اول: حزب کمونیست ایران یک سنت مبارزاتی معین در میان خانواده چپ ایران است. سنتی که یک ادبیات سیاسی غنی و پراتیک معطوف به کار در میان کارگران و زحمتکشان پشت سر آن است. سنتی که تاریخ شفاهی و مکتوب آن، مدون، در دسترس و قابل ارزیابی است. این حزب دارای جهان‌بینی، برنامە و استراتژی روشن و جا افتاده‌ای است که طی ۴۰ سال گذشتە بە طور مستمر از طریق رسانه‌های جمعی این حزب و از طریق فعالین محلی و علنی آن در حد توان تبلیغ و ترویج شدە است.

این حزب همراه با دیگر نیروهای چپ انقلابی و اپوزسیون آماج شدیدترین سرکوبها قرار گرفت. شماری از کادرهای حزب در بدو تشکیل حزب در تهران و شهرهای دیگر ایران، از جمله در میان جمع‌های کارگری، دستگیر و اعدام شدند، دها تن به زندان افتادند و شکنجه شدند. شماری از اعضای این جریان که از شهرهای مختلف به کردستان آمده بودند، در صفوف پیشمرگان کومه‌له سربلندانه جانباختند.

این پیشینه سرمایه سیاسی این حزب است.

دوم: این حزب دارای پیشینه تاکتیکی پر افتخاری است، هیچ مقطعی از حیات سیاسی این حزب را نمی‎توان یافت کە با دشمنان طبقەی کارگر، دشمنان آزادیخواهی و برابری‌طلبی چە در اپوزیسیون و چە در دولت بر سر منافع امروز و فردای این طبقه معاملە و سازش کردە باشد و یا در مبارزه با کلیت جمهوری اسلامی دچار کج روی و یا تزلزل شده باشد.

برجسته ‎ترین ویژگی حزب کمونیست ایران این است کە به جریانی مانند کومه ‎لە متکی است و از این طریق دارای پایگاه اجتماعی نیرومندی است. کومه‌له به عنوان رکن اصلی حزب کمونیست ایران به امر سوسیالیسم در جامعه کردستان وجهه اجتماعی بخشیده است.

سوم: متشکل نبودن کارگران سوسیالیست ایران در حزب سیاسی خود صورت مسئله و معضـل مـا اسـت، نـه معیار سنجش حقانیت ما.

معضل اجتماعی نشدن صرفا به حزب کمونیست محدود نمی‌شود. احزابی که کمونیست نیستند و به نوعی با وزش باد خود را تنظیم می‌کنند نیز با شرایط مشابه ی روبرو هستند.

مضافا اینکه به این واقعیت نیز واقفیم که با اراده یک حزب سیاسی به تنهایی و خارج از شرایط اجتماعی منطقه ای و جهانی نمی‌توان تغییرات عظیم انقلابی به وجود آورد.

روند دگرگونی انقلابی یک فرایند اجتماعی است و حزب ظرفی است برای تقویت و تسریع چنین موقعیتی. امروز هـیچ حـزب و سـازمانی در ایـران نمی‌تواند ادعا بکند که حزب طبقۀ کارگر ایران است،

اما ایـن امیـدواری کـه جریان سوسیالیستی درمتن تغییر وتحـولات آتـی در ایـران از ایـن لحـاظ موقعیـت بسـیار مسـاعدتری درمقایسـه بـا دورۀ انقلابی ۱۳۵۷ پیدا خواهند کرد نیز یک ریشۀ واقعی دارد و ما با فعالیـت در چهـارچوب حـزب کمونیسـت ایــران مــی‌خـواهیم بــه ایفــای نقـش درخــور خــود در شـکل دادن بــه یــک آلترنــاتیو سوسیالیستی و کارگری در ایران بپردازیم.

حزب کمونیست ایران نه امروز حزب یگانه طبقه کارگر ایران است و نه افق ما این است که این حزب خود به تنهائی در چنی موقعیتی قرار بگیرد. حزب کمونیست ایران ادای سهم بخشی از کمونیسـت‌هـای کردستان و ایـران برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی در آینده سیاسی ایران است.

اینکـه چنـین بـدیلی چگونه شکل می‌گیرد و قوام پیدا می‌کند، پرسشی است کـه در مقابل همە جنبش کارگری وکمونیستی در ایران قـرار دارد و پاسـخ به
این پرسش را نیز نـه صـرفا بـا تفحص و تحقیقات آکادمیک و نظری، بلکه در متن پیشبرد یک مبارزۀ سیاسـی و طبقـاتی مـی‌تـوان یافت.

چهارم: اما انشعابهائی در این حزب رویداده است. بر خلاف بعضی نظرات رایج، نفس ساختار حزب کمونیست ایران عامل انشعاب نبوده است. حزب سیاسی ابزار و ظرف مبارزاتی در دست جمعی از انسانها است، برای تحقق یک برنامه از طریق استراتژی، سیاست و تاکتیک های معین. اما نگرش انسانها در جریان فعالیت حزبی، تحت تاثیر عوامل مختلف، تغییر می‌کند. هدف و نقشه راه متفاوتی در پیش گرفته می‌شود.

در واقع محوری‌ترین دلیل انشعاب‌ها تغییر نگرش سیاسی و برنامەای و استراتژیک انسان‌ها است. در حاشیه این دلیل محوری، وجود مسائل فرعی‌تری نظیر پیگیری نکردن اختلافات خود در محیطی دموکراتیک از طریق بحث و اقناع، قدرت طلبی، مصلحت جوئی شخصی، حب و بغض‌های فروخفته، اختلافات شخصی که سیاسی می‌شدند، اختلافات سیاسی که جنبه‌های شخصی پیدا می‌کردند، قابل درک هستند. در هر حال، این انسان‌ها هستند که به شیوه استفاده از این ابزار جان می‌بخشند و از جمله انشعابها را هم نمایندگی می‌کنند. تجربه نشان داده است که اگر حتی وجود حزب کمونیست ایران بهانه اولیه انشعاب از کومه‌له بوده باشد، نهایتا روشن شده است که این نه نفس حزب کمونیست، بلکه تغییر نگرش انسان‌های معینی انشعاب را ناگزیر کرده است. به انشعاب‌های متعددی توجه کنید که در شاخه‌های جدا شده از حزب کمونیست ایران رویداده‌اند. فعالیت صرفا به نام “کومەله” هم نتوانسته است آنها را در برابر انشعابات متعدد بیمه کند. در مورد ما هم اگر احیانا تغییری در ساختار حزبی هم صورت بگیرد، بدون شک در این زمینه معجزەای نمی‌کند.

در مورد نگرش‌ها و اختلاف های سیاسی، تاریخ فعالیت کومه‌له و حزب کمونیست ایران از بدو تاسیس تا کنون نشان میدهد که وجود دیدگاه‌ها و نظرات متفاوت در قبال مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی برأساس اصل تنوع نظر، وحدت عمل، هموارە بخش جدایی ناپذیری از موجودیت این جریان بوده است. همواره دیدگاه‌های مختلف فرصت و امکان بحث و جدل سیاسی داشته‌اند. بولتن‌های مختلف، سمینارهای ضبط شده، کنگره‌ها و پلنوم‌های ثبت شده، ماتریال کافی برای تدوین عینی تاریخ این حزب را به دست می‌دهند.

با این وصف هر کدام از انشعابها دلایل و آسیب‌شناسی خاص خود را داشته‌اند که جا دارد در جای خود به عنوان بخشی از تجربه مبارزاتی ما جمع‌بندی شود.

پنجم: واقعیت است کە حزب کمونیست ایران در دو سال نخست و بر اساس ضرورت کارگری شدن بافت تشکیلاتی آن در زمینەی سازماندهی در داخل کشور خوب و درست عمل کرد. اما تحت ضربات مرگبار از جانب جمهوری اسلامی و ایرادات سبک‌کاری، از تاثیرگذاری بر جنبش‌های اجتماعی بیرون از جغرافیای کردستان بازماند.

اما این تنها سرنوشت حزب ما نبوده است. همە اپوزیسیون ایران در دوره حکومت اسلامی از سلطنت‎ طلب گرفتە تا مجاهدین، لیبرال‎ها، جمهوری‎خواهان و جریان‎های چپ تبعیدی، تمامی آنها در موقعیت مشابهی بوده‌اند. این موقعیت در درجه اول، نتیجە دیکتاتوری، سرکوب و جنایت‌هایی است کە در دوره حکومتهای پهلوی و اسلامی رویداده است.

دگرگون شدن این شرایط اساسا با تغییر توازن قوا و برقراری فضایی نسبتاً آزاد و دموکراتیک میسر می‌شود.

ناتوانی نیروهای چپ وسوسیالیستی در تبدیل شدن بـه احـزاب قدرتمنـد بـا پایـۀ اجتمـاعی کارگری در ایران یک واقعیت نه صرفا ایرانی و کردستانی، بلکه جهانی است.

جریان کمونیستی در ایـران بـه دلیـل حاکمیت خفقان وحشیانۀ پلیسی چە در حکومت گذشتە و چە در حاکمیت فعلی در موقعیت بسیار نامساعدتری در مقایسه با احزاب مشابه در سایر نقاط جهـان قـرار دارد. البته این موقعیتی است که نباید آن را ازلی و ابدی دانست و در برابر آن تسلیم شد، بلکه در حالیکه شرایط عینی وجود دارد، بایستی ملزومات گذر کردن از این شرایط نامطلوب را فراهم آورد.

تسلیم شدن در برابر این فشارها همان هدفی است که دستگاه ستم و سرکوب در ایران در پی آن است.

ششم: کومه‌له در بدو تشکیل و پس از اعلام موجودیت علنی در سال ۱۳۵۷ اگر چه نام کردستانی برخود داشت اما یک سازمان محلـی نبـود. تشـکیلات تهـران، تبریـز و شمال و جنوب ایران را داشت. به اولین شمارەهای نشریات ما در سـال هـای قبـل از تشکیل حزب نگاه کنید، خواهید دید که بیش از نود درصد مطالب آن را مباحثی در بر می‌گیرند که ربط مستقیم و بلاواسطەای به کار ما در کردستان ندارند و همه از مشغله‌های سراسری ما ناشـی شده‌اند.

اما ضرباتی که ساواک شاه بر شاخه کومەله در تهران و شهرهای دیگر ایران زد، فعالیت‌های آنرا به درجاتی به کردستان محدود کرد. تشکیل حزب کمونیست ایران به ما امکان داد تا پوسته محدودیت مذکور را بشکنیم. آنها که تصور می‌کنند بر دوش کشیدن بار حزب کمونیست ایران سنگین است و در توان ما نیست، با سنگینی بار بر

دوش “کومه‌له سراسری” مورد نظرشان که قاعدتا به اعتبار سراسری بودن همین بار را بر دوش خواهد داشت چه خواهند کرد؟

در واقع مشکل از حزب کمونیست نیست بلکه از سـنگینی بـار اسـت و مـا یـک سـازمان سراسری تحت هر نامی که باشـیم، بایـد در خودمـان توانـایی بـه مقصـد رسـاندن آن را بـه وجـود بیاوریم، تغییر ساختار به هیچ وجه بار ما را سبکتر نخواهد کرد. مسلم اسـت کـه مسائل سیاسی و نظری فراوان و پیچیده‌ای پیش روی ما قرار دارند که یک تشکیلات کمونیستی نامش کومە‌له باشد یا حزب کمونیست ایران تنها با پاسخ دادن به آنها است که می تواند راه پیشروی خود را هموار کند.

مادام که ما یک سازمان سراسری تحت هر نامی باشیم از وظایفی که به این اعتبار بر دوشمان خواهد بود، معاف نخواهیم شد. بعلاوه اگر قرار است به همان موقعیت قبلی برگردیم و تحت نام کومه‌له به فعالیت کمونیستی سراسری از همان نوع بپردازیم، در این صورت سوال این است وقتی آنچنان که گفته می‌شود اگر نه با کمونیسم آن، نه با سراسری بودن آن و نه با حزبیت آن مشکلی نداریم، چه دلیلی برای ایجاد تغییرات دراماتیک در ساختار فعالیتهای تاکنونی ما وجود دارد؟

خوب یا بد، ما با حزبی روبرو هستیم که پرچم آن را دهەهاست بر دوش می‌کشیم. در دوران‌هائی که نشانی از مبارزات سراسری از نوع جنبش ۹۶و ۹۸ و انقلاب “زن زندگی آزادی” هم نبود. امروز ما وارد دورانی شدەایم که حکومت اسلامی با جنبش‌های عظیم اجتماعی روبرو است و اکثریت جامعه انتظار سرنگونی این رژیم را می‌کشند.

حزب در همه اشکال آن و در شرایط مبارزه با یک رژیم فاشیست مانند حکومت اسلامی، فقط در مقاطع انقلابی و بهبود توازن قوای سیاسی امکان رشد و اجتماعی شدن را دارد.

 

این مسئله در مورد کومه‌له هم صادق بود. تا قبل از قیام ۵۷ کومەله یک سازمان اجتماعی نبود و به محفل‌هائی در شهرهای مختلف محدود می‌شد. پس از سقوط حکومت دیکتاتوری پهلوی بود که کومەله توانست با سیاست درست، روشن‌بینی سیاسی طبقاتی، جسارت انقلابی و کاردانی به یک حزب اجتماعی تبدیل شود.

اکنون در شرایطی که ما با سناریوهای مختلف در خصوص ادامه بقای رژیم اسلامی روبرو هستیم، از دست دادن ابزار حزب کمونیست و یا تغییر ساختارهای آن و یا درگیر شدن در بحث‌های بی پایان در این‌باره، ما را از اولویت‌ها، ضرورت‌ها و مسئولیت‌هایمان دور خواهد کرد.

هفتم: امـا اگـر نـه یـک کومه‌له بـا اهـداف سراسـری بلکـه یـک سـازمان کمونیسـتی منطقـه‌ای و کردستانی را مد نظر داشته باشیم در این صورت هنوز بایسـتی بـه سـوالات و ابهامـات زیـر جـواب بدهیم :
برنامه، جهان‌بینی و استراتژی سیاسی این حزب جدید چیست؟
محدوده‌های فعالیت تشکیلاتی آن کجا است؟
چه مناطقی را در بـر مـی‌گیـرد و معیـار انتخاب این مناطق برای فعالیت کدام‌اند؟
رابطـۀ چنـین تشـکیلاتی بـا مبـارزه بـرای کسـب قـدرت سیاسی چیست؟

خود را به کردستان محدود کردن، یعنی چنین سازمانی بنابه موقعیت عینی نمی‌تواند استراتژی خود را سرنگونی رژیم مرکزی قرار دهد، مگر آنکه وارد اتحادها و ائتلاف های سراسری شود. بدون شک انتخـاب ایـن فـرم بـه تـدریج بـر محتوی و مضمون کار این سازمان نیز تاثیر خواهد گذاشت، مشغله‌های سراسری را به حاشیه خواهد راند و این حزب را در مقابله با گرایشات ناسیونالیستی بسیاری آسیب پذیر خواهد کرد. چنـین کومەلەای که البته هیچگاه وجود خارجی هم نداشته است، تشکیلات دیگـری خواهـد بـود کـه ربطی بـه آن پدیـدۀ سیاسـی کـه ۴۵ سال گذشـته بـه یـک جریان اجتماعی در کردستان تبدیل شده است، ندارد.

ویژگی آن کومەله داشتن برنامه‌های رو به پیش و آینده نگرانه بر اساس گرایش سوسیالیسم علمی بوده و این ویژگی که به حزب کمونیست ایران به ارث رسیده است، به ما حکم میکند تا با تمام قوا برای انجام وظیفه شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی در آینده سیاسی ایران آماده باشیم.

حزب کمونیست ایران مناسب‌ترین ظرف برای مشارکت در انجام این وظیفه تاریخی است.

هشتم: خیزش ژینا، که جرقه آن از کردستان زده شد، به روشن‌ترین وجه ضرورت همبستگی و مبارزه سازمانیافته سراسری را نشان داد. دو سال پیش در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ مردم در شهر سقز با شعار: زن، زندگی، آزادی، بر علیه رژیم اسلامی و قوانین و سنتهای ارتجاعی آن شوریدند. پژواک صدای مردم سقز در مراسم خاک سپاری ژینا امینی بزودی از همه ایران شنیده شد و به سرعت عالمگیر گردید.

انقلاب ” ژینا ” مبارزات آزادی‌خواهانه، برابری‌طلبانه و عدالت‌جویانه را در سراسر ایران به هم پیوند زد. ذهنیت جامعه را نسبت به جایگاه زنان و جوانان بطور کلی و در شکل دادن به آینده سیاسی ایران بویژه تغییر داد. همبستگی بین المللی با مردم ایران را جلب نمود و شکاف‌های عمیقی در پیکر رژیم اسلامی ایجاد کرد. همه اینها اهمیت حفظ و تقویت ابزاری را که می‌تواند ابعاد تاثیر گذاری جریان ما را از مرزهای کردستان فراتر ببرد، تاکید می‌کند.

 

 

 

 

****************

در این رابطه:

 

   

 

سیاست کومه له در مورد همکاری و اتحاد عمل با احزاب و نیروهای سیاسی فعال در کردستان

 

فشار جمهوری اسلامی بر حکومت اقلیم کردستان و سیاست کومه له

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)