با اعلام رسمی پایان حمله نظامی رژیم نتانیاهو به ایران و مجموعه خبرها، گزارش ها، واکنش ها و ارزیابی های منتشره در بیست و چهار اخیر، آنچه مورد توافق اکثریت بزرگ تحلیل گران طیف های مختلف سیاسی است، «محدود» بودن حمله اسراییل است.
هر تحلیلی که از دلایل و زمینه های چنین واکنشی داشته باشیم، اصل واقعیت محدود بودن تجاوز نظامی اسرائیل و بسته بندی آن ذیل دفاع از خود و پاسخ به حمله موشکی اخیر جمهوری اسلامی،
اولا نشان می دهد که غرب و حتی اسرائیل در شرایط کنونی خواستار جنگ گسترده با ایران نیستند.
ثانیا همین محدودیت فرصت مغتنمی برای پایان دادن به فضای جنگی بوجود آورده است.
هیچ دلیل و بهانه ای برای ادامه رجزخوانی و تهدید به انتقام جویی جدید وجود ندارد. مخصوصا این که خود «مرکز ارتباطات ستاد کل نیروهای مسلح» جمهوری اسلامی اعلام کرده که « خسارت محدود و کم اثری وارد شد و چند سامانه راداری آسیب دیده که تعدادی بلافاصله ترمیم شدند و برخی نیز در حال ترمیم هستند.»
حملات موشکی و هوایی متناوب علاوه بر بالا بردن خطر جنگ و حفظ فضای جنگی، عامل تشدید فروپاشی اقتصادی، سقوط هر چه سریع تر ارزش پول، گسترش فقرو بیکاری و افزایش استرس در میان مردم است که بدون فضای جنگی هم از شرایط جهنمی موجود و مشکلات پایان ناپذیر معیشتی شدیدا رنج می برند.
ادامه چنین فضایی مستلزم پیگیری راه بدفرجام تمرکز همه ظرفیت ها و امکانات اقتصادی و لجستیک کشور بر افزایش فوری توان نظامی و ارتقای قدرت بازدارندگی دفاعی است که بسرعت هم کهنه می شوند و با همان سرعت به عنوان نیاز جدید بازتولید می گردند و مسابقه ای است تسلیحاتی که بنابر تجربیات تاریخی موجود هیچ برنده ای ندارد.
مثلا هم اکنون میلیاردها سرمایه ای که صرف تولید نسل اول پهبادهای انبار شده در رزادخانه های موشکی زیر زمینی سپاه پاسداران شده را باید نابود شده در نظر گرفت، چرا که نقش این سلاح های کندپرواز به اعتراف خودشان از منظر بازدارندگی نظامی بشدت تقلیل یافته است.
البته تردیدی نباید داشت که ادامه فضای جنگی، برای کاسبان جنگ و تحریم مفید است و برچیدن فضای جنگی مستلزم مهار نیروهای تندرو و جنگ طلب و مخصوصا عناصر افراط گرای جنون زده ای نظیر میرباقری است که رسما اعلام می کنند که حتی کشتن نیمی از کل مردم جهان برای رسیدن به اهداف شان می ارزد!
بعلاوه روشن است که اگر هسته سفت قدرت حاکم بقای چنین فضایی را با هر تحلیلی از اوضاع به نفع خود ارزیابی کند، چنانکه شاهد بودیم بی توجه به اراده اکثریت بزرگ مردم ایران، در ایجاد چنین فضایی و دست زدن به موشک پرانی تردید نمی کند. درست به همین دلیل برچیدن فضای جنگی و یا محدودیت ابعاد آن صرفا نباید به اراده حاکمیت و ارزیابی اش از نفع مستقیم در چشم انداز بلافصل آن وابسته باشد.
بدون رساتر شدن صدای صلح خواهی و فشار مستقل، توده ای و از پائین به جنگ طلبان، برچیدن فضای جنگی در کشور حتی اگر صورت بگیرد موقت خواهد بود.
وجود جنبش مستقل صلح خواهی با پیشگامی نیروهای حامی آزادی و عدالت اجتماعی و ایفای نقش آن در پایان دادن به فضای جنگی، قطعا ناکامی نیروهای جنگ طلبی که دنبال «پر کردن خلا قدرت» پس از بارش صاعقه آسای بمب های اسرائیلی و آمریکایی بر سر مردم ایران بودند و در این راستا تا حد اعلام مراکز نفتی و اهمیت و نقش آنها در بمباران اسرائیل پیش رفته بودند را مضاعف می کند.
سرخوردگی این نیروها و بی آبرویی سیاسی آنها موقت است و باید انتظار داشت در اولین تندپیچ سیاسی جدید بدون درس گرفتن از رسوایی سیاسی اخیر خود دوباره همین مسیر انحرافی را پیگیری کنند.
این پیشگامی همچنین شکافی را که بین گرایش «رژیم چنج» و گرایش به تغییر اساسی و رادیکال وضع موجود با اراده مستقل مردم ایران در جریان رویارویی رژیم های جمهوری اسلامی و اسرائیل پیش آمده، در فردای فروکش دامنه این بحران اخیر همچنان تا حد امکان و در بستر رویارویی های جدید فعال نگاه می دارد و با جدایی مسیر مبارزه برای رهایی اجتماعی از مسیر سرمایه گذاری روی مرگ و ویرانی ناشی از بمب های اسرائیلی و آمریکایی، مبارزه مردم از نظر صف بندی، نیروهای محرکه و چشم اندازهای پیشروی در مسیر رهایی اجتماعی تقویت می شود.
شش آبان چهارصد و سه
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.