/sedarat

برای دسترسی به سایر تولیدات ما، و سایر رسانه‌های ما، و نیز راههای تماس و ارتباط با ما، لطفا تصویر فوق را با موبایل خود اسکن کنید، و یا به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://linktr.ee/sedarat

 

❊❊❊

 

❊❊❊

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)