سحر بیانی
«مهشید» زن ۳۰ سالهای است که در نقش امدادگر برای سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران کار میکند. او حالا چند سالی هست که تکلیفش را با خودش درباره یک موضوع مشخص کرده است؛ با شغلی که دارد، قصد ندارد هیچوقت بچهدار شود.
«من دورههای زیادی در زمینه امداد و نجات دیدهام، ماموریتهای زیادی همراه و همپای مردان امدادگر بودهام، فکرش را بکنید بخواهم ۹ ماه باردار باشم. مگر میشود در این وضعیت به ماموریت بروم؟ مگرمیشود مثل سابق به کارم برسم؟ قطعا همیشه باید پس ذهنم به فرزندی که در خانه دارم فکر کنم.»
با وجود همه سختیها و محدودیتها، حضور زنان در مشاغل دیگر از پدیدههای معمول جامعه ایران است اما برای یک دسته از آدمها همچون مهشید، کار حتی بر مادر شدن هم میچربد: «شاید تا چند سال از ماموریتهای سخت باز بمانم، پس چرا این همه درس خواندم یا دوره دیدهام؟ بسیاری از زنانی که مثل من در مشاغل سختی مانند امداد و نجات فعالیت داشتهاند، بعد از زایمان به بخشهای اداری سازمان منتقل شدند. من هیچ چنین وضعی را نمیتوانم برای خودم تصور کنم.»
نقش مادری همیشه از کلیدیترین نقشهای جامعه نیمهسنتی-نیمهمدرن ایرانی برای زنان بوده است؛ فداکاری، گذشت و ایثاردر برابر فرزندان شاید آرمان مشترک خیلی از زنهای ایرانی باشد اما اکنون بسیاری هستند که دیگر به شعار«بهشت زیر پای مادران است» همچون گذشتگان خود اعتقادی ندارند یا شرایط به گونهای شده که نمیتوانند اعتقاد داشته باشند.
یکی از اعضای انجمن جامعهشناسان ایران در مورد تغییر نگرش در میان سه نسل از زنان نسبت به این موضوع به روزنامه قانون گفته است: «زنان نسل اول مادر شدن را یک اسطوره میدانند و فکر میکنند وقتی یک زن مادر شد باید از تمام فعالیتهای زندگی خود چشم بپوشد، نیازهایش را فراموش کند و تمام هم غم و انرژی خود را صرف مادر شدن کند. این در حالی است که نسل دوم این نگرش را دارند که زندگی ما از دست رفت. هر چند آنها اسطوره مادری را قبول دارند ولی به این اعتقاد دارند که هم باید مادر باشند و هم باید در بیرون از خانه کار کنند. اما نسل سوم که زنان و دختران جوان هستند، مادری را اسطوره نمیدانند بلکه آن را یک نقش اجتماعی میدانند که اگر اجتماع بخواهد مانعی جلوی آن قرار دهد، آنها هم نقش خود را تغییر میدهند.»
نتایج پژوهشی که انجمن جامعهشناسان ایران انجام داده، نشان میدهد حدود ۶۰درصد نسل سوم که زنان جوان هستند، علاقهای به بچهدار شدن نداشته و تنها ۵درصد میخواستند که بچهدار شوند. بیشتر آنها از نبود امکانات و نداشتن شرایط لازم برای بچهدار شدن سخن گفتهاند و خیلیها علاقه چندانی به بچهدار شدن نشان ندادهاند. در واقع، نسل جدید یا فرزند ندارند یا به تکفرزندی گرایش دارند.
«سیمین سعیدی»، روانشناس ساکن ایران درباره تغییر نگرش نسل سوم به «ایران وایر» میگوید: «یکی از دلایل عمده این تغییر نگرش، بالا رفتن آگاهی و تحصیلات درمیان زنان نسل سوم است. دیگر”مادری” برای این زنان یک وظیفه یا اسطوره نیست. آنها نسبت به وعده “بهشت” شک کردهاند و میدانند تولد هر کودک یک مسوولیت جدی و خطیر بر دوش آنها قرار خواهد داد. دیگر مادران جوان معتقد به “هرکه دندان دهد نان دهد” نیستند و مادری را تنها وظیفه و یا نقش موثر اجتماعی خود نمیدانند.»
زنان نسل دوم و سوم سالهاست صندلیهای بیشتری را در دانشگاهها تسخیر کردهاند و مشاغل بیشتری نسبت به دورههای پیشین در اختیار گرفتهاند. حالا این زنان، بهویژه نسل سومیها، مشارکت موثری در اقتصاد خانواده دارند. دلایل اقتصادی یکی از دلایلی است که بسیاری از زنان نسل سوم را از فرزندآوری منع میکند.
«لیلا» یکی از زنانی است که دلایل اقتصادی را تنها مانع برای مادر بیان میکند: «با تولد هرکودک، بار اقتصادی زیادی به خانواده تحمیل میشود. من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که از پس هزینههای جاری فرزند داشتن بر نمیآییم.»
مساله زنانی که به مشکلات اقتصادی اشاره میکنند، تنها علت کمبودهای مالی و اقتصادی نیست و بالا رفتن سطح توقعها و هزینههای جاری خانوادهها را نیز مزید برعلت میشمارند. لیلا در اینباره میگوید:«هر کودک از لحظه تولد هزینههای سرسام آوری برخانواده تحمیل میکند و با رشد او، هزینهها چند برابر میشوند. دیگر گذشت آن زمانی که بچهها با توپ دو لایه پلاستیکی سرگرم میشدند. یک کودک دبستانی حالا کار با لب تاپ و آیپد را فرا میگیرد. واقعا در شرایط اقتصادی کنونی بچه داشتن جرات زیادی میخواهد. خودخواهی محض است که برای سرگرمی یا خوشایند ما، بچهها با کمبود امکانات رشد کنند.»
بالا رفتن سن ازدواج، افزایش سطح تحصیلات و بیشتر شدن مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه ایران، به باور کارشناسان حوزه اجتماعی، زنان را در خصوص مادر شدن محتاط کرده است.
سیمین سعیدی در همین مورد میگوید: «در کنار بالا رفتن سطح آگاهی زنان و یا بهتر است بگوییم بالا رفتن سواد زنان جامعه ایران، باید به بالا رفتن سن ازدواج هم اشاره کنم. اصولا احتیاط و تصمیمهای آگاهانه مختص به میانسالی است. هماکنون بیشتر ازدواجها در میانسالی انجام میشوند. وقتی سن ازدواج تا ۳۰ سال و حتی بیشترهم بالا رفته، زنان دیگر مانند سابق در ۲۰ سالگی مادر نمیشوند. باید بپذیریم احتیاط ، سبک و سنگین کردن هر تصمیمی در این سن امری طبیعی است. قطعا اگر مادران ما هم در ۳۲ تا ۳۰ سالگی میخواستند مادری را تجربه کنند، خیلی از ما حالا وجود نداشتیم.»
زنانی هم در این میان هستند که نگرانی از وضعیت اجتماعی را دلیل اصلی خود برای سر باز زدن از مادر شدن میدانند. «بیتا ۳۴» ساله است و دو سال از ازدواج وی میگذرد: «من از بچهدار شدن میترسم. تا یک سنی میتوانم فرزندم را کنترل کنم اما پس از این سن، جامعه کنترل بیشتری بر بچهها خواهد داشت. بد نیست نگاهی به آماراعتیاد و فحشا در جامعه بیاندازیم. حالا استفاده از مواد مخدر برای خیلی از جوانها سرگرمی محسوب میشود. ما دیگر مانند مادران خود نیستیم که چشم و گوش بسته پای سفره عقد نشستند و بعد از یکی دو سال هم صاحب فرزند شدند.»
بیتا که در ۳۲ سالگی ازدواج کرده، میگوید ما خودمان به اندازی کافی جوانی کردهایم. دلیل بیتا تاییدی است بر سخن کارشناسان که بالا رفتن سن ازدواج و احتیاط میانهسالی را در پذیرش نقش مادری موثر میدانند:«به روشنی میبینم که تفریحها و میهمانیهای ۲۰ سالگی من با ۲۶ سالگی چقدر فرق کرده، حالا هم همه چیز با ۸ سال پیش زمین تا آسمان تفاوت کرده است.»
زنان نسل سوم با توجه به مشارکت در نقشهای اجتماعی دیگر چشم و گوش بسته نیستند؛ اخبار را میخوانند و دایره ارتباطاتشان گستردهتر شده است. آنها زنان خانه نیستند و زنان اجتماع به شمار میروند؛ اجتماعی که بسیاری معتقدند حالا دیگر سلامت نیست. بیتا میگوید: «جامعه ایران هر چه بستهتر شده، زیر پوست آن اتفاقات بدتر و مخربتری رخ داده است. دیگر گذشت آن زمان که بچهها جلوی پدر و مادر پاهای خود را دراز نمیکردند. الان هر کودک ۳ ساله برای خودش یک دیکتاتور تمام عیار است. در مقابل جامعه امروز، پذیرفتن مسوولیت مادری شهامت زیادی میخواهد.»
بیتا تنها زنی نیست که وضعیت جاری زیر پوست جامعه ایران را دلیلی برای نداشتن گرایش بسیاری به مادر شدن میداند. خانم سعیدی میگوید:« حالا بسیاری از زوجها به سراغ او میروند تا در خصوص این ترس و نگرانی با او مشورت کنند: «بالا رفتن سن ازدواج یعنی این که بسیاری از زنان و مردان متاهل امروز، دوره جوانی طولانیتری را سپری کردهاند؛ در واقع، بیشتر از پدران و مادران خود جوانی کردهاند و خطر از سر خیلی از آنها گذشته است. تا نزدیکی پرتگاه حتی رفته و بازگشتهاند؛ در جمعها، دورهها، میهمانیها و سفرهای مجردی زیادی شرکت کردهاند. طبیعی است که نسبت به وضعیت موجود حساسترو شکاکتر باشند.»
نبود ثبات در زندگی نیز یکی از دلایلی است که سعیدی میگوید سبب میشود برخی از زنان نقش مادری را نپذیرند. به گفته این روانشناس، باورهای قدیمی که زوجهای جوان را به بچهدار شدن برای ثبات زندگی تشویق میکرد نیز رنگ باخته است. زنان امروز تا از ثبات در زندگی خود مطمئن نباشند علاقهای به بچهدار شدن نشان نمیدهند.
جامعه ای که در زمان انقلاب به خواست حاکمیت تن داد تا نسل پرجمعیت دهه ۶۰ و ۷۰ شکل بگیرد، حالا خانواده را یک حوزه خصوصی میداند و تصمیمگیری در خصوص فرزند داشتن یا نداشتن را امری کاملا شخصی تلقی میکند. حالا مردان خانواده نیستند که بار هزینه و مدیریت خانواده را به تنهایی به دوش میکشند، زنها نیز نقش مشارکتی موثری را در این میان ایفا میکنند. اینها سبب شده تا بسیاری از زنان امروز اعطای بهشتی را که به زیر پای مادران وعده داده بودند به لقایش ببخشند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
منظور از نسل دومی ها کی ها هستند ؟!
شنبه, ۷ام دی, ۱۳۹۲
اشتباه بچهدار شدن که اکثریت مردم دنیا انجام میدهند
اشتباه بچهدار شدن که اکثریت مردم دنیا انجام میدهند
معمولن کسی از افرادی که بچه دار شدهاند نمیپرسد که چرا بچهدار شدید، چون این عملی عادی در جامعه میباشد و نُرم جامعه محسوب میشود. اگر هم سوالی پرسیده شود معمولن یکی از جوابهای زیر دادهمیشود. از افراد بی سواد تا افراد تحصیل کرده و فرهیخته و دیندار و بیدین.
دلایل بچهدار شدن:
۱- خلاصی از دست گیرهای فک و فامیل
۲- بچه ها خیلی نازن!
۳- بچه داشتن مد شده.
۴- داداشم اینا دارن بچه دار می شن!
۵- بارداریهای ناخواسته و برنامه ریزی نشده.
۶- هرزنی آرزوی مادر شدن را دارد.
۷- به خاطرهمرنگی با دیگران و همانند آنان شدن، بچه دار می شویم.
استفاده ابزاری از کودکان:
۸- طرز تلقی برخی از زوجین جوان آن است که با بچه دار شدن می توانند در جرگه بزرگسالان قرار بگیرند.
۹- کودک گامی برای رسیدن به اهداف و آرزوهای برآورده نشده والدین است.
۱۰- بچه وسیله ای برای فخر فروشی و کسب افتخار است.
۱۱- برخی به لحاظ خود بزرگ بینی و احساس برتری فکر می کنند بایستی با تولید مثل خود، نسل آینده را نیز تضمین کنند.
۱۲- اگر ما بچه دار شویم، او چه شکلی خواهد بود؟!!.
۱۳- بچه چراغ خانه و نمک زندگی است.
۱۴- دیگران نگویند: فلانی اجاق کور است.
۱۵- می خواهم بارداری و زایمان را تجربه کنم.
۱۶- فرزند، عصای دوران سالخوردگی است.
۱۷- ناممان را زنده نگهدارد.
۱۸- همسرم بچه می خواهد.
۱۹- بدون بچه، زندگی صفایی ندارد.
۲۰- ما خیلی بچه دوست داریم.
۲۱- می خواهیم والدینمان را به آرزوی نوه دارشدنشان برسانیم.
۲۲- قابلیت های زیستی خود را محک بزنیم .
۲۳- برای اینکه باید روند تکامل رو طی کرد و بچهدار شدن هم در امتداد همین روند هست.
۲۴- مثل دیگر جانوران باید تولید مثل کرد دیگه !
نمیشه که خر و گاو و گوسفند و میمون و سوسک و خرمگس ، تولید مثل کنند و اونوقت آدمها تولید مثل نکنند.
۲۵- ترس از مردن و فنا شدن باعث میشه که بخواهم به نوعی ادامهی خودم رو توی این دنیا با بچهدار شدن بوجود بیارم.
۲۶- ما ناخواسته بچهدار شدیم!
۲۷- خواست خدا بود دیگه!
۲۸- پس چی ؟ !! خوب مگه نباید بچهدار شد؟ !!
۲۹- اگه بچهدار نشیم پس چیکار کنیم؟!
۳۰- خوب همه بعد از ازدواج کردن ، بچهدار میشن دیگه مگه غیر از اینه.
۳۱- افسردگی و آوردن بچه برای از بین بردن تنهایی به فرض اینکه این بچه من است و همدم من میشود.
۳۲- بابامون گفته ما تو زمینمون کارگر میخواهیم. زودتر باید زن بگیری و بچهدار بشی!!
۳۳- نمیدونیم . شد دیگه . ما فکر نمیکردیم دختره بچهدار بشه. اما شد. به درک . ما اینور و اونور خیلی از این بچهها داریم که حتی ندیدیمشون.
۳۴- به خاطر اینکه ما آدمها باید حس پدر یا مادر شدن رو احساس کنیم چون حس خوب و زیبائی است.
۳۵- از روز اول و از زمان آدم و حوا تا به امروز همینطور بوده و ما هم باید پیروی این سنت باشیم .
۳۶- آرزوی هر پدر و مادری اینه که عروسی بچههاشون رو ببینن و بعد هم نوههاشون رو ببینن و اگه جناب عزرائیل لطف بفرمایند و مهلت بیشتری به اونها بدهند ، بدشون نمیاد که نتیجه و نبیرههاشون رو هم ببینن، و وقتی که میونه این همه آدم که از خودشون بوجود آوردهاند میشینن، یه حس بزرگی و جالبی داره و خلاصه کلی خوش میگذره!
۳۷- هر فرزند به مثابه میخی از طلا میباشد که پایههای زندگی زناشویی را هرچه محکمتر به زمین میکوبد و آن را پایدارتر میسازد، و همه بانوانی که میترسند که شوهرشان بر سر آنها هوو بیاورد یا اینکه آنان را ترک کند یا اینکه خرجی ندهد یا غیره میبایست به هر تعداد ممکنه بچه تولید کنند تا زندگیشان از هم نپاشد !
۳۸- به خاطر اینکه یه حس شیرینی هست که آدم یه موجود معصوم و بی گناه رو بغل کنه و در آغوش بگیره.
۳۹- خوب ما مردها دوست داریم تشکیل خانواده بدهیم و زن و بچهدار شیم و وقتی میائیم خونه بچههامون از سر وکولمون بالا برن و بگن : بابا برامون چی خریدی؟ و زنمون بگه سفره انداختم بیاین شام حاضره و ما بریم سر سفره و یه نگاهی بندازیم ببینیم که دور این سفره خانوادهی خودمون جمع هستند و ما هم رأس این خانواده هستیم و پدر خانواده به
حساب میائیم و خلاصه یه روز اگه بچه بودیم و به بابامون سر سفره نگاه میکردیم و فکر میکردیم آدم بزرگ شدن یعنی این، الان هم خودمون دیگه بزرگ شدیم و خانوادهدار.
۴۰ – میدونی! ، این بچه یدونست و تنها ، بهتره که دوتا باشن تا درست بزرگ بشن.
۴۱- هر مرد باید ازدواج کند و بعد هم پسری به دنیا بیاورد تا نام فامیلش از بین نرود و ادامه پیدا کند!
۴۲- زندگیمون خیلی یکنواخت شده بود. دکتر روانشناس بهمون گفت که اگه یه بچه بیارین خیلی برای روحیتون خوبه و به زندگی امیدوار میشین و ما هم دیدیم که وضع مالیمون که خیلی خوبه و خیلی هم دوست داریم یه پسر هم داشته باشیم.
۴۳- من آرزو داشتم بچه دار بشم مثل خیلی از زنهای دیگر و از همان دوران کودکی این آرزو در من بود.
*******
وقتی به این جوابها نگاه میشود با اینکه شاید تصور شود که آنها جوابهای متفاوتی هستند، ولی همه آنها در یک گروه قرار میگیرند و آن خودخواهی دو انسان میباشد. تمام این دلایل تنها برای این میباشد که دو انسان این را میخواهند و این مسئله تنها از دید آنها دیده میشود. مسئله ای که در مورد یک عمر چندین سالهی یک انسان دیگر
می باشد.
چرا آدمها بچهدار میشن ؟
چرا آدم به خودش این اجازه رو میده که از توانائیش در بوجود آوردن یک انسان و یک موجود زنده مثل خودش استفاده کنه و موجودی رو به دنیا بیاره که روح ، جان ، احساسات ، نیازها ، آینده و خیلی چیزهای دیگه داره و بلاجبار باید حدود ۸۰ سال زندگی کنه و با هزاران مسئله و شرایط در این دنیا رودررو بشه با وجود اینکه هیچ دخالت و انتخابی در آمدن به این زندگی نداشته!!؟
آیا ما در مقابل جانهایی که به دنیا میاریم مسئول نیستیم؟
آیا ما باید برای ارضاء امیال و عواطف و احساسات و نیازها و تکامل و غیره خودمان موجودی را به دنیا بیاوریم یا اینکه سرنوشت این موجود نیز اهمیت دارد و این تنها مسائل ما نیست که مهم میباشد.
چقدر از این سرنوشت ۸۰ ساله تحت کنترل ماست!!؟
آیا بهتر نیست قبل از اینکه به فکر خلق موجودی دیگر مثل خودمان بیفتیم ، به این سئوال جواب دهیم که اصلا خودمان برای چه به دنیا آمدیم و به کجا قرار است برویم؟
آیا ما که متولد شدیم به اون پختگی فکری و روحی رسیدیم که حالا می خواهیم یه تولد دیگر رو باعث بشیم. تولد وجودی که برای خودش مستقل از وجود ماست و نه دنبالهی ما. او نیز برای خودش آرزوهای خودش را خواهد داشت.
چرا آدم ها بچهدار میشوند ؟
اگر به این موضوع عمیق و منطقی فکر کنید، آیا دلیلی جز نا آگاهی و خودخواهی و دلایل غیر انسانی در بچهدار شدن مییابید؟
تمام مواردی که گفته شد را از دریچه دید کودکی که قرار است بدنیا بیاید ببینید، آیا بچهدار شدن به غیر از سود و منفعت و اسباب بازی و سرگرمی و احساسات واهی برای پدر و مادر، سودی برای خود آن بچه نیز دارد!!؟
کودکی که بدنیا میآیند هیچ حق انتخابی ندارد. نه در محلی که بدنیا میآیند، نه در نوع پدر مادری که خواهد داشت، نه در اندازه امکانات، نه در رنگ پوست، نه در سلامتی و ضعف و نه حتی در اسم خود …. آیا این مایی که این موارد به دوش ماست از پس آن بر میآییم یا خودخواهی و اعتماد به نفس کاذب جلوی دید منطقی ما را گرفته است!!؟
اگر در آینده فرزند شما از شما سوال کرد که به کدام حق مرا بوجود آوردهاید آیا پاسخی جز هوا و هوس و خودخواهی و مسائل شخصی بین خود و همسر خود برای او دارید.
آیا سلامت، اخلاق، انسانیت، رفاه، آرامش و ……. را میتوانید برای کودک خود که باید بخواست شما در این دنیا زندگی کند در مدتی که در این دنیا مهمانی اجباری است را تضمین کنید؟
در بهترین حالت:
شاید به خود بگویید که من از این دنیا بسیار لذت بردهام و میبرم و می خواهم آن را با شخصی به نام فرزند خود شریک کنم. آیا این باز اشتباه شما نیست که فکر این را نمیکنید که کودکی که به دنیا میآورید از نسل شما نیست و افکاری متفاوت دارد و از چیزی که شما لذت میبرید لذت نمیبرد و مکان و شرایطی را که برای شما ایدهآل و مناسب و مایه خرسندی است را شاید کلن غیر قابل زندگی کردن بداند.
طول عمر و زندگی زمان بسیار کوتاهیست که انسان اگر وقت خود در این زندگی را برای اصلاح و تکامل افکار، دید، منش و هر مورد انسانی دیگر بگذارد باز در پایان عمر نمیتواند ادعای تکامل کند. چطور همچین انسانی در قسمت ابتدایی زندگی خود با تمام بی تجربگی و خامی اقدام به بچهدار شدن میکند و اگوی تربیتی و اخلاقی انسانی دیگر میشود.
بدنیا آمدن یک انسان در این دنیا هم باید از لحاظ انسانی (معنوی) و هم از لحاظ مادی بررسی شود.
یعنی هر دوی این عوامل باید نقشی پر رنگ در زندگی شخص در این دنیا ایفا کند. اگر یکی از این دو عامل وجود نداشته باشد یا به اندازه ۸۰ درصد چیزی که در این دنیا نمونههای آن وجود دارد نقش نداشته باشند بدنیا آمدن کودکی اشتباه میباشد.
آیا کسی وجود دارد که بتواند این دو را تا آخر زندگی کسی که میخواهد بوجود بیارد تامین کند! بله این همان مسئولیتی هست که همه شانه از آن خالی میکنند و با خودخواهی تمام میگویند که این رسم روزگار است و ما تا سن بخصوصی وظیفه داریم و از آن به بعد او باید خود جلو برود، همان طور که پدران ما با ما اینگونه کردند.
داشتن معنویت و انسانیت بدون سرمایه در این دنیا، جز زجر و ناراحتی به ارمغان نمیآورد.
داشتن مادیات و سرمایه بدون معنویت در این دنیا، جز زندگی حیوانی و پوچ تنها بدنیا آمدن و خوردن و لذت بردن و مردن بدون فهمیدن و درک کردن به ارمغان نمیآورد.
بعضی از افراد میگویند که نمیشود که! یعنی کره زمین از وجود انسان پاک بشه!
در جواب باید گفت که شما اگر از پس زندگی چند ساله خود برآمدی و به انسانیت و شعور و تکامل خود افزودی و در این دنیا اعمال خوب و مثبت انجام دادی هنر کردی، کسی وظیفه خالی نبودن کره زمین بعد شما را به عهده شما نگذاشته که نگرانی و بعد از مرگت هم دسترسی به این خاک نداری پس وقت و فکر و انرژی خود را برای زمان حضورت در این دار فانی بگذار نه برای بعد از مرگت.
نویسنده: nokid.blogfa.com
پنجشنبه, ۲۴ام بهمن, ۱۳۹۲
دوست عزیز این مطلب شما از میزان یک کامنت خیلی بیشتر است. اگر میخواهید در تریبون انتشار داده شود، خودتان به سادگی می توانید یک اکانت به نام وبلاگتان بسازید و مطلبان را منتشر کنید.
با احترام
زمانه
پنجشنبه, ۲۴ام بهمن, ۱۳۹۲