ولی‌فقیه ارتجاع پس از بازیهای نمایش انتخاباتی، بازی با اعدام را موج داده است و این موج را روزانه شدت می‌دهد.
ولی‌فقیه ارتجاع آخوندی می‌خواهد از اعدام، سیاه‌چاله بسازد تا به‌زعم خود، طناب رعب را بر گردن ایران بیندازد و آن را در سیاه‌چاله نگاه دارد.
ولی‌فقیه ارتجاع می‌خواهد خبر اعدام را نان سفره‌ٔ اخبار روزانه‌ٔ ایران کند.
ولی‌فقیه جانی می‌خواهد اخبار مداوم اعدام را عادت روزمره در رسانه‌ها و مخاطبان‌شان کند.
هر روز اعدام در ایران، روز ننگ است و روزی شرم‌انگیز. بر ایرانیان است که بر این روزهای ننگ و شرم‌، شورش کنند تا نکبت و نحوست تداوم عمر حاکمیت اشغال‌گر آخوندی را از دامن مام وطن بزدایند.
اعدام در ایران اشغال‌شده هرگز مبانی قانونی، حقوقی و قضایی ندارد؛ بلکه حکمی‌ست که نماینده‌ٔ تحت‌امر ولی‌فقیه در قوه‌ٔ قضاییه برای حفظ و تداوم عمر حاکمیت صادر می‌کند. از این‌رو هر اعدام، ننگ و شرمی بر ساحت و دامن ایران‌زمین است.
ایران‌زمین سال‌هاست در حسرت نابودی ماشین اعدام می‌سوزد. زمزمه‌های این حسرت، هر روز و شام در معبرهای شهرها و روستاهای ایران شنیده می‌شود:
اگر نبود اعدام، چه آرزوهایی و چه رؤیاهایی که حتا اگر گل نمی‌دادند، دانه‌ها و غنچه‌هایشان بر راغ و فراخ جلوه‌های زندگی موج می‌زدند و امیدهای شکفتن داشتند… که آدمی را بی آرزو و بی‌رؤیا، مگر هستی و جلوه‌گاهی متصور است؟
اگر نبود اعدام، چه پنجره‌هایی برای اندیشیدن در سراسر ایران، افق‌های گشایش و آفریدن داشتند و تنوع‌شان، رنگارنگیِ زیبای شاخساران بهاری و پاییزی را تجلی بشری و عینیت اجتماعی می‌بخشیدند… و دیگر چه جای گریز و گذار و تبعید و فرار مغزهای ایران؟
اگر نبود اعدام، چه عشق‌های میلیونی، شوق وصال آزادی را در همبستگی ملی برای متجلی کردن تمدن حقیقی ایران، گل و مژده می‌دادند.
اگر نبود اعدام، استعداد و حضور هزاران گل سرخ، همت و غیرت دانه‌چین رنج‌های تاریخی‌مان برای گذار از سنت ارتجاعی به مدنیت پیشرو و مدرن بود. و آه… که هزاران گل سرخ بر فراز «دار»های «اعدام» در اوین و گوهردشت و زندانها و میدانهای سراسر ایران پرپر شدند و هماره و همه‌جا «نه به اعدام» را بر ما پرتو می‌افکنند.
اگر نبود اعدام، چه جای از هم پاشیدن زندگی‌ها، عشق‌ها، آرزوها و تمناهای آدمی برای پاسخ به ضرورت زنده ماندن و زیستن؟ که در این سالیان، آن‌که مدام بر سر «دار» و «اعدام» بود، حیات ایرانی و جلوه‌های شوق‌آمیز و متمنیِ انسانی‌اش بود!
اگر نبود ۴۵ سال اعدام در ایران، چه جای کاروان و قافله‌ٔ میلیون‌ها تبعیدی و پناهنده که پاره‌های عشق و قلب ایران و ایرانی را در عرصه‌ٔ جهان بپراکنند؟
اگر نبود سال به‌سال اعدام سپیده‌ٔ ایرانی برای ضمانت ظلام یلدایی، کاروان مادران و توشه‌ٔ عمر زنان در فراق گل‌های سرخ‌شان، سوده و سوگین نبود. اما گذشت روزگار اعدام‌کاران را بنگر که با ۴۵ سال توشه‌ٔ شب‌پرستی و تباه‌کاری، اینک سپیده‌ٔ ایرانی با پیش‌آهنگی و روشنگریهای جنبش دادخواهی، بشارت مهر آزادی بر افق ایرانٍ «نه به اعدام» افکنده است.
اگر نبود روزبه‌روز و هفته‌به‌هفته اعدام در ایران، چه جای دست‌درازی به کرامت انسان و حرمت حقوق بشر؟ و اگر کرامت انسان و حرمت حقوق‌بشر بود، چه جای ابلیس ضدبشر؟
زمزمه و بانگ «اگر نبود اعدام» بر لبان ایران‌زمین، در هر سپیده و سحر مکرر است. این زمزمه و بانگ، فراخوان است، هشدار است، ندای ملی‌ست و ناقوس بیدارباش، برخاستن و پایان دادن به چک‌چک خون بر خوان.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)